سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گذری و نظری بر تبلیغات انتخاباتی!


ابراهیم فرشی


• جمهوری اسلامی ایران با درک این موضوع، بازی تعویض کاندیدها را بعد از هر دوره ای بسیار آگاهانه پیش می برد و به این ترتیب در هر دوره ای توان بسیج مردمی خویش را افزایش می دهد و اپوزسیون رژیم را هم به میدان بازی می کشاند. در انتخابات پیش رو، حلقه کاندیدها را بازتر کرده اند تا بازهم طیف های بیشتری را به پای صندوق ها بکشانند و در ادامه به همان مسیری کانالیزه نمایند، که "انتخاب اصلح" صورت پذیرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۶ -  ۱ می ۲۰۱۷


با اختراع رادیو در اوائل قرن بیستم که مصادف بود با جنگ جهانی اول، مرزهای تبلیغات گسترش یافت و سینما هم بعد تازه ای به آن بخشید. رسانه های نوشتاری که مورد استفاده احزاب در قرن نوزدهم بودند، با رقبای تازه ای روبرو شدند، اما تغییر بنیادی آن زمان روی داد، که تلویزیون به خانه های مردم ڕاه پیدا کرد، که همزمان بود با رشد نازیها در آلمان.
کنگره حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان در شهر نورنبرگ درسال ١٩٣٥ بطور مستقیم از تلویزیون پخش شد، که آنزمان تنها در مراکز عمومی نظیر کافه ها می شد به پای آن نشست. در جریان جنگ جهانی دوم، نیروهای درگیر در جنگ بخصوص نازیها بطور گسترده از این دستگاه برای تبلیغ ایده های فاشیستی خود استفاده کردند. بعداز پایان جنگ، سعی بر آن بود که این رسانه مورد سوء استفاده احزاب، مذاهب و ایدئولوژیها قرار نگیرد، اما با فروان شدن تعداد این دستگاهها در خانه های مردم در دهه ٥٠ و ٦٠ میلادی، استفاده تبلیغاتی از تلویزیون در مرکز توجه احزاب، وابستگان به ادیان، ایدئولوژیها، کنسرنها و دولتها قرار گرفت. گردانندگان این دستگاه بهترین امکان را پیدا کردند، تا آنرا در جهت هدایت، تحمیق، سرگرم کردن مردم و فروش ایده های خود بکار بگیرند. امروز هر فرد بطور متوسط یک چهارم وقت خود را صرف دیدن تلویزیون در شبانه روز می کند و ذهن، فکر و احساسات خویش را تحت تاثیر آن بکار می گیرد.

در سال ١٩٦٠ برای اولین بار میان جان اف کندی و ریچارد نیکسون دوئل تلویزیونی انجام گرفت و بعد تازه ای به امر انتخابات بخشید. هدف احزاب دادن اطلاعات به مردم بود و رسانه ها نیز چنین هدفی را دنبال می کردند و کنسرنها و صاحبان صنایع و بخش خصوصی هنوز به سرمایه گذاری گسترده در این زمینه نپرداخته بودند.
در انتخابات سال ١٩٦٠ آمریکا ریجارد نیکسون با ریش خوب نتراشیده و قیافه ای که نشان از خستگی داشت، در این دوئل تلویزیونی شرکت کرد و همین موضوع باعث راه افتادن بحثهای انتقادی فراوان در رسانه های آن زمان آمریکا گردید تا جائیکه به انتخاب رقیب او منجر شد. از آن زمان تا کنون توجه شرکت ها و آژانس های بسیاری در سراسر جهان به تعلیم و تربیت سیاستمداران در رابطه با حضور آنها در رسانه ها بخصوص رادیو و تلویزیون جلب شده است.
کپی برداری از آنچه در آمریکا اتفاق افتاده بود، به راه انداختن موجی در اروپا منجر شد. کتابها در این زمینه نوشته و ترجمه شدند، فیلمها ساخته شدند، تا اینکه نظر به تئاتر پداگوگی و امکاناتی که در اختیار می گذاشت جلب شد. هدف این نوع از هنر در اروپا و کشورهائی نظیر دانمارک، سوئد، آلمان، هلند و بریتانیا در دهه هشتاد میلادی، کشاندن هنر تئاتر به میان مردم، کودکان، جوانان، زنان و مراکز آموزشی نظیر مدارس، دانشگاهها و کشاندن تئاتر به مراکز کار و زندگی بود، که در ادامه به عرصه های پزشکی و بیزنیس و سیاست هم کشیده شد. به عبارتی تئاتر به زندگی سیاستمداران کشانده شد، که می بایست آنرا یاد می گرفتند.

در آلمان این نوع از دوئل های انتخاباتی با روبرو شدن ادموند شتویبر کاندید حزب دمکرات مسیحی و حزب سوسیال مسیحی ایالت باواریا در برابر گیرهارد شرودر از حزب سوسیال دمکرات در سال ٢٠٠٢ کلید خورد. بعداز آن تئاترپداگوگی نیز بیشتر از پیش در این کشور به این عرصه کشانده شد. اکنون متخصصین رشته های متفاوت در زمینه رسانه، تئاتر، سینما، تلویزیون و شرکتهای تبلیغات تجاری، شرکتهای نظرسنجی و بخشی از انستیتوهای دانشگاهها به امر برگزاری انتخابات و هرچه بیشتر نمایشی کردن آن کمک می رسانند. در این میان احزاب و کاندیدهای آنان از طرف مشاوران این مراکز راهنمائی و آموزش داده می شوند و برای هر دوره انتخاباتی سناریو، نقشه راه و عمل نوشته می شود و کسی یا کسانی کل این برنامه را به اجرا در می آورند و در این میان از کارگردان های تئاتر و سینما هم استفاده می شود.

سابق گفته می شد پشت سر هر پادشاهی زنی وجود دارد، امروز پشت سر جانشینان آنان سناریست، کارگردان و رسانه ها وجود دارند. هدف عمده این بازیگران پیروزی در انتخابات می باشد. برای رسیدن به مقصود بر روی صحنه ها به رقص و آواز می پردازند، گیتار می نوازند و کاباره تیست می شوند و برخی از آنان از فرط خستگی از روی سن به زیر هم می افتند. که نمونه های بسیاری را می توان در یوتوب تماشا کرد. سازماندهی نمایشات انتخاباتی، کار بسیار پیچیده و مشکلی است و هیچ حزبی به تنهائی قادر به انجام آن نخواهد بود. سنجش و آنالیز و تحقیق، تدوین برنامه و سپس به اجرا گذاشتن، کاریست که مجموعه ای از شرکت ها، آژانسها و مراکز باهم قادر به انجام آن خواهند بود. خرج چنین نمایشاتی از خرج ساخت دهها فیلم و اجرای صدها نمایشنامه بیشتر است.
خرج انتخابات اخیر آمریکا بالغ بر٥٧٢ میلیون دلار (٥٠٧ میلیون یورو) بود، که سهم دونالد ترامپ ١٣٦ میلیون دلار و هیلاری کلینتون ٤٣٦ میلیون دلار محاسبه شده است. در این کشور ٢٢٣ میلیون نفر واجد شرایط برای شرکت در انتخابات بودند، که فقط ١٢٣ میلیون نفر شرکت کردند. بدین ترتیب هر رای ریخته شده در صندوقها حدود ٥ دلار و بیشتر برای دو حزب جمهوریخواه و دمکرات خرج برداشته است. در انتخابات سال ٢٠١٣ آلمان حزب سوسیال دمکرات (٢٣ میلیون یورو) و حزب دمکرات مسیحی (٢٠ میلیون یورو) خرج انتخابات نمودند، که اگر کل اعضای آنهارا در نظر بگیریم، هر عضو می بایست بیش از ٦٠٠٠ یورو به حزبش کمک کرده باشد، یا کمک جمع کرده باشد و یا کمک مالی از منابع نامشخص دریافت کرده باشد، چرا که هیچکدام از این احزاب توان تحمل چنین خرجی را ندارند، مگر اینکه از راههای غیر قانونی چنین مبلغی را تهیه کرده باشند، که در این رابطه هلموت کهل و حزبش در سال ١٩٩٩ رسوایی بزرگی به بار آوردند.
حال که به این مسئله اشاره کردیم بهتر است کوتاه نظری هم به فساد در قانون و دولت بیاندازیم ، که همین احزاب مدون و مجری آن بوده اند. بر طبق قانون احزاب و انتخابات در آلمان، این احزاب به ازای اولین چهار میلیون رای که از طریق انتخابات از مردم کسب می کنند، می توانند برای هر رای ٨٥ سنت و به ازای هر رای اضافی دیگر ٧٠ سنت از خزانه دولت که از مالیات پرداختی مردم جمع شده است، بگیرند. بنابراین کشاندن مردم بسوی صندوقها این جنبه را هم شامل می شود.

دوئل های تلویزیونی که توده عظیم مردم را مورد نظر دارند، نه برای این است برنامه احزاب برای مردم شرح داده شود، کاری که در این برنامه ها میسر نخواهد بود و به تاراندن تماشاچی خواهد انجامید، بلکه این برنامه ها برای این است مردم با ایده های کاندیدها و شخص آنان آشنا شوند. ایده هائی که می بایست مدام تکرار و تکرار شوند، تا ملکه ذهن بیننده و شنونده گردد.

شاید بتوان دوئل های تلویزیۆنی را با اولین اجرای یک تئاتر مقایسه کرد، بازیگر باید نقش خود و نقش طرف مقابل را خوب بشناسد، باید تسلط کامل بر خویشتن خویش و مطالبی که مطرح می کند را داشته باشد. کاندید شرکت کننده در این شوها نیز باید نقاط مثبت خود و حزب مربوطه و نقاط ضعف طرف مقابل و حزبش را خوب بشناسد، باید آگاه به تاثیرات زبان، حرکات بدن، نوع ایستادن، حرف زدن و میمیک خود در رابطه با تماشاگران باشد، انجام هر نوع اشتباه لفظی، هر حرکت نابجای بدن، بکارگیری غلط کلمات، دادن آمار و اطلاعات نادرست، می تواند کاندید مورد نظر و حزبش را با مشکلات جدی روبرو سازد، که همه اینها بسرعت می تواند در دیگر رسانه ها، انترنت و شبکه های اجتماعی بازتاب دوباره پیداکند و تاثیرات بسیار مخرب در میان مردم بگذارد و به شکست کاندید هم بیانجامد، چرا که این نوع برنامه ها بیشتر برای آن دسته می باشد که هنوز تصمیم قطعی نگرفته اند. هر اشتباهی می تواند در تصمیم آن دسته نیز تاثیر بگذارد که قبلا" تصمیم گرفته اند.
پییر شتاینبروک کاندید حزب سوسیال دمکرات آلمان در انتخابات سال ٢٠١٣ در مصاحبه با روزنامه زود دویچه تسایتونگ به درخواست مصاحبه کننده، یکی از حرکات مورد علاقه خود را نشان می دهد، آن حرکت بالا بردن انگشت وسطی بود که در میان مردم آلمان معنای بدی دارد، فردای آنروز همان عکس در سطح وسیع در مطبوعات، تلویزیون و انترنت پخش شد و کاندید سوسیال دمکرات را با مشکلات جدی روبرو نمود و سرانجام بازنده انتخابات نیز شد.
این مسئله بعد فرهنگی و باور مردم را نیز به نمایش می گذارد که در تصمیم آنان در انتخاب موثر خواهد بود، اما همین حرکت شاید در کشور دیگری تاثیرات چه بسا مثبت بگذارد، از جمله برخی حرکات دونالد ترامپ در انتخابات که مورد سرزنش بسیاری در مطبوعات و ارباب رسانه ها قرار گرفت، بر مردمی که او را انتخاب کردند، تاثیرات مثبت گذاشت، چراکه مردم او را از خود می دانستند و حرکات او برایشان غریب و غیرعادی نبود.
از بیان چنین مثالهای به این نتیجه خواهیم رسید که سناریونویسان و مجریان آن به مسائل ریز مردم که ربطی هم به برنامه سیاسی احزاب و ایده های کاندیدها ندارد، توجه نشان می دهند، چرا که آنها بسیج مردم و کشاندن آنها بسوی صندوق ها را مد نظر دارند، در این راه از هر شگردی و از هر ویژگی مربوط به مردم سود خواهند جست. محمود احمدی نژاد هم رفتار و فرهنگ طیف خود را در جریان انتخابات بازتاب می داد، که مورد انتقاد بسیاری بود، اما آنانکه او را انتخاب کردند، به این انتقادها توجه نشان ندادند.
آنچه بطور فشرده ذکر شد، نشان می دهد که حتا بسیاری از بیندگان این شوها، به مسائلی توجه می کنند که هیچ ربطی به ایده و برنامه احزاب ندارد. بنابراین می توان گفت که رسانه های امروزین، که آمیخته و همراه با سیاست، اقتصاد و جناحهای مختلف سرمایه و قدرت اقتصادی و کنسرن ها پیش می روند، وظیفه دیگری غیر از بخشیدن اطلاعات را بعهده دارند، که نمی توان آنرا در حیطه فراهم آوردن امکان انتخاب برای فرد تلقی کرد. این امکان بیشتر مورد استفاده کاندیدها، احزاب مربوطه و جناحهای ذینفع سیاسی و اقتصادی قرار می گیرد تا افراد عادی که به پای صندوقها کشانده می شوند.
امروز کسانی چون دونالد ترامپ، جاستین ترودو، آنجیلا مرکل، سیلویو برلوسکونی، ماری لوپن، سباستین کورتز، رجب طیب اردوغان، حسن روحانی، ولادیمیر پوتین، ویکتور اوربان و دیروز بیل کلینتون، تونی بلر، باراک اوباما، گیرهارد شرودر و بسیاری دیگر در اقصا نقاط جهان، چهره های روزانه رسانه ها در سراسر جهان هستند و بودند، جایگاهی که قبلا" به چهره های سینما و آواز و موسیقی تعلق داشت.
این افراد باید قادر به پذیرش ایفای چنین نقشی باشند، بخصوص آنانکه نقش جهانی در سیاست بازی می کنند. این گفته که برخی از کاندیدهای انتخابات بیشتر از اینکه انتخاب مردم باشند، انتخاب رسانه ها هستند، درست بنظر می رسد، مردم نیز خود را همراه رسانه ها می سازند. این گفته بیشتر عیان خواهد شد، اگر توجه کرده باشیم که برخی از کاندیدهای انتخابات در این و آن کشور، قبل از ورود به عرصه انتخابات کاملن گمنام بوده اند. رسانه ها آنانرا در ذهن مردم جا انداخته اند.

پذیرش نقشی چنین طاقت فرسا، که با فشار روحی، روانی ، جسمی و فکریی بسیار همراه است، کار هر کسی نیست، این افراد را در احزاب و خارج از آن جستجو می کنند. در جهان تئاتر و سینما گفته می شود کار یک بازیگر در مقایسه با کارهای جسمی، برابر است با کار کارگران معادن. حال کار یک بازیگر در سینما محدود به زمان ساخت یک فیلم و یا اجرای یک نمایشنامه می شود، در صورتیکه کار بازیگران صحنه سیاست در سطوح بالا، محدود به دوره ای کوتاه نمی باشد و برخا" ده ها سال ادامه پیدا می کند. شاید شما هم به این مسئله فکر کرده اید که چرا بسیاری از این افراد بعداز اتمام دوره مذبور، برای همیشه از صحنه رسانه ها محو می شوند؟ برای مثال هلموت کهل که ١٦ سال امور کشور آلمان را در دست داشت، یا هینری کیسینجر که جزو بانفوذترین سیاستمداران و استراتژیست های جهان بود. این غیبت می تواند دلایل متفاوتی داشته باشد، اما یکی از شخصی ترین دلایل آن اینست که این افراد، ماباقی عمر خویش را صرف عادی سازی خویش و زندگی اشان می کنند.

در تبلیغات تجاری گفته میشود که هدف از تبلیغات برای کالا، فروش ایده آن است، برای مثال فروش ایده "بنز"، "کوکاکولا"، "مک دونالد". در تبلیغات سیاسی و انتخاباتی هم ایده ها در قالب نام ها بفروش می رسند. به همین دلیل چهره های سیاسی قرن ما شبیه سیاستمداران قرن ١٩ نیستند، آنها به هنرپیشه ها و سوپرستاره ها می مانند، که در دوره ای نقشی را ایفا می کنند و می روند. آنان که دوره های طولانی بسان قرن گذشته در پست های سیاسی و حزبی باقی می مانند، به عناصر ضد تبلیغ در رسانه ها تبدیل می شوند، علیه خودشان و حزب و حکومتشان. شاید به همین دلیل است که پادشاهان برخی از کشورهای اروپائی بندرت در رسانه ها ظاهر می شوند!

جمهوری اسلامی ایران با درک این موضوع، بازی تعویض کاندیدها را بعد از هر دوره ای بسیار آگاهانه پیش می برد و به این ترتیب در هر دوره ای توان بسیج مردمی خویش را افزایش می دهد و اپوزسیون رژیم را هم به میدان بازی می کشاند. در انتخابات پیش رو، حلقه کاندیدها را بازتر کرده اند تا بازهم طیف های بیشتری را به پای صندوق ها بکشانند و در ادامه به همان مسیری کانالیزه نمایند، که "انتخاب اصلح" صورت پذیرد.

‌هرچند انترنت و شبکههای اجتماعی نظیر تویتر، فیسبوک و پلاتفورم های دیگر در انتخابات اخیر آمریکا مورد استفاده بسیار داشت و از انتخابات انترنتی حرف به میان آمد، اما هنوز تحقیات کامل و آمار موثقی در مورد نقش آن در انتخابات در دست نیست، در صورتیکه می دانیم که برنامه های تلویزیونی چه نقشی داشته اند. برای مثال در انتخابات سال ٢٠٠٥ پارلمان آلمان ٢١ میلیون نفر برنامه زنده دوئل گرهارد شرودر و آنجیلا مرکل را نگاه کردند، در سال ٢٠١٣ تعداد تماشاچی ها ١٨ میلیون نفر بود، در تاریخ تلویزیون آڵمان هیچ برنامه ای این تعداد از تماشاچی را در یک شب به پای تلویزیون ننشانده است. انترنت هنوز چنین امکانی برای احزاب ندارد، هرچند امکان گستردهای برای مردم و تبادل نظر آنان با همدیگر می باشد و می توان گفت هنوز احزاب چنین قدرتی را ندارند که بشکل گسترده از انترنت استفاده کنند، هرچند آنها از امکان وجود سایتها، وبلاگ ها، کانالهای یوتوب و استفاده از ایمیل بهرهمند هستند، با این وجود هنوز محتاج پلاکاتها و بروشورها می باشند که تاثیر خود بر مردم را از دست نداده اند.

حال اگر همه این بازیها و خرج ها در خدمت دمکراسی باشد، چه کسانی از این دمکراسی سود میبرند، چرا حاصل این نوع از دمکراسی صلح و زندگی آسوده برای همگان نبوده، چرا با وجود گسترش جهانی این نوع از دمکراسی، جنگ، فقر و مرگ بیشتر از هر زمان دیگری فزونی یافته است، چرا فاصله میان ثروتمندان و فقرا و گرسنگان در مقیاس جهانی به اوج رسیده است؟ مگر نه آنست که وجود دمکراسی ضامن صلح و زندگی بهتر برای همگان و ضامن مشارکت عمومی مردم در سرنوشتشان می باشد؟ آیا چنین صلحی در جهان که هم اکنون ٣٤ جنگ منطقه ای در آن جریان دارد، برقرار است؟ آیا همگان در جهان ما که بیش از یک میلیارد نفر از آنان در فقر مطلق زندگی می کنند، نقشی در تعیین سرنوشت خویش بازی می کنند، تا بتوانند زندگی بهتری را برای خود رقم بزنند؟ آیا پدیده انتخابات که بوسیله احزاب، رسانه ها، کنسرن های همه گونه و جناحهای ذینفع به متدی برای ادامه ستمگری و مثله کردن دمکراسی تبدیل شده است، نباید به طرح پرسش و یافتن آلترناتیو جدید برای استقرار دمکراسی، که ظاهرا" همه به آن اعتقاد دارند، بیانجامد؟


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست