سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

لنین به مناسبت چهارمین سالگرد انقلاب اکتبر-اردشیر قلندری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۵ ارديبهشت ۱٣۹۷ -  ۲۵ آوريل ۲۰۱٨



                                                 دست نوشته ی لنین

چهارمین سالگرد بیست و پنجم اکتبر (7 نوامبر) فرا می رسد.   
بهر اندازه که این روز بزرگ از ما فاصله میگیرد، اهمیت انقلاب پرولتری در روسیه روشن تر میگردد، بهمان نسبت ما نیز در مورد تجربه عملی کلیت کار خود ژرفتر می اندیشیم.
خطوط کلی اهمیت و تجربه فوق و البته که ناقص و نادقیق، را میتوان با فشردگی زیاد بشکل زیر بیان نمود:   
مساله مستقیم و نزدیک انقلاب روسیه و وظایف انقلاب بورژوا-دموکراتیک عبارت است از: سرنگونی تا به اخر بقایای نظام های قرون وسطایی، پاکیزگی روسیه از این بربریت، از این ننگ، از این بزرگترین اهرم نگاهدارنده هرگونه فرهنگ و هرگونه پیشرفت در کشور ما می باشد.
و ما احساس غرور می کنیم، از اینکه، این پاکیزگی را با قاطعیت، سریع، موفق، گسترده و ژرف از نکته نظر، پوسته ضخیم تاثیر بر توده ها، نسبت به انقلاب بزرگ فرانسه در بیش از 125 سال پیش انجام دادیم.   
هم آنارشیستها و هم دمکراتهای خرده بورژوازی (یعنی منشویکها و اسرها، که بمثابه نمایندگان روسی این بخش اجتماعی جهانی هستند) مساله ای بی اندازه سردرگم در باره رابطه انقلاب بورژوا-دموکراتیک و انقلاب سوسیالیستی (در واقع انقلاب پرالتری) می گفتند و می گویند. درستی شناخت ما از مارکسیسم چه در این بند و چه درستی محاسبه ما دال بر تجربه های انقلابهای پیشین در این چهار سال بطور کامل تائید گردید. هیچ کس همچون ما انقلاب بورژوا- دموکراتیک را به اخر نرساند. ما با آگاهی کامل، استوار و با قاطعیت در مسیر انقلاب سوسیالیستی، با دانش به اینکه، ان با دیوار چین از انقلاب سوسیالیستی جدا نشده است، به پیش میرانیم، با دانش به اینکه، تنها مبارزه (در تحلیل نهایی) تعیین گر است، پیش خواهیم رفت، تا کجا موفق می گردیم، کدام قسمت از این خویشکاری بزرگ را به سرانجام میرسانیم، کدام قسمت از کامیابی های خود را تحکیم خواهیم کرد، آینده روشن می کند. همین حالا هم داریم می بینیم، که در قالب تحولات سوسیالیستی جامعه، کار عظیمی - در یک کشور ویران شده، رنج دیده، عقب مانده انجام داده ایم.
با اینهمه، نخست مضمون بورژوا- دمکراتیک انقلاب خودمون را بپایان برسونیم. برای مارکسیستها باید مفهوم گردد، که این یعنی چه. جهت توضیح، نمونه های روشنی را ذکر می کنیم.
مضمون انقلاب بورژوا - دمکراتیک، ینی- پاکیزگی روابط اجتماعی (نظام ها و موسسه ها) کشور از بقایای قرون وسطایی، از فئودالیسم می باشد.
باقیمانده های نظام ارباب رعیتی و شکل اصلی بروز انها در روسیه تا سال 1917 چگونه بوده است؟. برپایه سلطنت، با گستردگی طبقاتی، زمین داری، بهره برداری از زمین بود و بر وضعیت وخیم زنان، دین، ستم بر ملیتها استوار گشته است. هربخش از این "اصطبل اوژین" را اگر بگیریم میبینم که ما انرا کاملن صاف و پاکیزه کرده ایم. در این روستا بجاست که اضافه کنیم، که همه کشورهای پیشرفته زمانی که خود انقلاب بورژوا - دمکراتیک را 125 و 250 سال پیش از ان جلوتر (انگلستان در سال 1649) انجام دادند این اصطبل اوژین را کاملن پاکیزه نکردند، هر بخش از این اصطبل را بگیریم: می بینید که ما در طی چند ده هفته، از 25 اکتبر (7 نوامبر) 1917 تا انحلال مجلس موسسان (5 ژانویه 1918) کاملن صاف و صوفش کردیم. در این زمینه ما هزار بار بیشتر از دولت بورژوا دمکراتها و لیبرالها (کادتها) و دمکراتهای خرده بورژوا (منشویکها و اسرها) کار کردیم.
این ترسوها، پرگوها، خودپسندهای نارسیست و این هاملت ها با چرخاندن شمشیر های مقوایی - حتی سلطنت را هم متلاشی نکردند! ما کل اهریمن سلطنت را، چنان بدور افکندیم، که هیچ کس، هیچگاه چنین نکرده است. ماسنگی بر سنگ، خشتی بر خشت ساختمان کهن جامعه طبقاتی باقی نگذاشتیم (پیشرفته ترین کشورها، از قبیل انگلستان، فرانسه، المان، هنوز از اثرات ارباب و رعیتی جدا نشده اند!). ژرفترین ریشه های ارباب رعیتی ینی: بقایای فئودالیسم و سرااژ در کشاورزی را کاملن برانداختیم. در باره اینکه، "بلاخره" انقلاب بزرگ اکتبر از اصلاحات ارضی پیروز بیران خواهد امد "میتوان بحث کرد" (در خارج به اندازه کافی ادیب، کادت، منشویک و اسر جهت این بحث وجود دارد). ما در حال حاضر قصد از دست دادن وقت خود در این بحث ها را نداریم، چراکه، ما همه مساله مرتبط به این بحث ها را با پیکار حل خواهیم کرد. اما نمی توان علیه این حقیقت بحث کرد، که دمکراتهای خرده بورژوازی هشت ماه با مالکینی که سنُن سرواژ را صیانت می کردند "سازش نموده" اما ما در طی چند هفته هم این مالکین و هم سنت شان را از روی زمین روس بکلی برداشتیم.
دین یا بی حقوقی زنان یا ستم و نابرابری ملیتهای غیر روس را درنظر بگیریم. کل اینها مساله انقلاب بورژوا –دمکراتیک است. پستی دموکروسی خرده بورژوازی هشت ماه سبب یاوه گویی گردید. هیچ کشور پیشرفته ای در جهان نمی توان یافت، که این مساله انقلاب بورژوا-دمکراتیک تا به اخر حل شده باشد. در کشور ما این مساله از طریق سامانه قانونگذاری انقلاب اکتبر تا به اخر حل شده است. ما با دین پیکار کرده و در حال حاضر نیز پیکار میکنیم. ما برای ملیتهای غیر روس جمهوری و مناطق خودگردان ساختیم. اینک کشورما روسیه پدیده زشت و پست، پلیدی بنام زنان بی حقوق یا با نصف حقوق ندارد، این بقایای ظالمانه سرواژ و قرون وسطایی را، که بورژوازی خودخواه، خرده بورژوازی ابله احیا کرده است که بدون استثنا، مایه ترس وی در همه جای جهان گشته است، برافتاد.
همه اینها- محتوای انقلاب بورژوا-دمکراتیک است. صد و پنچاه یا دویست و پنچاه سال پیش پیشوایان این انقلاب (این انقلاب ها، اگر بخواهیم در مورد هر یک از شکل ملی یک نوع کلی سخن بگویم) به مردم وعده دادند که بشریت را از قید امتیازات قرون وسطایی، از بی عدالتی نسبت به زنان، از مزایای دولتی این یا ان دین (یا "اندیشه های دینی" بطور کلی "دینداری")، از نابرابرهای ملی رها سازند. وعده ای که اجرا نگردید. نتوانستند اجراء کنند، چراکه "احترام".... به "حریم مقدس خصوصی" مزاحم شد. در انقلاب پرولتری ما، این "احترام" لعنت شده با سه بار لعنت بر این "حریم مقدس خصوصی" قرون وسطایی وجود نداشت.
جهت تحکیم این دستاوردهای انقلاب بورژوا- دمکراتیک به خلقهای روسیه، ما بایست به پیش می رفتیم و به پیش نیز رفتیم. ما در مسیر راه، بر "عوامل جانبی" کار عمده و امروزی خود، در راستای انقلاب پرولتری، سوسیالیستی راهکردهایی بر مساله مرتبط به انقلاب بورژوا-دمکراتیک را پیشنهاد کردیم. ما گفتیم، که رفرم همیشه عواقب جانبی پیکار انقلابی طبقاتی میباشد. ما گفتیم و با عمل خود اثبات کردیم که اصلاحات بورژوا-دمکراتیک – عواقب جانبی انقلاب پرولتری، درواقع سوسیالیستی میباشد. جا دارد اضافه کنیم، که همه کائوتسکی ها، هلفردینگ ها، مارتف ها، چرنف ها، هلکویت ها، لونکه ها، ماکدونالدها، توراتی ها و سایر قهرمانان "دو و نیم" مارکسیسم نتوانستند سازوکار این چنینی میان انقلاب بورژوا-دمکراتیک و سوسیالیستی –پرولتری را درک کنند. اولی به دومی ختم می گردد، دومی در مسیر حرکت مساله مرتبط به اولی را حل مینماید. دومی مساله مرتبط به اولی را تحکیم میبخشد، پیکار و تنها پیکار است، که روشن می کند که دومی در کجا میتواند به اولی برسد.
نظام شورایی، همانا که یکی از شواهد و ظواهر روشن رشد یک انقلاب به دیگری میباشد. نظام شورای حداکثر دمکراتیسم برای کارگران و دهقانان، و همزمان بمعنای گسست از دمکراسی بورژوازی و تبیین چیزی نو، با اهمیت جهانی، نوعی از دمکراسی، همانا که: دمکراتیسم پرولتری یا دیکتاتوری پرولتری است.
بگذار سگان و خوکان بورژوازی میرنده و دمکراسی خرده بورژوازی پیرو آن، ما را غرق در نفرین، دشنام، تمسخر از بابت ناکامی ها و اشتباهات که حقیقتن زیاد بوده و خواهد بود، بکنند. مگر میشود در این امر نو، که برای کل تاریخ جهان تازه است، و بمثابه ساختمان نوعی سامانه دولتی! بی سابقه است، اشتباه و ناکامی نداشت، ما مسرانه در روستای اصلاح ناکامی ها و اشتباه های خود در جهت بهبودی، تحقق عملی اصول شورای که بسیار و بسیار ناکامل است، پیکار خواهیم کرد. اما ما حق داریم احساس غرور کنیم و احساس غرور نیز می کنیم، که ما افتخار بنای دولت شورایی را داشته، آغازگر یک دوران نوین تاریخ جهانی، دوران حکومت یک طبقه نو، ستمدیده در همه کشورهای سرمایه داری که در همه جا بسمت زندگی نوینی در حرکت است، در راستای پیروزی بر بورژوازی، بسمت دیکتاتوری پرولتاریا، بسمت رهایی انسان از یوغ سرمایه داری، از جنگ های امپریالیستی باشیم.   
مساله مرتبط به جنگهای امپریالیستی، و ان سیاست جهانی سرمایه مالی غالب که اینک در جاجای جهان چیرگی یافته است، به ناگزیر سبب جنگ های امپریالیستی گشته، ناگزیر سبب تقویت بی سابقه ستم ملی، چپاول، تاراج، اختناق کشورهای کوچک و ناتوان و بازمانده از پیشرفت، توسط مشتی دولت های "پیشرفته" می گردد، این مساله در سال 1914 سنگ بنای همه مساله سیاسی کشورهای جهان گردید. این مساله مربوط به مرگ و زندگی ده ها میلیون انسان است. این مربوط است به اینکه- ایا جنگ های اتی امپریالیستی، که بورژوازی در برابر دیدگان ما زمینه انرا فراهم مینماید، که در برابر دیدگان ما از سرمایه داری نشآت می گیرد، صورت خواهد گرفت یا نه، در جنگهای امپریالیستی تا بحال بیست میلیون انسان به هلاکت رسیده است، (بهمراه 10 میلیون کشته شدگان در جنگ سالهای 1914-1918 بعلاوه جنگهای تکمیلی "کوچک" که هنوز هم ادامه دارد)، آیا در این ناگزیر بودگی جنگ ها (در صورتی که سرمایه داری ماندگار گردد) در اینده 60 میلیون تن (بهمراه 30 میلیون معلول شدگان جنگ سالهای 1914-1918) معلول خواهند شد. در پاسخ براین مساله انقلاب اکتبر ما دوران نوینی در تاریخ بشریت گشوده است. خدمتگزاران بورژوازی و نوچه های ان در سیمای اسرها و خرده بورژوازی، در سیمای کل خرده بورژوازی به اصطلاح دمکراسی "سوسیالیستی" در کل جهان که شعار "تبدیل جنگ امپریالیستی به جنگ داخلی" را به تمسخر گرفتند. این شعار یگانه راهکرد حقیقی بود- حقیقتی ناخوشایند، خشن، لخت و عریان، همه اینها صحیح، اما حقیقتی میان اهریمنی ترین فریب های بی اندازه ظریف شونیستی و پاسفیستی. پایه این فریب های فروخواهد پاشید. صلح برست رو شد. هر روز که می گذرد معنا و عواقب هرچه بی رحمانه تر صلح ورسال که از صلح برست بدتر است رو می گردد. در مورد دلایل جنگ دیروز و در باره علل جنگ در حال شرف فردا برای میلیون ها میلیون مردمی که به این حقیقت وحشتناک می اندیشن، هرچه روشنتر، واضعتر و هرچه اجتناب ناپذیرتر می گردد، که: نمی توان از جنگهای امپریالیستی که موجب اجتناب ناپذیری صلح امپریالیستی (اگر می شد به سبک املائ قدیم نوشت، من در اینجا دو واژه "میر" را برای هر دو معنی مینوشتم) ("میر" در زبان روسی بمعنای "صلح و جهان" میباشد.م.) می گردد رهایی یافت، از این جهنم نمی توان رهایی یافت مگر، بسبک پیکار بلشویکی و انقلاب بلشویکی.
بگذار بورژوازی و پاسیفیستها، ژنرالها و ملاکین، سرمایه داران و فلسترها، همه باورمندان به دین مسیح و همه شوالیه های انترناسیونال II و II   1/2 دیوانه وار به این انقلاب فحاشی کنند. با هیچ سیلی از شر، افترا و دروغ این حقیقت جهانی- تاریخی را نمی توان پشت ابرها پنهان نمود، که برای نخستین بار طی صدها وحتی هزاران سال بردگان به جنگ میان برده داران با اعلان اشکار این شعار پاسخ داده اند: این جنگ میان برده داران که در راستای تقسیم عنایم است به جنگ برده های همه ملیتها علیه برده داران همه ملتها تبدیل کنیم.
برای نخستین بار طی صدها و هزاران سال این شعار از انتظارات مبهم و ناتوان به برنامه سیاسی روشن و مشخص، به پیکار موثر میلیونها ستم دیده به سرکردگی پرولتاریا تبدیل می گردد، به نخستین پیروزی پرولتاریا، به نخستین پیروزی برای نابودی علل جنگ، به مساله اتحاد همه کارگران جهان بر اتحاد بورژوازی ملل گوناگون تبدیل میشود، ان بورژوازی که هم به حساب برده های سرمایه داری، بحساب کارگران روزمزدی، بحساب دهقانان، بحساب زحمتکشان هم صلح میکند و هم می جنگد.
این نخستین پیروزی هنوز پیروزی نهایی نیست، انقلاب اکتبر این پیروزی را با دشواریها و سختیهای بی سابقه، با رنج های طاقتفرسا، با ناکامها و اشتباهاتی بزرگ از طرف ما بدست اورده است. تازه مگر میشود یک خلق عقب مانده بدون ناکامی و بدون اشتباه بر جنگهای امپریالیستی با قدرتمندترین و پیشرفته ترین کشورهای جهان پیروز گردد! ما از اقرا به اشتباهات خود باکی نداریم، هشیارانه به انها برخورد خواهیم کرد، تا یادبگیریم انها را اصلاح کنیم. اما حقیقت، حقیقت است: برای نخستین بار طی صدها و هزاران سال قول "پاسخ دادن" به جنگ میان برده داران و انقلاب برده ها علیه همه و هر نوع برده داری تا به اخر انجام شد......... و علیرغم همه دشواریها انجام خواهد شد.
ما به این امر پرداخته ایم، کی و چه وقت پرولتاریای کدام کشور انرا به اخر خواهد رساند، - موضوع مهمی نخواهد بود. مهم این است، یخ ها ترک برداشته، راه باز، انتهای جاده دیده میشود.
حضرات سرمایه دار جهان!، که از "میهن" ژاپنی در مقابل میهن امریکا، و از میهن امریکایی در مقابل ژاپن، از میهن فرانسوی در مقابل انگلیس و غیره دفاع میکنید، به ریاکاری خود ادامه بدهید! به "نگارش تان" بر مساله مرتبط به منابع پیکار علیه جنگ های امپریالیستی با "مانیفست های بازل" جدید (برپایه مانیفست بازل در سال 1912) ادامه بدهید، آقایان شوالیه های انترناسیونال II و II   1/2 بهمراه همه پاسیفیستها و ملاکین و فلسترهای جهان! نخستین انقلاب بلشویکی نخستین جمعیت صد میلیونی جهان را از جنگ های امپریالیستی، از صلح امپریالیستی رهانید. گام بعدی رهایی همه بشریت، از چنین جنگها و صلح ها خواهد بود.
اخرین، و مهمترین، و دشوارترین، ناتمام ترین امر: بنای اقتصاد، پی ریزی اقتصادی بر بنیادی نوین، سوسیالیستی، ساختمانی بر جای فئودالیسم منهدم شده و نیمه منهدم شده سرمایه داری میباشد. در این امر مهم و دشوار بیش از هرکسی ناکامی و اشتباه داشتیم. مگر میشد بدون ناکامی و اشتباه چنین امر نوین-جهانی را آغاز کرد! اما ما انرا آغاز کردیم. ما انرا پیش میبریم. هماکنون نیز ما با "سیاست نوین اقتصادی" برخی از اشتباهات خومون را اصلاح خواهیم کرد، و می اموزیم که در کشور خرد دهقانی میتوان بدون مرتکب شدن به اشتباه ساختمان سوسیالیسم را ادامه داد.
دشواری ها پایان ندارند. ما عادت کرده ایم با دشواریهای فراوان مبارزه کنیم. بیهوده نیست که دشمنان ما را "ثابت قدم" و نمایندگان "سیاست های استخوان شکن" می نامند. ما هم در نهایت امر- اموخته ایم: که تا حد معینی ضرورت هنر انقلاب - انعطاف، دانش تغییر سریع تاکتیک خود، برپایه تغییر شرایط عینی، با گزینش راهی دیگر جهت دست یابی به هدف، در صورتی که راه پیشین در بازه کنونی زمان خلاف مصلحت و ناممکن باشد، است.
ما بر روی موج برانگیختگی بالا، که محرک برانگیختگی و تهییج مردم نخست در صحنه سیاستهای سرتاسری، سپس جنگ شد، حساب باز کردیم. ما بر روی این برانگیختگی های مساله مهم (چه مرتبط به سیاستهای کلی و چه نظامی) اقتصادی را مستقین به اجراء گذاشتم. ما حساب می کردیم- یا، شاید بهتر است گفته شود: ما گمان می کردیم، که بدون محاسبه کافی – با صدور بخش نامه های دولت پرولتری مستقیمن تولیدات و توزیع دولتی فراورده ها را به سبک کمونیستی در کشور خرده دهقانی سامان دهیم. زندگی اشتباه ما را برخ مان کشید. یکسری مراحل انتقالی: سرمایه داری دولتی و سوسیالیسم ضرورت یافتند، تا زمینه سازی – کار برای سالیان متمادی – رسیدن به کمونیسم فراهم گردد. نه مستقیمن بر تهییج ها، بل به کمک تهییج ها، که این انقلاب بزرگ مولد ان است، بر پایه منافع شخصی، بر پایه انگیزه های شخصی، بر اصل تجارت سعی کنید در آغاز پلهای محکمی، که کشور خرده دهقانی به دولت سرمایه داری به سوسیالیسم را هدایت کند، بسازید؛ در غیر این صورت شما به کمونیسم نخواهید رسید، در غیر این صورت شما ده ها و ده ها میلیون انسان را به کمونیسیم نخواهید رساند. زندگی به ما چنین دیکته می کند. گذر عینی فرگشت انقلاب چنین دیکته می کند.
و ما در این سه و چهار سال با اموختن اندکی از این چرخش های تند (زمانی که چرخش های تند ضرورت یابند)، پشتکارتر، دقیقتر، جدی تر(گرچه هنوز به اندازه کافی پشتکار، دقت و جدییت نداریم) شده ایم، چرخش نو، "سیاست اقتصادی نوین" را باید اموخت. دولت پرولتری باید محتاط، کارامد، به "مالکی" توانا، عمده فروشی قابل تبدیل گردد- در غیر این صورت این دولت توانایی روی پا گذاشتن اقتصاد در یک کشور خرده دهقانی را نخواهد داشت، در شرایط کنونی، در کنار سرمایه داری غرب (هنوز سرمایه داری است) مسیر دیگری برای رسیدن به کمونیست وجود ندارد. عمده فروش شدن، در واقع، یک نوعی از اقتصاد است، که فاصله اش با کمونیسم به اندازه فاصله زمین تا اسمان میباشد. اما این، یکی از ان تضاد هاست، که در حیات زنده اقتصاد خرده دهقانی را از طریق سرمایه داری دولتی به سوسیالیسم میرساند. انگیزه شخصی سبب افزایش تولید می گردد؛ ما به افزایش تولید به هرقیمتی نیاز داریم. عمده فروشی با ذینفع کردن، سبب اتحاد اقتصادی میلیونها دهقان خردپا می شود، انها با پیوستن به هم، به مرحله اتی: اشکال گوناگون ارتباطات و اتحاد در عرضه تولید راه می یابند. ما هماکنون بازسازی لازم در سیاست اقتصادی خود را آغاز کرده ایم. در این عرصه- در حقیقت، کوچک، جزیی، اما بدون شک موفقیتی بدست اورده ایم. در این حوزه "علم" جدید، ما هماکنون دروس مقدماتی را به پایان می رسانیم. با یادگیری مستمر و پیوسته، با راست ازمایی هر گام تجربه عملی خود، اگر بی باک و به کرار به بازسازی کاری که اغاز کردیم، با اصلاح اشتباهات خود، با دقت به معنای ان ژرف شویم، به کلاس بعدی خواهیم رسید. ما باید تمام "دوره" را بگذرانیم، اگر چه اوضاع اقتصادی و سیاسی جهان این امر را بمراتب طولانی تر و سخت تر از، انچه که ما ارزو داریم خواهد کرد. بهر قیمتی که باشد، هر چقدر هم دشواریها ، بلایا، گرسنگی، ویرانی، در مرحله گذار سختر گردند، ما نباید روحیه خود را ببازیم و این امر خطیر باید به پیروزی نهایی برسد.

14.Х. 1921.   
روزنامه "پراودا" شماره 234، 18 اکتبر 1921، به امضاء لنین.
    برگردان از زبان روسی : اردشیر قلندری


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست