شبانی ۱۰
(کرنش به رافائل)
وحید داور
•
عصای شیشهایات کو یحیا؟
چرا نمیرخشد بر فراز، شمسهی زَر؟
و نیست در فلکام گِردِهی سیاهِ قَمَر؟
فرشتگان پرندینه پوش ابرسوار
که در دو سوی چلیپام باد میخوردند
مگر به فوج سیهبالِ بَعل پیوستند
که نیستند و نمیرقصند؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۶ فروردين ۱٣۹۶ -
۱۵ آوريل ۲۰۱۷
عصای شیشهایات کو یحیا؟
چرا نمیرخشد بر فراز، شمسهی زَر؟
و نیست در فلکام گِردِهی سیاهِ قَمَر؟
فرشتگان پرندینه پوش ابرسوار
که در دو سوی چلیپام باد میخوردند
مگر به فوج سیهبالِ بَعل پیوستند
که نیستند و نمیرقصند؟
دو مریماند به پایام،
یکی شب است و یکی
به رنگ زادنِ روز
ولی رفیقانام،
ژروم و یوحنا،
رفیق کَفته-گریبان و یار رویابین
مرا رها کردند
مرا رها کردند
نمیتواند این صبحِ رَستنام باشد
نمیتوانم از خاج، خار برگیرم
فرشتگان پرندوش
سه جام بردند از خونِ تاک-پروردم
اگر بجوشانند؟!
اگر به بَعل بنوشانند؟!
عصای شیشهایات کو؟
چرا به دست نمیگیریش؟
چرا به سنگ نمیکوبیش؟
چرا نمیگویی
پدر-خدای جهان را چنان محبت کرد
که در ازل پسرش را به تاجِ تیغ آراست
و جاودانه به خود وانهاد بر تصویر،
نهفته در رویا
گشوده بر تعبیر
۲۲ فروردین ۱٣۹۶
|