سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مزدک دانشور در گفتگو با خبرآنلاین
خیال خوش شورای شهر


• منش شهردار و اعضای شورای شهر در کالایی تر کردن فضاهای شهری خود مسبب خشم و حرمان طبقات فرودست است و یکی از دلایل اعتراضات بعدی! حال این اعضا با خیال خوش فرض می کنند که اگر محلی را برای اعتراضات تخصیص دهند، معترضان به آن جا رفته و به صورت مدنی انتقادات خود را مطرح می کنند! اعضای شورای شهر به جای تجویز مسکنهای ناچیز برای این اعتراضات بهتر است فکری به حال سیاستهای نئولیبرال و تبعیض زای خود بکنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۵ دی ۱٣۹۶ -  ۱۵ ژانويه ۲۰۱٨


ریشه های اعتراضات اخیر چیست و چه کسانی به خیابان آمدند و چرا؟

برای پاسخ به این سوال اجازه بدهید به ریشه های تاریخی آن برگردم. زیرا مسأله تاریخ از تاریخ مسأله جدا نیست...از نظر مورخ برجسته ای چون یرواند آبراهامیان در کتاب "جستارهایی در باب جمهوری اسلامی"، ده ساله پس از انقلاب 1357 را می توان دوره ائتلاف طبقات نامید. دوره ای که از شعارهایی با سمت و سوی فرودستان (در آن زمان مستضعفان) شروع شد و در سال 1361 با فرمان هشت ماده ای به ترمیدور (یعنی آرامش و سکون) خود رسید. در این ده ساله، اگر چه با فراز و فرودهای مشخص، حمایت از فرودستان جامعه در زمینه اقتصاد و فرهنگ سیاسی در دستور کار قرار داشت. چپ اسلامی با آنکه در زمینه تصویب قوانین کار، اصلاحات ارضی، بازرگانی خارجی و حتی زمین شهری ناکام بود و نتوانسته بود از سد شورای نگهبان بگذرد، اما همه تلاش خود را برای رسیدگی به دهکهای پایین جامعه به کار می بست تا حداقل با توزیع کوپنِ کالاهای اساسی فقر مطلق و عدم امنیت غذایی را تا حدی کنترل کند. پس از سال 1368 اما ریل گذاری حاکمیت به طور کل تغییر کرد. بازخوانی اسطوره های برسازنده دولت انقلابی نیز تغییر ماهیت داد. اگر تا پیش از آن بر تنگدستی و پرهیزگاری پیشوایان دینی تأکید می شد، هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور منتخب در خطبه های نمازجمعه بر کار و کوشش امام اول شیعیان، آباد کردن نخلستانها و به دست آوردن مال حلال سخن می راند. پیام، روشن و واضح و سیاست را کشتیبانی دیگر آمده بود. دیگر قرار نبود دولت چون دایه ای از مستضعفین نگهداری کند، بلکه این مستضعفین بودند که باید بهای هرچه را می خوردند، می پوشیدند، مصرف می کردند یا بهره مند می شدند، به دولت پس می دادند تا دولت هاشمی آنها را به تمدن بزرگ اسلامی رهنمون شود.   
این شکست ائتلاف طبقاتی فقط در عرصه اقتصاد سیاسی دنبال نمی شد بلکه در عرصه فرهنگ نیز تحقیر و تخفیف فقرا در دستور کار قرار گرفت. حاشیه نشینان به عنوان آسیب پذیرترین اقشار طبقه فرودست بار تحقیر و طرد مضاعف را می چشیدند. آنها نه تنها از نظر مالی توانایی بهره مندی از لذت و مصرف شهرنشینان طبقه متوسط را نداشتند، بلکه حتی امکان ورود به این مکانها را نیز نمی یافتند، حال آنکه تبلیغات لجام گسیخته و بیلبوردهای عظیم در برابر چشم آنها رژه تجمل بود. در دوران سازندگی و اصلاحات مصرف و توانایی برای مصرف تعیین کننده منزلت اجتماعی بود و نه تقوای فرودستان. در بیان این دولت کارآفرینان (عنوان جدیدی برای اصطلاح از مد افتاده ی سرمایه داران زالوصفت!) تکریم شده و مستضعفین (عنوانی که هرچه بیشتر کمرنگ می شد) به حاشیه رانده می شدند.
فرودستان و حاشیه نشینان در مواجهه با این طرد و بیرون رانده شدن از دایره زیست اجتماعی و سپهر فرهنگی دست به مقاومتی کور زدند. شورشهای شهری در آنی شعله ور شدند و شهرهایی چون مشهد، اراک و قزوین را در زلزله ای اجتماعی لرزاندند و البته با سکوت و بی اعتنایی طبقه متوسط روبه رو شدند.
16 سال سازندگی و اصلاحات، کم و بیش طبقه متوسط جدید را رشد داد و طبقات فرودست را هرچه بیشتر از عرصه های اقتصادی اجتماعی بیرون راند. تا آن حد که آنها احساس می کردند هیچ نماینده ای در دولت ندارند و کسی نیست که صدای آنها باشد و منافع آنها را دنبال کند. بیرون آمدن احمدی نژاد از صندوق رأی 1384 محصول حمایت این طبقات از او و البته ناامیدی طبقه متوسط از دولت اصلاحات برای پیشبرد پروژه دمکراتیزاسیون بود. مردی از جنس مردم به ریاست دولت رسیده بود و هم در بعد اقتصاد سیاسی و هم از نظر گفتمانی شباهت خود را به دولتهای انقلابی فریاد می کرد. اگرچه این سخن مارکس بارها تفسیر به رأی شده است، هنوز می توان به آن استناد کرد که حیات پدیده های تاریخی در بار اول تراژیک است و در بازنمود بعدی یک کمدی. وقتی امروزه، در کلام برخی مسئولان او لاتی تصویر می شود که از چشمها افتاده و یا بچه ای شیطان که سنگ برداشته و شیشه ها را می شکند، کمدی بودن این دولت خود را بیشتر نشان می دهد، اما آمارهای اقتصادی و کارنامه فاسد آن در هزینه کرد میلیاردها دلار درآمد نفتی تراژدی مصیبت باری برای طبقه متوسط و فرودست بوده و هست.
بن بست هسته ای، تحریمهای سخت، تورم لجام گسیخته، کمبود شدید دارو، پایین رفتن استانداردهای زندگی در سال 1392 فرودستان را مجبور کرد که در کنار طبقه متوسط از دولتی حمایت کنند که مابه ازای دهه نودی دولت سازندگی بود. امید برای بازگشایی روابط خارجی و بهبود اقتصادی بخشهایی از طبقات فرودست را در چهارسال اول دولت سازندگی ثانی همچنان به پشتیبانی آن تشویق می کرد، اما کابینه دوازدهم و بودجه بندی آن برای سال 1397 تیر خلاصی بود به امید این طبقات. رفتار پرنخوت مدیران سازندگی (که پا به سن گذاشته و تلختر از پیش هم بودند)، بی اعتنایی هنرمندان، نویسندگان و متفکران طبقه متوسط به درد و رنج روزمره آنان، بی برنامگی اصلاح طلبان برای حمایت و پشتیبانی از این طبقات و گاه همدستی و همنوایی آنان با دولت برای تداوم سیاستهای نئولیبرالی و به طور کلی طرد، تحقیر و نابرابری اقتصادی و اجتماعی بخشهای پیشروی این طبقه را به میدان کشاند و اعتراضات با کمک شبکه های اجتماعی تشدید شد و 85 شهر بزرگ و کوچک را درنوردید. از انقلاب 1357 تا دی ماه 1396 این تعداد شهر و این میزان گستردگی در اعتراضات دیده نشده بود....به قول همینگوی زنگها به صدا در آمده اند اما برای چه کسی؟ و اینکه آیا گوش شنوایی وجود دارد؟

آیا اختصاص دادن محلی به اعتراضات باعث تجمیع و کانالیزه شدن اعتراضات می شود؟

شهر محل زندگی و تلاقی طبقات مختلف است و البته سد قیمت زمین و خانه در آن مرزهای طبقاتی را معلوم می کند. مرزهای طبقاتی در شهر تهران بسیار واضح و مشخصند. حداقل از سوی نیروهای انتظامی امنیتی این مرز خیابان انقلاب در نظر گرفته شده ( با استناد به سخنان رییس پلیس سابق که در رابطه با اعتراضات سال 1388 می گفت این اعتراضات به پایین خیابان انقلاب نرفته است) و یا محلات جنوب شرق تهران چون افسریه و پیروزی (در سخنان یکی از تئوریسنهای تندرو مطرح شد که خطر وقتی واقعی می شود که ساکنان محله پیروزی به میدان بیایند نه سوسولهای فرمانیه!).
البته مرزهای واضحی بین شهر و حاشیه های آن نیز وجود دارد. با آنکه حاشیه نشینی در تهران تا حدی خصلت پیشین خود را از دست داده است، هر سال بر تعداد حاشیه نشینان افزوده می شود. اگر در دهه های پیشین، روستاییان و ساکنان شهرهای کوچک به سودای یافتن کار و برخورداری از حداقل معیشت به حاشیه های تهران می آمدند؛ امروزه بسیاری از حاشیه نشینان را افراد و خانوارهایی تشکیل می دهند که اگرچه کارشان در تهران است ولی نتوانسته اند مسکنی متناسب با بودجه شان بیابند و به ناچار تن به کوچ داده اند(در سال 1395 حدود 2.9% اجاره نشینان نتوانسته اند اجاره خود را در تهران تمدید کنند). آنها رفت و آمد طولانی و طاقت فرسا به محل کار را به جان می خرند و سختکوشانه سعی می کنند که ممر درآمدشان را از دست ندهند.
از سوی دیگر با توجه به بحران رکود و اشتغال بسیار پایین، بار عظیمی روی دوش خانواده های ایرانی قرار گرفته است. تأمین هزینه های روزمره و تحصیل فرزندان، تحمل بار بیماری disease burden یا نگهداری از اعضای سالمند خانواده، این نهاد دیرین را تا سرحد فروپاشی تحت فشار قرار داده است. آمار بالای طلاق، خشونت خانگی، بی اعتمادی و روابط خارج از ازدواج؛ فرار دختران از خانه و کار کودکان از نتایج این فشار طاقت فرساست و به همین دلایل سبد مصرف خانوار در طبقات فرودست به شدت کوچک و اوقات فراغت آنها محدودتر شده است. در پی این تغییرات میزان بهره مندی این طبقات از فضاهای شهری به حداقل خود می رسد و شهر به مصرف کنندگان واقعی تعلق می گیرد که بتوانند از عهده هزینه ها بربیایند.
هم از نظر اقتصادی و هم در بعد اجتماعی نابرابری فزاینده، شهرها را به صورت عام و شهر تهران را به صورت خاص محلی برای انشقاق و انفکاک کرده است. نه تنها مسکن گزینی در شهر تابعی مطلق از درآمد و ثروت است، که زیست گاههای شهری هرچه بیشتر به تصرف طبقات فرادست در می آید و طبقات فرودست از آن رانده می شوند. در چنین شرایطی که خیابان ها به محل مانور و نمایش ماشینهای میلیاردی درآمده است، نمی توان به طبقات فرودست توصیه کرد که اعتراضش به چنین وضعیتی را در محلهای خاص و سربسته فریاد بزند. این طبقات می خواهند رویاهایی که خاکستر شده، شهری که از آنها ستانده شده و فضایی را که از آنها دریغ شده بازبیابند و از آن خود کنند. آنها که در زیر بار تحقیر و نابرابری، فروپاشی فردی، خانوادگی و اجتماعی خود را شاهدند می خواهند با اعتراض حرمت از دست رفته خود را بیابند. آنها در طلب تغییر سیاستهای نئولیبرالی هستند که کالایی سازی تمامی عرصه های زندگی را پی گرفته و آنها را از خان و مان خود بیرون رانده است. آنها می خواهند مصداق این ترانه نباشند که عمری در کار، عمری بیمار، عمری بیزار! آنها سهمشان را از زمین و فضا و فراغت می خواهند و اعضای اصلاح طلب شورای شهر در پی محدود کردن و کانالیزه کردن این خواسته ها هستند!
این اعضا نه تنها از خواسته های فرودستان بی خبرند که با رفتار و مصوباتشان بر ضد آنها عمل می کنند. اگر شهردار قبلی شهر را به مال‌سازها و برج‌تراشها فروخته بود، اعضای شورای فعلی درصدد فروش فضاهای شهری اند. از سال 1397 آنها ورود پولی به طرح ترافیک را در دستور کار دارند. یعنی از این پس هرکس که پول بیشتری دارد و از ماشین بهتری برخوردار است راحتتر می تواند به محدوده طرح ترافیک وارد شود و از آن بهره مند گردد. آنهایی که ساده دلانه در کار تصویب چنین طرح (و طرحهایی) هستند و به نابرابری و تبعیض نهادینه دامن می زنند، فکر می کنند تخصیص مکانی برای اعتراضات فرودستان جواب خواهد داد! حال آنکه منش شهردار و اعضای شورای شهر در کالایی تر کردن فضاهای شهری خود مسبب خشم و حرمان طبقات فرودست است و یکی از دلایل اعتراضات بعدی! حال این اعضا با خیال خوش فرض می کنند که اگر محلی را برای اعتراضات تخصیص دهند، معترضان به آن جا رفته و به صورت مدنی انتقادات خود را مطرح می کنند!
تا زمانی که بحث و فحص عمومی در رابطه با مسایل اجتماعی و اقتصادی میسر نباشد، تشکل یابی و تحزب حول این خواسته ممکن نشود و راهکارهایی دمکراتیک برای تبدیل این خواسته ها به سیاست فراهم نشود، ما باید هر چند سال منتظر امواج اعتراضی باشیم. این امواج البته هربار مخربتر و بنیان کن تر ظهور می کنند و در هنگام بروز خود کمتر تن به قید و شرط و استدلال خواهند داد... اعضای محترم شورای شهر به جای تجویز مسکنهای ناچیز برای این اعتراضات بهتر است فکری به حال سیاستهای نئولیبرال و تبعیض زای خود بکنند و همنوا با فرودستان علیه نابرابری نهادینه، فساد ساختاری و تبعیض گسترده بایستند...این گوی و این میدان!


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست