سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

«پروژه وحدت چپ» انتخابی از میان انتخاب های ممکن
قسمت دوم و آخر


نادر عصاره


• جمهوری اسلامی، بینش سازمانی پلورالیستی و متحد در عمل، صلاحیت سالاری، و کنش و منش معطوف به تاثیر بیرونی، با سیاستی مستقل، مسئولانه، واقع بینانه، انتظاری است که از «پروژه وحدت چپ» می رود. بدیهی است که این وحدت، بدون مبارزه برای آن تامین نخواهد شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۰ آذر ۱٣۹۵ -  ۱۰ دسامبر ۲۰۱۶


«پروژه وحدت چپ» از آغاز تاکنون، در طرف های آغازین آن و نیز فراتر از آن در خارج از این جمع، نیرویی را ایجاد کرده است که خواهان وحدت و ایجاد سازمانی واحد از چپ دموکرات است. «پروژه وحدت چپ»، با مباحثات نظری، برنامه ای، سیاسی و سازمانی دامنه دار و گسترده به همگرایی هایی دست یافته و آن ها را تا حدی تدوین کرده است. سند تهیه شده، گرچه هنوز نهایی نیست، ولی در همین حد نیز، محصول مهم و ارزشمند بحث ها، گفتگوها، مذاکرات و توافقات جمع هایی است که تا پیش از این پروژه و بدون تلاش های ناشی آز آن، با هم اگر نه بیگانه، ولی نزدیک نبوده اند. «پروژه وحدت چپ»، با کار و تلاش مشترک، تمایل و اراده ای را شکل داده است که با عبور از نیروی ماند و حفظ وضع موجود، همبستگی میان نیروهای همراه این پروژه را ببار آورده است. همبستگی برای ایجاد سازمان واحدی در راستای وحدت چپ دموکرات ایران، سازمان واحدی پلورالیستی، سازمان واحدی معطوف به فعالیت سیاسی تاثیرگذار در برون از خود. اینها، «پروژه وحدت چپ» را در استانه تشکیل کنگره وحدت قرار داده و تدارک و برگزاری آن برای ایجاد سازمان واحد مورد تایید طرف های وحدت قرار گرفته است. این پروژه، اکنون با تدارک و برگزاری کنگره وحدت، تداوم و به سرانجام می رسد. این امر، نیازمند پرداختن به مسائل اصلی فرا روی وحدت است.
در قسمت اول این مقاله (1)، به بینش نظری سیاسی پرداخته شد. در اینجا بخش دوم و پایانی مقاله، به بینش سازمانی و کنش و منش سیاسی پرداخته می شود، که پروژه وحدت چپ با آن روبروست.

بینش سازمانی
بینش سازمانی غالب در بین ایرانیان و از جمله چپ ایرانی، تا مدت ها طی تاریخ، بینشی فرقه گرایانه، غیردموکراتیک، مرکزیت سالار و مبتنی بر وحدت ایدئولوژیک بوده که گرایشات متفاوت را کم و بیش تحمل نمی کرد. پراکندگی و بروز انشعابات غیر ضرور، با چنین بینشی ناگزیر بودند. تحولات بینشی در چپ طی سه دهه اخیر، تغییراتی کم یا بیش در بینش سازمانی ایجاد نموده است. هیچ بخشی از چپ، از پذیرش تغییرات دموکراتیک به زیان بینش سازمانی سابق گریزی نداشته است. اما این تحول در انجا به سرانجامی رسیده که به بینش سازمانی پلورالیستی فرا روئیده است. تنوع در عین برخورداری از بینش نظری سیاسی معین، و وحدت در ارزش اصلی و عمل مبارزاتی مشترک کم یا بیش از سوی چپ دموکرات مورد پذیرش قرار گرفته است. در این بینش سازمانی، قاعده دموکراتیک یعنی رابطه اکثریت و اقلیت، در نهایت حاکم است. اما علاوه بر این، یک عامل مهم دیگر نیز وارد می شود. یعنی صدای متنوع، شنیده می شود و مسئله تفاهم میان گرایشات گوناگون را پیش می کشد و جایگزینی این یا آن گرایش از میان گرایشات با هم را در هدایت سازمان ممکن می داند. بی تردید، تنوع و تفاهم میان گرایشات، ضمن تاثیر مثبت آن از صراحت می کاهد. این بهایی است که حزب پلورالیستی می پذیرد. جمع شدن بدین معنا، یک رنگ شدن و وحدت کلمه نیست. جمع در ارزش و روش اصلی مشترک است و پذیرش این ارزش و روش برای جمع شدن و فعالیت کافی است. در این جمع، در کنار اشتراک در موضوع اصلی، اختلافات گوناگون دیگری موجود و بازتولید هم می شوند. حتی ارزش و روش اصلی نیز از تغییر و تحول معاف نیست و دگم نمی باشد. بینش سازمانی بخشی از چپ، که چپ دموکرات نامیده می شود، تا حد زیادی، مبتنی بر حزب متنوع و در عین حال متحد در ارزش و روش اصلی و عمل مبتنی بر آن شکل گرفته است.
اگر با وحدت کلمه و یک رنگ شدن نظری سیاسی حزب مرزبندی، و از تنوع و توافق گرایشات مختلف متحد در اهداف و ارزش و روش اصلی طرفداری شود، حد توافق کجاست تا از تبدیل شدن حزب به جمعی آشفته و با چهره ای مغشوش جلوگیری شود؟ آیا با اجتناب از تمایلی که وحدت ایدئولوژیک و وحدت کلمه را برای حزب لازم می دانسته و می داند، می توان با تمایلی موافق بود که توافق بی حد و مرز را جایگزین آن کند؟ در همین «پروژه وحدت چپ»، تمایل اول، خود را آن جا نشان داد که وجود بینش های نظری سیاسی را که در جریان بحث ها مطرح و به چهار منشور منتهی شدند، انتهای پروژه دانست. این تمایل وحدت حول منشور خود یعنی بینش نظری سیاسی مورد نظر خود را می خواست و تلاش و کوشش برای استنتاج مشترکات این چهار منشور را عملا مسکوت می گذاشت. این بینش تنوع و توافق را عملا نفی کرد. از طرف دیگر، پس از سال ها که بحث وحدت مطرح بوده، کنگره های این یا آن تشکل نسبت به آن مصوبه داده اند، جلسات جمعی برای وحدت برگزار، انتشارات متعدد در توضیح وحدت و ایجاد تشکل چپ مطرح شده و حتی سایت این پروژه با نام «وحدت چپ» بوده و ...، پس از این همه، تمایل دیگری درون سازمان اکثریت بروز کرد که مخالفت دیر هنگام خود را با وحدت ابراز، و خواستار اتحادی یا جبهه ای از چپ شد. وحدت یک امر است و جبهه امر دیگر. نیروهایی که سال ها برای وحدت انرژی صرف کرده اند، و بر وحدت و نه اتحاد یا جبهه چپ پای فشرده اند، اتحاد یا جبهه چپ را لازم و مفید نمی دانستند. آیا اختلاف میان وحدت طلبان و آنانی که جبهه را پیش می کشیدند، اختلاف توافق پذیری است؟ آیا توافقی میان این دو می توانست شکل گیرد که حاصلش امر مبهم و ممتنع نه این و نه آن، نه وحدت و نه جبهه چپ، .نباشد؟ آیا توافقی بر مبنای نه وحدت و نه جبهه، در صورت وقوع، زیانمند نیست؟ نشانه هایی وجود دارد که این ارزیابی را می دهد که خوشبختانه هم طرفداران وحدت و هم نگاه مبتنی بر اتحاد و جبهه بجای وحدت، در کنگره اخیر "اکثریـت" بر دستاورد روند چندین ساله وحدت ایستاد و به تشکیل کنگره موسس برای تاسیس تشکل واحد حزبی رای داد. اگر این ارزیابی درست باشد، کار تدارک کنگره وحدت توسط گروه های تدارک و سازماندهی شامل نمایندگان طرف های وحدت و بر مبنای تصمیمات این گروه های کار و بدون مانع پیش خواهد رفت و از هر گونه حرکت یک جانبه اجتناب خواهد شد. روشی که با نتیجه نه وحدت و نه جبهه که عملا خنثی است و در هر گامی مانعی توسط این یا آن طرف تراشیده می شود، تفاوت دارد. پس در پاسخ به این پرسش که حد توافق در حزب پلورالیستی کجاست باید گفت تشکیلات و توافق، در خود هدف نیستند. توافق تا حدی قابل پذیرش است که در خدمت هدف باشد. توافقی که هدف را حذف کند، توافقی که وحدت را از «پروژه وحدت چپ» پاک کند، ابزار را هدف می کند و این امری است زیانمند. توافق در چارچوب اصول و ارزش ها و اهداف اساسی مشترک امکانپذیر است و میان اهداف اساسی سازش ناپذیر توافق نمی تواند صورت گیرد.
دموکراسی، تنها ارزش در بینش سازمانی نیست. عمل متحد حزبی برای دموکراسی، آزادی، عدالت و پیشرفت اجتماعی تا سوسیالیسم، آنگاه موفق است که با اقدامات متناقض و موازی گرایشات درون حزبی نقض نشود. این امر، بدون رهبری واحد و متمرکز و سازمان یا حزب همبسته با رهبری، عملی نیست. بنابراین، رهبری واحد و متمرکز، ارزش دیگری در بینش سازمانی است. چه تناسبی میان رهبری و دموکراسی سازمانی برقرار است؟ دموکراسی سازمانی، بحث و گفتگو و مکانیزمی است برای ایجاد خط راهبردی و دستگاه رهبری سازمان یا حزب. مکانیزم و موازین و حاکمیت و تکامل آن ها، برای شکل دادن به خط و دستگاه رهبری، حیاتی است. دموکراسی، بحث و گفتگوی دائمی و بی پایان نیست. چنین امری حزب را از پای در می آورد. آنگاه که خط راهبردی و دستگاه رهبری حزب بنحو دموکراتیک تعیین شدند، این خط و دستگاه رهبری، صاحب اختیار کامل است که بدون مانع و اقدامات موازی و متناقض تضعیف کننده، در تمامی دوره مسئولیت خود در چارچوب حقوق و اختیارات تعیین شده، فعالیت کند. این شرط موفقیت مبارزه سیاسی چپ است که از طرف راست اجتماعی و استبداد مورد حمله واقع می شود و تنها حزبی موفق است که ضمن برخورداری از مکانیزیم و موارین دموکراتیک و پای بندی عملی به آن ها، همبستگی خود را با حمایت ازرهبری و فعالیت متحد حفظ کند. هم دموکراسی و هم رهبری برای حزب ضروریند و مطلق کردن این یا آن با حزبیت دموکراتیک و موثر تضاد دارد.
«پروژه وحدت چپ»، ممکن نمی شود، مگر این که نیروهای ایجاد گر آن از نظر بینش سازمانی، همگرا شوند. و این انتخابی است از میان بینش های ممکن دیگر. چپ دموکرات و «پروژه وحدت چپ» با انتخابی در مورد بینش سازمانی روبروست.

کنش و منش سیاسی
همگرایی در بینش نظری سیاسی و سازمانی در میان چپ های دموکرات با همه اهمیتی که می تواند بعنوان زمینه داشته باشد تا تبدیل شدن به اقدام و عمل سیاسی تاثیر گذار، که مستمر و پویا باشد، فاصله دارد. اقدام و عمل علاوه بر ارزش و روش، به شناخت، تجربه، هوش، اطلاعات، صبر و شکیبایی و هزینه کردن نیاز دارد. این امر پیچیده را باید در یک جمع با افرادی دارای کیفیت های گوناگون و در شرایط کنونی بخصوص تحت تاثیر مهاجرت و دوری بخشی از فعالین از کشور انجام داد.
اپوزیسیون و چپ که با سرکوب پراکنده گشته و بخشا به خارج از کشور رانده شده است، ضمن تلاش قابل احترامی که در مهاجرت برای نوسازی، حفظ مبارزه و تقویت مقاومت انجام داده است با دشواری های بزرگی نیز برای فعالیت روبرو بوده است. دشواری ها به فرسایش انجامیده و کار سیاسی و همت مستمر را در خارج از کشور با این که از دسترس سرکوب و استبداد دینی دور است، تا حدی ناممکن کرده است. نه تنها سازمان های قدیمی که سازمان های جدیدی که در دهه هشتاد شمسی در خارج از کشور تحت عنوان جمهوریخواهی تشکیل شدند، مدتی نه چندان دراز بعد از تشکیل، به شکاف و فرسایش دچار آمدند.
فعالیت سیاسی در خارج از کشور، عوارضی دارد که به حساب نیاوردن و راهجویی نکردن آن ها، تاثیرات مخربی را ببار آورده و ببار می آورد. محیط خارج کشور، شناخت، تجربه، اطلاعات و ارزیابی های فعال سیاسی را نسبت به اوضاع و سیاست و ثمرات آن در کشور خود، ذهنی می کند. بر سر نوسازی شناخت، جمعبندی از تجارب، اطلاعات و ارزیابی از آن ها، مشارکت و ارزیابی از محصول کار اختلاف ایجاد می شود. اختلاف به شکاف می انجامد و در نبود امکان تجربه کردن در عرصه اصلی مبارزه و عدم امکان آزمون و خطا، اختلافات غیر قابل حل و شکاف ها مزمن شده و رو به تعمیق می روند. خارج از کشور، دور از مبارزه مستقیم با ظلم و استبداد، زمینه ای می گردد که فشردگی صفوف فعالین، گذشت فعالین سیاسی نسبت به هم و همبستگی را کاهش می دهد. نبود امکان تجربه مستقیم و کاهش همبستگی فعالین سیاسی، اختلافات را موضوع مباحث بی پایان درون گروهی می نماید. بمرور فعالیت سیاسی به جنبه هایی از بازی قدرت درون گروهی آغشته می شود. در چنین کشاکشی، فعالیت سیاسی و نتایج بیرونی، تجربه اندوزی و آموزش از خطا، نو آوری و سازماندهی بر اساس صلاحیت ها نقش کمتری می یابند. فعالیت کم اثر یا بی اثر، فرساینده می شود. کادرها و افراد از تشکل ها فاصله می گیرند، گرچه انفراد نیز، راه حلی نبوده است. مسلم است که تشکلی که در حفظ کادر و اعضای خود ناتوان باشد از جلب نیروهای سابق خود و نیز جذب افراد جدید ناتوانتر است. روند ریزش از تشکل ها که شروع و تا کنون تغییر سمت نداده و نپیوستن عضو جدید و جوان به تشکل، بروز می کند. این وضعیتی است که به نسبت های مختلف در گروه هایی که به خارج از کشور رانده شده و فعالیت در مهاجرت را علیرغم میل خود قبول کرده اند، بوجود امده است. «پروژه وحدت چپ» نیز، ممکن است از تاثیرات شرایط خارج از کشور و نیز از بازی قدرت درون تشکل های همراه بی نصیب نماند. مخالفت خوانی با «پروژه وحدت چپ»، می تواند نشانه ای باشد از رویکردهای مخالفت خوان درون گروهی با پروژه ها و برنامه های سیاسی، که انرژی ها را بر باد می دهد. هیچ شمردن چند سال کار و تلاش تعداد زیادی از کادر های چپ در این پروژه و دستاوردهای آن را در صورت وقوع، چه می توان نامید؟   می توان با مخالفت با «پروژه وحدت چپ» و خواست حفظ وضع و سازمان های موجود، در راه این پروژه مانع ایجاد کرد. موفقیت «پروژه وحدت چپ»، با تلاش و ابتکار کسانی که خواستار تغییر این وضعیت هستند، انتظار می رود. خروج از وضعیت فرساینده ناشی از تاثیرات خارج از کشور، راهجویی عبور از وضعیت خنثی سازی نیرو در کشاکش های درونی بسوی برآمد سیاسی موثر در برون از تشکل، انتخابی است که «پروژه وحدت چپ» نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت بماند.
***
همگرایی نظری سیاسی و سازمانی در راستاهایی که شرح آن گذشت، محصول سه دهه تحول و درس آموزی از تجارب گذشته بمرور فراهم آمده است. گرایشاتی که در این تحول پیش قدم بودند، دلیلی برای جدائی خود نمی دیدند. «سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران»، محصول دو وحدت میان نحله هایی از «فدائیان» بود. کادرها و اعضای از «فدائیان شانزده آذر»، از «فدائیان جناح چپ» و از «فدائیان اقلیت»، گرد هم امده و «سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران» را ساخته بودند. این سازمان، با توجه به گرد آمدن تجاربی از روند های مختلف «فدائیان»، اندوخته ای در خود داشت که با افزودن بر اندوخته نوسازی شده «سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)»، به کیفیتی دیگر دست می یافتند. «پروژه وحدت چپ»، محدود به این دو گروه نبود. تعدادی از کادرها و فعالین سیاسی با پیشینه هایی از فعالیت در میان «فدائیان» و یا جدا از آن تحت عنوان «کنشگران چپ» و «شورای موقت» نیز در این روند شریک شدند. تنوعی که بدین طریق ایجاد شد، به این همگرایی خصلتی فرا «فدایی» داد. که اهمیت اساسی دارد، مستقل از این که بخشی از نامبردگان در «شورای موقت» و در «سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران»، همراهان نیمه راه باشند. بینش نظری سیاسی و سازمانی نامبرده و نیز فعالیت در راه وحدت که سابقه ای قریب ده ساله دارد، مرزهای گروهبندی های گذشته که محصول زمانه سپری شده ای هستند، در نوردیده است. دید کلان بین، نمی تواند با دید محدود حفاظت از گروه بندی های زمانه سپری شده سازگار باشد. بعلاوه، ایجاد کیفیتی غنی از تجارب گذشته برای تلاش موثر در جلوگیری از گسست میان نسل ها لازم است. «فدائیان»، که شکل گیری آن در دهه چهل شمسی، همراه با برش قاطع با نسل پیشین چپ بود، هزینه سنگینی در محرومیت از تجارب پدران خود پرداخته اند. این هزینه دردبار را هیچ چپ یا دموکراتی، برای نسل های بعدی نمی خواهد. ایجاد سازمانی واحد با کیفیت و موثر که با فعالیت خود، انتقال تجارب به نسل بعدی را میسر می سازد، نسلی که ادامه دهنده و عامل اصلی جنبش چپ خواهند بود، انگیزه مضاعفی بود برای وحدت که تحولات نامبرده، زمینه های آن را فراهم کرده است.
بینش نظری سیاسی شفاف برای گذار به دموکراسی، جمهوری بی طرف نسبت به مذهب و نجات کشور از جمهوری اسلامی، بینش سازمانی پلورالیستی و متحد در عمل، صلاحیت سالاری، و کنش و منش معطوف به تاثیر بیرونی، با سیاستی مستقل، مسئولانه، واقع بینانه، انتظاری است که از «پروژه وحدت چپ» می رود. بدیهی است که این وحدت، بدون مبارزه برای آن تامین نخواهد شد. «پروژه وحدت چپ»، انتخابی است از میان انتخاب های ممکن. ضمن احترام به آنانی که انتخاب دیگر کرده اند، خوب است اگر پروژه ای و پیشنهادی هست، علنا ارائه شود.

نادر عصاره
چهار شنبه ۳ آذر ۱۳۹۵ - ۲۳ نوامبر ۲۰۱۶

(1) بخش اول این مقاله در آدرس زیر قرار دارد :
www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست