علی سالم
تاریخ در گورستان
درباره «نام پدر» در گفتوگوی محمد مالجو و فاطمه صادقی
•
گفتوگوی محمد مالجو با فاطمه صادقی با عنوان «تاریخ رژه ژنها نیست» و یادداشت پرویز صداقت با عنوان «مورد نه چندان عجیب فاطمه صادقی و اندیشه پویا» تلاشی است برای برقراری توازن قوا میان منتقدان «چپ»، با انداختن توپ در زمین رقیب ضعیف (مجله اندیشه پویا) و بدینترتیب خلاصی صادقی از بار گفتههای پیشین به مدد بدنامی رقیبی که کوس رسوایی آن پیشتر بر بام عرصه عمومی زده شده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۵ مرداد ۱٣۹۶ -
۱۶ اوت ۲۰۱۷
گفتوگوی محمد مالجو با فاطمه صادقی با عنوان «تاریخ رژه ژنها نیست» و یادداشت پرویز صداقت با عنوان «مورد نه چندان عجیب فاطمه صادقی و اندیشه پویا» تلاشی است برای برقراری توازن قوا میان منتقدان «چپ» - بهویژه بعد از یادداشتهای فرج سرکوهی، منیره برادران و محمدرضا نیکفر - با انداختن توپ در زمین رقیب ضعیف (مجله اندیشه پویا) و بدینترتیب خلاصی صادقی از بار گفتههای پیشین به مدد بدنامی رقیبی که کوس رسوایی آن پیشتر بر بام عرصه عمومی زده شده است. این دو متن نه تنها در این کار موفق نبودند که بر برخی ابهامات افزودند. بخش عمده مصاحبه مالجو و یادداشت صداقت متکیاند به مسائل فنی و نحوه تنظیم گفتوگوی اندیشه پویا با هدف برجستهکردن مسالهای فرعی نسبت به مساله اصلی. شکی نیست که عیانکردن رویه «فرهنگیکاران امنیتی» کاری است پسندیده و واجب. مسأله بر سر این است که فاطمه صادقی از جریان سیاسیای که «اندیشه پویا»، «مهرنامه» و نظایر آن نماینده آن به شمار میروند جدا نیست و تلاش برای تمایزگذاری میان اولی و دومی راه به جایی نمیبرد. صرفنظر از همکاری یا قطع همکاری صادقی با اندیشه پویا، خط فکری و سیاسی هر دو، ذیل گفتار اعتدال، امکان تفکیک یکی را از دیگری نمیدهد، یکی در قامت منتقد درونی این گفتار و دیگری در هیأت توجیهگر همهجانبه آن. بدینسان، ما با جدالی درونگفتاری طرفیم که منتقد و مدافع هر دو، به رغم تفاوتهای تاکتیکی، در کار تحکیم پایههای اعتدالاند و از مواهب عرصه عمومی بهرهمند میشوند، در مقابل هرگونه نیروی سیاسی «غیرخودی» که راه عرصه عمومی از پیش بر او بسته شده است. عجیب نیست که منطق حذف و طرد دامن خود اصحاب اعتدال را هم بگیرد و توجیهگر منتقد را به دام بیندازد.
صادقی در گفتوگو با مالجو میگوید: «در واقع محور اصلی آن مصاحبه حتی به همان شکلی که در اندیشه پویا منتشر شد نیز این است که من میراثدار کسی نیستم. آدم مستقلی هستم و نظرات خودم را دارم. خیلیها این صدا را شنیدند و خیلیها هم نشنیدند.» ولی خواننده بعد از گفتوگوی جدید صادقی مطمئن میشود که نظرات قبلی درست بوده و او بدون محدودیتهای سانسور بار دیگر همان حرفهای قبلی را، اینبار با کمی جرح و تعدیل، سردرگمی و تناقض، تکرار میکند. اینبار از صمیمیت و فضای ملموس و انسانی «بابا» در گفتوگوی قبلی خبری نیست و به جای آن صادقی در فضایی «سرد و انتقادی» با عباراتی نظیر تاریخ، ساختار و عاملیت – احتمالا در پاسخ به مسائل مربوط به ژن - به سیاق جامعهشناسی بیطرف از نقش «پدر» میگوید: «قضایا فقط سیاه یا فقط سفید نیست. واقعیتی واحد میتواند لایههای پیچیدهای داشته باشد»، «وضعیت انقلابی چهبسا سیاه و سفیدبودن را بطلبد»، «[امام] هم مثل بقیه انقلابیون دو جنبه داشت: یکی از آنها شاعرانهتر است و دیگری جبارانهتر». او در گفتوگوی قبلی هم جای «انقلاب» و «ضدانقلاب» را عوض کرده بود و گفته بود: «آن فضای ایدئولوژیک قاطعیت انقلابی میطلبید؛ و کسی که در جای آقای خلخالی مینشست گویی باید به آن قاطعیت انقلابی پاسخ میداد.»
صادقی در گفتوگو با مالجو منتقدان مصاحبه قبلی را به چند دسته تقسیم میکند: دسته اول کسانی که «تصمیم خودشان را از قبل گرفتهاند و با توضیحات ژنتیک و انتساب خونی میخواهند دقدلی و بغضشان را، به هر نحوی که شده، خالی کنند». دسته دوم «برخی از فمینیستهای پدرسالار»، دسته سوم «کسانی که آزرده و آسیب دیدهاند. آنها عزیزانشان را در رویدادهای بعد از انقلاب از دست دادهاند.» و دسته چهارم «نسلهای جدیدی که در وقایع انقلاب حضور نداشتهاند، اما بهحق پرسش دارند و از رویه گذشتگان انتقاد میکنند». درست همین دسته آخر مخاطب بند پایانی نوشته پرویز صداقت نیز هستند: «هنوز در میان کسانی از نسلی که در دهه نخست انقلاب کودک بود و یا زاده نشده بود، تصویر درستی از آن سالها وجود ندارد. آنها هم تحت تأثیر پروپاگاندای نولیبرالی-اصلاحطلبی انگار به دور باطل خشونتهای متقابل پساانقلابی اعتقاد دارند و گویا هنوز به درکی از آنچه «واقعاً» رخ داد نرسیدهاند». روشن نیست منظور صداقت چه کسانی هستند ولی آنچه مشخص است «پروپاگاندای نولیبرالی-اصلاحطلبی» اتفاقا خود پرچمدار ایدئولوژی «نفی خشونت» است. مضمون خشونت متقابل را صادقی به گونهای دیگر بیان میکند: «کسانی هم که میخواهند من فلان عملکرد را محکوم کنم لازم است بدانند که انتقاد من از این حرفها فراتر میرود. من ناقد کلیت بهمراتب بزرگتری هستم که هم عملکرد سیاسی پدرم میتواند رگهای از آن باشد و هم دیدگاههای برخی از مخالفانش». چه رگه مشترکی بین عملکرد صادق خلخالی و برخی مخالفان او میتواند وجود داشته باشد؟ قاعدتا اشاره فاطمه صادقی به دور باطل خشونت است از طریق مقایسه خشونت سیستماتیک دولتی با خشونتی نیامده که شاید روزی سر باز کند. خشونت متقابل مضمون مکرری است که منتقدان را بارها و بارها به آن نواختهاند و در قیاسی معالفارق نقد آنان را با خشونتی که در واقعیت محقق شده یکی کردهاند. از جمله نمونه نماترین موارد میتوان به جدال گنجی-نیکفر اشاره کرد.1 در اینجا تنها کافی است یادآوری کنیم که از ابتدا، یکی از مطالبات جنبش دادخواهی و «مادران پارک لاله ایران»، به خاطر نقش ساختاری حذف و اعدام در تثبیت «کلیت» و نیز جلوگیری از دور باطل خشونت، «لغو مجازات اعدام» بود.
مساله بررسی خشونتهای ابتدای انقلاب به خاطر گرهخوردن جایگاه صادقی با «نام پدر» و به ویژه بهعنوان یک «پژوهشگر و کنشگر» سیاسی حکم یک آسیب روحی (تروما) را برای او دارد، یا به قول خود ایشان یک «زخم فلجکننده»، بهخصوص اینکه فاطمه صادقی بهطور سلبی از «نام پدر» برای اشغال بخشی از فضای عمومی بهره برده است. به زبان سادهتر، نفس نسبت سلبی او با این «نام» در رسیدن به جایگاه «پژوهشگر و کنشگر» سیاسی فعال تعیینکننده بوده است. و شاید به همین دلیل، به قول خودش، همواره از تعیین تکلیف صریح با این «نام» ابا داشته است مبادا سلبیبودن بالقوه به سلبیبودن بالفعل و آشکار بدل شود. ولی او هم در گفتوگو با اندیشه پویا و هم در گفتوگو با مالجو ناتوان از حفظ این موضع سلبی است. این موضوع فارغ از معذوریتهایی از قبیل ناتوانی عاطفی-روحی، به نوعی از سیاستورزی ضدونقیضی بر میگردد که او نمایندگی میکند و همچنان در چارچوب گفتار «اعتدال» میگنجد با یک تفاوت جزئی: بازگشت به دوم خرداد 76 در تقابل ضمنی، نه حتی صریح، با خرداد 92 و 96. رابطه او با «نام پدر» را بدینسان میتوان به دو صورت مشاهده کرد و در هر دو به نتایج یکسان رسید: 1) حفظ موضعی سلبی در قبال پدر واقعی؛ 2) حفظ موضعی سلبی در قبال پدر نمادین (اصلاحطلبی). در هر دو مورد شاهد وحدت رویه صادقی در مواجهه با نام پدر هستیم. او از اصلاحطلبی 76 دفاع میکند در برابر اعتدال 92 و 96 اما فراموش نمیکند موضع سلبی را درون گفتار خود بگنجاند: «دفاع مشروط، آری مشروط». و بدینسان در هر دو مورد با محدودیتهای گفتاری خود مواجه میشود. بد نیست یاریگران چپگرای او تکلیف خود را با این محدودیتهای گفتاری روشن کنند.
پینوشت:
1. مشکل گرفتاری در جبر گسل زندگینامهای؛ پاسخ به اکبر گنجی:
https://www.radiozamaneh.com/108069
|