سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مغازه داران جزء، پیشه وران، جنبش پیشه وری!


حمید آصفی


• اقتصاد دانش بنیان به اقتصاد تنوع و تحرک و پویایی میبخشد و آن را از ضربه پذیری بحران های ادواری جهان سرمایه داری تا حدود زیادی مصون می کند. عمده راهبردهایی که بعد از انقلاب ۱۳۵۷ داشته ایم تلاش های نافرجام برای اجرای دکترین جایگزینی واردات بود که از قبل از انقلاب واضعین این دکترین آن را منسوخ و شکست خورده اعلام کردند و در بکارگیری اقتصاد دانش بنیان عمدتأ در سلاح های نظامی بوده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۵ آذر ۱٣۹۶ -  ۱۶ دسامبر ۲۰۱۷


اقتصاد دانش بنیان شیوه انتظام بخش جدیدی در فعالیت های اقتصادی کشورهای توسعه یافته است و کشورهای پیشرفته وقتی از اقتصاد مبتنی بر منابع حرکت کردند قبل از آن مسیر اقتصاد مبتنی بر تولید را گذرانده و بعد به اقتصاد مبتنی بر دانایی یا دانش رسیدند، ولی کشور ایران دیگر فرصت طی نمودن این فرایند را ندارد و باید از مسیر میان بر و کوتاه، سریع از این فاز صنعتی شدن گذر کند. برداشت ناقص به این اقتصاد برابر دانستن آن با علم محض است یعنی اقتصاد دانش بنیان را بادانایی و با علم برابر می‌داند! اقتصاد دانش بنیان یک سیستم اقتصادی دارد و وقتی آن را بکار میگیریم در واقع توسعه اقتصاد کشورمان را بر این مبنا قرار میدهیم. بنابراین این اقتصاد دانش بنیان فراتر از توسعه علم و فناوری است. رشد علمی کشور شاید در برخی موارد ابزار لازم برای رشد اقتصاد دانش بنیان باشد، اما هیچگاه با آن معادل و مساوی نیست! اگر بنا بر این باشد که این مدل الگوی توسعه کشور باشد، آن وقت گسترش اقتصاد دانش بنیان، مانند هر کار دیگری که باید بشناسیم و بپذیریم، الزاماتی خواهد داشت. باید قبول کنیم وقتی اقتصاد دانش بنیان را به کار بگیریم بپذیریم که محل درامد قابل توجهی برای کشور است در غیر این صورت نمی توان به آن اقتصاد گفت! برای آینکه به این موقعیت برسیم باید سهم قابل توجهی از تولید ناخالص داخلی (GDP) داشته باشد. در سند توسعه علمی کشور قانونی وجود دارد که در آن عنوان شده ۵۰ درصد تولید ناخالصں ملی ما در سند چشم انداز توسعه ۱۴.۴ باید از طریق تولید محصولات دانش بنیان، اعم از کالا و خدمات، تامین شود و باید فعالیتهای اقتصادی به تحقق این هدف معطوف شود. در این اقتصاد عمومأ فن آوران و فارغ التحصیل های دانشگاه هستند. در اقتصاد دانش بنیان برکنار از دولت، نهادهای عمومی، چه بخش خصوصی و چه بخشی تعاونی، باید به طور جدی فعالیت داشته باشند. بنابراین باید بسترهای حقوقی و قانونی لازم را برای اقتصاد دانش بنیان فراهم آورد مثلا اگر الان از بهترین و معتبرترین شرکتی که تکنولوژی روز را دارد اقدام به انتقال تکنولوژی کتید و بخواهید این فعالیت را به بانک های ایرانی توضیح دهید، آنها متوجه نمیشوند که منظور شما از انتقال تکنولوژی دقیقا چیست بنابراین ترجیح می دهید گزینه راحتتر، یعنی خرید تجهیزات را انتخاب کنید. این بحث، یعنی انتقال تکنولوژی، هنوز برای بانک ها جانیفتاده است، مثلا در حال حاضر مناقصه ای برای انتقال تکنولوژی برگزار نمیکنیم و به درستی نمیدانیم برای آن چه میزان اعتبار لازم است در حالی که به راحتی می توانیم مناقصه برگزار کنیم و ماشین الات و تجهیزات لازم را بخریم. در واقع، در محتوا، یعنی انتقال تکنولوژی مورد نیاز مشکل داریم. اقتصاددانش بنیان یک روش یا مدل توسعه جدید در دنیاست که از دهه هشتاد میلادی غالب شده است. اگر ما بخواهیم در آن موفق باشیم، به جز بحث علم و فناوری، باید سراغ الزامات حقوقی و فائونی لازم برای ابن جنسں اقتصاد هم برویم. این جنس اقتصاد به گونه ای است که در ان میزان دارابی ملموس و مشهود نیست. در این اقتصاد دارایی ناملموس است و سرمایه اصلی درون نیز انسانی و فکری است ما باید به این موضوع توجه و دنبال ملاحظات مربوط به آن باشیم اما یکی از مولفه های تاب ناآوری اصلی اقتصادی مثل ایران که وابستگی شدید به نفت دارد و از امواج بحران های اقتصاد جهانی متاثر میشود، اقتصا دانشں بنیان است. باید در نحوه ایجاد ثروت و درآمد برای کشور و منبع آن تنوع دانسته باشیم و سیستم مدافع ما در برابر اقتصاد مهاجم، پویا، متنوع جهان پیشرفته اقتصاددانش بنیان است.

اقتصاد دانش بنیان به اقتصاد تنوع و تحرک و پویایی میبخشد و آن را از ضربه پذیری بحران های ادواری جهان سرمایه داری تا حدود زیادی مصون می کند. عمده راهبردهایی که بعد از انقلاب ۱۳۵۷ داشته ایم تلاش های نافرجام برای اجرای دکترین جایگزینی واردات بود که از قبل از انقلاب واضعین این دکترین آن را منسوخ و شکست خورده اعلام کردند و در بکارگیری اقتصاد دانش بنیان عمدتأ در سلاح های نظامی بوده در حالی که مشکل اقتصاد ایران این است که در بخش اقتصاد ملی و صادراتی کمترین فعالیت را داشته و در تحرک تقاضا و تولید برای محصولات دانش بنیان فعالیت چندانی نداشته است. نبود تولید دانش بنیان در داخل اقتصاد ایران این محصولات را از خارج وارد میکرده است مثلا از اتومبیل هایی استفاده کرده و میکنیم که به تکنولوژی گاهش آلاینده های هوا مجهز نیستند. این یعنی توجه نکردن به منابع بین نسلی و این که هیچ قیمت و ارزشی برای آن قائل نبودیم و بعنوان یک رانت مالکانه به نفت نگاه شده است و این سیستم رانتی این صنایع کثیف و آلوده کننده محیط زیست را شارژ و چرخانده است. در بحث محیط زیست اگر از تکنولوژی روز استفاده نمیشود به دلیل رانت منابع است و هر وقت به سراغ تکنولوژی رفته ایم اغلب در نیازهای دم دستی تر نظیر واکسن رخ داده! در مورد واکسن و برخی داروها یا تجهیزات مخابراتی نیاز خود را به صورت سنتی از خارج از کشور تامین می کنیم که این هم دلایل متنوعی دارد. در حال حاضر حدود ۱۰ تا ۱۴ درصد واردات ما را محصولات دانش بنیان است و در مقایسه با آمریکا ۷۰درصد وارداتش محصولات دانش بنیان است! واین تئوری کهنه که قدرتهای پیشرفته سرمایه داری بدنبال غارت منابع زیرزمینی هستند نیز تا حدود زیادی منسوخ شده است. مشکل ما در لنگش اقتصاد دانش بنیان از آنجا نشأت می گیرد که در ایران به پیش نیازها و الزامات برنامه ای و مدیریتی، اقتصادی نیاز است.

تقابل فروشگاه های زنجیره ای با مغازه داران کوچک

‌پرسش این است که تقابل بازارهای مدرن با فروشگاههای زنجیرهای و بازار سنتی، مغازه دار خرده پا براساس کدام گفتمان میتوان دید و تحلیل کرد؟ چپ، لیبرال؟ بازارهای بزرگ به خاطر صرفه جویی در وقت و اشتغالهای هر دو جنس زن و مرد که در جامعه مدرن اجباری هم هست، جای خود را دارد. مردم نیز با وسیله نقلیه میروند آنجا و میتوانند خریدهای خود را معمولاً با قیمتهای خوب انجام دهند. این است که این صرفه جویی در وقت و صرفه جویی در هزینه این بازارهای بزرگ را توجیه میکند اما نوعی که در ایران به وجود آمده است نوع رانتی است و معکوس است. در کشورهای پیشرفته این بازارها را در جاهایی قرار میدهند که دسترسی خوبی دارد و به راحتی میشود با اتومبیل رفت و آمد کرد اما در ایران بدتر شده است. چون از لحاظ کارشناسی در جاهایی این بازارها را درست میکنند که نادرست و رانتی است و معمولاً کالاهای لوکس و گران را عرضه میکنند. اول قدری تبلیغ میکنند که به نظر به صرفه میآید ولی بعد در اندک زمانی قیمت ها تغییر میکند! ایجاد این نوع مجتمع ها یا کارخانه ها یا انواع تحولاتی که در شیوه تولید اتفاق میافتد و ارتقایی که مییابد اینها را باید فرای گفتمان چپ و راست دید. اسنپ را ببینید، وقتی میآید باعث ورشکستگی آژانس ها میشود اما برای مردم به صرفه است حتی گاهش آلودگی هوا را هم درنهایت به دنبال دارد و رفت و آمد به حداقل میرسد. این تحول در اقتصادهای پیشرفته دانش بنیان و در موضوع قانون اقتصادی شومپیتری میشود تخریب خلاق! این در دوره سوسیالیستی هم رخ میدهد. پیشرفت تکنولوژیک که فعالیت هایی را از دور خارج میکند، فعالیتهای نوینی را جایگزین خواهد کرد. اینکه چگونه این فرایند سازماندهی شود، از لحاظ آموزش نیروی کار، فراهم آوردن زمینه های اعتبارات بانکی لازم، کمکهای لازم برای فراگیر شدن و معمول شدن تکنولوژی نوین و انتقال آن فعالیتهایی است که دولتها باید انجام دهند تا این ساماندهی صورت بگیرد.

تخریب خلاق در اقتصاد دانش بنیان

این تخریب خلاق در همه جا معنا میدهد. واژه ای است که شومپیتر ابداع میکند جهت نوآوری. اما اینکه تخریب خلاق را باید چگونه سامان دهید امری است که باید نهادسازی برایش نمود والا مشاغل و پیشه وران کوچک و سنتی آینده ندارند. چندی پیش نماینده صنف فرش فروش های اصفهان در مصاحبه ای میگفت ما بازارهایمان را از دست داده ایم و درحال ورشکستگی هستیم. برای اینکه نتوانستیم ساماندهی نوین کنیم برای بازازیابی و هنوز تکفروشی میکنیم و کشورهای دیگر بازارهای ما را گرفته اند. جایی مثل اصفهان که در کسب و کار خیلی هم زبده بودند. این ساماندهی ها باید صورت بگیرد. خیلی از اتفاقاتی که برای یک مکان مشخص رخ میدهد برای این است که ساماندهی نوین تولید و بازاریابی و خدمات صورت نگرفته است و وقتی صورت نمیگیرد بازار را از دست میدهید. حال چه فرقی میکند یک سیستم سوسیالیستی داشته باشید یا سرمایه داری، مگر در سیستم سوسیالیستی فرش دستباف ندارید؟ بالاخره دارید. حتی اگر جامعه فراوانی هم شود در آن جامعه هم مثال مارکس این است که صبح میروید ماهیگیری، بعد میآیید موسیقی کار میکنید، بعد میآیید سرکار. سر آن کار که رفت که خودبه خود نمیتواند به آن هشت میلیارد جمعیت جهان، هفت میلیارد رد و بدل کنند، بالاخره یک عده ای دوست دارند از جایی فرش دستباف بگیرند. حال شما فرش را تولید کرده باشید و حتی جامعه هم شده باشد آینده ای که میخواهیم به آن برسیم، نمیتوانیم انبار کنیم. تخیل قرین به واقعیت این است که اگر بلد نباشیم در ارتباطات نوین شرکت کنیم، هیچ چیز رخ نمیدهد و کسی هم نیست که این کارها را برای شما انجام دهد. با دیکتاتوری و برنامه ریزی متمرکز هم این مسئله پاک نمیشود. منظور این است که سامان دادن این نوع ساماندهی ها، ارتباطات و پیوندها یعنی ارتقا و خلاقیت انسان است و فرای چپ و راست است.

مغازه داران جزء، پیشه وران، جنبش پیشه وری!

تندگویی را نباید جایگزین رادیکالیسم کرد. رادیکالیسم در تولید یک معنا دارد. اگر رادیکالیسم را پیشرو بودن بگذاریم یعنی اینکه پیشه وران باید بتوانند با زمانه منطبق شوند اگر نه تبدیل میشوند به همانهایی که در دوران اختراع ماشین بخار، میله آهنی بیندازند در ماشین بخار تا پیشه وری تعطیل نشود. در واقع صنعت پیشه وری با ماشین بخار دچار تخریب خلاق شد و شدت آن هرچه که گذشت بیشتر شد. اول قرن بیستم جنبشی به وجود آمده بود، جنبش صنایع دستی در واقع صنایع غیرماشینی، که از جنبه هنری وارد شده بود که سیستم ماشینی زیبایی را از بین میبرد. در اروپا در ابتدای سرمایه داری فوردیسم به وجود آمده بود ولی نمیتوانست دوام بیاورد چون اکثر مردم با آن رفاه بیشتری به دست میآوردند و ارزانتر میتوانستند کالایی را بخرند. این پیشه وران و مغازه داران کوچک را چگونه باید سامان داد؟ زمانی که کفش ملی آمده بود مغازه های کفش فروشی در سرچشمه تهران استقرار داشتند و همه آنها ورشکسته شدند. باید با این معضل چه کار میکردند؟ آیا باید کارخانه کفش ملی را آتش می‌زدند!؟

میبایست برنامه ای وجود میداشت که آموزشهای لازم برای مشاغل نوین باشد یا اینکه در برخی از رشته ها مثلاً چرم را تبدیل کنند به یک صنعت دستی که قابل فروش باشد مثل کاری که با گیوه فروشی کردند یا مثلاً پشمک بسته بندی را صادر میکنند. بخشی از این را ترکها خوب انجام دادند مثل باسلق بسته بندی و ... گز در لفاف شکلات ارائه میشود. این کار باید جهتگیری شود و این جهتگیری تنها به عهده دولت نیست اینها میتوانند با هم جمع شوند شرکتهای تعاونی محله ای را تشکیل دهند و نیز تعاونیهای رشته هایی که میتوانند با هم پیوند بخورند برای اینکه آن سیستم را حفظ کنند. این امور، به اصطلاح اقتصاد توسعه، باید مکان محور و مردم محور باشد. چپ هم گمان میکند که مدام تکرار کند جنبش، شورش، انقلاب مسئله حل میشود. دیوید هاروی میگوید باید راه عادلانه دستیابی به عدالت را نشان دهید. گفتن اینکه میخواهیم نشریه مان عدالت محور باشد در واقع برای مردم نکبت محور خواهد شد! در هر دوره تاریخی یک گروه مرجعی وجود دارد که راه را نشان بدهند، به آنکه نمیگویند عدالت محور بلکه خودمحوری است. به جای اینکه برنامه های پژوهشی را به صورت راهبردهای مشخص در حوزه عمومی بگویند که وقتی وارد بافت فرسوده میشوید باید این نهادها باشند و کسبه بتوانند این کارها را بکنند. این در حوزه عمومی میآید و به تدریج شکل میگیرد NGO ها همینطور که هرکدام میگویند ما به مردم مراجعه میکنیم. مردم محوری این است که دانش را میبرید، دانش معمول میشود با سازماندهی شدن آن دانش نهاد شکل میگیرد و مردم محور میشود. این گفتمان در صنایع ناقص است وروزبه روز اینها نابود میشوند. اگر خروج از آن کار اجباری باشد، مثلاً کسی که دلو میساخته است امروزه دلو به کار نمیآید یا طناب بافی که امروزه ساده تر و ارزانتر و سریعتر با مواد دیگری ساخته میشود. یا پالون دوزی که از دور خارج شده است. میتوانید بگویید روکش صندلی اتومبیل خوب درست میکنم به جای پالون! کسی که قبلاً پالون میدوخته را میتوانیم سامان دهیم الان روکش صندلی ویژه بسازد. این فرایندی است که باید سازماندهی شود و جزء برنامه ها قرار بگیرد.
سرمایه داری مجبور به نوآوری یا انقلاب پیاپی در تولید است برای همین اقتصاد سیاسی شومپیتری هم این را میگوید و به پولانی هم نزدیک است.
شومپیتر کتابی دارد به اسم کاپیتالیسم، سوسیالیسم و کسی که اقتصاد میخواند حتماً باید شومپیتر را خوانده باشد وگرنه نمیتواند تجزیه و تحلیل نوین کند. داگلاس نورث هم به او خوب ارجاع میدهد.

منبع: کانال تلگرام نویسنده


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست