•
ای درد
تا چند جان او را میخَلی
که دلدار من دیگر
از کشیدن بار تن بیزارست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
٨ بهمن ۱٣۹۵ -
۲۷ ژانويه ۲۰۱۷
ای درد
تا چند جان او را میخَلی
که دلدار من دیگر
از کشیدن بار تن بیزارست
و میخواهد آن را
چون پیلهی شاپرکی واگذارد
و به سوی ماهِ بلند
پر گشاید.
من دستش را میگیرم
و میگویم: "آرام باش"
و لب بر لبش میگذارم
تا دردش را
با بوسهای بربایم.
از قرصهای مسکنش بیزارم
که جانش را میکاهند
و از او
کالبدی بیجان میسازند.
تن او زیباست
اما تنها با جانش.
هرگاه در چشمانش مینگرم
میخواهم از پوست خود درآیم
و با جانش درآمیزم.
ای درد
دلدارم را رها کن
تا او بار دیگر
به تن خود درآید
و با خود یکی شود.
سیزدهم مارس ۲۰۱٣
|