تروریست نبودن، ایستادن برگی در برابر باد!
پویا عزیزی
•
مخالفین دیگر را برای نمایش وفاداری خودشان به خردهکاریهایی مشغول میکنند که نهایتا هدف سیستم سرکوب را تامین میکند. اگر عوامل سیستم اطلاعاتی تیری از تاریکی رهنمون هدف میکنند. تیرخلاصزنها اما رادیکالنماهایی هستند که نمایش تب و تاب و حرارت و حضور مستمرشان در همه جا برایشان مشروعیت آفریده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۲ دی ۱٣۹۵ -
۱ ژانويه ۲۰۱۷
اگر ادبیات خبری و سیاسی سالهای اخیر و بهویژه دههٔ گذشته بازبینی شود؛ استفاده از کلماتی همچون ترور و تروریسم احتمالاً بیش از دیگر کلمات صورت گرفته است. تعریف عمومی ترور که در فارسی به آن هراسانگیزی یا وحشتآفرینی گفتهاند اینطور است: به هرگونه عملکرد یا تهدید برای ترساندن و یا آسیب رساندن به شهروندان، حکومت و یا گروهها و شخصیتهای سیاسی ترور گفته میشود و تروریسم فرایندی است که در آن ترور بهعنوان سوژه بخشی از زندگی فرد، گروه و یا دولت میشود.
حکومتهای استبدادی و سرکوبگر برای به کنترل درآوردن یا از سر راه برداشتن فعالیتهای تأثیرگذار و چهرههای مطرح و یا حتی چهرههایی که پتانسیل مطرحشدن دارند روشهای گوناگونی دارند. این روشها که معمولاً در سازمانهای اطلاعاتی و کمیتههای فکری و برنامهریزی آنها تهیه و اجرایی میشوند تنها یک هدف را دنبال میکنند. به کنترل درآوردن و در صورت کارا نبودن آن از میان برداشتن یا ترور آنچه سوژه مینامند.
جمهوری اسلامی و سازمانهای اطلاعاتی آنهم از این قاعده هرگز مستثنا نیستند و سیستم سرکوب آنها تنها به اعدام، شکنجه، اعتراف گیری و بستن دهانها از راه رعب و وحشت اکتفا نکرده است.
برای نمونه نامهٔ سعید امامی در تاریخ شانزدهم مهرماه ۱۳۷۷ و دو ماه پیش از قتلهای زنجیرهای به اینگونه تلاشها اشاره میکند. امامی که در آن زمان مسئول مشاوران وزارت اطلاعات است در نامهای با موضوع فضاسازی فرهنگی خطاب به وزیر اطلاعات وقت مینویسد: «همانطوری که مستحضرید فعالیت گسترده عناصری نظیر «گلشیری، چهل تن، دولتآبادی، مختاری و...» برای مطرح نمودن کانون و ایجاد وجهه و پشتیبانی جهانی برای آن مشکلات امنیتی را برای جمهوری اسلامی ایران و بهخصوص وزارت به دنبال خواهد داشت. وجود جریانات قانونی موازی و ایجاد کیسهایی در راستای به وجود آوردن انشعاب و ایجاد اختلاف در بین ایشان میتواند از پیامدهای امنیتی موضوع بکاهد. اصلاح قانونی مطبوعات فعلی جوابگوی نیاز کنونی و دسیسههای موجود نیست چراکه تنها در رابطه با صاحبان امتیاز و مدیرمسئول تعیین تکلیف میکند. حالآنکه ما در عرصه فرهنگی قشر وسیع نویسنده، مترجم، مولف، گزارشگر، شاعر و... راداریم که تنها با برخوردی انفرادی و قانونمند ممنوعالقلم یا ممنوعالنشر نمودن میتوان از هجمه ایشان جلوگیری نمود.»
سعید امامی در ادامهٔ مشاورهاش پیشنهاد سازمان نظام فرهنگی یعنی چیزی شبیه نظام پزشکی و مهندسی را میدهد. قصد این را دارد که فعالین فرهنگی مورد تأیید شمارهدار شوند و دیگران هم از سر راه برداشته شوند.
ادامهٔ این تلاشها نهایتاً به زنجیره قتلهایی میانجامد که پروندهٔ قتلهای زنجیرهای روشنفکران نامیده شد. در کنار آن، آنچه امامی از آن بهعنوان به وجود آوردن اختلاف و ایجاد انشعاب نامبرده است توسط عوامل حکومتی و وزارت اطلاعات بهویژه در میان اعضای کانون نویسندگان ایران پیش برده شد؛ در بسیاری موارد ناکام ماند اما در پارهای موارد موفق هم بود.
بااینحال هزینههای تحمیلشده به حکومت از راه حذف فیزیکی و استفاده از ترور نشان داد که استفاده چندباره از این تاکتیک، نهتنها نمیتواند حکومت را از خطراتی که در پی دارد مصون کند بلکه میتواند انشقاق و انشعاب و اختلافنظر را در میان عناصر حکومتی به شکل عمده ایجاد کند. کمیته تشکیلشده توسط خاتمی و دستگیری سعید امامی و باند او و مسائلی که در اطراف آن مطرح شد نمونهای برای این مسئلهاند. ترورها در خارج از کشور نیز میزان هزینه آفرینی مشابهی برای حکومت داشتند.
معنای ترور و تروریسم هم در طول زمان و با تحولات اجتماعی دگرگون شد و شیوههای آن نیز تغییر یافت. با پیشرفت فنّاوری، دیگر نیازی به بمب و اسلحه و طناب نبود. تزریق بدافزار در برنامههای کامپیوتری برای از کار انداختن منابع اقتصادی، نظامی و سیاسی که امکان آن با هزینهای اندک وجود دارد میتوانست همان اهداف را عملی کند.
غیرهوشمندانه است اگر جامعهٔ مخالفین حکومت و رسانههای آزاد بر این عقیده باشند که سیستمهای اطلاعات و امنیت هدف اصلی خود در مقابله با تهدیدهای امنیتی از جانب آنها را کنار گذاشتهاند.
واقعبینانه این است که نگاهی به کارزارهای سیستم اطلاعاتی در برابر مخالفین نشان میدهد که حکومت از این هزینهسازی دست برداشته و وظیفه ترور را به دوش خود طرف مقابل نهاده است. یعنی با ایجاد فضا و کنترل آن دست به عملیات روانی ویژهای میزند که منجر به حذف فیزیکی سوژه موردنظر از راه منزوی کردن میشود. ترور شخصیت سوژه کار ویژهٔ این تاکتیک است.
تروریسم کلاسیک و حذف فیزیکی هیچگاه نمیتواند با بدافزار تروریسم شخصیت و اشاعه یابی بینظیر آن رقابت کند. این روش نهتنها واکنش متقابلی ایجاد نمیکند بل که با مبهم کردن همهچیز و محو شدن اعتماد عمومی به رانهٔ هدایتگر سیستم سرکوب مبدل میشود.
از مهمترین عملکردهای این تاکتیک ایجاد شبههٔ همکاری سوژه با سرویس اطلاعاتی است. این عملکرد در ابتدا حضور عوامل نفوذی واقعی سیستم را در نظرگاه جامعهٔ روبرو میپوشاند و درواقع کمک میکند با استفاده از «جاسوس سازی کاذب غیر جاسوس»، جاسوس یا جاسوسان اصلی مخفی بمانند.
در کنار این ویژگی این تاکتیک منجر به عملیات روانی و منزوی کردن سوژهای میشود که تهدید امنیتی محسوب شده است و با بدافزار شایعات سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و حتی جنسی پی گرفته میشود.
کافی است اختلافنظری شکل بگیرد، زنوشوهری جدا شوند، اختلافی صورت گیرد، حرف باب میلی گفته نشود و هریک از اینها و هزاران مورد دیگر ربطی به مخالفین یا فعالین رسانه داشته باشد. بدافزار بهسرعت در همهجا پراکنده میشود و همه اذهان را که خود آلوده به همان زمینهاند فرامیگیرد.
نیروهای عامل دستگاه امنیتی وارد میشوند و موجها را تقویت میکنند با هر موجی که تقویت میشود بیاعتمادی گسترش بیشتری مییابد. عوامل دیگری از فعالین ناآگاهانه موجهای تقویتشده را مشروعیت میدهند و در چشم به هم زدنی سیستم ایمنی و پاسخگویی دیگر نمیتواند کاری از پیش ببرد.
کافی است به وبلاگها و سایتهای زیادی که بهعنوان عامل پخش این بدافزارها بهخصوص درباره اهالی رسانه کار میکنند نگاه کنید. سایت امپراتوری دروغ - کارزار مقابله با هژمونی رسانهای غرب، رادیو دیروز، بیتاوان و هزاران سایت و وبلاگ دیگر از این دستهاند که حتی نام کارزار بر آنها از نقش ویژهٔ آنها پرده برمیدارد و چه بسیارند هنوز آنهایی که شماری از این تولیدات اطلاعاتی را باور کرده و با آن اقدام به قضاوت دربارهٔ دیگری میکنند. او که باید منزوی شود.
فرد منزویشده از این راه اگرچه هنوز در کنترل نیروهای امنیتی مانده است اما به دلیل اینکه هزینهٔ حمایت از او توسط دیگران بالا رفته عملاً در میان سکوت شکسته، خلع سلاح شده و به کناری زده میشود تا خواست سیستم امنیتی در این رابطه برآورده شود. حالا او آماده است همهجانبه از سوی نهادهای امنیتی ضربه بخورد.
اما کسانی که کار ویژهٔ دستگاه اطلاعاتی را پیش میبرند خود دودستهٔ در باطن مجزا از یکدیگرند. عوامل سیستم اطلاعاتی که این شایعهها را ایجاد و گسترده میکنند و آن دسته از بهظاهر رادیکالهایی که علاقهمندی آنها به نمایش رادیکالیسم از تلاشهای سیاسی آنها کمتر است. آنهایی که در طول سالیان دراز همکاری با تشکلهای مختلف مخالفین برای خودشان اعتباری کسب کردهاند و پای ثابت همه جلسات شدهاند. آنهایی که در همه رسانهها از چپ گرفته تا راست حاضرند و در همه تشکلها از سیاسی تا نویسندگان همهکاره شدهاند و برای محکم کردن اعتبار خود دست به هر کار غیراخلاقی میزنند. حتی انتشار بدافزارها برای حذف دیگران!
عملکرد دستهٔ اول، اگر دستهٔ دوم که بدون جیره و مواجب وارد میشوند وجود نداشته باشند راه بهجایی نمیبرد و اگرنه بهسرعت بالاخره آشکار میشود. آنها هستند که مخالفین دیگر را برای نمایش وفاداری خودشان به خردهکاریهایی مشغول میکنند که نهایتاً هدف سیستم سرکوب را تأمین میکند. اگر عوامل سیستم اطلاعاتی تیری از تاریکی رهنمون هدف میکنند. تیرخلاصزنها اما رادیکال نماهایی هستند که نمایش تبوتاب و حرارت و حضور مستمرشان در همهجا برایشان مشروعیت آفریده است.
تروریست شدن به این معنا کار سادهای است اما تروریست نبودن در این فضا و ایستادن در برابر فرهنگ تروریسم خود بهمثابه ایستادن برگی در برابر باد است وقتی همه تروریستها در اتحادی نانوشته همپیماناند.
|