از گروه دانشجویی تا تاسیس خانه امن
تهیه و تدوین: بنفشه جمالی و غنچه قوامی
•
موسسه آتنا بهتازگی موفق شده است مجوز اولین خانه امنِ خود را دریافت کند. دکتر زهرا افتخارزاده مدیرعامل این موسسه در باره ی مزیت خانههای امن می گوید: مزیت و تفاوتش با گذشته در وضعیت حقوق زنان، این است که قبلاً اگر آن زن همان شب کتک میخورد و خانه را ترک میکرد و مخصوصاً اگر با بچهاش خانه را ترک میکرد، ممکن بود بعداً در دادگاه برایش مشکل پیش بیاید به این عنوان که مثلاً بدون اجازه منزل را ترک کردی یا که بچه را دزدیدی. این باعث میشد که زنانی که پناه و حمایت خاصی ندارند مجبور شوند که در آن شرایط خشونتبار باقی بمانند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
٣ اسفند ۱٣۹۶ -
۲۲ فوريه ۲۰۱٨
کارزار منع خشونت خانوادگی: موسسه خیریه ارتقای کیفیت زندگی زنان آتنا موسسهای غیردولتی و غیرانتفاعی است که در دیماه ۹۳ در دو حوزه پیشگیری و مداخله در آسیبهای اجتماعی با هدف توانمندسازی زنان و دختران، با مجوز رسمی سازمان بهزیستی شروع به فعالیت نموده است. این موسسه بهتازگی موفق شده است مجوز اولین خانه امنِ خود را دریافت کند. برای آشنایی بیشتر با این موسسه و فعالیتهایش گفتوگویی با دکتر زهرا افتخارزاده مدیرعامل و مسئول کمیته مددکاری اجتماعی این موسسه انجام دادهایم که در ادامه آن را میخوانید:
لطفاً در مورد زمان و چگونگی تأسیس موسسه آتنا توضیح دهید؟
ما سال ۸۵ فعالیتمان را شروع کردیم؛ از سال ۸۵ تا ۸۹ فعالیت غیررسمی داشتیم، یک سری دانشجوی دانشگاه تهران بودیم، بچههای دیگر هم به ما اضافه شدند. ما صرفاً آن موقع ۱۹ سالمان بود و میرفتیم محله خاک سفید که با بچهها درس بخوانیم. فکر میکردیم اگر درس بخوانند، بچهها ادامه پدر و مادرهایشان نمیشوند. بعد آنقدر این قضیه جدی شد که ما درگیر همه مسائل آنها شدیم. از سال ۸۹ از سازمان ملی جوانان مجوز گرفتیم برای موسسه «سلام رحمان» و آن موقع هم از مجوز گرفتن هیچ قصدی نداشتیم جز قانونی شدن و خیلی در این فاز نبودیم که بخواهیم جدی وارد این مسئله شویم. احساس میکردیم هرچقدر مردمیتر باشد و آن حالت مستقل خودش را حفظ کند، بهتر است. ولی بعد از اینکه من داروسازیام تمام شد، سال ۹۰ آنقدر درگیر شدید این ماجراها شده بودیم، رفتم دوباره کنکور دادم، ارشد مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه خواندم که دیدگاههایمان عوض شد و سال ۹۳ و بعد از یک سال که اقدام کرده بودیم، از بهزیستی مجوز گرفتیم برای موسسه «ارتقای کیفیت زندگی زنان آتنا». با این تفاوت که نسبت به گذشته هم علمیتر و هم گروه هدف تخصصی شد. ما قبلش هیچ گروه هدف مشخصی نداشتیم و هر موردی را میپذیرفتیم.
دلیل انتخاب زنان بهعنوان گروه هدفتان چه بوده است؟
ما قبلاً با همه موارد کار میکردیم، با پسرها کار میکردیم، دو گروه کامل داشتیم. علتش این بود که تجربه ما نشان داد مشکلاتی که زنان دارند و ظلم و تبعیضی که به آنها وارد میشود، خیلی بیشتر است. دوما اینکه به خاطر محدودیتهایی که دارند، یا به علل دیگر، خیلی بیشتر پاسخ میدهند و احساس میکنی که کاری که داری میکنی اثر دارد؛ یعنی آن موقع دو گروه در مورد بچههای دختر و پسر داشتیم، واقعاً تأثیر خاصی را نمیدیدیم آنچنان؛ اما در زنان و دختران میدیدیم که کلاً اینها یک آدمهای دیگری شدند. همین باعث شد که این گروه را انتخاب کنیم؛ هم به خاطر اثرگذاریای که میتواند داشته باشد و هم به خاطر ظلم و تبعیض مضاعفی که به آنها بود.
در مورد افراد متخصصی که اینجا کار میکنند و اینکه در چه حوزههایی فعالیت دارند بگویید.
ما کلاً سه بخش در موسسه داریم. آموزش، پژوهش و خدماترسانی. خدماترسانی ما بخش اصلی و خیریه است که همه خانوادهها تحت پوشش هستند. آموزش و پژوهش قرار است خدماترسانی را به گونهای حمایت کند و هدایت کند. واحد آموزش برای این است که ما کارگاههایی برگزار کنیم، هم برای خودمان و هم برای بقیه فعالان اجتماعی که در انجیاوها یا جاهای دیگری با گروه هدفهایی مثل ما در تماس هستند؛ ما و دیگر داوطلبانی که تخصصهای مرتبط دارند مانند جامعهشناسی، روانشناسی و مددکاری. معتقدیم افرادی که قرار است با گروه هدفمان در تماس و ارتباط باشند باید آموزش ببینند و برخوردی صحیح داشته باشند. کارگاه مددکاری اجتماعی برگزار میکنیم و اساتیدی متخصص، بهطور رایگان این آموزشها را بر عهده میگیرند. واحد پژوهش میگوید مسئول ارتباط با دانشگاه و حمایت از موضوعاتی پژوهشی است که در دانشگاه تائید و حمایت نمیشوند. چه در راستای اهداف موسسه چه در راستای کمک به دانشجویان، سازمانهای دولتی گروه هدف خود را برای تحقیق در اختیارشان قرار نمیدهد. هر موردی که پیش ما میآید، ریشه معضلاتش در ساختارهای اجتماعی یا قوانین است. هزاران نفر دیگر هستند که مشکلاتی از این قبیل دارند و لزوماً در دسترس ما نیستند، ولی اگر ساختار، قوانین و سازوکار اجرایی عوض شود، مشکل آنها حل میشود. در واحد پژوهش ما به دنبال ریشهها میرویم و با تهیه اسناد برای مطالبهگری به سراغ سازمانهای دولتی میرویم. برای مثال بر روی بحث کودکان فاقد هویت و شناسنامه تحقیقی انجام دادیم که خلاصهای از آن هم روی دیوار نصب شده است.
در بخش خدماترسانی ما کمیتههای مختلفی داریم. یک طرح جامع داریم که هر خانوادهای میآید، با آن وارد سیستم میشود. ما به نگاه سیستمی اعتقاد داریم و میگوییم تا نگاه سیستمی نباشد، هر چقدر ما تلاش کنیم ممکن است نتیجه لازم را ندهد. در این طرح جامع ما میگوییم خانوادهای که زن سرپرست خانوار دارد یعنی یا طلاق گرفته یا فوت کرده و یا بدسرپرست است. ما این زنان را پذیرش میکنیم. البته اصطلاح بدسرپرست را اصلاً قبول ندارم، به خاطر اینکه مگر مرد سرپرست زن است؟
این موارد از چه طریقی شناسایی یا معرفی میشوند؟
از طریق خود داوطلبانی که اینجا هستند، از طریق انجیاوهای دیگر، سازمانهای دولتی، آموزشوپرورش، دادگاههای خانواده، زندان، کانونهای اصلاح یا هر جای دیگر این موارد را به ما معرفی میکنند. بعد از مراجعه وارد این سیستم میشوند، میروند در کمیته مددکاری اجتماعی و مصاحبه میشوند. در صورت لزوم و وابسته به شرایط خانواده، نیازها و مشکلات شخص، طرح کمک را با همکاری خودش مینویسیم. اگر بیماری داشته باشد میرود در کمیته پزشکی، اگر بحث وکیل باشد به کمیته حقوقی ارجاع داده میشود. خود و بچههایش اگر بخواهند ادامه تحصیل دهند، میروند به کمیته آموزش. از همه مهمتر بحث مهارتآموزی و اشتغالزایی است. ما اینجا در موسسه کارگاه خیاطی داریم. بالا مهدکودک است که وقتی برای کار میآیند، میتوانند بچهها را همراه خودشان بیاورند. وقتی بتوانند بچههایشان را با خودشان بیاورند، هم بچهها اینجا آموزش میبینند و فضای امن و آرامی دارند و هم مادر آسایش روحی و روانی دارد. طبقه بالاتر هم که کارگاه قالیبافی وجود دارد و آشپزخانه و به تمامی کسانی که اینجا هستند صبحانه و ناهار داده میشود. بیرون از اینجا هم مهارتآموزی رایگان آرایشگری را داریم. غیر از این سه حوزه، وابسته به علایق فرد، اگر در توانمان باشد، انجام میدهیم اما در مهارتهای دیگر بستر ثابتی هنوز نتوانستیم ایجاد کنیم.
در سلامت روان هم خدمات روانپزشکی و روانشناسی و مشاوره و …ارائه میدهیم. موسسه کلاً داوطلبمحور است؛ تمام کسانی که کار میکنند، از مدیرعامل و هیئتمدیره و کسانی که در این کمیتهها فعالیت میکنند، همه داوطلب هستند. ما کلاً دو نفر کارمند ثابت داریم که حقوق دریافت میکنند که ما معمولاً سعی میکنیم از کسانی باشند که توانمند شدهاند و خودشان درگیر بودند.
غیر از اینجا ما یک خانه امن هم داریم؛ یک سرپناه موقتی است که در جیحون واقع شده است. ساختمان سه طبقهای که مجوزش تائید شده و در حال گذراندن مراحل حقوقی است. قبلاً در مهدکودک همینجا امکان اسکان فراهم میکردیم؛ برای بیماران شهرستانی، دختران فراری، زنانی که مورد خشونت قرار گرفتند و یا به هر دلیلی شرایط رفتن به خانه را ندارند. آن موقع مجوز نداشتیم و فضایمان محدود بود ولی الان ما زنان سرپرست خانواری را که ممکن است هزینه رهن و اجاره مسکن نداشته باشند و همچنین زنان خشونتدیده را در سرپناه موقت میپذیریم. تا زمانی که بتوانند توانمند شوند و بروند روی پای خودشان بایستند.
از این به بعد افرادی که در رابطه با همسرآزاری با ۱۲۳ تماس بگیرند به این خانه امنی که مجوزش را گرفتهایم معرفی میشوند. البته بحث همسرآزاری قبلاً هم جزو وظایف اورژانس اجتماعی تعریف شده بود اما تماس که گرفته میشد میگفتند فقط برای کودکآزاری میآییم. درست است که در آییننامه نوشته شده اما فقط برای موارد کودکآزاری شدید یا موارد رسانهای مداخله میکردند. هم امکاناتشان خیلی کم است و هم مشکلات قانونی دارند و مشکلات اجرایی. الان که به خانههای امن غیردولتی مجوز دادند، ۱۲۳ موارد همسرآزاری را میتواند به ما ارجاع دهد.
مزیت خانههای امن غیردولتی چیست؟
مزیت و تفاوتش با گذشته در وضعیت حقوق زنان، این است که قبلاً اگر آن زن همان شب کتک میخورد و خانه را ترک میکرد و مخصوصاً اگر با بچهاش خانه را ترک میکرد، ممکن بود بعداً در دادگاه برایش مشکل پیش بیاید به این عنوان که مثلاً بدون اجازه منزل را ترک کردی یا که بچه را دزدیدی. این باعث میشد که زنانی که پناه و حمایت خاصی ندارند مجبور شوند که در آن شرایط خشونتبار باقی بمانند اما الان قانون خودش اجازه میدهد که آنها به خانههای امن بیایند و طبق قانون حداکثر ۱۲۰ روز در آن خانه بمانند. در آن مدت ما فرصت داریم و میتوانیم تلاش کنیم که اگر شوهر قابل درمان است، مشاوره، درمان و اصلاح شود و زوج برگردند سر خانه و زندگیشان، ولی اگر بعد از پایان ۱۲۰ روز ما به دادگاه اطلاع دهیم که بر اساس گزارش مددکار و با تلاشهایی که انجام دادیم این شخص قابل اصلاح نیست دادگاه برای صدور حکم طلاق و حضانت با ما همکاری میکند. البته همه اینها در آییننامه است، مثل همه آییننامههای دیگر و باید ببینیم در عمل چه اتفاقی میافتد.
الان پذیرش را آغاز کردهاید؟
الان در سرپناه موقت جیحون پذیرش داریم. خانوادههایی هستند که زن سرپرست خانوار با بچهاش است یا زن سرپرست خانوار تنها است؛ یعنی خانمی که طلاق گرفته یا خانمی که مورد خشونت قرار گرفته یا مواردی مشابه؛ اما مسئله این است که ما مجوزمان تائید شده، ولی مراحل ثبت حقوقیاش باقی مانده. وقتی که ثبت حقوقی شود، از آن به بعد از طریق بهزیستی و ۱۲۳ به ما ارجاع داده میشوند.
آیا زنانی که پذیرش میکنید، غربال میشوند؛ مثلاً کسی که اعتیاد دارد یا…؟
ما هنوز وارد آن سیستمی که در آییننامه است نشدیم. آنچه در تعریف خانه امن آمده و ما هم با همین نگاه به دنبال مجوز رفتیم، این است که فقط زنان خشونتدیده را پذیرش کنیم. در رابطه با زنانی که مصرفکننده باشند، تعاریف دیگری در بهزیستی وجود دارد برای اخذ مجوز؛ مثلاً گرمخانهها یا کمپها مکانهایی است که بهزیستی این موارد را به آنها ارجاع میدهد یا دختران فراری که در همان قرنطینه بهزیستی میمانند.
یعنی الان شما موسسه مختص زنان خشونتدیده هستید؟
میخواهیم که باشیم. چون اعتقاد داریم مضاعف شدن آسیبها میتواند مشکلات متعددی ایجاد کند و تجربهمان هم همین را میگوید.
درباره تبعیضهای مضاعفی که باعث شد گروه هدف را زنان انتخاب کنید توضیح میدهید؟
ما بر اساس همین ایده، طرح دختران ارغوانی -که طرحی پیشگیرانه بود- را سالهای اول در آتنا اجرا کردیم. قضیه این بود که ما تقریباً داستان مشابهی را بعد از پنج، شش سال فعالیت مشاهده میکردیم. خانوادههای ما یک داستان تکراری دارند. خانوادههایی که به لحاظ اقتصادی فرودست حساب میشوند، به لحاظ فرهنگی یا بیسواد هستند و یا شرایط لازم را ندارند. در چنین خانوادهای دختری ترک تحصیل میکند، ازدواج زودهنگام دارد؛ مثلاً زیر ۱۸ سال ازدواج میکند، بدون اینکه مهارتهای لازم را آموخته باشد. بدون اینکه درس خوانده و وارد اجتماع شده باشد، در یک ساختار سنتی ازدواج میکند. بعد در خانه شوهر درگیریهایی پیش میآید و توسط شوهر که از قبل معتاد بوده و یا بعداً معتاد میشود، مورد خشونت قرار میگیرد. این زن، بعداً طلاق میگیرد یا طلاق داده میشود.
از این تکراری بودن در نهایت طرح دختران ارغوانی درآمد. قرار شد برویم سراغ همان دختری که قرار است ازدواج زیر ۱۸ سال کند و به او آموزش دهیم که این اتفاق برای او تکرار نشود و این چرخه ادامه پیدا نکند. در این داستانها کاملا مشخص است که زنان چقدر قربانی بودهاند. به خاطر محدودیتها، ترس از آبرو، مشکلات اقتصادی، به خاطر آن نگاه مردسالانهای که در خانواده بوده، یک دختر زیر ۱۸ سال را شوهر میدهند، بعد در خانه شوهرش به او ظلم میشود و این زن هیچ اطلاع و آگاهیای ندارد که بخواهد اقدامی کند. نهایتاً همان شوهری که کتک میزده و معتاد بوده، به خاطر اینکه بدن زن جوش دارد طلاقش میدهد.
در این دو سال، برای عدهای از این زنان مهارتآموزی و اشتغالزایی کردهایم. ولی موضوع مهمتر این است که این زنان چقدر عوض شدهاند. حتی خانوادههایشان این را میگویند. حالا بعضیهایشان به مثبت میگویند و بعضی از آنها به منفی. اینکه زن دیگر میتواند حقش را بگیرد. همینکه میآید اینجا و با بقیه خانمها ارتباط دارد به او اعتمادبهنفس میدهد. البته این را بگویم؛ اینجا هنوز ایزوله است، یعنی آزادسازی که مرحله آخر توانمندسازی است، هنوز رخ نداده. آنها هنوز در یک محیط ایزوله زندگی میکنند و ما نمیتوانیم ادعا کنیم آنها کاملا توانمند شدهاند؛ اما در همین فضایی که هستند و در خانههایشان، کاملا میتوانند حرفشان را بزنند و به این نتیجه رسیدهاند که چه حق و حقوقی دارند. این آگاهی در نتیجه آموزشها، مشاورهها و ارتباط اجتماعی با دیگر افراد تحت پوشش موسسه ما به وجود آمده است.
تفاوتی که اینجا دارد و باعث میشود عدهای دلشان نخواهد از اینجا خارج شوند این است که ما در کارگاه خیاطی وقتی سفارش میگیریم حتی پول آب، برق، گاز و… را حساب نمیکنیم، یا مثلاً پول مواد اولیه را خیلی وقتها کم نمیکنیم. همین باعث میشود که آن سودی که دارد اینجا بابت کار به دست میآید بیشتر از مشاغل بیرون که ما آن را استثمار تلقی میکنیم، باشد. مسئله دیگر همان بحث امنیت است. برای خیلی از زنان این محیط ایزوله فرصت بیرون آمدن از خانه محسوب میشوند. بهویژه آنهایی که بدهمسر هستند. ما خیلی وقتها همسر فرد را به اینجا میآوریم، محیط را نشانش میدهیم و وقتی میبیند مردی حضور ندارد اعتمادش جلب میشود و برای زن فرصت ایجاد میشود که از انزوای خانه خارج شود و مهارتهایی را بیاموزد و توانمند شود. ما اینجا غیر از اشتغال، انواع کلاسها را داریم مثل زبان، کامپیوتر و … . همه اینها درمجموع کمک میکند به اینکه توانمندسازی اجتماعی اتفاق بیفتد.
در رابطه با خشونت خانگی با توجه به اینکه فعالیت موسسه آتنا بر توانمندسازی زنان خشونتدیده متمرکز شده است، میزان خشونت خانگی را چه قدر گسترده میدانید و چه نوع خشونت خانگی بیشتر از دیگر انواع آن دیده میشود؟
در طبقهای که ما با آن در موسسه سر و کار داریم آنقدر خشونت فیزیکی زیاد و شدید است که سایر خشونتها مثل خشونت روانی و کلامی امری عادی و روزمره به حساب میآید. شاید بررسیها و پژوهشی نشان دهد که در طبقات دیگر خشونت روانی، کلامی و عاطفی زیاد است ولی در طبقه مخاطب ما انواع خشونت وجود دارد اما آنقدر خشونت فیزیکی پررنگ و شدید است که بقیه خشونتها به چشم نمیآیند. در ارتباط با زنانی که تحت خشونت هستند موسسه سعی میکند از زنانی که تصمیم بر جدایی گرفتهاند حمایت کند تا این زنان صرفاً به دلیل نبود حمایت مجبور به تحمل وضعیت موجود نباشند. درم واردی که زن تصمیم بر ماندن در آن شرایط را دارد ما سعی میکنیم شوهر را به کمپهای ترک اعتیاد ببریم و هزینههایش را بدهیم. درست است که موسسه مربوط به زنان است اما این بدان معنا نیست که ما توجهی به وضعیت شوهران و بچههایشان نداریم. چون معتقدیم تا شوهر و بچهها اصلاح نشوند تغییری در کیفیت زندگی زنی ایجاد نمیشود. معتقدم اتفاقاً نقطه گمشده فعالیتهای ما آموزش و تغییر مردان است. چون مردان به دلایل فرهنگی و آموزشی در برابر تغییر مقاومت دارند و اتفاقی که به نظرم در سالهای اخیر افتاده این است که با وجود آموزش و افزایش آگاهی زنان، شرایط زندگی آنها به دلیل عدم تغییر مردان تغییری نداشته است. برای همین ما سعی میکنیم در حوزه آموزش، مشاوره و اشتغال مردان هم فعالیت داشته باشیم؛ بهخصوص در ارتباط با زنان افغان که به لحاظ فرهنگی طلاق را غیرقابلپذیرش میدانند.
از سوی دیگر برخی زنهایی که به موسسه مراجعه میکنند شرایط خود را پذیرفتهاند و فکر میکنند خشونتی که میبینند طبیعی است. اتفاقی که در موسسه میافتد این است که به این زنان آگاهی میدهیم که شرایطی که در آن هستند اتفاقاً طبیعی نیست و باید تغییر کند.
اقداماتی که در موسسه انجام شده چه قدر موثر بوده است و آیا مواردی را به خاطر دارید که زنی توانسته باشد از چرخه خشونت خارج شده باشد؟
در موسساتی مثل آتنا که فعالیتهایش داوطلبانه است دیدن تغییرات و موارد مثبت انگیزهای برای ادامه فعالیتهاست. ما صرفاً در پروندههایی موفق نشدیم که مشکل اصلی از طرف خود زن بوده است؛ و زن عزمی بر تغییر شرایط خود نداشته است و صرفاً جهت دریافت کمک مالی مراجعه کرده است. متأسفانه به دلیل وجود انجیاوها و خیریههای غیرتخصصی و رسانههایی که فرهنگ ترحمی را رواج میدهد مثلاً جشن رمضانی که تصویر خانوادهها را نشان میدهد و عزتنفس انسانها را از بین میبرد برخی افراد عادت به دریافت کمکهای مالی صرف کردهاند، کمکهای مالی که نمیگذارد این افراد وارد چرخه توانمندسازی شوند.
در بحث خشونت میتوانم افراد را چند دسته کنم. افرادی که وقتی به ما مراجعه میکنند در همان زمان تحت خشونت هستند و تصمیم بر جدایی دارند. طرح جامع به این افراد کمک کرده است که با مشاوره و روانپزشکی تغییری در شرایط روحی فرد ایجاد شود. در بحث حقوقی پرونده فرد پیش رفته و به نتیجه رسیده است. توانمندسازی و حمایتهای موسسه باعث میشود زن خارجشده از چرخه خشونت بتواند روی پای خود بایستد و استقلال مالی پیدا کند.
دسته دیگر افراد تحت خشونتی هستند که میخواهند به هر طریقی زندگیشان را حفظ کنند. ما مواردی را داشتهایم که توانستیم اعتیاد همسر را ترک دهیم و به بحث اشتغال او کمک کنیم. در بین این موارد مواردی هم بوده است که مرد دوباره به اعتیاد روی آورده و یا اعمال خشونت را شروع کرده است.
دسته دیگر افرادی هستند که در زندگی پرخشونت هستند؛ و خانواده فرد و عدم حمایتشان دلیلی بر ماندن زن در آن شرایط بوده است. بعد از مراجعه زن به موسسه و حمایتهای موسسه فرد تصمیم بر تغییر شرایط خود گرفته است و بعد از مشاوره با وکیل اعتمادبهنفسی که توسط خانواده، جامعه و همسر سرکوب شده بود دوباره در این افراد برگردانده شده است.
زنان خشونتدیده چه طور از وجود چنین موسسهای باخبر میشوند؟ این اطلاعرسانی به چه شکلی است؟
موسسه ما به دلیل محدودیتهای مالی که دارد هیچ زمان به دنبال مراجعهکننده نرفته است؛ زیرا ما همیشه لیست طولانی انتظار داریم و مراجعهکننده به ما معرفی میشود. برای همین در این یازده سال دنبال مراجعهکننده نرفتیم. معرفی مراجعهکنندهها از طریق داوطلبین، انجیاوها، مشاورین ما در دادگاههای خانواده بیشتر انجام میشود.
اولویتبندی مراجعین موسسه چگونه است؟
موارد متعدد و غیر مرتبط به موسسه بسیار معرفی میشوند. مثلاً بسیاری از مواردی که معرفی میشوند برای موارد مالی است. درحالیکه موسسه ما به هیچ عنوان دلال مالی نیست که پول را از یک خیر بگیرد و به این افراد بدهد. از طرفی دیگر با توجه به تجربیات ما میدانیم بسیاری از این خانوادهها اساساً مشکلشان مالی و اقتصادی نیست. مثلاً فردی که همسرش معتاد است. این افراد نیاز به کمک در حوزههای دیگر دارند.
درست است که افرادی که به ما معرفی میشوند زیاد هستند اما معتقدم یک سری از زنان املا امکان مراجعه به موسسه ما را ندارند. برخی زنان به دلیل عدم هرگونه ارتباط اجتماعی املا به ما نمیرسند و معرفی نمیشوند. یکی از دلایل اصلی که به دنبال راهاندازی خانه امن رفتیم دسترسی به همین زنان بود. معتقدم زنی که به ۱۲۳ برای همسر آزاری زنگ میزند زنی است که هیچکس را ندارد؛ و این همان نقاط تاریکی است که دسترسی به آن بسیار سخت است.
از طرف دیگر ما به دنبال گرفتن یک مجوز ملی هستیم چون معتقدم صرفاً نباید در تهران کار کرد. آنقدر این خشونتها در شهرهای کوچک و شهرهای مرزی و جاهایی که سنتی هستند زیاد است و موسسهای هم برای کمک وجود ندارد که بسیاری از زنان چارهای جز قبول شرایط پرخشونتی که در آن هستند ندارند. معتقدم دسترسی به نقاطی که تبعیضهای چندگانه را تجربه میکنند بسیار مهم است؛ مثلاً زنان معلول، حاشیهنشین یا مهاجر به دلیل تبعیضهای چندگانهای که با آن رو به رو هستند شرایط بدتری دارند. موسسه ما زنان را فارغ از نژاد و ملیت و مذهب و مهاجر بودن پذیرش میکند.
در این چند سالی که با زنان خشونتدیده کار میکنید آیا به نظرتان آگاهی در خصوص خشونت خانگی تغییری کرده است؟
احساس میکنم شبکههای اجتماعی بسیار در این آگاهی موثر بودهاند؛ اما معتقدم همچنان در وضعیت خوبی در خصوص آگاهی از خشونت خانگی نیستیم. در بسیاری از طبقات خشونت خانگی توسط خانواده و اجتماع نهادینه شده است. از طرف دیگر برخورد جامعه و خیرین نیز با موسساتی که در حوزه خشونت و توانمندسازی زنان کار میکنند با موسساتی که مثلاً در حوزه کمک به بیمارهای سرطانی و یا کمک به کودکان فعال هستند متفاوت است؛ آن را موضوعی ضروری نمیبینند و نشان میدهد که فرهنگ عمومی تغییر نکرده است. در بخش قانونی هم هیچ نهاد حمایتی برای زنان خشونتدیده وجود ندارد و در لایحه خشونت خانوادگی که از سوی دولت ارائه شده با موسساتی نظیر ما که درگیر این موارد هستند هیچ همفکری نشده است.
ممنون از وقتی که گذاشتید.
|