سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نگاهی به مقاله «دولت رفاه؟!» ف تابان


نقی حمیدیان


• تابان مینویسد "دولت رفاه به تاریخ پیوسته است". ‬‬‬‬‬نخست این که این یک حکم است و تحلیل و نظر نیست و به نظر من حکم نادقیق و خلاف واقعیت است که با روندهای موجود تطبیق ندارد. درست است که در چند کشور اروپائی بلوک راست سکان دولت ها را در دست گرفتند. ولی دست به دست شدن دولت ها و برگشتن احزاب سوسیال دموکراسی به قدرت که در مقابل چشمان ما انجام گرفته و می گیرد را چگونه باید توضیح داد؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۹ شهريور ۱٣۹۶ -  ٣۱ اوت ۲۰۱۷


در ۲۶ اوت ۲۰۱۷ مقاله ای در رابطه با مقاله آقای رضا جاسکی به نام "وارثان برنشتاین" نوشتم که در همین سایت درج شد. دو روز بعد دوست عزیز ف. تابان مقاله ای انتقادی به نام "دولت رفاه؟!" که حاوی چندین حکم و نظر به گمان من ناوارد در رابطه با مقاله من در همین سایت درج کرده است. متأسفانه فواد مرا جزو تلاش ورزان برای تولد یک حزب سوسیال دموکراسی راست قلمداد کرده و در دو سطر پایانی نوشت: ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
"پیام این سوسیال دموکراسی به کارگران ایران این خواهد بود: کمربندهایتان را سفت تر ببندید، گرسنگی بیشتری را تحمل کنید، در ایران باید سرمایه داری رشد کند!" ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
به این ترتیب من یکباره با نوشتن مقاله "تأملی بر مقاله وارثان برونشتاین" با یک حکم ایدئولوژیکی دوست گرامی فواد، در صف دشمنان کارگران ایران قرار داده شدم!‬‬‬
مقاله حاضر را در نقد مضامین و تعدادی از احکام صادره آقای تابان نوشته ام. اما قبل از آن به دو نکته باید اشاره کنم:‬‬‬‬‬
ا- نکته اول این که سرمایه داری در جهان امروز بیش از هر دوره از پیدایش و رشد و گسترش آن، جهانی شده و تقریباً کمتر جامعه و کشوری وجود دارد که در این فضا و چارچوب ها نگنجیده باشد. حال مخالفان سرمایه داری که یقیناً میخواهند سرمایه داری رشد نکند باید توضیح دهند از مجموعه نظریات چپ و راست موجود به چه نظریه ای بیشتر نزدیک اند و می توانند کارگران را از سفت کردن کمربندهای خود نجات دهد و جلوی رشد سرمایه داری را هم در ایران سد کنند؟ من هیچ احتیاجی به شنیدن یا خواندن شعارهای تهییجی و عاطفی ندارم و فکر میکنم در یک گفتگوی قلمی، کنترل احساسات و تکیه به عقل و منطق و واقعیت اگر سودمند نباشد حتماً زیان نخواهد داشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
۲- نکته دوم این که ایشان خوب می داند که من در افکار ٣۰ سال پیش خودم بازنگری و یا به اصطلاح رایج آن سال ها تجدیدنظر کردم و تجدید نظر طلبی هم یکی از گناهان کبیره در تفکر لنینیستی احزاب برادر و همه رقم لنینیست ها محسوب میشد. حالا با توجه به قضاوتی که در مورد افکار و نظرات من کرده آیا دوست دارد باردیگر تجدید نظر کنم و به افکار ایشان (هر چه هست) بگروم و یا دست کم از نظرات امروزم دست بکشم؟ اگر چنین است آیا من هم میتوانم همین تقاضا و انتظار را از ایشان داشته باشم که از همان نوع تجدید نظرهائی که از گناهان کبیره به حساب میآمد انجام دهد؟ اگر پاسخ آری است طبعاً گفتگو بر اصل و اساس درست و مفیدی جریان خواهد یافت. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

حال به نظرات و قضاوت های دوست گرامی فواد می پردازم. مینویسد:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
۱- دولت رفاه، هیچگاه چهره ی واقعی جهان سرمایه داری را نشان نداده است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
من در مقاله ام نوشتم که جوامع رفاه را می توان "سرمایه داری دموکراتیک با سیمای انسانی" تعریف کرد! در تعریف جوامع رفاه (نه حتا دولت رفاه)، هیچ اشاره ای به موضوعِ نشان دادن "چهره جهان سرمایه داری" توسط سوسیال دموکراسی نکردم. روشن است جوامع رفاه در بستر عمومی سرمایه داری به وجود آمدند و عملاً و حتا در نظریه هم از کلیت این جهان بیرون نرفتند. آنها شاید به سهو یا به قصد (من واقعاً نمیدانم) خواستند ظرفیت های "دموکراتیک و انسانی" سرمایه داری را نشان دهند ولی خودشان یقیناً مزه مصائب عظیم و وحشتناک دو جنگ جهانی که در دامن همین جهان سرمایه داری رخ داد را زمانی چشیدند که امثال ما اصلاً به دنیا نیامده بودیم. به هر حال سوسیال دموکرات ها نشان دادند که در بخشی از همین جهان هم می توان امید به ساختن جوامع مرفه و آزاد داشت. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
۲- "دولت رفاه در چند کشور کوچک و کم تأثیر شمال اروپا در اوج موفقیت خود هم نتوانست مدلی برای جهان امروز باشد."
نخست این که جوامع رفاه نه در چند کشور کوچک و کم تأثیر بلکه بخش اعظم اروپا از فرانسه تا آلمان و انگلستان و شمال اروپا را شامل می شود که در اشکال و در سطوح و درجات مختلف بیمه های همگانی، کمک های بیکاری، کمک مسکن و درمان و آموزش، کم کردن فاصله طبقاتی و تبدیل اکثریت جامعه به طبقه متوسط و غیره را برقرار کردند. جوامع رفاه با همین نهادهای مختلف رفاه نه به فرض اشتراکی کردن مالکیت خصوصی بر تولید و نه حذف صاحبان سرمایه های بزرگ! و نه دولتی کردن مالکیت های خصوصی و ... پدید آمده اند. خصلت عمومی چنین جوامعی گسترش عظیم طبقه متوسط است که نسبت به سایر طبقات اجتماعی اعم از پرولتاریای صنعتی تا سرمایه داران! اکثریت قاطع کمی و کیفی جامعه را تشکیل می دهند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
دوم این که لازم است بگویم که بیشتر از سه دهه است که از "مدل" و مدل سازی و نسخه برداری فاصله گرفتم. من در مقاله ام راجع به رشد طبقه متوسط در این جوامع نوشتم: "سوئد و به طور کلی کشورهای اسکاندیناوی و بعضی دیگر نمونه های جهانی این تجربه هستند."‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و موضوع به هیچوجه راجع به مدل نبود که به نظر من اغلب با تمایلات کپیه برداری مطرح می شود. به همین دلیل در مقاله ام عامدانه حتا یک بار به کلمه "مدل" اشاره نکردم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
٣- دوست عزیز فواد مینویسد "دولت رفاه به تاریخ پیوسته است". ‬‬‬‬‬
نخست این که این یک حکم است و تحلیل و نظر نیست و به نظر من حکم نادقیق و خلاف واقعیت است که با روندهای موجود تطبیق ندارد. درست است که در چند کشور اروپائی بلوک راست سکان دولت ها را در دست گرفتند. ولی دست به دست شدن دولت ها و برگشتن احزاب سوسیال دموکراسی به قدرت که در مقابل چشمان ما انجام گرفته و می گیرد را چگونه باید توضیح داد؟ ظهور جریانات سوسیال دموکراتیک بزرگی در حزب دموکرات آمریکا و حزب کارگر انگلیس را که به برآمد ساندرز و گوربین انجامید چگونه میتوان تبیین کرد؟ چرا در درون جریانی که برخی ها آنها را در همین سایت "مرده متعفن" نامیده بودند، چنین جنبش های بزرگی را شاهدیم؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

البته در توضیح و صدور احکام کلی حتماً "غول"های دیگر مانند وحشی شدن سرمایهداری و بربریت جهان کنونی یافت میشوند تا قضاوت های کلی جفت و جور شود. خیلی ها میگویند چون احزاب سوسیال دموکراسی در اصل همان احزاب بورژوائی هستند که در شرایط جهان دو قطبی به مشاطه گری سرمایه داری مشغول بودند و حالا که غول کمونیسم از بالای سر سرمایه داری حذف شده و دیگر لقمه ای در کار نیست، آن احزاب بیش از پیش راست شدند و در اصل فرقی با احزاب بورژوائی ندارند. به این ترتیب ادعا می شود که دولت رفاه به تاریخ پیوسته است و اصلاً هر کاری که شده سرمایه داری کرده نه احزاب سوسیال دموکراسی!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
دوم این که جوامع رفاه یک واقعیت عینی در پهنه بخش اعظم اروپای غربی هستند و ثمربخشی و اتوریته آن به حدی است که احزاب یا بلوک بورژوازی حتا برخی احزاب پوپولیستی خارجی ستیز، نیز در دفاع و حراست از همین رفاه اجتماعی عملاً موجود، علیه مهاجران و مسلمانان تبلیغ میکنند و از جمله توانستند بخشهای قابل ملاحظه ای از هواداران را با ترساندن آنان از سهیم شدن مجانی مهاجرین از رفاه اجتماعی موجود به سوی خود جلب کنند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
سوم این که احزاب و دولتهای "غیر رفاه" که جای دولت های سوسیال دموکراسی را میگیرند تنها با انگشت گذاشتن به ضعف ها و بزرگ نمائی هائی مانند سوسیال بگیرانی که کار سیاه میکنند، شاغلانی که به بهانه های بیماری از زیر کار در میروند، بیکار شدگانی که به کار تن نمیدهند تا هم بیمه بیکاری بگیرند و هم کار سیاه بکنند، با اشکال تراشی صندوق های بیکاری را محدود میکنند، مسکن اجاره ای دولتی یا تحت حمایت دولت را به بهانه زیان دهی به مستأجران به فروش میرسانند، اداره بیمارستان ها و خانه های سالمندان و داروخانه ها و سایر نهادهای خدماتی را به بهانه رفع کمبود بودجه دولتی به بخش خصوصی واگذار میکنند، دائر کردن مدارس خصوصی با هدف سود دهی به دلیل ارتقاء کیفیت و آزادی انتخاب محصلان را تشویق میکنند و ... با این کارها و شعارها و اقدامات توانستند آراء اکثریت را به خود جلب و دامنه رفاه اجتماعی را تنگ کنند. بعضی از احزاب راست، ادعا می کنند که آنان مدافع واقعی رفاه و دولت رفاه هستند و سوسیال دموکراسی دیگر کهنه شده و از زمانه عقب افتاده است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
چهارم این که: من به عمد و آگاهانه در مقاله ام هیچ اشاره ای به "دولت رفاه" نکردم. چرا؟ به این دلیل ساده که میان هیأت دولت با "جوامع رفاه" فرقی چند نسلی وجود دارد. این دو، یکی نیستند. یکی دولت و کابینه و قدرت سیاسی است و دیگری وجود ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و قوانین روشن با وجدان بیدار اکثر مردم با یک تاریخ مبارزاتی جانانه و مدنی و عقلانی. با کنار رفتن احزاب سوسیال دموکراتیک از دولت و مدیریت کلان کشور، یکباره تمامی قوانین و امکانات نهادینه شده در خلل و فرج و اراده و عادت و فرهنگ اکثریت این جوامع محو نمیشود! به نظر میرسد فواد به تأسی از اوضاع فروپاشی اتحاد شوروی سابق و اقمارش به جوامع رفاه اروپای غربی مینگرد.‬‬‬‬‬‬‬ با فروپاشی دولت شوروی اصولاً دستاورد و نهادی ماندگار و معتبر و مفید باقی نماند که به حیات خود ادامه دهد و دیدیم که چسان مثل برق و باد سلطان های نفت و آهن و مافیاهای درنده از دل همان دستگاه حکومتی فروریخته سربلند کردند. مقایسه جوامع رفاه اروپای غربی با جامعه پیشین شوروی و متحدانش، قیاس مع الفارق است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
۴- آقای ف.تابان مینویسد: «"دولت رفاه" به میزان زیادی مدیون سوسیالیسمی بود که جهان سرمایه داری را تهدید می کرد و باجی بود که سرمایه داری به رفرمیست ها داد تا خود را از کمونیسم نجات دهد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
این حرف هم قضاوت است و مانند حکم قبلی نسنجیده و حتا عجیب!‬
نخست این که یادمان نرفته است که طی سالیان طولانی همه پیروان لنین و اتحاد شوروی در انتظار فروپاشی سرمایه داری و امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا بودند. آنها مدام از سوسیالیسم عملاً موجود سخن می گفتند که در حال شکوفائی و گسترش در پهنه جهان است. با غرور و افتخار به انسان طراز نوینی که محصول دستاوردها و پیشرفت های جامعه شوروی است اشاره می کردند و در شعارهای سیاسی و تبلیغی و در نوشتارهای تئوریک مدام ادعا میکردند که اتحاد شوروی و مجموعه کشورهای سوسیالیستی، آلترناتیو نظام سرمایه داری هستند! اما همین سرمایه داری محتضر طی همان هفت دهه حیات اتحاد شوروی، این کشور را در تحریم و محاصره اقتصادی و تکنولوژیکی و سرمایه ای نگاه داشته بود نه بالعکس! راستی کدام طرف از نظر اقتصادی و تکنولوژیکی و علمی و فنی (به جز بخش نظامی) قوی تر بود؟ به جز یک دوره کوتاه بین دهه پنجاه و شصت میلادی، که اتحاد شوروی در بعضی رشته ها از غرب پیش افتاد، دیگر نتوانست به این مسابقه ادامه دهد، عملاً پس افتاد و آنقدر پس رفت و رفت و رفت تا از درون فروپاشید. ما که در آنجا بودیم و نا باورانه دیدیم سال های پایانی عمرش را!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
دوم این که فروپاشی اتحاد شوروی و متحدانش، برای ستمگری و چپاول و ایجاد کودتا و جنگ و همه آن ویرانگریهائی که در همین جهان سرمایه داری طی چند صد سال توسط دولتهای سلطه گر و همگنانشان رخ داده به هیچوجه حقانیتی ایجاد نکرده و نمیکند. منتها اگر بدون تعصب بنگریم خواهیم دید که همه ظرفیت های جهان سرمایه داری در تخریب و تجاوز و جنگ و غیره خلاصه نشده است. تحولات علمی و فنی و مجموعه دستاوردهای بشری در همه زمینه های حیات اجتماعی هم در همین جهان سرمایه داری، آری در همین جهان رخ داده اند! ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

در ضمن نباید کشتارهای استالنیستی و مائوئیستی و پلپتی و ستمگری و استبداد در جوامع موسوم به سوسیالیستی را هم از قلم انداخت. ‬‬‬‬
سوم این که از قضاوت و حکم فواد این نتیجه مستفاد میشود که تمام مبارزات جنبش کارگری و سندیکائی و همه تلاشها و موفقیت های توده های مردم و احزاب مختلف سوسیالیستی و سوسیال دموکراسی و احزاب موسوم به کمونیسم اروپائی که از شوروی فاصله گرفتند، "به میزان زیادی" مدیون" تهدید سوسیالیسمی بود که از بیرون از این قاره به آن فشار میآورد! باید پرسید کدام تهدید؟ نظامی یا اقتصادی، اجتماعی یا سیاسی، فرهنگی یا انتخابات آزاد یا آزادی قلم و بیان و احزاب و ... کدام یک از اینها؟ این تهدید چه بود که در مقابل این چند صد میلیون مردم اروپا، رفرمیست ها در چند کشور کوچولو و حاشیه ای حتا توانستند با باج گیری و همدستی با بورژوازی، سرمایه داری را از دست "کمونیسم نجات دهند"! راستی منظور از "کمونیسم" و اسم و آدرس و هویت حقوقی آن چیست؟ با تکرار قضاوت های سی چهل سال پیش، زمانی که ما همه غرق در تعصب و نفی احزاب سوسیال دموکراسی بودیم و حتا زحمت کمترین تحقیق و تفحص مستقلانه ای به خود نمیدادیم، نمیتوان کسی را متقاعد کرد که: خوب و بد این احزاب و رمز نزول و کارکرد آنان در این دو سه دهه اخیر چه است! ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
چهارم این که لازم است توضیح دهم که من از اواخر سال ۱٣۶٨ وقتی که از لنینیسم گسستم، از ایمان و اعتقاد و تعصب هم به طور جدی و عمیق گسستم. گرچه نمیتوان از نفوذ و رسوبات تفکرات دیروزی کاملاً خلاص شد ولی تا آنجا که در درک و فهم من می گنجد با هیچ نظریه سیاسی یا هیچ فلسفه سیاسی از زاویه ایمان و اعتقاد و به قول شما "باور" برخورد نمیکنم. ضمن این که واقعیت جوامع رفاه محصول تلاش و زحمت بشری و در رأس آنها احزاب سوسیال دموکراسی اروپای غربی است. این درک از واقعیت این جوامع ربطی به باور و عقیده و ایمان و این قبیل مفاهیم جهان ایدئولوژیکی دیروزی ام ندارد. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
۵- فواد با نقل جمله ای از من توضیح میدهد که «دولت رفاه، "صرف نظر از هر دلیلی" شکست خورده است و جوامع کوچکی که زمانی با چنین دولت هائی مشخص میشدند، به نظم عمومی جهان سرمایه داری بازگشته اند».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
این حرف نیز برایم عجیب است. این جوامع از کجا به جهان سرمایه داری بازگشته اند؟ کجا رفته بودند؟ من که به روشنی و در همین سایت شما هفته پیش نوشتم که این ها از چارچوب جهان سرمایه داری بیرون نرفتند و در همین جا بوده و هستند. شما که آنها از جهان سرمایه داری بیرون بردید لطفاً روشن کنید کجا رفته بودند که حالا شما آنها را بازگرداندید؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
۶- فواد از تنوع عظیم جنبش چپ در آغاز قرن اخیر یاد می کند و مینویسد برخی دوستان نمی بینند و "نمی خواهند باور کنند که جنبشهای تازه ی چپ نیرو می گیرند که هرچند هم از این و هم از آن تأثیرهائی پذیرفته باشند. اما الزاماً و همیشه در چهار چوب آن دو قطبی یک قرن پیش نمی گنجند".‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
من از این عبارت سر در نیاوردم. به نظر من ایشان برای صدور حکم غریب دیگرش که در پایان مقاله اش نوشته، از "تنوع عظیم جنبش چپ در آغاز قرن اخیر" به عنوان مقدمه سود جسته باشد. میگوید:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
"حرف اصلی و آخر من در اینجاست: تلاش هائی که برای شکل دادن به یک سوسیال دموکراسی ایرانی در سال های اخیر صورت می گیرد، تلاش هائی عمدتاً راست گرایانه است و مقاله ی آقای حمیدیان یکی از همین تلاش هاست.".‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
این حکم برای من اصلاً حاوی هیچ معنا و مفهومی نیست.
اما حالا که فواد به این راحتی، راست سوسیال دموکراسی را با آدرس مشخص کرده، آیا به همین راحتی میتواند توضیح دهد که هویت ملی و مشخصات "چپ" سوسیال دموکراسی، چیست و چگونه و توسط چه کسانی یا نهادی تعریف شده که من و امثال من که در هر سال شاید یک مقاله هم ننویسم، در دسته تلاشگران "راست" آن باشم!؟ وقتی می توان با یک حرکت قلم، گرایش راست یک جریان فکری سیاسی را تعریف کرد چرا نتوان تعریفی از اصلِ (نه چپ و نه راست) "سوسیال دموکراسی"، در شرایط امروز ایران، ارائه کرد؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
باعث شادی هر انسان آزادیخواه و برابری طلبی است اگر در ایران، به همت همه سوسیال دموکرات هائی از نحله های مختلف ملی، مذهبی و یا "چپ سنتی" که به نظریات مشابه رسیده اند، حزبی سوسیال دموکرات تشکیل بشود. اما از حالا پیشگوئی کردن که چنین حزبی که قطعاً به سادگی نخواهد بود و باید پروسه بسیار پیچیده تأسیس را پشت سر بگذارد، راست یا میانه و یا چپ، خواهد بود اصلاً کارشناسانه نیست. بعد از این همه سال و این همه تجربه تلخ در صدور احکام و قضاوت های قطعی در باره همه و هر چیز، متأسفانه هنوز این نگاه فکری البته با پوشش های مد روز ادامه دارد. متأسفم که عمر این کارها نزد دوستانی چون فواد که من جدا و بدون تعارف همیشه برایش احترام قائل بوده و هستم به پایان نرسیده است.
‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
نقی حمیدیان استکهلم ٣۱ اوت ۲۰۱۷


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲۶)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست