ضرورت شکلگیری آلترناتیو ملی برای مبارزه - رحیم همتی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۷ بهمن ۱٣۹۶ -
۲۷ ژانويه ۲۰۱٨
طبعا طرح این موضوع که اساسا «شعار دستاندرکاران جمهوری اسلامی مبنی بر نابودی اسراییل فرجامی است که با تداوم استبداد حاکم بر ایران برای این جغرافیای سیاسی رخ خواهد داد» چیزی به یافتههای پیشینی ما نخواهد افزود.
* چند پرسش بیپاسخ
در این میان طرح دو پرسش همواره ذهن را برمی آشوبد. اول این که چگونه است عدهای باعنوان"استمرارطلبان" (اصلاح طلبان سابق!) با تجربهی زیست چهل سالهی در حاکمیت سرشار از فساد و جنایت، هنوز امید به اصلاح آن دارند؟ و دیگر این که چرا اپوزیسیون ایرانی هنوز نتوانستهاند پس از چهار دهه طرح و عمل مشترکی برای پایهریزی سیستمی دموکراتیک ارائه دهند تا مردم کوچه و بازار با اتکا به این طرح به آینده مبارزات خود امید بندند و با تمهیدات رنگارنگ استمرارطلبان (اعم از سوریههراسی، ترس از جنگافروزی و...) از مبارزه دلسرد نشوند؟
طبعا پاسخ به یکی از این پرسش ها کافی است تا هزار پرسش بیپاسخ دیگر چهرهی تهدیدآمیزشان را به رخ بکشند؛ سوالاتی از این دست که:
آیا برای اپوزیسیون ایرانی زعامت و ریاست مهمتر است یا مقابله با نابودی ایران و فجایعی که سرکوب گران و غارت گران بهبار آورده و میآورند؟ آیا آنها از نابودی ریشه های اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، تاریخی، اقتصادی در جامعه آگاه نیستند؟ آیا آنها شاهد اشاعه خرافات در سطح گسترده با عناوین گوناگون و مقدس جهت ایجاد بُت کده های ریز و درشت برای به تمسخر گرفتن عقل و علم و چپاول مردم نیستند؟
* واشکافی مسئلهمحور جریانهای سیاسی فعال در جغرافیای اندیشگانی ایران
به باور نگارنده، استمرارطلبان وطنی علیرغم دیدن و آگاهی از فجایع مختلف بر تن خسته و رنجور آن خاک بلازده، درنهایت به سود و زیان خود و بهتعبیری صحیحتر پایگاه طبقاتی خود می اندیشند؛ چه بسا در صورت حذف جمهوری اسلامی و جایگزینی حاکمیتی ملی متشکل از علم و خرد جمعی، درِ دکان خود را که وامدار غارت مردم بی پناه هستند، بسته می بینند. این جماعت برآمده از"ژن ها و روابط خوب" خود بهتر از هر کس دیگر می دانند که در صورت استقرار حاکمیت قانون، باید در یک دادگاه عادلانه پاسخگوی رفتارها و کردارهای خود در برابر افکار عمومی باشند.
از دیگر سو مخالفان سیستم در خارج از کشور که خود را "اپوزیسیون" می نامند اما هیچ گامی جهت ایجاد یک آلترناتیو ملی برنداشته اند، نیز دست کمی از گروه اول ندارند.
این گروه نیز به خوبی می دانند در صورت فروپاشی نظام جمهوری اسلامی، یا باید به جامعه دموکراتیک در ایران بازگردند و یا در کشورهای توسعه یافته غربی زندگی متوسط رو به پایینی را ادامه دهند. در صورت بازگشت به وطن باید گفتمانی نو و تحول خواه برای نسل امروز داشته باشند و چون از این مهم بی بهره اند، از ایجاد و شکل گیری آلترناتیو ملی وحشت دارند؛ زیرا که اینان نیز به سود و زیان میاندیشند و دادوگرفتهای هر کنش سیاسی متعارض با منافع منتها از نوعی دیگر.
* چه باید کرد؟
شاید طرح با صراحت راهکاری کلنگر در این مجال به مقدماتی تئوریک نیاز داشته باشد اما نکتهی مغفول در این اظهارنظرهای انتقادی فراموش شدن نسبت تئوریهای علمی و پراتیک سیاسی یا به تعبیری دمدستی نسبت نظر و عمل است.
باری؛ شاید چنانکه عنوان شد طرح صریح این پیشنهاد مسئلهساز باشد اما با اینحال اتحاد و همکاری نیروها و سازمانهای مختلف سیاسی و اجتماعی از اقوام و قومیت های مختلف برای ایجاد یک آلترناتیو ملی، جهت سرنگونی سیستم فاسد مدعی فساد تنها راه ممکن برای نجات ایران است.
ناگفته پیداست افزایش طول عمر هر سیستم فاسدی بر سرعت نابودی جغرافیایی که برآن حکم میراند، افزون خواهد کرد.
طبیعیست که در صورت نضج گرفتن چنین شرابط اندوه باری ما روسیاهان تاریخ سرزمینی خواهیم بود که تا سه دهه آینده چه بسا تنها نامی از آن باقی بماند. نامی بزرگ برای بیابانی متروک که ساکنانش در بهترین وضعیت آواره شده اند، و اگر زمانی فرزندانمان از سرزمین اجدادی خود توضیحی بخواهند، باید انگشت بر نقشه از آن سخن بگوییم. آن هم برای نسلی که فرصت و امکان زندگی در سرزمین مادری اش را ندارد و تنها شاید در دنیای زر و زور کنونی، درقالب نیروی کار ارزان؛ پناهی در جای دیگری از جهان بیاید، در غربت و آوارگی.
آری، اگر در آن زمان جرات اعتراف به عدم همنشینی و همفکری با یکدیگر برای نجات وطن را پیدا کنیم، خواهیم گفت که این نقطه در نقشه "ایران" ما بود. خواهیم گفت که ما همگی از این نقطه آمده ایم اما هیچ وقت نتوانستیم بر سر اصول مشترکی متحد شده، با خرد جمعی موطن خویش را از نابودی نجات دهیم.
مباد اینچنین!
* رحیم همتی؛ فعال ملی
|