سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پاسخی به توضیحات آقای تفرشی پیرامون ترورهای رفسنجانی


همن سیدی


• چطور ممکن است فرد دوم حکومت، نزدیکترین فرد به خمینی و سید احمد پسرش، فرمانده کل جنگ و رئیس مجلس، با رویدادی که آن زمان، هم مهمترین مساله حکومت بود و هم صد درصد مرتبط با جنگ و پذیرش آتش بس بود و هم یک دوره طولانی سه ماه به آن اختصاص داده شد، بی اطلاع بوده باشد؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۴ دی ۱٣۹۵ -  ۱٣ ژانويه ۲۰۱۷


در برنامه صفحه دو آخر هفته که به بررسی عملکرد رفسنجانی اختصاص داشت یکی از مهمانان برنامه، آقای مجید تفرشی، به دفاع عجیبی از کارنامه ترورهای رفسنجانی پرداخت. استدلال ایشان این بود که چون این ترورها به ضرر دولت رفسنجانی تمام شده، پس او بی تقصیر بوده است.
نقل قول: "چون این قتلها سودی برای رفسنجانی نداشت، طبعا موافقتی هم با آن نداشته. ایشان نقشی نداشت چرا که به ضرر دولتش بود".
او همچنین مدعی شد که در تاریخ جمهوری اسلامی همیشه وزارت اطلاعات کارهای خودسری کرده و تحت کنترل رئیس جمهورها نبوده و همچنین مدرکی در دست نیست که رفسنجانی از کشتار زندانیان سیاسی در سال ١٣٦٧ مطلع بوده باشد.
این استدلال بر سه فرض قرار دارد که هر سه غلط است:
فرض اول: باید بپذیریم که اقدامات رفسنجانی همه به سود دولتش بوده پس هر اقدامی که در دوران ریاست جمهوری به ضرر دولت بوده، او در آنها هیچ نقشی نداشته.
فرض دوم: ترورهای رفسنجانی تنها به دوران ریاست جمهوری او محدود است.
فرض سوم: رفسنجانی از اقدامات تروریستی وزارت اطلاعات یا کشتار ١٣٦٧ زندانیان سیاسی مطلع نبود.
...

اولا نه مجموع اقدامات رفسنجانی به سود او و دولتش بود و نه در کلیت آن، اقدامات جهموری اسلامی در کل، به نفع اسلام و روحانیت بوده است. رفسنجانی در همان دوران ریاست جمهوری بسیاری اقدامات انجام داده بود که بعدا یا خود از آنها فاصله گرفت یا حتی دوستان و نزدیکانش هم بارها بر اشتباه بودن آنها تاکید کردند. جالب آنکه همین آقای تفرشی چندین بار تکرار کرد که خودش انتقاداتی به عملکرد رفسنجانی دارد اما بعد بلافاصله استدلال میکرد که این ترورها چون اشتباه بوده، پس رفسنجانی در آن نقشی نداشته.
در نگاهی کلی تر، کلیت تجربه جمهوری اسلامی، تجربه‌ پراشتباه و شکست‌خورده‌ای است. واقعیتی است که الان مثلا جایگاه اسلام و روحانیت در جامعه ایران به مراتب بدتر از دوران پیش از انقلاب است اما با استناد به این واقعیت نمی توان نتیجه گرفت که جمهوری اسلامی و روحانیون نقشی در این تحولات نداشته‌اند، چون به ضرر خودشان بوده!
(صرفا جهت اطلاع ایشان، جامعه امروز ایران از همه جوامع خاورمیانه لائیک‌تر و غیرمذهبی‌تر است و همچنین بیشترین اتئیستهای خاورمیانه در ایران هستند و بیشترین جوکها و توهینهای مذهبی در ایران مشاهده می‌شود. حاصل سی و هشت سال حکومت اسلامی!)
...

دوما: ترورهای رفسنجانی از دوران ریاست جمهوری او آغاز نشده بود که سود و زیان آنها صرفا به دوران ریاست جمهوری او محدود باشد. به این دلایل:
الف: اولین اقدام تروریستی رفسنجانی به سال ١٣٤٣ و ترور نخست وزیر وقت ایران بر‌میگردد (با استناد به گفته مقامات خود ایران و خاطرات خود رفسنجانی).
ب: رفسنجانی در ترورهای سازمان مجاهدین خلق در سالهای ١٣٥٠ تا ١٣٥٤ مشارکت داشت. محکومیت آبانماه ١٣٥٤ رفسنجانی به خاطر هواداری از خمینی نبود بلکه به دلیل فراهم کردن کمک مالی و خانه تیمی برای مجاهدین بود. البته چند ماه قبلتر با هشدار جدی خمینی این همکاریها قطع شده بود اما چون قدمتی چهار ساله داشت، ساواک به این اتهام او را دستگیر کرد.
پ: اشاره به ترور شاپور بختیار به همان ماههای پایانی ١٣٥٧ برمیگردد که رفسنجانی گفته بود که اگر از همه خیانتهای شاه هم بگذرد از خیانت بختیار نمی گذرد (معلوم نیست بختیار بدبخت سال ٥٧ واقعا چه خیانتی انجام داده بود به جز آنکه از آمدن حکومت نعلین به جای حکومت پوتینها هشدار داد و دولت را تقریبا بدون خونریزی جا گذاشت و رفت!)
ج: در تمامی سالهای سرکوب کردستان رفسنجانی از تلاش برای ترور رهبران کرد باز نایستاد و این مربوط به قبل از ریاست جمهوری او بود که البته بخش اعظم آنها در سه سال اول ریاست جمهوریش به نتیجه رسید. ترور قاسملو دقیقا از ١٠ سال قبلتر در دستور کار رفسنجانی قرار گرفته بود.
...
سوما، فرض آخر بیشتر حاصل مقایسه نادرست شرایط سالهای اخیر ایران با دوران ریاست جمهوری رفسنجانی است. درست است که الان وزارت اطلاعات اختیارات زیادی ندارد و چندین نهاد امنیتی و اطلاعاتی دیگر مرتبط به سپاه و بیت رهبری و... وجود دارد اما آن زمان در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی اتفاقا نه تنها وزارت اطلاعات بسیار منسجم و متمرکز بود که فراتر از آن، کمیته‌ای سری متشکل از رهبر، رئیس جمهور، وزیر اطلاعات و وزیر امور خارجه به نام 'کمیته ترور' وجود داشته و تصمیمات آنها کاملا منسجم، سنترال و دارای سیستم نظارت و اجرایی بسیار دقیقی بود.
در مورد بی اطلاعی رفسنجانی از کشتارهای زندانیان در ١٣٦٧ هم نیازی به توضیح زیادی نیست. در شرایطی که همه از جمله خود آقای تفرشی اذعان می‌کنند که رفسنجانی در همه آن سالها، پس از خمینی، قوی ترین فرد حکومت بوده، حتی بالاتر از رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه و ...، چطور ممکن است فرد دوم حکومت، نزدیکترین فرد به خمینی و سید احمد پسرش، فرمانده کل جنگ و رئیس مجلس، با رویدادی که آن زمان، هم مهمترین مساله حکومت بود و هم صد درصد مرتبط با جنگ و پذیرش آتش بس بود و هم یک دوره طولانی سه ماه به آن اختصاص داده شد، بی اطلاع بوده باشد؟
این دفاع کردنهای بد از رفسنجانی امکان نقد او را مساعدتر می کند. با پایان تب و تاب مرگ او و جریان‌سازی ها و آمارسازیهایی که برای آن خلق شد، نقد اصلی او آغاز می‌شود.

صبح را هنوز مانده دو دانگی! 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست