سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در پاسخ شعر دکتر اسماعیل خویی با عنوان در ستایش «م.سحر»
م. سحر


• صبا سحرگهی از لطف پُردوام خویی
نهاد در کفِ من رُقعه ی پیامِ خویی

شتاب گفت به شوقم که : نامه را بگشای
نگر چه نغمه ای آورده لطفِ تامِ خویی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣۰ دی ۱٣۹۶ -  ۲۰ ژانويه ۲۰۱٨


 
 
صبا سحرگهی از لطف پُردوام خویی
نهاد در کفِ من رُقعه ی پیامِ خویی
شتاب گفت به شوقم که : نامه را بگشای
نگر چه نغمه ای آورده لطفِ تامِ خویی
درنگ گفت : به ژرفا نگر که مشحون ست
ز نکته ها ، سخنِ نغز با نظامِ خویی
نگاه کردم و دیدم بزرگواری او
مقامِ مِهر برآورده تا مقامِ خویی
رهینِ لطف خود ، آنگونه کرده است به ذوق ،
مرا که باز ندانم سپُرد وامِ خویی
چنان که اوست ، چنین نکته می توان آمیخت
به نغمه های غم آمیزِ شادکامِ خویی
غم است و شادی همراه و نوش و نیش به هم
سرشته با الف و نون و میم و لامِ خویی
به مِهر و شِکوه درآمیخته ست چامه ، چنین ـ
که هست توسن معنا و شِکل ، رامِ خویی
نشست گَردِ ملالم به دل ، که گویی بود
زمن گرفته ملالی به دل ، کلامِ خویی
ندانم آن که کدامین کلاغِ بام نشین
زبامِ من سخنی برده سوی بامِ خویی؟
کدام کژ روِشی بد سگال در بزمی
زده ست جام ِ فریب افکنی به جامِ خویی؟
کدام دُژمنشی خواست تا برون آید
به قصد «میمِ سحر» خنجر از نیامِ خویی؟
***
به جانِ دوست ، رَهِ دوستی نگردانم
وگر به در نبرم گردن از حسام خویی
سحر که از پیِ استادِ شعر خود ، دیری
نهاده گامِ طلب ، در مسیرِ گامِ خویی ؛
مباد تا به دروغی که ناکسان آرند
غبار رنجشی از وی رسد به نامِ خویی

م.سحر
پاریس ، پلاس د یتالی
پنجشنبه ۲٨ دسامبر ۲۰۱۷


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست