سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

روزگار سپری شده ی آزاده نامداری
بهاره رستمی


• آزاده نامداری بدون گشت ارشاد و گشت ارشاد بدون آزاده نامداری معنایی ندارند. تنها با توسل به الگوی نامداری است که متولیان گشت ارشاد می توانند ادعا کنند که خواهان به خانه بازگرداندن زنان نیستند و نمی خواهند جامعه را «زن زدایی» کنند. با این همه روشن است که قصد آنها کنترل بدن زنان است، با گشت ارشاد یا با آزاده نامداری و تمام آن چیزی که او ترویج می کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۱ مرداد ۱٣۹۶ -  ۲ اوت ۲۰۱۷



 
آزاده نامداری، مجری مشهور تلویزیون در چند سال اخیر دو بار در صدر اخبار شبکه های مجازی قرار گرفته است. بار اول زمانی که با انتشار عکسی از خودش با چشمی کبودشده افشا کرد که همسر سابقش، فرزاد حسنی، که او هم مجری معروف تلویزیون است، او را کتک زده و بار دوم زمانی که همین چند روز پیش عکسی از او در سفر به کشوری اروپایی بدون حجاب در شبکه های مجازی منتشر شد. در مورد اول گفتمان فمینیسم غالب، که تبحر بالایی در تقلیل »زن« به بیولوژی و اندام جنسی دارد، با راه اندازی کمپینی مجازی ماجرا را به خشونت تاریخی مردان ستمگر به زنان مظلوم فرو کاست و در حمایت از آزاده نامداری به میدان آمد تا فرزاد حسنی به سزای اعمالش برسد و چنان که هر گفتار غالبی چنین می کند هر صدای متفاوتی را به حاشیه راند یا درون خودش ادغام کرد. این اما همه ی ماجرا نبود. آزاده نامداری و فرزاد حسنی تنها دو مجری تلویزیون نبودند که حال دست بر قضا در موردی از خشونت خانگی یکی از آنها مورد خشونت دیگری قرار گرفته است، بلکه فراتر از این آنها طی چند سال به عنوان الگوی خانواده ی ِ موفق اسلامی از اصلیترین رسانه ی کشور ترویج می شدند. آنها حتا موفق شده بودند از خط قرمزهای مرسوم صداو سیمای جمهوری اسلامی عبور کنند و در مقابل دوربین و میلیونها تماشاگر تلویزیون به اصطلاح عامه با هم «لاس» بزنند. آنها بنا بود نشان دهند که زن عفیف و پاکدامنی که تمام تلاشش جلب رضایت «شوهر»ش است و شوهر آقامنش و خانواده دوستی که به نیازهای »زن«ش توجه می کند، افسانه نیست و چنین خانواده ِ یی در درون همین روابط مدرن حاکم بر شهر تهران، با تمام لایه بندی ها و پیچیدگیهای سرسام آور آن، امکان وجود دارد.

چشم کبود آزاده نامداری بیش از هر چیز رسوایی چنین روایت مسلطی بود. آن چیزی که چشم کبود نامداری افشا کرد نه تنها خشونت تاریخی مردان به زنان بلکه فروپاشی «خانواده» به روایت رسمی بود. در این موقعیت، نامداری فقط قربانی روابط ستمگرانه ی مردسالار حاکم بر جامعه نبود بلکه بیش از آن قربانی شکلی از زندگی بود که خودش از مروجان اصلی آن در رسانه ی »ملی« محسوب می شد و کتک خوردن زن از شوهرش بخش تفکیک ناپذیری از آن به شمار می آمد. همان خانواده ی مقدسی که از دروس آموزشی دوران ابتدایی به عنوان «اولین سلول اجتماعی» و بنیان جامعه آموزش داده می شد و البته تازه روایت خاصی از همین خانواده ی مقدس: خانواده یی هترو نرماتیو و دگرجنسگرا، با تقسیم کار جنسیتی شامل مردان نان آور و زنان آشپز و نظافتچی که حتمن و بدون لحظه یی تردید عمل تولید مثل هم در آن انجام شده بود.

بوی الرحمن این «خانواده» اما حتا پیش از کبودی چشم آزاده نامداری هم بلند شده بود. این شکل از خانواده نه تنها در شهرهای بزرگ بلکه حتا در شهرستانها هم سالهاست که فرو پاشیده، هرچند در شهرستانهای کوچک هنوز اشکال جایگزین آن مرئی نشده است. افزایش سالانه ی آمار طلاق که همواره موجب نگرانی مسئوالن می شود و با استناد به آن نسبت به فروپاشی هنجارهای اجتماعی هشدار می دهند، به خودی خود نشان می دهد ساختار فرسوده ی آن خانواده ِ ی سنتی مقبول حکومت ایران و حتا اشکال مدرنتری از آن هم دیگر توان مقاومت در برابر اشکال جدید زندگی و روابط را ندارد. جمهوری اسلامی به کمک آزاده نامداری و فرزاد حسنی تلاش میکرد چیزی را ترویج کند که پیش از آن به پایان رسیده بود. ادامه ی منطقی شوی نامداری/ حسنی در مقابل دوربین در حوزه ی عمومی شکل گرفتن کانال تلگرامی ای بود به نام «خانمهای قری- همسران موفق» که نزدیک به بیست و هفت هزار عضو دارد و البته به سرعت تکثیر هم شده و کانالهای مشابه آن هم شکل گرفته است. در این کانال تلگرامی به زنان آموزش داده می شود چگونه رضایت شوهر خودشان را جلب و از کیان خانواده دفاع کنند. پوشیدن لباس زیر و لباس خوابهای سکسی، پختن و تزئین غذا، تزئین اتاق خواب، استقبال از شوهرانی که از سر کار یا ماموریتها و سفرهای کاری به خانه بازمی گردند، جشن گرفتن ماهگرد و سالگرد و تولد شوهر و مادرشوهر و پدرشوهر، خریدن هدیه و تزئین آن و چیزهایی از این دست. در واقع زنان عضو این کانال هیچ دلمشغولی دیگری غیر از جلب رضایت «آقایی» ندارند، «آقایی» لقب محبوبی است که اکثر زنان فعال در این کانال به همسرانشان داده اند. آنها موفقیتهایشان را هم البته به همدیگر اطلاع میدهند، از جمله اینکه بعد از چند سال ممارست در ارسال پیامهای عاشقانه سرانجام «آقایی» واکنش نشان داده است. چنین به نظر میرسد که این کانال و موارد مشابه آن تلاشی بیهوده برای تحکیم آن چیزی است که بیرون از فضای امن«خانه ها»، و حتا در میان همین خانواده های موفق و خانمهای قری، در حال فروپاشی است. وجود چنین کانالی به شکلی متناقض نما آشکار می کند که چیزی در خطر است و کیان خانواده به دست نیروهایی ناشناخته بحرانی شده است.

در کنار این البته باید به کانال تلگرامی «ویژه ی متاهلین» هم اشاره کرد که حتا وابستگی آشکارش به «افسران جنگ نرم» و «ارتش سایبری» را آشکار میکند. بخشی از بودجه ی امنیتی حکومت ایران هزینه می شود تا افسران جنگ نرم به مخاطبانشان آموزش بدهند که چگونه با همسرانشان سکس کنند تا نارضایتی آنها موجب از هم پاشیدن خانواده نباشد. ماهیت سیاسی-ایدئولوژیک خانواده در این کانال آنگاه آشکار می ِ شود که در کنار آموزش دخول و سکس دهانی و جلق مناسب، با انتشار احادیث و روایات و مقالات شبه علمی تلاش می کند ازدواج را تشویق و ضرورت تشکیل خانواده را اثبات کند.

مشکل اما از جای دیگری است. تلویزیون ایران، سینمای ایران و ایدئولوژی حاکم در مورد خانواده از چیزی که در جامعه ی ایران جریان دارد، عقبتر است. بیهوده نیست که به رغم تلاشهای پر خرج حکومت ایران و یاران او در بخش خصوصی که با تولید سریالهای پر هزینه یی مانند «عاشقانه» و «شهرزاد» تلاش می کنند همچنان مخاطب را با ملودرام های خانوادگی سرگرم کنند، سریال های دوبله شده در شبکه ی «جم» و «فارسی وان» از محبوبیت بیشتری در میان عامه ی مردم برخوردار است. کسانی که این سریالها را می بینند به خوبی میدانند زنان و مردان «خائن» سریالهای جم و فارسی وان بیشتر به زندگی ِ واقعی آنان و دوستانشان شبیهند تا زنان و مردان وفادار و سربه راه سریالهای ایرانی با آن صحنه های عاشقانه ی تهوع ِ برانگیز و مصنوعی شعرخوانی فرهاد و شهرزاد که بسیار شبیه اس ام اس های عاشقانه کانال «خانمهای قری» است. در واقع برخالف ادعای سراپا ایدئولوژیک وابستگان به حکومت در مورد ترویج «بی بندوباری» توسط شبکه های ماهواره یی، محبوبیت این شبکه ها به دلیل بازنمایی واقعی تر «بی بندوباری» موجود در جامعه ی ایرانی است.

بی بندو باری البته نام پلیسی-امنیتی انواع روابطی است که یا در ساختار ایدئولوژی حاکم تعریف نشده اند و یا در وضعیتی متناقض ایدئولوژی حاکم مسبب شکل گرفتن آنها بوده است. به همین دلیل است که پدیده ی »ازدواج سفید«، که نام رسمی زندگی مشترک بدون عقد و ازدواج رسمی است، و به ویژه در شهرهای بزرگ در حال گسترش است از سوی جامعه شناسان حکومتی، از جمله جامعه شناسان اصلاح طلب، به عنوان شکلی از «بحران» بازشناسایی می شود. به این البته باید اضافه کرد انواع روابط مبتنی بر سکس، رابطه ی باز، سکس آزاد، زندگی همجنسگرایان و جامعه ی کوئیر و ال جی بی تی را که نهادهای ایدئولوژیک حاکمیت حتا از بردن نام آنها هراس دارند.

به آزاده نامداری بازگردیم و دومین باری که توجه شبکه های مجازی را جلب کرده است. پس از ماجرای چشم کبود، تلاش بی وقفه ی فمینیستهای لیبرال به بار نشست و آزاده نامداری با پیوستن به پروژه ی آپارات ساخت برنامه یی به نام «آبان» را «برای زنان ایران» آغاز کرد. او در این برنامه با ستاره های زن آپارات ورزش و سینما، زنان فعال سیاسی و البته زنان طراح مد و لباس در مورد زن بودن و تجربه ی آنها به عنوان یک زن گفت وگو میکرد. شما در این مجموعه برنامه می توانید حرفهای عجیبی بشنوید. برای مثال بشنوید آنا نعمتی از این بگوید که زنان در سینما خودشان اجازه می دهند از آنها «سواستفاده» شود، یکتا ناصر از این بگوید که بچه دار شدن چگونه باعث می شود کانون خانواده تحکیم شود و فاطمه دانشور از این بگوید که دختران «ما» تنها اعتماد به نفس کافی را ندارند تا بتوانند به «کارآفرین» (همان نام تقلبی حکومت ساخته برای سرمایه دار) تبدیل شوند و «کارآفرین» شدن نیازی به ثروت ندارد بلکه امری ذاتی است و کسانی هم هستند که باید کارگر شوند. مشکل اما اینها نیست. مشکل اصلی آنجایی است که مجری برنامه توان و انگیزه ی این را ندارد که بخواهد در مقابل چنین ترهاتی بایستد و روشن کند که این «ستاره ها» تا چه اندازه پوچ و تهی اند. نامداری حتا آنگاه که زنان مدعو او، با سطحی ترین استدلال ها از چارچوب زن عرفی بیرون می زنند بلافاصله از پایگاه سنت به آنها معترض می شود: از مونا برزویی میخواهد که حجابش را رعایت کند تا بتواند مجوز بگیرد و از چیستا یثربی میخواهد ویژگیهای زنانه داشته باشد و یک مقدار «لیدی» رفتار کند.

آزاده نامداری البته در تمام این مدت همان چهره یی از «زن مستقل» است که نهادهای حکومت ایران می خواهند آن را ترویج کنند. زنی که از همسرش جدا شده و خشونت او را در انظار عمومی افشا کرده اما به سرعت و با فاصله ی کوتاهی بعد از جدایی دوباره ازدواج میکند و بچه دار می شود تا خللی به کیان مقدس خانواده وارد نشود. همان زنی که در جامعه حضور دارد و مجری برنامه های گفت وگو محور پر حاشیه است اما به چادری بودن افتخار میکند تا ثابت شود که «حجاب» محدودیت نیست بلکه «مصونیت» است.

او تصویری تمام عیار از زن به روایت ایدئولوژیک حکومت اسلامی است. شاید به واسطه ی همین است که وقتی عکس های بی حجاب او از پارکی در سوییس منتشر میشود، کسی سکوت نمیکند. تمام چهره ِ های سلحشور ِ ایران اسلامی ردیف شده اند تا از الگوی شکسته ی زن ایرانی/ اسلامی دفاع کنند. از روزنامه نگاران قلم به مزد جریان اعتدال مانند مرضیه رسولی تا چهره های سیاسی این جریان که مشغول حفظ فضای اعتدال در توئیترند نظیر عبدالله رمضانزاده بگذریم، هنرپیشه ها و مجریهای سینما و تلویزیون، کسانی چون مهرداد صدیقیان و نیلوفر امینی فر و علی ضیا که هرگز یک خط و یک کلمه در مورد چیزی موضع نگرفته اند حال برای دفاع از آبروی از دست رفته ی آزاده نامداری به میدان آمده اند و در روزهای آینده کسان بیشتری به این کمپین حافظان آبرو و حریم خصوصی افراد خواهند پیوست. حتا چهره ی امنیتی مشهوری چون وحید یامین پور هم تمام قد از نامداری دفاع کرده است. آنها البته هرگز به روی خودشان نخواهند آورد که حریم خصوصی افراد سالهاست که در جامعه ی ایران، از قضا با توسل به ترویج ایدئولوژیک الگوی آزاده نامداری و مانند او، نقض می شود. تبلیغ الگوی آزاده نامداری، که با شرکت فعال خود او از تمامی دستگاههای سیاسی/ایدئولوژیک حکومتی جریان دارد روی دیگر خشونت سرکوبگری است که در ون های گشت ارشاد هر آن کسی را که مانند آزاده نامداری نباشد توقیف می کند.
آزاده نامداری بدون گشت ارشاد و گشت ارشاد بدون آزاده نامداری معنایی ندارند. تنها با توسل به الگوی نامداری است که متولیان گشت ارشاد می توانند ادعا کنند که خواهان به خانه بازگرداندن زنان نیستند و نمی خواهند جامعه را «زن زدایی» کنند. با این همه روشن است که قصد آنها کنترل بدن زنان است، با گشت ارشاد یا با آزاده نامداری و تمام آن چیزی که او ترویج می کند، همان چیزی که از دروس دوران آموزش ابتدایی آغاز می شود، در سریالها و محصولات فرهنگی وابسته و تبلیغات تلویزیونی تحکیم می گردد و در خانم های قری و همسران موفق به عنوان تلقی مسلط از نقش اجتماعی زنان و کیان خانواده جا می افتد. دوران خانواده ی مقدس به روایت حکومت ایران اما پایان یافته است. چشم کبود آزاده نامداری و کشف حجاب او در اروپا نشان می دهد بنیان خانواده ی ایرانی/اسلامی از سالها پیش فرو ریخته است.

برگرفته از منجنیق_فلاخن ٨۱


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست