سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نقد زبان (۲۹ تا ۳۵)


سهراب مبشری


• نقد زبان (۲۹):‌ زور| محمد خاتمی اخیرا گفته است «مردم حق دارند اگر دولتی را نخواهند بدون توسل به زور با رای خویش آن را با دولت دیگری عوض کنند». این جمله را می توان این گونه خواند:‌ «مردم حق ندارند برای عوض کردن دولتی که نمی خواهند به زور متوسل شوند.» «توسل به زور» بسیار حساسیت برانگیز است اگر منشأ زور، قدرت حاکم نباشد. «عدم توسل به زور» تبدیل به حکمی ابدی شده است که برخی،‌ یعنی ستم دیدگان، باید بدان گردن نهند و برخی، یعنی ستمکاران،‌ تعهدی نسبت به آن ندارند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۰ مرداد ۱٣۹۶ -  ۱۱ اوت ۲۰۱۷


هر موردی که از نظر شما به کار نقد زبان می آید را به نشانی اخبار روز برای ما ارسال کنید. ما همچنین از مقالات ارسالی مستقل شما در این عرصه استقبال می کنیم.

                                                             * * *
نقد زبان (۲۹):‌ زور

محمد خاتمی اخیرا گفته است «مردم حق دارند اگر دولتی را نخواهند بدون توسل به زور با رای خویش آن را با دولت دیگری عوض کنند».
این جمله را می توان این گونه خواند:‌ «مردم حق ندارند برای عوض کردن دولتی که نمی خواهند به زور متوسل شوند.»
«توسل به زور» بسیار حساسیت برانگیز است اگر منشأ زور، قدرت حاکم نباشد. «عدم توسل به زور» تبدیل به حکمی ابدی شده است که برخی،‌ یعنی ستم دیدگان، باید بدان گردن نهند و برخی، یعنی ستمکاران،‌ تعهدی نسبت به آن ندارند.
بر خلاف امثال خاتمی،‌ نظام مبتنی بر حقوق بشر، حق مقاومت در برابر خودکامگی و ستم را به رسمیت می شناسد. در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است این اعلامیه از جمله به این منظور تدوین شده است که «انسان مجبور نشود به عنوان آخرین چاره، به قیام علیه خودکامگی و ستم متوسل شود». طبق این گزاره، عدم توسل به زور از سوی انسانها منوط به این شرط است که حکام، مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر را رعایت کنند.
در قانون اساسی برخی از کشورها مانند آلمان و پرتغال، حق مقاومت (و از جمله توسل به زور) در برابر خودکامگی و ستم به رسمیت شناخته شده است.
علاوه بر خود زور که حکام ایران هر روز اعمال می کنند، حرف زور هم از ابزارهای اصلی حکومت آنهاست. آنها حرف زور را گاه خود به زبان می آورند و گاه از زبان کسانی می زنند که از عرابه قدرت به بیرون پرتاب شده اند.
                                                               * * *
نقد زبان (۳۰):‌ نق

لیلی گلستان که به گفته خودش از آغاز جوانی تحت حمایت مالی پدری میلیونر بوده است، از جوانان خواسته است غر نزنند.
این اولین بار نیست که ناراضیان از وضع موجود مورد تحقیر قرار می گیرند و آخرین بار نیز نخواهد بود. از نظر آنها که مانند لیلی گلستان (باز به گفته خودش در همین سخنرانی اخیر) بسیار راضی اند، «نقد» یعنی «نق». آنها با حذف یک حرف از نام چیزی که در طول تاریخ بشر برای پیشرفت مثل هوا برای تنفس مهم بوده است، از ناراضیان می خواهند دم نزنند. کسی که چنین سخن می گوید همراه با مسببان اصلی نابسامانی، چکمه بر گلوی پایینی ها می فشارد.

                                                               * * *
نقد زبان (۳۱):‌ موفق

یک صفت بسیار رایج برای تحسین افراد،‌ «موفق» است. بسیار می شنویم درباره ایرانیانی که مثلا در تجارت و مدیریت و دستیابی به مشاغل عالی در سازمانهایی مثل ناسا، «موفق» شده اند. برای کسی که نظام حاکم بر جهان و از جمله ایران و آمریکا و اروپا و غیره را ناعادلانه می داند، تورم استفاده از صفت «موفق» برای برجسته کردن یک فرد (و تلویحا تحقیر آنهایی که موفق نیستند) به مرور زمان نوعی آلرژی ایجاد می کند. نمی توان از اوضاع جهان با خبر بود و از شنیدن ثناگویی درباره افراد موفق کهیر نزد.
اگر معیار ارزش گذاری موفقیت باشد، در ایران علی خامنه ای بهترین است و در آمریکا دونالد ترامپ. بعضی از دیکتاتورها مثل فرانکو در اسپانیا و خمینی در ایران در اوج قدرت و موفقیت مردند و تا نفس آخر موفق بودند.

                                                               * * *
نقد زبان (۳۲):‌ برائت به خاطر تولد دیرهنگام

جان کلام فاطمه صادقی دختر صادق خلخالی در مورد جنایات پدرش چیزی جز توسل به گفتمان «برائت به خاطر تولد دیرهنگام» نیست. استدلال از این قرار است: نمی توان فرزندان و نوادگان را به خاطر جنایات اسلافشان محکوم کرد.
با همین استدلال، دولت آلمان ده ها سال است از پرداخت غرامت به قربانیان نازیسم طفره می رود. هنگام صدارت گرهارد شرودر قراردادی بسته شد که به موجب آن قرار شد به هر کس که آلمانی ها در زمان هیتلر از او بیگاری کشیده بودند، مبلغ ناچیزی، چند هزار دلار، پرداخت شود. این قرارداد بیش از چهار دهه پس از پایان جنگ جهانی دوم به اجرا در آمد، هنگامی که اکثریت قریب به اتفاق بازماندگان کار اجرایی، دیگر زنده نبودند. چهل سال خزانه دولت آلمان به روی کسانی که آلمانی ها آنها می خواستند از طریق بیگاری نابودشان کنند، بسته ماند.
و باز طبق همان استدلال برائت به خاطر تولد دیرهنگام است که دولت آلمان همین چند سال پیش از پرداخت غرامت به بازماندگان صدها قربانی یک قتل عام در یونان هنگام اشغال این کشور توسط ارتش آلمان سر باز زد.
کسانی که به خاطر تولد دیرهنگام، خود را مبرا از گناهان اسلافشان می دانند،‌ وقتی موقع ارث بردن می رسد، مشکلی با به جیب زدن ثروت اسلاف خود ندارند. طبق برآوردها در آلمان سالانه حداقل دو هزار میلیارد یورو ارث به نسلهای جدیدتر می رسد. این آمار را اگر به گذشته برگردانیم با یک خط مستقیم به دوره نازی ها می رسد. در آن دوره حتی یک نانوای آلمانی هم با پرداخت روزی یک مارک به اس.اس.، یک اسیر روس را به بیگاری می گرفت.
فاطمه صادقی این روزها لازم دیده است تأکید کند پدرش دزد نبوده است. برای این خانم بهتر است از پدرش ارثی نبرده باشد و انگیزه اش در این تأکید ربطی به ارث و میراث نداشته باشد.
فاطمه صادقی نخستین ایرانی نیست که خود را به خاطر تولد دیرهنگام تبرئه می کند یا بدین خاطر او را تبرئه می کنند. آب این تطهیر روی سر رضا پهلوی، دختر پرویز ثابتی، فرزندان رفسنجانی و بسیاری دیگر ریخته شده است.
به کسانی که این گونه برائت را می پذیرند می توان خواندن کتابهای نیکلاس فرانک را توصیه کرد که لااقل یک کتاب او به نام «در سایه رایش» به انگلیسی نیز منتشر شده است. نیکلاس فرانک،‌ پسر هانس فرانک است که لقب او «قصاب لهستان» بود. هانس فرانک پس از اشغال لهستان از سوی هیتلر به فرمانداری لهستان منصوب شد. وی در دادگاه نورنبرگ به خاطر جنایات بیشمارش به اعدام محکوم و به دار آویخته شد.
این آغاز یک مصاحبه با نیکلاس فرانک است:
«پرسش: آقای فرانک، چرا چهل است عکسی را همراه دارید که جنازه پدر اعدام شده شما را نشان می دهد؟
پاسخ: می خواهم همیشه مطمئن باشم که مرده است.»

                                                               * * *
نقد زبان (۳۳):‌ سخیف

می دانم که با نوشتن سطور زیر ممکن است بسیاری از من دلگیر شوند و برای بسیاری این سوء تفاهم ایجاد شود که فلانی به سرش زده است.
اما چاره ای نیست. بعضی وقتها از دهان یک جنایتکار هم یک کلام قصار بیرون می آید که آدم را مجبور به تحسین می کند.
درباره هجوم نمایندگان مجلس برای سلفی گرفتن با موگرینی بسیار نوشته شد و جدلها روی داد. در این قیل و قال یک توصیف از این کار را من برای نخستین بار در یک نطق فرمانده سپاه پاسداران خواندم. او بدون این که زیاد روده درازی کند در یک جمله معترضه کار نمایندگان شیفته نماینده اتحادیه اروپا را در یک کلام چنین نامید:‌ سخیف.

                                                               * * *
نقد زبان (۳۴):‌ زبان فوتبال

پس از این که مسعود شجاعی و احسان حاج صفی از اعضای تیم ملی فوتبال ایران و تیم پانیونیوس آتن در مسابقه تیم یونانی با یک تیم اسرائیلی حاضر شدند، مقامات ایرانی اعلام کردند آنها دیگر به تیم ملی دعوت نخواهند شد. این رویداد بازتاب گسترده ای داشت و حتی در سرمقاله های برخی روزنامه های اروپایی انعکاس یافت. خواست جریمه فدراسیون فوتبال ایران تا حد محرومیت از حضور در جام جهانی سال آینده در روسیه به سرعت گسترش یافت.
ظاهرا برای همه حکومتهای جهان از جمله حکومت ایران، فوتبال چنان اهمیت دارد که برای دفع خطر از این امر مهم می توان به سرعت، اصول و مقررات ده ها ساله را به فراموشی سپرد. وزیر ورزش ایران تنها چند روز پس از سخنان معاونش دایر بر محرومیت شجاعی و حاج صفی، از این موضع عقب نشست و گفت این محرومیت منتفی است.
ایکاش حقوق بشر هم به اندازه فوتبال مهم بود.

                                                               * * *
نقد زبان (۳۵):‌ درباری

کیهان شریعتمداری محمود دولت آبادی را نویسنده درباری نامیده است. نمی دانم نویسنده مطلب کیهان در زمانی که دولت آبادی در زندان شاه شکنجه می شد کجا بوده است.
دولت آبادی حق دارد از درباری نامیدن خود توسط اوباش کیهانی به خشم آید. و البته بد نیست بداند گاه دل جماعتی را که زور و رسانه دارند با تمجید از قاسم سلیمانی نیز نمی توان به دست آورد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست