سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گارباچف روی صندلی اتهام
مصاحبه با سرهنگ آ. آ. سوکولوف مأمور باسابقه اداره ضداطلاعات خارجی


ا. م. شیری


• زمانی که اداره کل یکم اسناد بسیار جدی دایر بر اثبات همکاری الکساندر یاکوفلیف به عنوان جاسوس سازمان «سیا» دریافت کرد، ولادیمیر کریوچکوف موضوع را به میخائیل گارباچف گزارش داد، او پرسید: یعنی چه، باز هم رد پای اقامت نیویورک یاکوفلیف در آمریکا؟ در پاسخ او، کریوچکوف اظهار داشت این پرونده ی جدید وی است و از گارباچف اجازه بررسی این اطلاعات را خواستار شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۴ آذر ۱٣۹۵ -  ۱۴ دسامبر ۲۰۱۶



اخبار روز- سالهای پایانی اتحاد جماهیر شوروی با یک چهره و دو واژه در حافظه جهانیان ثبت شده است. میخائل گارباچف و واژه هایی که از زمان دورخیز وی برای رسیدن به دبیرکلی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی تا فروپاشی این کشور در دهه ی پایانی قرن بیستم بر سر زبانها بود: گلاسنوست و پروستریکا. واژه هایی که گارباچف با اتکا برآنها می خواست جهانی را که از دل آن برخاسته است، با حفظ مرزهای جغرافیایی آن دگرگون کند. کشور اتحاد جماهیر شوروی در دوران رهبری گارباچف از بیخ و بُن دگرگون شد، اما نه آن گونه که معمار نوسازی و روشنگری وعده ی آن را می داد. کم نیستند افراد و جریاناتی که گارباچف و اطرافیان وی را نه تنها مسئول تجزیه و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بلکه مامور برای ایجاد تحولی می دانند که امروز شاهد آن هستیم. اینها بر این نظر هستند که در دوره گارباچف از درون کشور زمینه را برای پیروزی «انقلاب رنگی در اتحاد شوروی» که از بیرون و توسط سیا رهبری می شد آماده کردند. گارباچف مسئولیت آنچه را انجام داده برعهده گرفته و قضاوت در باره ی اعمالش را به داوری منصفانه ی تاریخ سپرده اما منتقدان، آخرین دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی را روی صندلی اتهام نشانده اند و می گویند با اسناد و مدارکی که ما داریم وی نباید انتظار تبرئه داشته باشد. آنچه می خوانید ترجمه ی یکی از اسناد این طیف از منتقدان گارباچف است:


اداره کل یکم وزارت امنیت ملی از هنگامی که ریاست آن را ولادیمیر الکساندرویچ کریوچکوف، وزیر بعدی امنیت ملی به عهده گرفت، به کدام موفقیتها دست یافت؟

سرهنگ الکساندر الکساندرویچ سوکولوف، مأمور باسابقه اداره ضداطلاعات خارجی موافقت کرد به یکسری سوالات مرتبط با این موضوع پاسخ بدهد.

الکساندر الکساندرویچ، به عقیده شما، آیا کار اداره کل یکم وزارت امنیت ملی اتحاد شوروی در دوره ریاست و. آ. کریوچکوف نسبت به دوره ریاست سلف او بهبود یافت، اگر آری، چگونه او موفق شد؟

کار اداره کل یکم در دوره ریاست ولادیمیر الکساندرویچ کریوچکوف به مراتب بهتر از قبل شد. این واقعیت را اسناد مرکز مطالعاتی سیاست های وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا «در امور کادرها» تحت عنوان «جاسوسی علیه آمریکا به واسطه شهروندان آمریکایی از سال ١۹۵۷ تا ۲٠٠١»، منتشره در ماه ژوئیه سال ۲٠٠١ در آمریکا نشان می‌دهد. در آن اسناد در مورد آن دسته از شهروندان آمریکایی مظنون به جاسوسی علیه کشور خود، از جمله، از آنهایی که برای ضداطلاعات اتحاد شوروی کار می‌کردند، سخن گفته می‌ شد. اداره کل یکم ۲۶ نفر در سال ١۹۷٠ استخدام کرد، تعداد استخدامی‌های سال ١۹۸٠ نیز ۶۴ نفر شهروند آمریکا بود. ۲۲ تبعه دیگر آمریکا در سال ١۹۹٠ برای همکاری با اداره کل یکم وزارت امنیت ملی اتحاد شوروی موافقت کردند، اما اداره ضداطلاعات خارجی روسیه در سال ۲٠٠٠ تنها به استخدام یک شهروند آمریکا موفق شد!

بیشتر استخدامی‌ها از میان کدام گروه شهروندان ایالات متحده آمریکا بودند: از میان مأموران سازمان «سیا» یا سیاستمداران آمریکایی؟ و مبنای استخدام آنها در اداره کل یکم ایدئولوژیک بود یا مالی؟

پاسخ پرسش شما را اینطور می‌دهم: هنگامی که منابع اطلاع رسانی خارجی در این باره اطلاعاتی منتشر می‌کردند که تشکیلات امنیت ملی (ک. گ. ب.) پول بسیار خوبی به مأموران خود می‌پردازد، ولادیمیر الکساندویچ کریوچکوف به عملیات ویژه‌ایی دست می‌زد! و پس از این، افرادی از محافل امنیتی و سیاسی آمریکا خودشان به همکاری با اداره تجسس وزارت امنیت ملی اتحاد شوروی اظهار علاقمندی می‌کردند. ۹۴ داوطلب که ما آنها را گروه ابتکار می‌نامیم، موافقت خود را برای کار در اطلاعات ما اعلام کردند، تشکیلات ما ۵۴ از آنها را برای کار اطلاعاتی مناسب تشخیص داد. اولدریج ایمس، دیوید بارنی و ادلی مور جزو داوطلبان موافق همکاری با اطلاعات وزارت امنیت ملی بودند.

کار اداره کل یکم با اجیرشدگان روشن است، پس مأموران نهادهای امنیتی آمریکا شهروندان کشور ما را چگونه اجیر می‌کردند؟

فقط بر اساس مادی، مانند مورد همکاران اداره کل یکم مأمور در آمریکا- و. مارتینوف از دفتر «تی» (اطلاعات علمی- فنی) اداره کل یکم و س. ماتورین از دفتر «آ» (اقدامات فعال) که تحت نظر اف بی آی قرار گرفتند. یکی از اینها ودکا و سیگار از مغازه سفارت را به قیمت پائین خریداری می‌کرد و آنها با قیمت بالاتر در کافه‌های آمریکا می‌فروخت. و یا بازهم احمقانه‌تر، از شهروندان آمریکایی پول قرض می‌گرفت، که احتمال داشت پای او را به ضداطلاعات آمریکا- اف بی آی بکشاند.

مأموران شما چه توصیه‌هایی، اعم از سیاسی تا مقابله احتمالی با جاسوسی اداره کل یکم در قلمرو آمریکا به شما می‌کردند؟

مثلاً، اگر این اولدریج ایمز، رئیس شعبه ضدجاسوسی سازمان سیا، یا هانسن، مأمور اف بی آی در وزارت خارجه آمریکا بود، آنها می‌توانستند اطلاعات بسیار حساسی در خصوص احتمال اقدام مأموران مخفی سازمان سیا بر علیه اداره کل یکم به ما بدهند. اگر این جون واکر، افسر اجیر شده ستاد فرماندهی ناوگان زیردریایی در منطقه آتلانتیک توسط من بود، او می‌توانست اطلاعاتی به ما بدهد که می‌توانستیم به محل استقرار، تعداد و هدف زیر دریایی «تریاد» و سایر ناوهای جنگی آمریکا در آنجا پی ببریم و بدانیم که آنها تا کی در آنجا مستقر خواهند بود و وظایف روزانه آنها چیست.
کسانی که بعدها واکر را به مثابه ی جاسوس وزارت امنیت ملی افشاء کردند، از کار او در اداره کل یکم چنین ارزیابی داشتند که اگر رویارویی نظامی بین آمریکا و اتحاد شوروی روی می‌داد، با توجه به همه اطلاعاتی که ما از این ناوگان دریایی آمریکا در دست داشتیم، اتحاد شوروی در آن جنگ پیروز می‌‌شد. و اگر خدای ناکرده جنگ اتمی بین آمریکا و اتحاد شوروی اتفاق می‌افتاد، در این حالت نیز ما می‌توانستیم ضربات دقیق به نیروی دریایی آمریکا وارد آوریم و حتا در در جنگ اتمی پیروز شویم!
در عین حال، اولدریج ایمز با توجه به اینکه به همه آرشیوهای سازمان سیا دسترسی داشت، فهرست همه جاسوسان اتحاد شوروی را که به واسطه مأموران سازمان مخفی آمریکا از سالهای دهه سی اجیر شده بودند، تحویل می‌داد. وزارت امنیت ملی در اثر کمکهای ایمز موفق شد صفوف مأموران خود را پاکسازی نماید.

و شناسایی جاسوسان سازمان «سیا» در میان مأموران اطلاعات یا ضداطلاعات وزارت امنیت ملی اتحاد شوروی با کدام دشواریها همراه بود و این کار در اداره «کا» تا زمانی که با اداره کل یکم بریاست و. آ. کریوچکوف ادغام گردید، چه مدت طول کشید؟

البته، انجام این کار سخت در همه ادارات ضدجاسوسی وزارت امنیت ملی مدت زیادی طول کشید. حداقل همان اولگ گالوگین، جاسوس سازمان «سیا» را در نظر بگیرید. همکاران ما در سال ١۹۷۹ او را به عنوان جاسوس سازمان «سیا» شناسایی کردند. برای این کار او به اداره لنینگراد وزارت امنیت ملی اتحاد شوروی منتقل گردید. زیرا، آن اداره در کار ضدجاسوسی بسیار قوی بود. اما مسئله این است که در کار اجیر کردن کالوگین به واسطه سازمان سیا نکات ناروشنی وجود داشت، که فکر می‌کنم تشکیلات امنیتی کشور ما آنها را روشن خواهد کرد!

می‌توانید در باره مشکلاتی صحبت کنید که مانع دستگیری اولگ کالوگین بعنوان جاسوس در حین ارتکاب جرم برای اثبات جاسوسی او به نفع سازمان «سیا» شدند؟

در آن هنگام در لنینگراد مایکل گریزسکی، سرکنسول سفارت ایالات متحده آمریکا در اتحاد شوروی بود. عوامل اداره کل یکم مأموردر آمریکا او را به عنوان جاسوس رسمی- مأمور سازمان «سیا»ی آمریکا شناسایی کردند. پس از آن، اداره کل یکم مدارک حاکی از تأئید گریزسکی بعنوان جاسوس آمریکا را به اداره کل دوم فرستاد. اما این اسناد نه فقط به دست ریاست شعبه ضدجاسوسی اداره کل وزارت امنیت ملی در لنینگراد نرسید، حتا تا به شعبه اول اداره کل دوم هم که مسئول مقابله با فعالیت‌های سازمان «سیا» در قلمرو اتحاد شوروی بود، راه نیافت!
من شخصا با رئیس شعبه اول اداره کل دوم ضدجاسوسی صحبت کردم. او اظهار داشت که مایکل گریزسکی را نمی‌توان مأمور سازمان «سیا»ی آمریکا دانست، زیرا، او با چنین پوششی مانند سرکنسول آمریکا، نمی‌تواند جاسوس آمریکا باشد! اما در رابطه با کالوگین تا حدی که من می‌دانم، او زمانی که نایب رئیس اداره کل وزارت امنیت ملی اتحاد شوروی در لنینگراد بود، با گریزسکی بطور آشکار رابطه داشت. اما متاسفانه، ضداطلاعات ما مایکل گریزسکی را نه به عنوان جاسوس، بلکه، بعنوان دیپلمات شناسایی کرده است!

پس تحقیقات، به مثابه دیپلمات، ضعیف‌تر از به عنوان مأمور مشخص به عمل آمد؟

بلی، البته، آن را مأموران اداره نظارت خارجی انجام دادند، اما نه آنقدر پیگیر، مانند مأمور مشخص- بطور شبانه روزی.

آیا متقاعد کردن رهبری وزارت امنیت ملی در اینکه مأموران بلندپایه اطلاعات اتحاد شوروی ممکن است جاسوس سازمان «سیا» باشند، برای ولادیمیر الکساندرویچ در دوره ریاست خود بر اداره کل یکم آسان بود؟

برای اینکه صحبت من بی‌اساس تصور نشود، مثالی ذکر می‌کنم. زمانی که ولادیمیر الکساندرویچ رئیس تجسس وزارت امنیت ملی بود، برای تشخیص کیستی ادوارد لی هاوارد، اخراجی از سازمان «سیا»ی آمریکا به علت اقامت در اتحاد شوروی، خودش به وین، پایتخت اطریش سفر کرد. به همین ترتیب نیز ولادیمیر کریوچکوف هنگام دیدار با یک مأمور مهم اداره کل یکم در پاریس اطلاعاتی دایر بر این که مأمور بلندپایه سازمان «سیا» در اداره کل یکم فعالیت می‌کند، به دست آورد و به تبع آن، تعدادی از کارکنان اطلاعات نظامی ستاد کل نیروهای اتحاد شوروی به موضوع تحقیقات بدل شدند.

علاوه بر آن، در باره آن کسی که کریوچکوف به رهبری وزارت امنیت ملی اطلاع داد، سرتیپ اداره کل یکم، د. پالیاکوف بود. در مقابل آن، تسینف، معاون اول وزیر امنیت ملی اتحاد شوروی به ولادیمیر کریوچکوف گفت که ممکن نیست ژنرال خائن باشد. به این ترتیب، به دستور تسینف تحقیقات در مورد پالیاکوف متوقف گردید که در نتیجه آن، او پس از شناسایی توسط مأموران ما پنج سال به همکاری خود با سازمان «سیا»ی آمریکا ادامه داد و حتی چند تن از عوامل مخفی‌ گروه خود را در قلمرو آمریکا افشاء کرد!

یعنی هنگامی که ولادیمیر کریوچکوف جاسوسان سازمان «سیا» در وزارت امنیت ملی را کشف کرد، احتمال داشت مقام و منزلت خود را به مخاطره اندازد؟

بلی، حق با شماست. زیرا هنگامی که ولادیمیر کریوچکوف در باره کشف جاسوسان سازمان «سیا» در میان مأموران وزارت امنیت ملی به واسطه تشکیلات تحت رهبری خود به و. چبریکوف، وزیر امنیت ملی گزارش داد، او به رئیس اداره کل یکم گفت: «تو چه کار می‌کنی؟ بخاطر چنین گزارشی من و شما را خلع درجه می‌کنند. دیگر مرا با این استنتاجات درگیر نکن!» به راستی هم، هر رئیسی نمی‌تواند به کشف جاسوس دشمن در صفوف تشکیلات تحت مدیریت خودش اقدام نماید! اما کریوچکوف موفق شد نه فقط افرادی را که قبل از ریاست خود بر اداره کل یکم، حتا افرادی را که در دوره رهبری او بر اداراه تجسس وزارت امنیت ملی اجیر شده بودند، به واسطه مأموران خود کشف نماید.

در مجموع در دوره رهبری ولادیمیر الکساندراویچ کریوچکوف چند نفر شهروند آمریکا که به اطلاعات فوق محرمانه قابل توجه برای اطلاعات وزارت امنیت ملی دسترسی داشتند، به واسطه همکاران شما در اداره کل یکم وزارت امنیت ملی استخدام شدند؟

اگر به داده‌های همین مرکز مطالعاتی باور کنیم، از سال ١۹۷۵ تا سال ۲٠٠٠ سازمانهای ضداطلاعاتی آمریکا ۴۴۵ شهروند این کشور را به اتهام جاسوسی برای اتحاد شوروی دستگیر نمودند. این رقم بسیار بزرگی در کار استخدام جاسوس برای هر کشوری شمرده می‌شود. ۲۵ درصد آنها مبالغ هنگفتی از اطلاعات ما دریافت نمودند. زیرا، آنها به اطلاعات فوق سرّی دسترسی داشتند. اما ۴١ درصد آنها خودشان داوطلب همکاری با کشور ما بودند! و یک نگاه اشتباه این است که در دوره ولادیمیر کریوچکوف همه علاقمندان بعنوان سرایداران، خدمتکاران و غیره در سفارت استخدام شدند.
من بالاتر گفتم و باز هم تکرار می‌کنم، که پنجاه درصد مأموران استخدام شده توسط همکاران ما اطلاعات فوق محرمانه، ۲۹ درصد اطلاعات سرّی و در مجموع ۳ درصد (چهار نفر) اطلاعات محرمانه در اختیار داشتند! گذشته از این، چون خدمتکار هم ممکن است معرف فنون ویژه باشد، می‌تواند مفید واقع شود. به همین سبب، آن همکار شما، مانند ل. ملچین که بدون کمتری درکی از کار وزارت امنیت ملی در کتاب خود در باره ولادیمیر کریوچکوف صدر امنیت ملی می‌نویسد، بطور قطع محق نیست.

پس تحت تأثیر چه کسی، به اعتقاد شما، چنین تحریفاتی به رسانه‌های جمعی اتحاد شوروی و پس از آن روسیه در خصوص کار تشکیلات شما و شخص ولادیمیر کریوچکوف راه یافت؟ بطور مشخص چه کسی خدمات این شخصیت برجسته به کشور را تحریف کرد: غرب یا کسی از رهبری روسیه؟

در غرب، از قضا، از ولادیمیر کریوچکوف به عنوان یک انسان ماهر ‌در حرفه خود با احترام نام می‌بردند. این واقعیت حتی از مصاحبه رئیس سابق سازمان «سیا»ی آمریکا با رسانه‌ها روشن است. ظاهرا، او تحت تأثیر مبارزه قاطع کریوچکوف با ستون پنجم ایجاد شده در کشور ما، که اتحاد شوروی را ویران نمود، قرار گرفته است! الکساندر یاکوفلیف، که توسط سازمان «سیا» اجیر شده بود و در نتیجه ممانعت گارباچوف از بررسی پرونده او نجات یافت، منبع اطلاعات جعلی بود.
زمانی که اداره کل یکم اسناد بسیار جدی دایر بر اثبات الکساندر یاکوفلیف به عنوان جاسوس سازمان «سیا» دریافت کرد، ولادیمیر کریوچکوف موضوع را به میخائیل گارباچف گزارش داد، او پرسید: یعنی چه، باز هم رد پای اقامت نیویورک یاکوفلیف در آمریکا؟ در پاسخ او، کریوچکوف اظهار داشت این پرونده جدید وی است و از گارباچف اجازه بررسی این اطلاعات را خواستار شد. گارباچف با یقین به این که مأموران اداره کل یکم همین اطلاعات را تأئید خواهند کرد و بی خبر از اینکه کریوچکوف در نظر داشت اطلاعات را به واسطه مأمور دیگر مورد بررسی قرار دهد، کریوچکوف را از بررسی پرونده منع نمود و از او خواست با خود یاکوفلیف صحبت کند.
ولادیمیر کریوچکوف با او صحبت کرد. با این حال، یاکوفلیف گفتگو با وزیر امنیت ملی را چندی قبل از مرگ خود طی مصاحبه‌ایی انکار نمود. ‌اما چرنیایف (معاون گارباچف) در کتاب خود این مصاحبه وزیر امنیت ملی اتحاد شوروی با یاکوفلیف را مورد تأئید قرار داده است! وقتی که کریوچکوف بطور تلویحی به یاکوفلیف حالی کرد که اداره کل یکم اطلاعاتی در تأئید جاسوسی او به آمریکا در دست دارد، رنگ او پرید. اما در سایه حمایت گارباچف بررسی این اطلاعات متوقف گردید. اگر این کار انجام می‌شد، اطلاعات تأئید و پرونده یاکوفلیف به دادگاه احاله می‌گردید که در ادامه به دستگیری و بازجویی وی منتهی می‌شد...

آیا یاکوفلیف بدلیل عضویت در هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی از حق مصونیت برخوردار بود؟

البته، تصمیم هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی ضروری بود، در این صورت او زندانی می‌شد. اما گارباچوف، تکرار می‌ کنم، برای ممانعت از بررسی اطلاعات بواسطه وزارت امنیت ملی در مورد الکساندر یاکوفلیف به هر کاری دست زد.

حالا که ما در باره کار داره کل یکم و دفتر «کا» در ترکیب آن صحبت می‌کنیم، موضوعات کتاب خائنان، از نوع اولگ کالوگین2 (Олег Калугин) تا چه حد دقیق است، آیا فعالیت او توصیف شده است؟

اولگ کالوگین با تحریف واقعیتها و عملیات انجام شده که از قضا، من هم در آن شرکت داشتم، در باره کار اداره ضداطلاعات ما در ایالات متحده آمریکا گستاخانه دروغ می‌گوید. او حوادث واقعی را بسادگی تحریف می‌کند. حوادثی که من بر اساس آنها، کتاب «ابرموش‌کور سازمان سیا در وزارت امنیت ملی اتحاد شوروی» را تألیف و ثابت کردم که او به استخدام سازمان«سیا» در آمده است.

کالوگین با تشریح کار اداره ضداطلاعات خارجی وزارت امنیت ملی در خصوص خائنان در ایالات متحده آمریکا در کتاب خود نوشت، که اطلاعات ما ثابت کرد که آرلوف (Орлов) مأمور کشفیات اتحاد شوروی مقیم انگلستان در سالهای سی از بیم دستگیری در کشور از انگلیس به آمریکا فرار کرد.

اما آرلوف، بعد رفتن به آمریکا با وجود آشنایی با همه اعضای «گروه پنج کمبریج»، هیچ یک از مأموران اطلاعات اتحاد شوروی را لو نداد. زمانی که آرلوف، بگفته کالوگین، از سوی ما شناسایی شد، قبل از همه خود کالوگین در این باره به یوری آندروپوف، صدر امنیت ملی گزارش داد. اما او، از قرار معلوم گفته بود: «ما چه نیازی به این کهنه داریم؟» بهتر است نوسنکو (Носенко) را پیدا کنی و من به تو صلاحیت می دهم. اما همه اینها سخنان کالوگین در باره کار تعقیب و شناسایی خائنان در میان مأموران سابق وزارت امنیت ملی است. در حالیکه نوسنکو، سرهنگ اداره کل دوم وزارت امنیت ملی، مقیم آمریکا و تا هنگام ربوده شدنش بواسطه عوامل او در سوئیس در سال ١۹۶۴، از سوی مآموران اداره کل یکم در واشینگتن، خود من و عامل من در سال ١۹۶١ شناسایی شد. همچنین، سرگرد ضداطلاعات، آناتولی گالیتسین 3(Анатолий Голицын) را که درسال ١۹۶١ به هلسینیکی فرار کرد، من شناسایی کردم.

در ضمن، عوامل مخفی اطلاعات ما به عملیات شناسایی نشانی محل سکونت آنها جلب شدند! برای اینکه در آرلینگتون، رفتن با اتومبیل دارای شماره دیپلوماتیک به مقابل منزل نوسنکو برای دیدن شماره ماشین او، به همان محلی که از قضا من در دوره مأموریتم در آمریکا در نزدیکی آن ساکن بودم، بسیار دشوار بود. بطوری که آن وقت متوجه شدم، ماسینهای نظارت بیرونی پلیس فدرال (اف بی آی) همیشه مرا تعقیب می‌کردند، به همین سبب، مأمور مخفی اداره کل یکم وزارت امنیت ملی به عملیات جلب شد. پس از آن، مرکز دستور داد، که به جز نظارت مخفی، انجام هیچ کاری در رابطه با او لازم نیست.

اما کالوگین می‌نویسد که او در سال ۱۹۷۴ از طرف یوری ولادیمیراویچ آندروپوف برای تعیین محل سکونت نوسنکو، سپس بی‌اثر کردن او موظف شد! در حالیکه اداره ویژه ما پس از حذف باندر(Бандер)، سردسته ناسیونالیستهای اوکراین در سال ۱۹۵۹ در مونیخ، دیگر هیچوقت به اقدام تلافی‌جویانه دست نزد.

پس پاسخ شما به ادعای کالوگین دایر بر کار مشترک اداره «کا» و اطلاعات بلغارستان در لندن، که آ. مارکوف (А. Марков)، مخالف و فراری از بلغارستان، شاغل در فرستنده رادیویی بی بی سی، در سال ۱۹۷۸ در نتیجه «تزریق با چتر» جان سپرد، چیست؟

اداره ویژه ما در قتل آ. مارکوف، این نویسنده فراری بلغاری، مخالف و کارمند بخش بلغارستان رادیو بی بی سی در لندن هیچ دخالتی نداشت. این عملیات را فقط سازمان امنیت بلغارستان می‌توانست انجام دهد. بخصوص اینکه او شهروند بلغارستان بود نه اتحاد شوروی! اما اولگ کالوگین به دروغ این عملیات را به اداره ضداطلاعات خارجی ما نسبت می‌دهد.

پس از این اظهارات کالوگین، رئیس جمهور وقت بلغارستان (۱۹۹۱- ۱۹۹۴) او را برای ادای توضیحات جزئیات امر به بلغارستان دعوت کرد. اما کالوگین با این ادعا مثل سایر مدعیات خود بازی کرد تا بتواند بحساب دعوت آن کشور، بار دیگر بصورت رایگان به سراسر جهان سفر کند. از قضا، او با ادعاها، مصاحبه‌ها و اظهاراتش بسیاری از مأموران ما را لو داد.


منبع مهمترین عنصر برای اطلاعات در هر کشور است. مسئولان وزارت امنیت ملی و سازمان «سیا» برای ایمنی مأموران خود تا چه حد خوب توجه داشتند؟

مسئولان سازمان «سیا»ی آمریکا از روش متفاوت از ما برای کار با جاسوس استفاده می‌کردند. مأمور اداره کل یکم ما با آن جاسوس یا جاسوسان از آمریکا کار می‌کرد، که خودش، یک مأمور مخفی و معاونش، او یا آنها را می‌شناختند. اما کارکنان سازمان «سیا» چنین روشی داشتند، که همه عوامل عملیات مخفی آمریکا در هر کشوری تمامی مأموران امنیتی خود در اتحاد شوروی را می‌شناختند. بعنوان مثال، جاسوس سازمان «سیا»، طراح آ. تولکاچف (А. Толкачев) را همه مأموران مخفی سازمان «سیا» در مسکو می‌شناختند.

چرا آنها چنین کار می‌کردند؟

برای اینکه هر وقت می‌خواستند با او تماس بگیرند، سه ماشین از سفارت آمریکا به حرکت در می‌آمد، و از یکی از آنها که تحت نظر نبود، مأمور برای ارتباط مخفیانه یا ملاقات با عامل پیاده می‌شد. اتومبیلهای دیگر بعنوان پوشش و برای انحراف توجه مأموران اداره ضداطلاعات و نظارت وزارت امنیت ملی استفاده می‌شدند. ناظران وزارت امنیت ملی هم می‌دانستند، که هر یک از مأموران سازمان «سیا» که تحت نظرشان هستند، ممکن است با عامل ما مواجه شوند، زیرا، مأمور سازمان «سیا»، عامل خود را به چهره نمی شناخت! و این روش کار با عامل خود به آن منجر گردید که ادوارد هاوارد لی(Эдвард Говард Ли ) در دوره آمادگی قبل از اعزام به اتحاد شوروی برای کار در مسکو، همه مأموران مخفی سازمان «سیا» در مسکو را می‌شناخت. نکته جالب اینکه او هیچوقت در اینجا کار نکرد. زیرا، قبل از اعزام به اتحاد شوروی از کار اخراج گردید.

بنا بر این، چنین مستفاد می‌شود، که، از آنجایی که شما و مأمور مخفی عوامل خودتان را می‌شناختید، جلوگیری از شکست آنها برایتان آسان بود؟

بلی، البته. و. مارتینوف (В. Мартынов) از اداره «تی» (جاسوسی فن‌آوری) و س. موتورین (С. Моторин) از اداره «آ» (اقدام فعال) اگر چه همه دانسته‌های خود از عوامل اداره کل یکم در آمریکا را افشاء کردند، هیچ اطلاعاتی در باره عوامل دیگر نداشتند! اما این کالوگین، هنگام کار در آمریکا بعنوان معاون عامل مخفی اداره کل یکم، تقریبا همه عوامل شبکه مخفی را می‌شناخت. خوشبختانه، نه بطور کامل. اما او در سال ۱۹۶۵، یک مأمور بسیار پر ارزش، لیپکا (Липка) را هم که از طرف «ناسا» در کاخ سفید کار می‌کرد، لو داد.

آیا به شما، الکساندر الکساندرویچ، دیپلوماتهای سالم سفارت اتحاد شوروی در واشینگتن یا مأموران سیاسی اتحاد شوروی در نیویورک در کار برقراری رابطه با کسانی که در ادامه ممکن بود به اداره ضداطلاعات خارجی تمایل نشان دهند، کمک کردند؟ همچنین، در رابطه با «انجمن بازگشت به میهن» که زمانی بوسیله س. افرون (С. Эфрон)، شوهر م. سوتای‌اوا (М. Цветаева) تشکیل گردید و پوششی برای شماری از مأموران اطلاعاتی اتحاد شوروی در فرانسه بود، چه؟

من پاسخ شما را اینطور می‌دهم. از چنین رابطه کارکنان سفارت اتحاد شوروی استفاده می‌شد. و. کامنیف (В. Каменев)، مدیر گروه فرهنگی سفارت اتحاد شوروی در آمریکا، در گروهی که من تحت پوشش آن کار می‌کردم، تماس بسیار ارزشمند من با شخصی بسیار مناسب برای کار ما را برقرار نمود. بلی، اولدریج ایمز (Олдридж Эймс)، رئیس شعبه ضداطلاعات سازمان «سیا» از کانال یک دیپلومات به همکاری با ادره کل یکم جلب شد، که ارتباط با او باعث تحریک سوءظن مافوق وی نگردید.

به اعتقاد شما، ولادیمیر کریوچکوف (Владимир Крючков)، رئیس اداره کل یکم وزارت امنیت ملی برای ایمنی خوب منابع اطلاعاتی خود مثل ایمز چقدر توجه داشت؟ آیا معاونان او از وجود چنین کارمند بلندپایه سازمان «سیا»ی آمریکاــ، مأمور اطلاعات ما اطلاعات زیادی داشتند؟

پنهانکار او با اطلاعاتی که یک مأمور برجسته مثل ایمز از سازمان «سیا» می‌داد، فوق‌العاده بالا و محرمانه بود. بویژه اینکه، از وجود ایمز، جز استخدام‌کننده او و خود کریوچکوف هیچ فرد دیگری اطلاع نداشت. همه داده‌های ایمز بی‌واسطه هیچ فرد دوم، بطور مطلقاً مستقیم بدست او می‌رسید، حتا معاون اول او، وادیم کیرپیچنکو(Вадим Кирпиченко) از وجود چنین مأمور و موقعیت شغلی وی اطلاع نداشت! و ولادیمیر الکساندرویچ بعنوان رهبر اطلاعات با این روش کار با مدارک ایمز در اداره کل یکم، او را بمثابه جاسوس خود طی سالهای زیاد حفظ کرد!

مأمور مخفی اداره کل یکم در مسکو اطلاعات رسیده از ایمز را بطور مستقیم بنام ولادیمیر کریوچکوف، رئیس اداره کل یکم ارسال می‌کرد و فقط او بعد از بررسی آن، با حذف نام فرستنده، این اطلاعات را در اختیار اداره کل دوم وزارت امنیت ملی اتحاد شوروی قرار می‌داد.

پس چه چیز، بنظر حرفه‌ایی شما، باعث شکست مأموران اداره کل یکم از میان شهروندان آمریکا گردید؟ مگر نه به این سبب، که اف بی آی در قلمرو داخلی آمریکا رفتار آزادانه‌تری در مقایسه با فعالیت اداره کل دوم وزارت امنیت ملی در محدوده کشور ما داشت

اگر شکست مأموران ما در قلمرو آمریکا تا سال ۱۹۸۶ را در نظر بگیریم، این ناشی از خیانت٣ بود. اما، هنگامی که مأموران ما در حریم داخلی اتحاد شوروی موفق شدند در اثر همکاری و کمک عوامل ما در سازمان «سیا» شبکه‌های جاسوسی «سیا» را در کشور ما متلاشی نمایند، یعنی شکست مأموریت ما در خاک آمریکا نافرجام ماند. آنها دو باره در سال ۱۹۹۱، پس از نابودی اتحاد شوروی فعال شدند.

به نظر شما،چه عواملی به شکست مأموران اداره کل یکم کمک کردند: بی‌احتیاطی در رفتار آنها یا خیانت خودشان؟ چه کسی ایمز و ر. هانسن (Р. Ханссена)، نماینده اف بی آی در وزارت امور خارجه آمریکا را لو داد؟

ـکسی که هم ایمز و هم هانسن را لو داد، یک خائن از میان مأموران سازمان امنیت فدرال روسیه بود و حالا در زندان دوره محکومیتش را می‌گذراند. در اینجا نمی‌توانم نام او را ذکر کنم، اما می‌خواهم بگویم که او برای زندگی به آمریکا رفت وپس از آن، در نتیجه عملیات سازمان امنیت فدرال روسیه، در چهارچوب مبادله به مسکو انتقال یافت و محاکمه شد.

مگر اربابان او در آمریکا این احتمال را در نظر نمی‌گرفتند، که مأمور آنها در بازگشت به روسیه دستگیر خواهد شد؟

به او اجازه دادند چند بار به روسیه بیاید و کاری به وی نداشتند. همین که بحد کافی مدارک جمع‌آوری شد، او را دستگیر نمودند.

آیا آن هرج و مرج که در اطلاعات اداره کل یکم وزارت امنیت ملی و سازمان امنیت فدرال روسیه پس تعویض رهبری آنها حکفرما بود، به افشای ایمز کمک نکرد؟ بویژه خودتان در بالا توضیح دادید که ولادیمیر کریوچکوف با ایمز و اطلاعات او با دقت فوق‌العاده کار می‌کرد.

بلی، انضباط در رابطه با چنین اطلاعات محرمانه‌ایی که از ایمز می‌رسید، پس از ماه اوت سال ۱۹۹۱ در سازمان امنیت فدرال روسیه رعایت نشد.

آن کارمند سازمان امنیت فدرال روسیه که ایمز را لو داد، اگر در شعبه آمریکای جنوبی کار می‌کرد، چگونه توانست او را شناسایی کند؟

این فرومایه حتی همه مأموران سازمان امنیت فدرال روسیه در آمریکای شمالی را، باضافه آنها، طبیعی که، عوامل سازمان امنیت فدرال روسیه در واشینگتن را هم می‌شناخت.

به این ترتیب، روشن است. بسیار ممنون از شما، الکساندر الکساندرویچ محترم بخاطر مصاحبه و توضیحات در مورد جزئیات کار پیشتر ناشناخته اداره کل یکم.

منبع اصلی: kprf.ru
برگردان: ا.م. شیری
١۹آذر ۱۳۹۵

ـــــــــــــ
۱ــ الکساندر یاکوفلیف (۱۹۲۳- ۲٠٠۵): سفیر اتحاد شوروی در کانادا (۱۹۷۳- ۱۹۸۳)، مسئول شعبه تبلیغات کمیته مرکزی (۱۹۸۵-۱۹۸۶)، نامزد عضویت هیئت سیاسی کمیته مرکزی (از ماه ژانویه تا ماه ژوئن ۱۹۸۷)، دبیر کمیته مرکزی (۱۹۸۶- ۱۹۹٠)، عضو هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی (۱۹۸۷-۱۹۹٠)، رئیس حزب سوسیال- دموکرات روسیه (۱۹۹۵- ۲٠٠٠).
یاکوفلیف در سال ۱۹۸۵ کمیته‌ایی تشکیل داد که دفتر آن در شهرک «نابرژنایا» در حومه مسکو واقع بود. کمیته برهبری او به کار جعل اسناد و جاسازی آنها در آرشیوهای کمیته مرکزی حزب کمونیست، وزارت کشور، ان ک. و. د.، ک. گ. ب و دیگر نهادهای حزبی و دولتی اتحاد شوروی مشغول بود. شعب این کمیته تحت عناوین مختلف علمی- تحقیقاتی در همه جمهوری ها هنوز هم فعال هستند.

2ــ اولگ کالوگین: متولد ١۹٣۴؛ شهروند اتحاد شوروی، روسیه، آمریکا؛ کارمند اداره کل یکم وزارت امنیت ملی- (١۹۵- ١۹۸۹)؛ سرتیپ سابق؛ مرتبط با الکساندر یاکوفلیف.

3ــ آناتولی گالیتسین: متولد ١۹۲۶؛ سرگرد ضداطلاعات؛ مزدور سازمان «سیا»؛ تحویل اطلاعات محرمانه وزارت امنیت ملی به سازمان «سیا»؛ برنده مدال افتخار فرمانده رتبه اول انگلیس؛ در اواخر سال ۱۹۸۴ به تابعیت آمریکا در آمد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست