سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

راه حل های «چپ میانه جدید»، ”مهندسی اجتماعی“ در نظام سرمایه داری؟-فرهاد عاصمی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٨ شهريور ۱٣۹۶ -  ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۷


در ”شرق“ مصاحبه ای با بانو مرجان توحیدی انتشار یافته است که اهمیت بحث درباره ی ”اقتصاد سیاسی“ را برای اقتصاد ملی ایران برجسته می سازد. اقتصاد سیاسی از این رو پراهمیت برای اقتصاد ملی است، زیرا سنگ زیربنای تغییرات لازم را در ایران تشکیل می دهد. در این مصاحبه مضمون «نامه آقای حجاریان به بچه های نازی آباد» مورد بررسی قرار می گیرد و با توضیحاتی شفاف تر و مشخص تر می شود.
انتشار مصاحبه در ”شرق“ ازاین رو شایان توجه است، زیرا این روزنامه و وبگاه خبری به فارسی که در گستره ی سراسر انتشار می یابد، یک روزنامه اصلاح گرا است.

مصاحبه، صرفنظر از ذهنیت حاکم بر آن، بیان واقعیت رشد ذهنیت در جامعه ایرانی است، امکان مبارزه در برابر حاکمیت رژیم دیکتاتوری ولایی را توسعه داده و ضرورت گذار از ”اقتصاد سیاسی“ نئولیبرال دیکته شده توسط سازمان های مالی امپریالیستی را مستدل سازد. کوشش برای یافتن راه های جدید به منظور برطرف ساختن بحران اقتصادی- اجتماعی کنونی در ایران توسط بانو مرجان توحیدی چنین کوششی را تشکیل می دهد. ذهنیتی که در جستجوی جایگزین دمکراتیک و ملی برای اقتصاد سیاسی نئولیبرال است و می خواهد به آن به طور مسالمت آمیز تحقق بخشد.
مصاحبه از دیدگاه نظری، بیان تاثیر دیالکتیک پدیده ی ”ضروری- تاریخی“ در مرحله ی کنونی نبرد برای فرازمندی جامعه ایرانی است! شناخت این دیالکتیک توسط اندیشه ی چپ پراهمیت است و در عین حال به معنای ضرورت ادامه فعالیت نظری و روشنگرانه چپ مارکسیستی در شرایط کنونی نیز است.

در نظرات طرح شده در مصاحبه یک نکته عمده ی مثبت وجود دارد که بررسی آن وظیفه ی اصلی سطور زیر است. این نکته توجه به ضرورت تنظیمِ «برنامه» برای اقتصاد ملی است که باید در کنار نقش «بازار»، زیربنای اقتصاد سیاسی ”اصلاح طلبی“ را به وجود آورد. در این زمینه چپ مارکسیست- توده ای دارای مواضعی روشن و مستدل است. پیشنهاد برپایی اقتصاد ملی برای مرحله ملی- دمکراتیک انقلاب که حزب توده ایران مطرح می سازد، از زمینه ی قانونی برخوردار است. این زمینه در اصول اقتصادی و دموکراتیک- مردمی و آزادی خواهانه قانون اساسی بیرون آمده از دل انقلاب بهمن تثبیت شده است که اکنون پامال گشته. احیا و به روز نمودن آن ها وظیفه مشترک همه ی نیروهای میهن دوست و آزادی و عدالت جوی ترقی خواه در سرزمین همه ی ایرانیان است!

به نظر می رسد که اضافه بر بررسی نکته ی مثبت فوق، مفید باشد به دو نکته دیگر در مصاحبه نگرشی انتقادی داشت.
یکی به شیوه ی تحقیقاتی به منظور دستیابی به نکته و مساله هایی است که باید در روند «اصلاحات» تغییر یابند. این شیوه به طور عمده در شیوه ی ”مهندسی اجتماعی“ خلاصه می شود.
دیگری نبود انعکاس آموزش چپ انقلابی، چپ مارکسیست- توده ای از «آزمون تاریخی» در مصاحبه است.
در مصاحبه «آزمون تاریخی» در سطح جهانی طرح می شود، اما با سکوت درباره ی علل تحقق و مضمون مشخص آن، اندیشه اهرم پراهمیتی را برای نو و بازسازی اقتصادی- اجتماعی جامعه از دست می دهد که در ناتوانی از دوری از اشتباه های گذشته است. چنین سهل انگاری غیرمستدل امکان اندیشه ی جستجوگر را برای یافتن پاسخ های واقع بینانه برای حل بحران اقتصادی- اجتماعی و همچنین مدنی- فرهنگی کنونی در ایران در پی سه دهه دنباله روی کردن از دستورات سازمان های مالی امپریالیستی نیز محدود می کند.

علل بحران کنونی- عصاره ی اندیشه آقای حجاریان
در ادامه ی مصاحبه، بانو توحیدی علل بحران کنونی را در ایران مطرح می کند. او یافتن علل را عصاره ی اندیشه آقای حجاریان عنوان می کند، اما مستدل نمی سازد که چرا نباید راه حل برای آن ها را در خارج از نظام سرمایه داری جستجو کرد؟ به ناموفق بودن تجربه سال‌های 60 در ایران اشاره می شود، باری دیگر بدون آن‌ها که علل ناموفقیت، مورد بررسی قرار گیرد. از ضرورتِ نگرش به تجربه ی سال‌های 60 با «زاویه جدید» سخن می رود، بدون آنکه مضمون «زاویه جدید» تفهیم گردد. برای نمونه، کدام زاویه را برای بررسی «آرمان های دهه ٦٠ ...» باید انتخاب کرد، ناگفته می ماند. تعریف «زاویه جدید» چیست؟ نادرستی پیشین چه بود؟ علت تحقق نیاقتن آن کدام بود؟
بدون پاسخ به این پرسش ها و بیش از آن، اندیشه قادر به یافتن راه حل واقع بینانه برای بحران کنونی جامعه ایرانی نخواهد بود. در این امر تردیدی روا نیست. به این نکته بازمی گردم.

١- جایگاه «برنامه» و نقش «بازار»
اندیشه ی مارکسیستی- توده ای به پرسش درباره ی «نقش بازار» پاسخ «جدید» خود را ارایه داشته است. این پیشنهاد مبتنی است بر اندیشه مارکس در اثرش کاپیتال که امروز 150 سال از انتشار جلد اول آن گذشت: تا آن زمان که «کالا» تولید می شود، نقش بازار نیز وجود خواهد داشت!
آن چه که در این نظر جدید نیست، این نکته است که نمی توان با این پنداشت موافقت کرد که این بازار باید حتما «بازار» نظام سرمایه دارانه و سلطه قوانین بی بند وبار آن باشد. جایگزین آن، «بازار سوسیالیستی» است.
بازار سوسیالیستی به معنای تقسیم فقر نیست که مدعیان همه جا علیه آن مطرح می سازند، بلکه به معنای بازار نظم یافته است! بازاری است که در جامعه باید به نقش اجتماعی خود در کنار خواست دستیابی به سود، واقف و پایبند باشد.
توصیف بازار سوسیالیستی وظیفه ی این سطور نیست. اما اشاره به این نکته ضروری است که ”نظم“ چنین بازاری در مرحله ملی- دمکراتیک فرازمندی جامعه ایرانی، به سخنی دیگر، تعیین نظم چنین بازاری باید با توجه به همه شرایط حاکم در مرحله ی کنونی هستی اقتصادی- اجتماعی ایران، به عبارت دیگر، با توجه به کلیت واقعیت این هستی در ایران توسط کارشناسان عملی گردد. آنچه اما در این سطور باید برجسته گردد این نکته است که باید این ”نظم“ را روندی رشد یابنده در خدمت رشد روزانه ی عدالت اجتماعی نسبی درک نمود که تنها با رشد همه جانبه تولید داخلی و تحکیم آزادی و حقوق اجتماعی فردی و اجتماعی تحقق پذیر است.
علت ضرورت توجه به مساله ی رشد عدالت اجتماعی را بانو توحیدی در بررسی میدانی که در مصاحبه مطرح می کند، نشان می دهد و به اثبات می رساند. زحمتکش فاقد ابزار تولید که برای تامین هستی خود و بازتولید آن «از طریق فروش نیروی کار خود امرار معاش می کند، ٣ر٣٢ درصد جمعیت شاغل را تشکیل می دهد»! و «حداقل دستمزدی که کارگران می گیرند، فاصله زیادی با خط فقر دارد. بنا براین بخش عمده از فقرا را بین این طبقه می توان پیدا کرد»!

درباره ی «برنامه» نظرات طرح شده از شفافیت لازم برخوردار نیست. برای نمونه روشن نیست که تعریف برنامه چیست، برنامه ریزی باید بر پایه ی کدام ضرورت ها عملی گردد؟ آیا ضرورت های عینی- اجتماعی در مرحله ی کنونی رشد جامعه زمینه برنامه ریزی را تشکیل می دهد، به سخنی دیگر، آیا برنامه ریزی یک ضرورت عینی اجتماعی، یک وظیفه ی ضروری- تاریخی است یا پاسخ به نیاز ذهنی گروه های مختلف؟
در مصاحبه تعریف از برنامه و ضرورت برنامه ریزی با ویژگی چپ در برابر راست تعریف می شود: «ببینید، چپ کلاً با دو ویژگی از راست متمایز می شود ... ما [به عنوان] چپ برابری را ممکن و مطلوب می دانیم»! و در ادامه و به شکل پرسش گفته می شود: «آیا ما باید یک طرح و برنامه از پیش سنجیده برای تغییر ساختارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داشته باشیم، تا به برابری بیشتر برسیم یا همه چیز را واگذار کنیم به نظم خود جوش»؟

به نظر چپِ توده ای که پیامدهای دردناک پیروزی ضد انقلاب را در اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی اروپایی مورد بررسی موشکافانه قرار داده است و از این «آزمون تاریخیِ» تلخ آموخته است، برنامه ریزی مرکزی و از نظر زمانی مشخص، از ضرورت عینی - اجتماعی برای ایجاد زمینه ی فرازمندی گام به گام، اما شتابنده ی اقتصادی جامعه برخوردار و اجتناب ناپذیر است. انحلال ”سازمان برنامه“ در ایران در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد، گامی ضد ملی علیه اقتصاد ایران است. چنین برنامه ریزی ها را می توان حتی در تاریخ همه ی کشورهای سرمایه داری نشان داد.
در ارتباط با ضرورت برنامه ریزی مرکزی به ویژه در دوران رشد اقتصاد ملی در سطح (توسعه ی افقی تولید با استفاده از امکانات وجود)، نکته های متعددی در مجموعه ی مقاله های منتشر شده در توده ای ها مطرح شده است. بازگشت به آن ها سخن را به درازا می کشاند. از این رو مفید به نظر می رسد، بحث را از منظر دیگری ادامه دهیم.

نیازهای اولیه شهروندان
بدون تردید می توان بر سر این نکته توافق داشت که وجود برنامه ای دقیق و هوشمندانه برای سازماندهی نیازهای اولیه جامعه، ایجاد شرایط لازم برای دفاع ملی و حفظ و بهره گیری مسئولانه در برابر نسل های آینده و محیط زیست از ثروت های ملی، معادن و … بی هیچ تردیدی ضروری است. بدین ترتیب در صحنه ی بزرگی از سازماندهی متمرکز و با برنامه برای هستی اقتصادی- اجتماعی جامعه می توان به توافق رسید. روشنگری درباره ی ضرورت برنامه ریزی در این زمینه می تواند بلافاصله به وظیفه عمومی همه نیروهایی که خود را چپ می دانند بدل شود. نیروی که با یورش روشنگرانه و تبلیغی خود به ارتقای سطح آگاهی اجتماعی نزد طبقه کارگر، اما همچنین تا درون افراد سه گروه نخست در تحقیقات میدانی طرح شده در مصاحبه نیز موثر خواهد بود.
وظیفه سازماندهی برنامه ریزی، وظیفه ای تخصصی است که سازماندهی آن باید در سطح حاکمیت عملی گردد. از این رو فعالیت سازمان برنامه ریزی ضروری است. شفافیت و کنترل دموکراتیک فعالیت آن وشسفه ای عمومی- اجتماعی است. شرکت کارشناسان در بحث آزاد و مستدل زمینه عینی- علمی این وظیفه را تشکیل می دهد. هر نوع محدودیت ابرازنظر آزاد و بی خطر، علیه انجام این وظیفه ی تخصصی- اجتماعی عمل می کند.
تحقق بخشیدن به برنامه ی تنظیم شده باید به عنوان وظیفه ی بخش عمومی- دمکراتیک اقتصاد (دولتی) ارزیابی گردد. وظیفه‌ای که در آن جایگاه بخش خصوصی و تعاونی نیز به طور شفاف تعیین شده است. در این سطور سخن از شکل سازماندهی نیست، بلکه سخن از مضمون آن است!

آنچه که از «آزمون تاریخی» تلخ گذشته، نه تنها در اتحاد شوروی، بلکه ازجمله در تاریخ سه دهه ی گذشته در ایرانِ جمهوری اسلامی آموخته ایم، این درس است که بدون کنترل شفاف و قابل بازتولید برنامه و روند تحقق بخشیدن به برنامه توسط نیروهای اجتماعی- مدنی، سندیکاها و سازمان های صنفی- دمکراتیک و همچنین احزاب سیاسی- طبقاتی، سرنوشت برنامه مرکزی و متمرکز و بخش عمومی- دمکراتیک اقتصاد برای شکوفایی اقتصاد ملی و مردمی بر آب نوشته خواهد بود.
برنامه ریزی و کنترل شفاف و عمومی در مرحله ی رشد اقتصاد در عمق (بهبود بازده، تکنیک و ... در تولید و خدمات) نیز ضروری است. رشد اقتصاد در عمق در شرایط کنونی در ایران عمدتاً رشدی است که نقش سرمایه های خصوصی و تعاونی در آن تعیین کننده است.

تولید ملی و بازرگانی نمی تواند به گفته ی «مکتب اتریشی» به «نظم خودجوش» واگذار گردد. تولید تخم مرغ مسموم، فروش گوشت فاسد، تقلب در سوخت موتور خودروها و... که در ”دمکراسی های اتحادیه اروپا“ متداول است تا سرمایه ی خصوصی هر چه سریع تر ”بار خود را ببندد“، تا بتواند در بازارهای بورس به قمار بپردازد، بی خردانه و نادرست است و سلامت شهروندان را به مخاطره می اندازد. سود سه شرکت بزرگ تولید خودرو در آلمان در چند سال اخیر بالغ بر صد میلیارد یورو است.
به نظر می رسد باید به منظور جلوگیری از طول بیش تر سخن، بحث در مورد نکته مثبت در مصاحبه را در این سطور به پایان رساند، گرچه گفتنی هنوز بسیار است.

٢- به دو نکته انتقادی بپردازیم
اول- همان طور که اشاره شد، شیوه ی پیشنهاد شده برای «اصلاحات» عمدتاً در شیوه ی ”مهندسی اجتماعی“ خلاصه می شود. شیوه ای که اندیشمندان و استادان دانشگاه های کشورهای بورژوازی آن را ارایه می دهند و برای آن تبلیغ می کنند. وظیفه ی این شیوه ی نارسا، ترمیمِ مداوم نظام سرمایه داری است که با هدف ابدی کردن نظام سرمایه داری تدریس می شود.
مبنای تکنیکی- به اصطلاح علمی این مهندسی تعمیراتی، از طریق تقسیم غیرعلمی جامعه تدارک می شود. منافع ”خرد“ گروه ها، عمده را در این شیوه تشکیل می دهد و نه منافع ”کلیت“ جامعه!
امری که ”مهندسی“ تعمیراتی را در سطح ترمیمی مکانیکی منجمد می سازد. نابسامانی ها برنمی افتد، بلکه به طور مداوم کم و زیاد می شود.
به این منظور از شیوه های ”جامعه شناسانه“ای استفاد ه می شود که برای نمونه سرشت طبقاتی جامعه سرمایه داری را در تحقیقات میدانی در پرده نگاه می دارد. بدون هر استدلالی، تعریف مارکسیستی جایگاه طبقات از طریق تعیین رابطه آن با مالکیت بر ابزار تولید، که مارکس آن را در اثرش کاپیتال ارایه می دهد، حذف و برداشت های دیگر، باز هم بدون هر استدلالی جایگزین آموزش مارکس می شود. تقسیم مکانیکیِ ترکیب جامعه در مصاحبه با ارایه نظر ”گیدنز“ انجام می شود: «جامعه منقسم به طبقات»! مضمون کارکرد طبقات جایی در تعریف ندارد. نقش توسعه «تولید اجتماعی» و «رشد کسب و کار» در اقتصاد ملی بدون ارتباط در کنار یکدیگر قرار داده می شود. خواهیم دید که سرمایه تولیدی که زیر فشار واردات بی رویه از نفس می افتد، و سرمایه تجاری وارد کننده در این تقسیم اراده گرایانه «جامعه به طبقات» از وزنی مساوی برای اقتصاد ملی برخوردار می شود. اولویت منافع آن ها از منظر اقتصاد ملی «گم» می شود. و ...
تقسیم مردم به گروه‌های متفاوت با درآمدهای متفاوت که می‌تواند برای پاسخ به برخی پرسش ها مفید باشد، نه تنها درک ساختار طبقاتی جامعه و سرشت منافع طبقاتی هر طبقه را مغشوش می سازد، بلکه همان طور که در سطور بعد نشان داده خواهد شد، برای تشخیص اولویت ها در اقتصاد ملی گویا و راهگشا نیست.
برعکس، این شیوه‌های علمِ جامعه شناسانه که ابزار بورژوازی را برای ایجاد به اصطلاح ”توافق“ در جامعه تشکیل می دهد، شیوه ی ای است که دسته بندی منافع گروه‌ها را در جامعه، ورای منافع کلیت جامعه قرار می دهد. این شیوه، شیوه ی لوبی یسم است که با ظاهر دمکراتیکِ ”چانه زدن“ میان گروه ها برای حفظ منافع خود، وظیفه اصلی ضروری- تاریخی را در برابر کلیت هستی جامعه مغشوش و از صحنه ی بحث دور می کند. ضدیت آن با برنامه ی اقتصاد ملی- دمکراتیک در سرشت به توجهی به منافع تاریخی کلیت جامعه نهفته است!
در سطور زیر نشان داده خواهد شد که این شیوه مساله ی «تولید ملی» را از دیدگاه منافع ملی مردم ایران مورد بررسی قرار نمی دهد، بلکه برای نشان دادن ضرورت «رشد اقتصادی» علاقه و منافعِ گروه‌های ذینفع را عمده می سازد.

به منظور نشان دادن نادرستی دو شیوه ی مهندسی اجتماعی و لوبی یسم، می‌توان از نتایج تحقیقات میدانی ای بهره گرفت که بانو توحیدی در مصاحبه مطرح نموده است.

در پاسخ به پرسش درباره ی «بازگشت به آرمان‌های دهه 60 که … مبنای عدالت محور داشت؟» بانو مرجان توحیدی از نگرش به آن از «زاویه جدید» صحبت می‌کند و آن را به عنوان برداشت آقای حجاریان اعلام می‌کند و می گوید: «طبقات در ایران به سرمایه دار، متوسط جدید، متوسط قدیم یا همان خرده بورژوازی و کارگران تقسیم می شود.»
بررسی این تقسیم‌بندی در ارتباط با منافع طبقاتی طبقات و لایه‌های اجتماعی که پیش تر به آن اشاره ی کوتاهی شد، هدف این سطور نیست. هدف برجسته ساختن و تائید موضع درست آقای حجاریان است که ضرورت توجه ویژه به نیازهای «کارگران» را در نامه ی پیش گفته خود گوشزد می کند. از این روست که بررسی موشکافانه ی تقسیمی که جامعه را «از نظر اقتصادی به چهار طبقه» تقسیم می‌کند، ضرورت دارد تا نشان داده شود که با چنین تقسیمی نمی‌توان به هدف طرح شده، یعنی پاسخ به نیازهای طبقه کارگر که از منافع ملی دفاع می کند، و به طریق اولی دستیابی به یک برنامه اقتصاد ملی برای مرحله ی کنونی فرازمندی ایران دست یافت.
نشان دادن نادرستی چنین تقسیمی برای درک ضرورت‌های اقتصاد ملی مبتنی بر اقتصاد سیاسی مرحله ملی- دمکراتیک انقلاب ضروری است. وظیفه ی تاریخی انقلاب بهمن 57، همان‌طور که در سرشت نام آن نیز تبلور می یابد، برپایی شرایط آزادی- دمکراسی و تأمین عدالت اجتماعی برای جامعه مستقل ایرانی است که دیگر وابسته به اقتصاد سیاسی امپریالیستی نیست. وحدت سرشت مردمی- دمکراتیک اقتصاد و موضع ملی- ضد امپریالیستی انقلاب بهمن از چنین ریشه‌ای سیرآب می شود.
همانجا در مصاحبه خواست های جامعه مطرح می گردد: «در جامعه ما چهار خواسته وجود دارد که از حمایت اجتماعی برخوردار است - رشد و رونق اقتصادی به مفهوم افزایش تولید و رونق کسب و کار؛ مردم سالاری و مشارکت سیاسی؛ توزیع مجدد منابع و امکانات و درآمدها؛ سبک زندگی متفاوت از سبک زندگی رسمی -». بدون تردید می توان با مضمون چهار خواستِ ارایه شده موافقت کامل داشت.
در زیر و به نقل از مصاحبه خواهیم دید که «حمایت اجتماعی» از این خواست ها - که تنها خواست های مطرح در جامعه نیستند! -، متفاوت است. این تفاوت ها، درست زمینه ی عینی تاثیر شیوه لوبی یسم را در نظام سرمایه داری تشکیل می دهد که به تشدید تضادهای اجتماعی می انجامد. خواهیم دید که منافع متفاوت همیشه همسو با منافع ملی کلیت جامعه برای رشدی موزون و گام به گام و همه جانبه نیست. همچنین خواهیم دید که منافع برخی از گروه ها با اولویت های اقتصادی ملی هم سو نیست که در خدمت رشد نسبی عدالت اجتماعی قرار دارد و آقای حجاریان در نامه خود توجه به آن را گوشزد می کند. خواهیم دید که زمینه ی متفاوت منافع گروه ها در شرایط کنونی، علت اصلی ایجاد و تعمیق بحران اقتصادی- اجتماعی کنونی است.

فقر حاکم بر هستی زحمتکشانی که باید با «حداقل دستمزد» زندگی کنند که به گفته ی بانو توحیدی «فاصله ی زیادی با خط فقر دارد» نمی تواند تحت تاثیر شیوه ی لوبی یسم حتی تعدیل یابد، چه رسد به ایجاد شدن یک «توزیع مجدد منابع و امکانات» که یکی از خواست های ذکر شده ی اجتماعی را در مصاحبه تشکیل می دهد!
مگر در کشورهای پیشرفته ی سرمایه داری که در آن سندیکاهای کارگری آزادانه فعالیت می کنند، عدالت اجتماعی بر قرار است؟ در کشور امپریالیستی آلمان که ثروتمندترین دوران تاریخ خود را می گذراند، ٣٠ درصد مردم زیر مرز فقر زندگی می کنند، حتی آن هایی که دارای اشتغال نیز هستند (مانند اشتغال یک ساعت در هفته»ی احمدی نژاد!). سه میلیون کودک در آلمان جز فقرا هستند و هیج گاه شانس تحصیلات عالی ندارند. فقر در دوران بازنشستگی و سالمندی، همانند در ایران، معضل روزانه در آلمان است. مانند در ایران که خبر تظاهرات هزاران بازنشسته در روز گذشته در رسانه ها تبلور یافت، اعتراضات بازنشستگان دچار فقر در آلمان که ثروتمندترین کشور اتحادیه اروپایی را تشکیل می دهد، به طور مداوم در جریان است. قراردادهای اجاره ی نیروی کار، و موقت و ... در آلمان، همانند نمونه های قراردادهای ”سفید امضا“ در ایران غوغا می کند! این قراردادها و حداقل دستمزد زیر مرز فقر، در آنجا و اینجا علت تدارک فقر زحمتکشان در دوران سالخوردگی است!

بازتوزیع، خواست اصلی است
نکته پراهمیت تر که وظیفه توضیح آن را این سطور به عهده دارد، فراتر از نکته‌های پیش است و درواقع هسته ی مرکزی بررسی را تشکیل می‌دهد. برای تفهیم آن بازهم از تحقیقات میدانی بانو توحیدی بهره گیریم. متاسفانه بررسی تحقیاتی با پیگیری تک تک خواست هایی را که مطرح می سازد مورد پژوهش قرار نمی دهد. از این رو نتیجه‌گیری ها به سختی مفهوم می‌گردد و باید برای درک رابطه و تناسب ها با دقت داده‌ها را مورد توجه قرار داد. برای نمونه گفته می‌شود که «در طبقه کارگر هم عمدتا بازتوزیع، خواست اصلی است». نکته‌ای که قطعاً واقعیت است‏ زیرا طبقه کارگر محروم ترین طبقه در جامعه است. این خواست زحمتکشان در جمع گروه های دیگر که بازتوزیع را خواستارند، اما اصلا مطرح نمی شود. این در حالی است که سهم آن با بیش از 32 درصد بزرگ ترین بخش خواستاران «توزیع مجدد منابع و امکانات و درآمدها» را تشکیل می دهد.
از چنین خواستی می‌توان با حرارت دفاع کرد و تحقق بخشیدن به آن را خواستار شد، اما نه به مثابه یک لوبی ایست، بلکه به مثابه کسی که خواستار ارتقای عدالت اجتماعی در جامعه است! به این نکته بازمی گردم. هدف از ذکر این نکته اما نشان دادن ناپیگیری کل تحقیقات در پاسخ علمی دادن به نیاز جامعه برای یک برنامه ی علمی برای اقتصاد ملی ایران است.
برای نشان دادن این ناپیگیری، به خواست نخست مطرح شده در مصاحبه بنگریم که «آرمان افزایش تولید و رونق کسب و کار» نامیده می شود: «طبقه سرمایه دار با همان 5ر7 درصد [کمیت در جامعه]، آرمان اولیه‌اش رشد و رونق است. قشر بالای درآمدی طبقه متوسط قدیم، همان 15 درصد با طبقه سرمایه دار در این زمینه همراهی می‌کند (یعنی 5ر7 درصد به اضافه 15 درصد …) این عدد حامیان رشد و رونق هستند»!
آیا به طور جدی می‌تواند کسی مدعی باشد که طبقه کارگر ایران خواستار «رشد و رونق اقتصادی» ایران نیست که جایگاه آن در تحقیات ارایه شده مطرح نمی‌شود؟ و جای برای آن در «خواست اول» در نظر گرفته نشده است؟ آیا این است توجه به خواست «33 درصد جمعیت شاغل ایران [که] کارگر هستند» و آقای حجاریان توجه به وضع آن‌ها را گوشزد می‌کند و می طلبد؟
آیا کسی می‌خواهد به طور جدی ادعا کند که سرمایه دار وابسته ی تجاری که «ایران را تجارتخانه منطقه»
(عسگراولادی) می‌خواهد و تمام سرمایه اش را برای واردات تولیدات خارجی، و از این طریق نابودی تولید ملی به کار انداخته است تا به «رونق کسب و کار» دست یابد، خواستار رشد تولید ملی است؟
آیا با تقسیم جامعه به طبقات که گیدنز توصیه می‌کند و بدون هر برخورد انتقادی به سطح «زاویه دید جدید چپ میانه» بدل می شود، می‌توان با توطئه های سرمایه تجاری- مالی وابسته به اقتصاد نئولیبرال امپریالیستی مبارزه کرد؟
آیا می‌توان با چنین برداشت‌ها و به کمک تحقیقات میدانی به منظور تعمیرماشین بحران زده نظام گندیده ی سرمایه داری وابسته به اقتصاد جهانی، یک اقتصاد مدرنِ مردمی- دمکراتیک و ملی- ضد امپریالیستی را برای ایران برپا داشت؟
در این زمینه گفتنی هنوز زیاد است. آگاهانه به این سطور پایان داده می‌شود به این امید که شاید زمینه بحثی مسئولانه میان نیروهای میهن دوست و ترقی خواه به وجود آید. در پایان مایلم به طور بسیار گذار به نکته دوم انتقادی، که آخرین نکته ی شایسته ی انتقاد را در متن مصاحبه تشکیل نمی دهد، اشاره داشته باشم.

دوم- چپ توده‌ای و«آزمون گذشته»
در سطح جهانی و هم‌ در سطح ملی، توده‌ای ها بزرگ‌ترین صدمات را از «آزمون گذشته» تحمل کرده و بزرگ ترین آموزش را از صدمات گرفته اند.
درک پامال شدن آزادی‌های دموکراتیکِ بورژوایی به عنوان ریشه اصلی ناتوانی حزب کمونیست اتحاد شوروی در نیافتن هوشمندانه ی ضرورت‌ اصلاحات در روند رشد اقتصاد سوسیالیستی قطعی و مورد تائید همه ی احزاب کمونیستی و کارگری است. این ناتوانی از این طریق ایجاد شد که آزادی های بورژوایی به مثابه دستاوردهای مدنی جامعه انسانی به آزادی‌های سوسیالیستی در اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی ارتقا نیافت.
بازگشت به اقتصاد ملی- دمکراتیک در مرحله رشد اقتصادی- اجتماعی در مرحله گذار به سوسیالیسم، پاسخ به کلیت اشتباه های انجام شده توسط احزاب در حاکمیت و احزابی که زیر فشار نادرست به وظایف تحقیقاتی و تحلیلی خود در حد ضرور عمل نکردند است.
بازگشت به اقتصاد سیاسی ملی- دموکراتیک، آموزش از این ناتوانی و اشتباه ناشی از آن است. این اقتصاد سیاسی برای اولین بار در اتحاد شوروی با نام «نپ لنینی» و در آلمان دمکراتیک با نام «برنامه اقتصاد نوین» آغاز، ولی دوام نیافت و خوشبختانه اکنون از یک تجربه ی موفق، اما هنوز پایان نیافته ی چهل ساله در جمهوری خلق چین برخوردار است. تجربه ای که بیش از جمعیت کشورهای کل اروپا را از زیر مرز فقر خارج ساخته است، ٤٥٠ میلیون انسان را در این مدت از چنگال فقر آزاد ساخته است! اقتصاد ملی جمهوری خلق چین را به دومین قدرت جهانی بدل نموده است. بدون شناخت این تاریخچه و دستاوردهای کنونی آن، نیروی های میهن دوست در ایران نخواهند توانست به وظیفه ضروری- تاریخی خود برای رشد اقتصادی- اجتماعی- مدنی- فرهنگی ایران پاسخی درخور ارایه دهند.

حزب کمونیست آلمان به شهادت نامه‌هایی که وجود دارد، برای تصحیح اشتباه ها کوشید. حزب توده ایران نیز در این زمینه از سهم شایسته ی توجهی برخوردار است که می‌توان در فرصت مناسب به آن پرداخت. این نکته‌ از این رو در این سطور طرح شد، تا یک بار دیگر از همه مبارزان، به ویژه آنانی که خود را چپ می‌داند با تاکید خواسته شود، پیش از آنکه گرفتار توهمات نادرست شوند، به طور مشخص به آموخته های حزب توده ایران در این زمینه توجه داشته باشند. همین و بس!


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست