سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پرویز صداقت، اقتصاددان در گفت‌وگو با «وقایع‌اتفاقیه» :
اتحاد و تشکل‌یابی مستقل؛راهکار پیگیری مطالبات کارگران


• مسائل مزدبگیران، مسائل بیکاران، مسائل گروه‌های مختلف مردم، مسائل حاشیه‌نشینان و فقرای شهری صرفا تمهیداتی شده برای اخذ رأی به‌منظور تصرف هیأت دولت. باید توده‌های مردم را از خطرات یک خیزش مجدد پوپولیستی آگاه کرد. من تردید ندارم که مشکل ما و در حقیقت معضل اصلی که با آن مواجهیم، در سطح ساختارهای اقتصادی ـ سیاسی است، نه در سطح سیاست‌های این یا آن رقیب انتخاباتی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹۶ -  ۶ می ۲۰۱۷



نسرین هزاره‌مقدم: اول ماه می، روز جهانی کارگر، کم اتفاقی نیست و این روز، یک روز عادی نیست؛ روزی است حاصل رشادت‌ها و مبارزات تاریخی کارگران جهان که اکنون تبدیل به یک سمبل جهانی شده است؛ سمبلی برای همبستگی و اتحاد همه کارگران و طبقات مزدبگیر. این روز یادآور مطالبات تاریخی کارگران است؛ حقوقی که طی سال‌ها و دهه‌ها کارگران سراسر جهان برای دستیابی به آن، مبارزه کرده و هزینه‌ها داده‌اند. خیلی از این مطالبات امروز در سراسر جهان نتیجه داده است؛ هشت ساعت کار روزانه، حداقل دستمزد مصوب و حق تشکل‌یابی از حقوقی است که اکثر کارگران جهان به آن رسیده‌اند اما هنوز هم کم نیستند مطالباتی که کارگران جهان برای برآورده‌شدنشان تلاش می‌کنند. در رأس این مطالبات برای کارگران کشورهای کمترتوسعه‌یافته، مسئله دستمزد و معیشت است. هر جا ثروت‌ها و امکانات جامعه در دست عده قلیلی انباشته می‌شود، سهم اکثریت مردم و کارگران از ثروت‌ها کاهش می‌یابد؛ به عبارت دیگر در هر جامعه‌ای که عدالت، نهادینه و ساختاری نباشد، جمعیت کثیری از فقر و ناداری رنج می‌برند و شرایط فعلی ایران نیز از این مسئله مستثنا نیست. کارگران ایران همواره از پایین‌بودن میزان دستمزدها شاکی بوده‌اند؛ برای دهه‌ها، فاصله میان درآمد مزدبگیران و هزینه‌های خانوار، عمیق و عمیق‌تر شد و نه‌تنها هیچ راهکاری برای حل این مشکل ارائه نشد بلکه در سال‌های پس از جنگ و با استقرار سیاست‌های تعدیلی، فاصله میان طبقات برخوردار، کمتر برخوردار و نابرخوردار بیش‌ازپیش افزایش یافت و خالی‌بودن سبد معاش کارگران، بیشتر از همیشه خودش را نشان داد. امسال به مناسبت سپری‌شدن هفته کارگر، در روزهای میانی اردیبهشت به سراغ پرویز صداقت، اقتصاددان و استاد دانشگاه رفتیم تا از او بپرسیم کارگران ایران در روز جهانی کارگر 1396، کجا ایستاده‌اند، مطالبات کلیدی‌شان چیست و چه مسیرهایی برای رسیدن به این مطالبات در پیش‌رو دارند. صداقت معتقد است، کارگران ایران هنوز در ابتدای راه هستند و برای دستیابی به جایگاه شایسته اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، مسیری بسیارسخت پر از دشواری و سنگلاخ در انتظارشان نشسته ولی درعین‌حال او راهکار عملی ارائه می‌دهد و می‌گوید اتحاد و تشکل‌یابی مستقل می‌تواند این مسیر ناهموار را هموار کند.

درحالی‌که امسال سبد حداقلی معاش خانوار در جلسات سه‌جانبه کارگروه ویژه مزد محاسبه شد، باز هم دستمزد کارگران فقط 5/14 افزایش یافت، در شرایطی که در ستاد مزد، پس از مذاکرات طولانی و دامنه‌دار، نرخ سبد معاش حداقلی خانوار، دو میلیون و 489 هزار تومان تعیین شد؛ باز هم محاسبات نادیده گرفته شد و با اتکا به روال هرسال، مزد کارگران تعیین شد. درواقع، هنوز فاصله معناداری بین محاسبات سبد معیشت و حداقل دستمزد وجود دارد؛ بااین‌حساب، آیا انجام این محاسبات به‌صورت انتزاعی و درکلیت مجرد خود می‌تواند یک نقطه مثبت و یک موفقیت تلقی شود؟ آیا می‌توان توافق بر سر محاسبات سبد معیشت را یک سکوی پرش برای کارگران در نظر گرفت و انتظار داشت در آینده‌ای نه‌چندان دور همین مسئله، سرمنشأ اتفاقات خیر شود؟

به نظرم چنین محاسباتی صرفا یک گام ابتدایی در مذاکرات مربوط به حساب می‌آید که البته لازم است اما برای جبران شکاف شدید درآمدی کارگران و سبد حداقل معاش ناکافی است. محاسبه خط فقر هم که سال‌های سال است ادامه دارد، می‌توانسته کارکرد مشابهی داشته باشد. چنین اقداماتی در حقیقت از سویی می‌تواند افکار عمومی را نسبت به موج فقر در جامعه آگاه‌تر کند و از‌سوی‌دیگر، با ایجاد حساسیت در افکار عمومی در مذاکرات با دولت و کارفرمایان، بر قدرت چانه‌زنی طبقه کارگر بیفزاید.
آینده معیشتی طبقه کارگر و گروه‌های دستمزدبگیر منوط به محاسبات سبد معیشت نیست.
اما آنچه می‌تواند در عمل این شکاف را بپوشاند اقدامات مستقل و عملی خودِ کارگران است یعنی این طبقه باید در مقام طبقه‌ای برای خود، قادر به کنشگری برای پوشاندن فاصله سبد معیشتی و حداقل مزدها باشد. برای تحقق چنین امری، کارگران باید دارای تشکل‌های مستقل خود باشند به‌نحوی‌که ابزاری قدرتمند در دست داشته باشند که توسط آن بتوانند اراده جمعی خود را به منصه ظهور برسانند.
اگر امیدواریم محاسباتی از قبیل محاسبه‌ سبد معیشت، سرمنشأ به قول شما اتفاقات خیر شود، باید مزدبگیران طبقه‌ای آگاه و دارای تشکل‌های مستقل خود باشند. آینده معیشتی طبقه کارگر و گروه‌های دستمزدبگیر منوط به محاسبات سبد معیشت نیست بلکه در عوض به قدرت و توان دسته‌جمعی مزدبگیران در سپهر اجتماعی و سیاسی بستگی دارد.

تنها به این بهانه که نرخ تورم انتظاری سال 96، تک‌رقمی است، دولت و کارفرمایان چانه‌زنی کردند و دستمزد را 14,5 درصد افزایش دادند. حالا شرکای اجتماعی کارگران فاصله تورم تک‌رقمی و نرخ افزایش مزدی را یک عقبگرد خود به نفع کارگران قلمداد می‌کنند و می‌گویند که به‌عنوان شرکای اجتماعی مسئولیت‌پذیر، در یک کنش جمعی کاملا مدنی و ساخت‌یافته، به مطالبه تاریخی کارگران توجه کرده‌اند؛ یعنی دستمزد را بیش از تورم افزایش داده‌اند. این ادعا تا چه حد می‌تواند صحت داشته باشد؟
اولا آیا واقعا تورم تک‌رقمی است یا در طول سال، آن‌طور که در محاسبات مزدی در نظر می‌گیرند، تک‌رقمی می‌ماند و دوما اینکه با فرض تک‌رقمی‌ماندن نرخ تورم در طول سال 96، تکلیف تورم تجمیعی و انباشته سالیان گذشته چه می‌شود؟


شکاف میان حداقل دستمزد و حداقل معیشت عمیق است.
چنان شکاف دستمزد حداقل و هزینه‌های حداقل معاش کارگران سنگین است که هیچ‌چیز به‌جز چندبرابرشدن دستمزدها نمی‌تواند این شکاف را پر کند اما در عرصه اقتصاد سیاسی نه توان چنین امری فراهم است و نه گرایشی به چنین افزایشی وجود دارد و می‌توان انتظار داشت تورم در سال جاری به سبب رکود مزمن اقتصاد، در سطوحی مشابه سال گذشته باقی بماند؛ البته اگر دولت یازدهم بر سر کار باقی بماند و سیاست‌های اقتصادی این دولت همچنان استمرار پیدا کند اما آنچه شکاف عجیب و تاحدودی پرنشدنی بین حداقل دستمزد و حداقل معیشت را به‌وجود آورده، استقرار سیاست انجماد نسبی دستمزدها در حدود یک دهه اخیر و در مقابل افزایش شدید نرخ تورم به‌ویژه در چند سال ابتدایی دهه 90 است.
عوامل ساختاری هم این شکاف را حفظ و حتی تشدید می‌کنند. در حالت کلی، ضعف جمعی دستمزدبگیران و پایین‌بودن قدرت چانه‌زنی، به‌طور مستقیم در تشدید این شکاف و حل‌نشدن مشکلات معیشتی کارگران موثر است. نرخ بالای بیکاری و انبوه ارتش ذخیره کارگران و همچنین نسبت بسیار بالای قراردادهای کوتاه‌مدت، موقت و موردی و به بیان دیگر انبوه بی‌ثبات‌کاران در جامعه، عوامل ساختاری به حساب می‌آیند که در برایند خود، قدرت چانه‌زنی کارگران را کاهش می‌دهند. به تبع آن و به‌همین‌ترتیب، نبود تشکل‌های مستقل و اقدامات متشکل و سازمان‌یافته نیز به ضعف گروه‌های دستمزدبگیر دامن می‌زند و طبیعی است درشرایطی‌که این عوامل ساختاری وجود دارند، چندان نمی‌توان به بهبود اوضاع امید بست؛ مگر اینکه در بافت و شاکله این موانع ساختاری، تغییرات اساسی به‌وجود بیاید.
اینکه در سال گذشته حداقل دستمزد اندکی بیش از نرخ تورم رسمی افزایش یافته، به گمان من دلایل متعددی دارد که ازجمله قرارداشتن در سال پایانی دولت یازدهم و نزدیک‌بودن به انتخابات ازجمله این دلایل است. به‌این‌ترتیب، دستمزد کارگران در مقایسه با سال قبل به‌طور نسبی، اندکی بیشتر افزایش یافت و البته به‌طور مطلق این افزایش همچنان ناچیز است. یعنی اگر به‌صورت مطلق و ریشه‌ای، این افزایش مزدی را در نظر بگیریم، خیلی هم زیاد نیست؛ بنابراین در اینجا بیشتر شاهد نگاه ابزاری به مزدبگیران به‌مثابه ماشین رأی هستیم تا نگاهی به نیازهای معیشتی و انسانی اکثریت عظیم جامعه ما و این نگاه هم جدید و بدیع نیست بلکه مسبوق به سابقه است و در دهه‌های گذشته، بارها شاهد آن بوده‌ایم و همین نگاه ابزاری را در برخی تبلیغات عوام‌فریبانه این روزها شاهد هستیم. دادن شعارهایی به نفع محرومان درحالی‌که سیاست‌هایی که در تمامی سال‌ها و دهه‌های اخیر دنبال شده، سیاست‌های قطبی‌سازی اجتماعی بوده و جامعه را به‌طور کامل قطبی کرده، نشانه‌ای از عوام‌فریبی است زیرا در یک طرف کسانی هستند که از همه مواهب و امکانات بهره‌مند هستند و طرف دیگر خیل عظیم مزدبگیران و طبقات پایین هستند که روزبه‌روز بیشتر از قبل به حاشیه رانده شده‌اند.

در این قسمت بحث به‌عنوان یک سوال شاید تا حدی کلیشه‌ای می‌خواهم یک مسئله کلی را مطرح کنم؛ با همه این توصیفات و روندی که شاهد بوده‌ایم، تأثیر برجام بر حیات جمعی مردم و به‌صورت مشخص بر سطح معیشت کارگران چه بوده است؟ آیا می‌توان گفت در دوران پسابرجام درشرایطی‌که بیش از یک سال از برجام و توافق هسته‌ای گذشته، کارگران از یکسری مزایا بهره‌مند شده‌اند و اثرات فروبارشی رفع تحریم‌ها نصیبشان شده یا نه؟

نمی‌توان از دستاورد چندانی برای طبقات محروم جامعه سخن گفت.
تأثیر برجام بر فضای عمومی زندگی همه مردم، اعم از کارگران، تاحدودی دورکردن سایه تهدیدات نظامی و جنگ از کشور بود و این البته به نفع همه مردم جامعه ازجمله طبقه کارگر است. آنچه رفع تحریم‌ها تاحدودی نصیب اقتصاد ما کرد، بازگشت تولید نفت به سطوح پیش از تحریم بود که تا حدودی اثرات زنجیره‌وار بر بخش‌های مرتبط در اقتصاد ایران و نیز در صادرات نفت و نیز درآمد حاصل از صادرات داشته اما چنان که در شرایط کنونی، تنگناهای حاد مالی وجود دارد به سبب هزینه‌های بسیار سنگین جاری، هزینه‌های ناشی از بحران ژئوپلیتیک منطقه‌ای و جهانی، بحران حاد بازار پول، رکود مزمن اقتصادی و بحران تقاضای موثر، دوگانگی موجود در اقتصاد سیاسی ایران با کمال تأسف باید گفت نمی‌توان از دستاورد چندانی برای طبقات محروم جامعه سخن گفت. شاید در خوش‌بینانه‌ترین حالت بتوان گفت که از شتاب فزاینده افزایش فاصله دستمزدها و حداقل معیشت کمی کاسته شده است.

از مسئله گشایش در فضای بین‌الملل که بگذریم، آیا در طول سال گذشته، در کلیت فضای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داخل، هیچ اتفاق مثبتی به نفع دستمزدبگیران رخ داده است یا نه؟

درمجموع، متأسفانه به این سوال باید پاسخ خیر داد؛ البته به نظر می‌رسد میزان تحرک‌های جمعی کارگران و مزدبگیران به‌طور نسبی افزایش یافته که این اتفاق مثبتی است اما در فضای سیاسی کشور به کارگران، فقرا و تهیدستان شهری صرفا همچون ماشین اخذ رأی نگاه می‌شود که قرار است فریب شعارهای انتخاباتی عوام‌فریبانه کاندیداها را بخورند. در همین بدو امر تبلیغات انتخاباتی به‌وضوح و آشکارا می‌بینیم که چگونه فقر، حاشیه‌نشینی، بیکاری، فساد و مانند آن حربه‌ای شده برای دادن شعارهایی بی‌پشتوانه به‌منظور عوام‌فریبی؛ شعارهایی مانند چندبرابرکردن یارانه نقدی، افزایش نجومی اشتغال، دادن یارانه به بیکاران و ... .
معماران و طراحان شهر دوقطبی می‌خواهند از محرومان دفاع کنند!
کسانی که مثلا در حوزه مدیریت شهری، سیاست‌هایی را در بیش از یک دهه اجرا کرده‌اند که همین تهران را بیش از هر زمان دیگری در تاریخ معاصر به شهری طبقاتی و تقسیم‌شده به فقرا و ثروتمندان بدل کرده‌اند، اکنون بشارت حمایت از فقرا می‌دهند و این نکته‌ای است که نیازمند تأمل بسیار است. دراین‌شرایط، کسی نیست بپرسد که شما با این داعیه حمایت از 96 درصد جامعه تا حالا کجا بودید؟ کافی است شما چند دقیقه در گوشه‌ای از این تهران، فرق نمی‌کند شمال یا جنوب، قدم بزنید، تابلوهای فقر مفرط را آشکارا مشاهده می‌کنید. انبوه زباله‌گردان، فقرا، دستفروشان، رانندگان و کارگران عصبی و خسته‌ حوزه حمل‌ونقل شهری. آن‌وقت معماران و طراحان و مجریان این شهر طبقاتی و این فضای دوقطبی اغنیا و فقرا اکنون منادی دفاع از منافع اکثریت جامعه شده‌اند؟! به نظر شما این از یک طرف عجیب و سوال‌برانگیز و از طرف دیگر دردآور نیست؟
این نشان می‌دهد به سبب مجموعه‌سیاست‌های نادرست اقتصادی سه دهه گذشته چه پتانسیل بالایی برای پذیرش شعارهای عوام‌فریبانه و پوپولیستی پدیدار شده است. به‌وضوح از 10 میلیون بی‌سواد مطلق صحبت به میان می‌آید، از 11 میلیون نفر حاشیه‌نشین، از میلیون‌ها نفر بیکار شهری و می‌دانیم که این یعنی چه پتانسیلی و چه بستری برای رشد جنبش‌های پوپولیستی- فاشیستی. درشرایطی‌که در سطح منطقه‌ای و در سطح جهانی نیز شاهد شکل‌گیری و قدرت‌گیری انواع دولت‌های شبه‌بناپارتی و نو‌فاشیستی هستیم یعنی بستر مساعد جهانی هم برای گرایش به راست افراطی وجود دارد، آن‌وقت دراین‌شرایط ما درگیر یک ساختار بیمار اقتصادی- اجتماعی هستیم که به‌راحتی می‌تواند بستر رشد تحرکات پوپولیستی- فاشیستی باشد.
مشکل ما اینجاست. مسائل مزدبگیران، مسائل بیکاران، مسائل گروه‌های مختلف مردم، مسائل حاشیه‌نشینان و فقرای شهری صرفا تمهیداتی شده برای اخذ رأی به‌منظور تصرف هیأت دولت. باید توده‌های مردم را از خطرات یک خیزش مجدد پوپولیستی آگاه کرد. من تردید ندارم که مشکل ما و در حقیقت معضل اصلی که با آن مواجهیم، در سطح ساختارهای اقتصادی ـ سیاسی است، نه در سطح سیاست‌های این یا آن رقیب انتخاباتی اما در همین چارچوب هم باید کسانی را که به‌جای نوشتن مار، عکس مار می‌کشند تا تهیدستان بی‌پناه و محروم‌مانده را فریب دهند، افشا کرد.
چگونه مجریان یک شهر نولیبرالی که حتی حق حضور مردم و شهروندان در پیاده‌روها را از آنها گرفته‌اند و آنها را به زیرگذر‌ها روانه می‌کنند و با باندهای سازمان‌یافته با دستفروشان برخورد می‌کنند، اکنون مدعی حمایت از بیکاران و فقرا و محرومان می‌شوند؟ باید مردم و کارگران را هوشیار کرد.

در پایان، در یک جمع‌بندی کلی و در سطح کلان، شما مهم‌ترین مطالبات دستمزدبگیران را چه می‌دانید و به تبع آن، چه راهکارهایی را برای پیگیری مطالبات (البته مطالبات حداقلی) پیشنهاد می‌کنید؟

پیگیری مطالبات کارگران مهم است و استمرار در این پیگیری هم به‌همین‌مراتب اهمیت دارد ولی این وسط یک مسئله بسیار مهم وجود دارد و آن هم این است که تحقق این مطالبات، نیازمند تشکل‌یابی است. تاکنون عمدتا به مدد اطلاع‌رسانی و استفاده از فشار افکار عمومی تلاش شده میزان حساسیت عمومی نسبت به مطالبات دستمزدبگیران افزایش یابد و همچنین تحرکاتی هم که برای تحقق مطالبات شکل گرفته در اغلب موارد خودجوش و فاقد عنصر سازمان‌یافتگی بوده است. بر‌این‌اساس گام اول تلاش برای ایجاد تشکل‌های مستقلی برای گروه‌های مختلف دستمزدبگیران، اعم از گروه‌های متشکل‌تر مانند کارگران واحدهای صنعتی، آموزگاران و... و گروه‌هایی مانند دستفروشان و حتی بیکاران است اما برداشتن همین گام اولیه هم مستلزم تغییرات جدی در سپهر سیاسی بوده، ضمن آنکه تغییرات در سپهر سیاسی هم منوط به همین اقدامات است. به‌همین‌دلیل گمان می‌کنم تلاش برای دموکراتیک‌سازی پهنه سیاست، نخستین و مهم‌ترین گام برای پیگیری مطالبات حداقلی گروه‌های مزدبگیر و کارگران است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست