سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مصاحبه علی یونسی دستیار رئیس جمهور؛
تکرار سیاست انکار هویت جمعی ملیت ها در ایران


• اظهارات علی یونسی، وزیر پیشین اطلاعات و مشاورکنونی رئیس‌جمهوری در امور اقوام و اقلیت‌‌ها در گفتگو با روزنامه "قانون" اعتراض نیروهای مترقی،   مدافعان حقوق ملی و از جمله فعالان تُرک و کُرد را بر انگیخته است. تعبیر همه معترضان از سخنان یونسی این است که مشاور رئیس جمهور در گفتگو با "قانون" به انکار هویت جمعی ملیت ها ی غیر فارس در ایران پرداخته است. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۹ ارديبهشت ۱٣۹۷ -  ۲۹ آوريل ۲۰۱٨


 
در واکنش به سخنان علی یونسی دستیار ویژه ی رئیس جمهور در امور اقوام و اقلیت ها، یونس شاملی از فعالان شناخته شده ی حقوق ملی از سه منظر به نقد گفته های وی پرداخته است: از منظر تحریف واقعیت ها، از منظر تاریخی و سیاسی. شاملی در سایت "ایران اینترنشنال" در مطلبی زیر عنوان "نقدی بر گفت‌وگوی علی یونسی با روزنامه قانون؛ مشکل ساختاری انکار حقوق قومیت‌ها در ایران" نوشته است:

«علی یونسی، دستیار حسن روحانی در امور اقوام و اقلیت‌ها، روز شنبه اول اردی‌بهشت، در مصاحبه‌ای با روزنامه قانون تفکر بغایت مغشوش، تحریف‌شده و به‌شدت استحماری دولت حسن روحانی درقبال حقوق ملیت‌های غیرفارس ساکن در ایران را برملا کرد. حقیقتاً اگر بخواهیم گوشه و زوایای این گفت‌وگوی علی یونسی را بررسی کنیم، به هفتاد من کاغذ نیاز است؛ اما من، در اینجا، می‌خواهم تنها مهم‌ترین بخش‌های این مصاحبه را برجسته کنم و در کوتاه‌سخن نشان دهم که حاکمیت چنین تفکری بر یک کشور، چگونه می‌تواند غیرانسانی، بحران‌زا، مخرب و حتی ویرانگر باشد. از این جهت، من سخنان علی یونسی را از مناظر مختلف مورد توجه قرار می‌دهم و تفکر عقب‌مانده در انکار حقوق اتنیکی در ایران را توضیح می‌دهم و سپس چند سطری درخصوص چشم‌انداز این سیاست در ایران برای خوانندگان می‌نویسم.

                        تفکرات علی یونسی، معاون حسن روحانی در امور اقوام و اقلیت‌ها؛

از منظر تحریف واقعیت‌ها:

علی یونسی می‌گوید: «آذری‌ها ترک نیستند ... باید بین ترک و آذری فرق گذاشت. آذری‌ها، هم زبان فارسی و هم تبار فارسی دارند و فارس‌تر از خیلی مناطق هستند. آذری‌ها برادر دوقلوی کردها هستند».

جمعیت ترک در ایران، نه‌تنها در میان خودشان، بلکه از زبان دیگر جمعیت‌های اتنیکی و از آن جمله، جمعیت فارس در ایران نیز «تورک» (ترک) و زبانشان نیز «تورکی» (ترکی) خوانده می‌شود. همان لفظی که سیدعلی خامنه‌ای نیز چندی پیش با یکی از کودکان شهدای جمهوری اسلامی ایران سخن گفت و از او به زبان ترکی پرسید که «تورک‌سن یا فارس؟» (ترک هستی یا فارس؟).

علی یونسی اولین مغلطه‌کار درمیان سیاست‌مداران ایران نیست که در تحریف واقعیت‌های اتنیکی ایران سخن می‌گوید. اغلب کادرهای سیاسی نظام شاهنشاهی پهلوی در جاانداختن این تحریف و نفی و انکار حضور و وجود خلق ترک در ایران، دست‌اندرکار بوده‌اند. جمهوری اسلامی نیز بعد از به‌قدرت رسیدنش، به‌تدریج سیاست‌های خود را در این جهت سامان داد و اینک از زبان معاون ریاست‌جمهوریش چنین سخنان سخیفی بر زبان رانده می‌شود.

اما شکل‌گیری دولت ملی آذربایجان در ۲۴ آذر ۱۳۲۴ و در همین اواخر، یعنی در خرداد سال ۱۳۸۵ و اعتراض بسیار وسیع خلق ترک به اهانت (چه کنیم که سوسک‌ها سوسکمان نکنند) روزنامه دولتی ایران به ترک‌ها، در تمامی شهرها و روستاها و سردادن شعار «هارای هارای من تورک» (آهای آهای من ترکم)، بساط این کهنه‌فریبکاران را تخته کرد. در واقع، سخنان اخیر علی یونسی، چیزی جز واکنش به عصیان مردم ترک در آذربایجان، تهران و دیگر نقاط ایران علیه نفی و انکار هویت ملی خلق ترک نیست. عصیانی که زمینه‌های یک جنبش سیاسی را نیز در مناطق ترک‌نشین ایران فراهم ساخت.

وگرنه بیان «آذری‌ها هم زبان فارسی و هم تبار فارسی دارند!» و یا «آذری‌ها برادر دوقلوی کردها هستند!» از طرف علی یونسی، چیزی جز ایجاد اغتشاش ذهنی و تشدید شبهه درمیان بخش‌هایی از جامعه و از آن جمله، جامعه ترک، هدف دیگری ندارد. این سخنان تنها و تنها برای کاشتن تخم کینه و نفاق درمیان جمعیت ترک ساکن در ایران است که می‌خواهد در مبادای تاریخ، بخش آسیمیله‌شده را درمقابل بخش هویت‌طلب آن قرار دهد. سیاستی که در راستای افزایش تنش در جامعه مولتی‌اتنیک ایران عمل می‌کند؛ سیاستی که رو به‌سوی تخریب در کشور دارد. ولی به‌زعم اقتدار سیاسی، این سیاست که یونسی آن را نمایندگی می‌کند، شاید بتواند در روز مبادا چند صباحی به عمر حاکمیت کنونی بیفزاید.

از منظر تاریخی:

علی یونسی می‌گوید: «زبان ترکی که در آذربایجان رسم شده است، حدود ۴۰۰-۳۰۰ سال بیشتر سابقه ندارد که زبانی عارضی است».

با مراجعه به ویکی‌پدیای فارسی در اینترنت که عموماً با فرهنگ سیاسی حاکم در ایران نگارش شده است، روشن می‌گردد که زبان ترکی در ایران امروز، سابقه‌ای به‌مراتب بیشتر دارد. برای نمونه اگر مبداء دولت‌های شناخته‌شده ترکی در جغرافیای ایران امروز را در نظر بگیریم، امپراتوری سلجوقیان است که حدود ۹۸۰ سال پیش بر ایران امروز و بخش‌هایی دیگر در منطقه حکمرانی می‌کرده است؛ بعد از آن، حکومت‌های ترکی یکی پس از دیگری، بر منطقه‌ای که امروز ایران خوانده می‌شود، حکم رانده‌اند؛ آغ‌قویونلوها، قاراقویونلوها، صفویان، افشاریان و قاجاریان، نمونه دیگر حکومت‌های ترک در ایران بوده‌اند.   

پرسش اصلی در اینجاست که آیا بدون حضور جمعیت کثیر ترک در کشوری که امروز ایران خوانده می‌شود، چگونه می‌توانست امپراتوری شناخته‌شده‌ای چون امپراتوری تورک سلجوقیان ایجاد شود؟ به بیان دیگر، امپراتوری سلجوقیان بدون حضور تاریخی جمعیت ترک در این منطقه، چگونه می‌توانست شکل بگیرد؟

البته تصور نکنید که علی یونسی، معاون حسن روحانی در امور اقوام و اقلیت ها، از این تاریخ بی‌خبر است. سخنان علی یونسی، سخنانی تاریخی نیست. این سخنان تنها برای تحریف اذهان عمومی بیان می شود. علی یونسی در گفت‌‌وگوی خود برای کسانی که دانش تاریخی دارند، سخن نمی‌گوید؛ بلکه با این سخنان قصد فریب بی‌خبران را دارد.

از منظر سیاسی:

علی یونسی می‌گوید: «وجود احزاب محلی مصلحت نیست».

کوشش جوامع مدرن و دولت‌های دمکرات این است که تا حد ممکن سیاست را به حوزه‌های محلی (یا منطقه‌ای) بکشانند و کوشش بر آن است که انسان‌ها در جامعه، «جهانی بیندیشند، اما محلی عمل کنند». این سیاست به مداخله نزدیک‌تر و بیشتر شهروندان در امور زندگی خود، سیاست، اقتصاد، فرهنگ، محیط‌زیست و... منجر می‌شود. احزاب محلی و یا منطقه‌ای نیز دقیقاً در این راستا عمل می‌کنند. نیازهای منطقه‌ای را بیشتر می‌دانند، برای حل آنها تلاش می‌کنند و خلاصه با منطقه‌ای کردن سیاست، شرایط مداخله پارالل شهروندان با تمامی ویژگی‌هایشان را فراهم می‌سازند. حتی در کشورهایی که تفاوت اتنیکی کمتری وجود دارد، غیرمتمرکز کردن سیاست، خود به مداخله از نزدیک شهروندان در مسائل روزمره خودشان منجر می‌شود. حتی شهرها برای خودشان حزب سیاسی ایجاد می‌کنند که در بهبود وضعیت شهرشان مداخله کنند. برای نمونه «حزب استکهلم»، یکی از این احزاب شهری است. شهرواندان این شهر با رأی‌دادن به این حزب در انتخابات شهرداری‌ها می‌توانند به بهبود وضعیت شهر کمک کند. مناطق اتنیکی و ملیت‌های مختلف البته که بایستی فضایی قانونی و دمکراتیک برای تحزب داشته باشند و در بهبود وضعیت خود، چه از جهت حقوق اتنیکی و چه از جهت حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، بتوانند در بهبود و پیشرفت منطقه زیست خود، به‌صورت پارالل با دیگر مناطق، به مداخله در امور سیاسی و اجتماعی بپردازند.

اما سیاست دولت حسن روحانی، وجود احزاب محلی را مصلحت نمیداند! چرا؟ برای این‌که اساساً تشکیل حزب به هر عنوانی، در یک کشور به پذیرش تقسیم قدرت سیاسی ارتباط دارد که جمهوری اسلامی تاکنون آن را برنتافته است. تشکیل احزاب اتنیکی نیز در ساختار دولتی تک‌ملیتی ایران، می‌تواند جامعه را به‌سوی تشکیل یک دولت مولتی‌اتنیک در ایران بکشاند و این نیز با ساختار تک‌ملیتی دولت ایران با تیپولوژی اتنیک فارسی، غیرقابل پذیرش است. بی‌دلیل نیست که علی یونسی تلاش دارد همه جمعیت‌های اتنیکی را به‌گونه‌ای فارسیزه کند و ملیت‌های غیرفارس ساکن ایران را «دوقلوی» فارس‌ها به‌حساب آورد! وگرنه ساخت و بافت دولت تک‌اتنیکی در یک کشور مولتی‌اتنیک، یک ساختار غیردموکراتیک و استبدادی است. استبداد حاکم بر ایران، امروز تنها ازجهت سیاسی استبدادی نیست؛ بلکه از جهت اتنیکی و حتی دینی هم استبدادی است. چرا که حقوق اتنیکی تحریف و انکار می‌شود، و درجه این تحریف و انکار، حتی قانون اساسی خود جمهوری اسلامی (اصل ۱۹ و ۱۵) را زیر سوال می‌برد. سخنان علی یونسی به همین جهت، آگاهانه برای تحریف اذهان عمومی و انکار حقوق اتنیکی خلق ترک در آن، بیان شده است.

سخن پایانی:

با وجود این‌که در این نوشته از مصاحبه علی یونسی، یکی‌از مسوولان جمهوری اسلامی ایران سخن رفته است، اما در واقع، مشکل از علی یونسی نیست؛ مشکل ساختاری است که علی یونسی‌ها را برای استمرار حاکمیتش نیاز دارد. اقتدار سیاسی در جمهوری اسلامی در تمامی عرصه‌ها و از آن جمله، در عرصه سیاست اتنیکی درقبال ملیت‌های غیرفارس، سیاستی در راستای تخریب و ویرانی است. اگر استبداد سیاسی مردم را به عصیان‌های سیاسی می‌کشاند، تحقیر، تحریف و انکار حقوق اتنیکی، کشور را به واگرایی بیشتر و سپس در یک شرایط تاریخی، به‌سوی جنگ داخلی و ویرانی سوق می‌دهد. علی یونسی‌ها فردا دیگر وجود نخواهند داشت؛ اما سیاست ویرانگر جمهوری اسلامی در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اتنیکی و ... مردم را خسته و عصیانگر می‌پروراند و با تشدید شبهه، به همبستگی خلق‌ها صدمات جبران‌ناپذیری وارد می‌کند و به‌تدریج شیرازه کشور از هم فرومی‌پاشد. روزی می‌رسد که حتی جامعه به تلنگری برای سقوط بند است، اگر چاره‌ای برای تغییر نظام سیاسی در ایران نشود.»
                                                                   ***

                                  گفتگو با سیمین صبری در مورد سخنان یونسی


در نقد اظهارات یونسی در مصاحبه با قانون، سایت ایران اینترنشنال با سیمین صبری فعال در زمینه حقوق اتنیکی ترک‌های ایران و حقوق زنان گفتگو کرده و به نقل از وی نوشته است: «صبری معتقد است که یونسی در مصاحبه فوق «با بی‌مسئولیتی تمام» و «متودی رنگ باخته» به تحریف نام اتنیکی ترک‌ها و جایگزنی نام «ترک» با کلمه «آذری» (که از نظر صبری ریشه تاریخی ندارد) پرداخته است. این تلاش بیهوده آقای یونسی و امثال ایشان چیزی جدید نیست و «اکنون نزدیک یک قرن است در این کشور در حال تبلیغ و نشر است.» تو گویی آقای یونسی شعارهای مردم آذربایجان را وقتی در کوچه‌ و خیابان در تظاهرات میلیونی چند سال قبل فریاد زدند «هارای هارای، من تورکم» (به فارسی:‌ فریاد، فریاد، من ترک هستم) را نشنیده‌ است.

در نظر صبری ادعای یونسی از نظر علم زبان‌شناسی و از نظر تاریخی بی‌اساس است. یونسی در همین مصاحبه با گفتن اینکه «ناسیونالیست های ضد مذهب یا همان پان‌ایرانیست ها فقط خود را قبول دارند ….آن‌ها از جهتی از متعصبین مذهبی هم بدتر هستند و ...بی دلیل از کرد، ترک و بلوچ نگران هستند»، عملا از کلمه «ترک» استفاده می‌کند و ترک بودن (در برابر آذری بودن) ترکان را تصدیق می‌نماید. او معتقد است ادعاهای یونسی در این مصاحبه حتی با متون درسی تحریف‌آمیزی که به عنوان نمونه در مدارس پنجم ابتدایی ایران در مورد تاریخ و جایگاه تر‌کان در ایران تدریس‌ می‌شود سازگار نیست.

صبری تاکید می‌کند که «به گواهی هزاران سند و مدرک تاریخی، زبان تورکی اقلاً در یک هزار سال اخیر ـ در برخی دوره‌ها به همراه فارسی و اغلب بدون آن ـ یکی از زبان‌‌های رسمی و دولتی دولت‌های تورکی حاکم بر اراضی ایران امروزی بوده و در صدور فرمان‌ها، مکاتبات نهادهای گوناگون دولتی، انتشارات و اسناد و مدارک رسمی دولتی، دیپلماسی بین‌المللی و ارتباطات دیپلماتیک خارجی، مناسبات رسمی بین سران دولت‌ها، چاپ اسکناس‌ها و ضرب سکه و ... به کار رفته است.» او می‌گوید: «جریانات نژادپرست و تورک‌ستیز همواره در مواجهه با مطالبات قانونی مردمان تورک در حوزه‍ی حقوق زبانی، فرهنگی و ادبی، سیاست تحقیر زبان تورکی را در پیش گرفته و آن را زبانی وارداتی، غیر علمی، فاقد قابلیت‌های یک زبان رسمی، عاری از مضامین احساسی و عشق و همچنین منتسب به اقوام بیگانه، بیابان‌گرد و در زمان حال زبان قشر بی‌سواد و عقب‌مانده‍ی جامعه معرفی نموده و آن را در سطح ورود به مدارس و دانشگاه‌ها نمی‌پندارند.» نمونه بارز این «تفکر فاشیستی و غیرانسانی» در نظر خانم صبری اظهارات چند سال اخیر سیدجواد طباطبایی در خصوص اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی و تدریس زبان تورکی در مدارس ایران است.»
                                                                      ***
                                                   
                                              فارسی و لهجه‌های نداشته‌اش

محسن مهدوی مزده دانشجوی دکتری زبان‌شناسی در دانشگاه آریزونا در وبلاگ شخصی خود "آمودریا" به نقد مشروح سخنان یونسی از منظر زبان شناسی و تاریخ پرداخته است. مهدوی مزده در مقاله ی خود زیر عنوان "فارسی و لهجه های نداشته اش" نوشته است:

علی یونسی، دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقوام، اخیرا در مصاحبه با روزنامه قانون سخنانی بر زبان رانده (متن کامل مصاحبه را در این‌جا ببینید www.ghanoondaily.ir که مایه جنجال بسیار شده. چون بسیاری از سخنان به رابطه بین زبان‌های مختلف مورد تکلم در ایران مربوط است، قصد دارم توضیحاتی درباره علت و شدت مساله‌دار بودن سخنان او بدهم. با توجه به این که مقام رسمی ایشان مرتبط با اقوام است، این اشتباه‌ها را حمل بر ناآگاهی تصادفی یکی از مقامات درباره مسائل زبانی (که به خودی خود طبیعی و بی‌عیب است) نمی‌کنم بلکه آنها را بازتابی از سایه‌افکنی رویکردهای خاص سیاسی بر بدیهیات علمی می‌بینم، و فکر می‌کنم روشن است که اشتباهات فاحش و دقت پایین ایشان به هیچ وجه متناسب با مقامشان و سطح اعتماد به نفسی که در بیان جزئیات از خود نشان می‌دهند نیست. از یک جهت پرداختن به چنین سخنان آشکارا مغلوطی کمی بی‌مورد به نظر می‌رسد، اما از طرف دیگر به نظرم می‌رسد که ذکر مورد به مورد مشکلات سخنانی که تا این حد جلب توجه کرده‌اند می‌تواند مفید باشد.

تاکید می‌کنم که ذکر مشکلات سخنان ایشان در این‌جا از جهت مته‌به‌خشخاش‌گذاری سخت‌گیرانه آکادمیک درباره جزئیات زبان‌شناسانه نیست، بلکه اشاره به اشتباهاتی است که با رجوع به ساده‌ترین و بدیهی‌ترین منابع علمی (حتی دانشنامه‌های عمومی) هم قابل جلوگیری هستند و به نظر من خوب است که حتی در مدارس هم در سطح راهنمایی یا دبیرستان به نوجوانان آموخته شوند. همچنین معتقدم لازم است که از منظر زبان‌شناختی و به دور از حساسیت‌های قومی اغلاط سخنان ایشان ذکر شوند تا قضاوت برای غیرمتخصصان آسان‌تر شود. در ادامه، به برخی از سخنان آقای یونسی اشاره می‌کنم و توضیحاتی می‌آورم. تاکید می‌کنم که فهرست زیر شامل تمام موارد مساله‌دار در سخنان آقای یونسی نیست.

۱- «لهجه‌های فارسی مانند گیلکی، مازنی، خراسانی، تالشی، لری، کردی، لکی و … که در حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ تا هستند، همه از یک ریشه و نژاد زبانی هستند.»

آقای یونسی در انتهای این جمله همریشگی این گونه‌های زبانی را به درستی خاطرنشان می‌شوند، اما به عادت رایج فارسی‌گرایان افراطی، چند زبان مختلف ایرانی را به راحتی لهجه‌هایی از فارسی می‌خوانند. ماجرای گُم بودن مرز زبان و لهجه ماجرای دامنه‌داری است و من قصد ندارم در این‌جا به ابعاد مختلف آن بپردازم. اما سخن آقای یونسی مستقل از معیاری که انتخاب کنیم غلط است. اگر بنا بر تقسیم‌بندی‌های علمی زبان‌شناسان باشد، هر منبع معتبری در جهان در عرصه زبان‌شناسی (حقیقتا بدون استثنا) مازندرانی و گیلکی و تالشی و لری و کردی را زبان‌هایی مستقل از فارسی می‌داند، و زبان‌شناسان سالانه ده‌ها مقاله درباره هرکدام از این زبان‌ها می‌دهند و از آنها به عنوان زبان‌های جداگانه یاد می‌کنند.

اما از نظرات زبان‌شناسان هم اگر بگذریم، انتظار حد اقلی این است که آقای یونسی دست‌کم به معیارهای عرفی و عوامانه برای تشخیص این که چه چیز را یک زبان می‌خوانیم پایبند باشند، و اگر می‌خواهند گیلکی و مازندرانی را با معیارهای عرفی لهجه‌های فارسی بدانند، دست‌کم این اشتباه فاحش را درباره زبان‌های دورتری مثل زبان‌های کردی مرتکب نشوند (انواع کردی نه تنها از فارسی بسیار دورند، بلکه خود به قدری متفاوتند که بیشتر زبان‌شناسان آنها را چند زبان هم‌خانواده می‌دانند، نه یک زبان). اگر معیار این است که گویشوران فارسی و کردی سخن یکدیگر را متوجه شوند، باید عرض کنم که فهم بیش از ده بیست درصد از یک گفتگوی معمولی کردی (حتی کردی سورانی، چه برسد به کردی کرمانجی) برای یک فارسی‌زبان غیرممکن است (هر فارسی‌زبانی می‌تواند با مشاهده یک ویدئوی کردی در اینترنت صحت ادعای مرا تخمین بزند). اگر معیار ساختارهای زبانی است، زبانی مثل کردی کرمانجی که مذکر و مونث در آن جدایند و صرف فعل ارگاتیو دارد و صداهای ناموجود در فارسی دارد و حرف اضافه‌هایش به شکل پیرااضافه (سرکامپزیشن) اند با کدام منطق لهجه‌ای از فارسی است؟ واقعیت این است که تفاوت میان کردی (چه سورانی چه کرمانجی) با فارسی در واژگان و نحو و آواها، به مراتب بیش از تفاوت میان اسپانیایی و ایتالیایی است. حتی اگر بدترین معیار ممکن یعنی معیار استقلال و قدرت سیاسی را به عنوان محک تشخیص استقلال زبان‌ها از هم انتخاب کنیم، زبان کردی سورانی که در جایی خارج از ایران زبان روزنامه و کتاب و شعر و تحصیل و مدرسه و تلویزیون و غیره است، چرا باید لهجه‌ای از فارسی محسوب شود؟

۲- «برای مثال زبان مازندرانی ها با لکی ها بسیار نزدیک است. لکی می‌گوید بچو و مازندرانی می‌گوید بشو؛ هردوی آن‌ها به معنای آمد و شد است.»

البته در بیشتر گونه‌های زبان مازندرانی خبری از «بشو» نیست، و منظور ایشان قاعدتا گیلانی و گونه‌های نزدیک به آن است. اما مشکل اصلی این‌جاست که لکی واقعا به مازندرانی نزدیکی ویژه‌ای ندارد. همواره بین زبان‌شناسان درباره رابطه لکی با لری و کردی ابهاماتی وجود داشته چون لکی به لری و کردی شباهت‌هایی دارد. اما انگیزه اشاره به مازندرانی (آن هم با یک مثال نامناسب) به عنوان نمونه شباهت زبانی با لکی، از فهم بنده خارج است.

۳- (در ادامه بحث قبلی) « ریشه این‌ها به فارسی دری یا به فارسی میانه و گاهی هم به فارسی دوره اول برمی گردد.»

این جمله به قدری مغشوش و نادرست است که حتی ذکر یک به یک مشکلاتش هم برای من آسان نیست. نکته اول این است که گویا ایشان گمان می‌کنند این زبان‌ها به نوعی از فارسی منشعب شده‌اند و «ریشه»شان آن جایی است که به فارسی وصل می‌شوند. انگار که به نظر ایشان فارسی همواره اصل بوده و زبان‌های دیگر از میانه راه از آن جدا می‌شده‌اند. با کمی فکر (حتی بدون دانش زبان‌شناسانه) می‌توان پی برد که اگر دو زبان یا دو گونه زبانی از میانه راه از یکدیگر منشعب شوند، معیاری برای اصل دانستن یکی و فرع دانستن دیگری نداریم، و در نتیجه عجیب است که یکی از این نوادگان را خود فارسی بدانیم و آن دیگری را لهجه‌ای از این یکی بدانیم (هرچند اذعان می‌کنم که گاهی در موارد نادر در عمل به دلایل سیاسی این اشتباه در نام‌گذاری در جهان رخ می‌دهد). نکته دوم این که جدایی مسیر تکاملی این زبان‌ها از فارسی، بسیار قدیمی‌تر از آن‌چه ایشان می‌فرمایند است. اصلا حرف زدن از زبان‌هایی با این حد فاصله ساختاری و ذکر زبان اخیری مثل «فارسی دری» یا حتی فارسی میانه به عنوان ریشه مشترک بیشتر شبیه شوخی است. انشعاب این زبان‌ها از یکدیگر مربوط به دورانی بسیار بسیار قدیم‌تر از فارسی دری (که متعلق به پس از اسلام است) است. منظور ایشان از فارسی دوره اول بر من روشن نیست، اما حتی اگر منظورشان فارسی باستان (زبان شاهان هخامنشی) باشد هم جمله ایشان صادق نیست. البته کسی زمان دقیق جدا شدن مسیر تکاملی این زبان‌ها از یکدیگر را نمی‌داند، اما این قدر می‌دانیم که فارسی از زمانی که به نام فارسی شناخته می‌شده (یعنی دوره هخامنشیان) مدتی بوده که مسیرش از زبان‌هایی مثل مازندرانی و گیلکی و تالشی و کردی جدا شده بوده (در تقسیم‌بندی زبانی، فارسی باستان یک زبان «ایرانی جنوب غربی» محسوب می‌شود اما این زبان‌ها همگی زبان‌های «ایرانی شمال غربی» هستند).

(برای خوانندگان ناآشنا به عالم زبان‌شناسی، ذکر این توضیح را ضروری می‌دانم که عبارت «زبان‌های ایرانی» در این متن به عنوان یک عبارت تخصصی با معنایی به‌خصوص به کار می‌رود. در زبان‌شناسی به گروه خاصی از زبان‌های همریشه که شامل فارسی و پشتو و کردی و بلوچی و غیره است «زبان‌های ایرانی» می‌گویند. برخی از زبان‌های ایرانی (مثل پشتو) در ایران کنونی تکلم نمی‌شوند. همچنین، زبان‌هایی مثل ترکی آذربایجانی و عربی در ایران کنونی تکلم می‌شوند اما از خانواده زبان‌های ایرانی نیستند.)

۴- «باید بین ترک و آذری فرق گذاشت. آذری‌ها، هم زبان فارسی و هم تبار فارسی دارند و فارس تر از خیلی مناطق هستند. آذری ها برادر دوقلوی کردها هستند. این دو همان قوم ماد هستند که قبل از هخامنشیان این سرزمین را گرفتند با همدیگر درگیری داشتند اما همه از یک خانواده بودند. یک بخش زیادی از آذری ها زبان ترکی را گرفتند و فارسی کردند. بعضی از آن‌ها مانند تالشی‌ها همچنان به فارسی قدیم صحبت می کنند.»

از این‌جا ماجرا عجیب‌تر می‌شود. اول این که من دقیقا متوجه نشدم منظور ایشان از آذری‌ها کیست. اگر منظورشان مردم ترک‌زبان آذربایجان است، عبارت «زبان فارسی دارند» خنده‌دار است. اگر منظورشان از آذری صرفا اقلیت‌هایی در منطقه آذربایجان است که به زبان‌های هم‌ریشه فارسی سخن می‌گویند، آن وقت عجیب است که چرا در ادامه سخنانشان به زبان ترکی آذربایجانی می‌گویند «آذری». دوم این که ربط دادن اقوام منطقه آذربایجان و کردستان به قوم ماد یک گمانه‌زنی مشکوک است که هیچ گواه قابل اعتنایی برای آن وجود ندارد. مساله سوم در این‌جا این عبارت است: «بخش زیادی از آذری‌ها زبان ترکی را گرفتند و فارسی کردند» که درباره مدعای آن در ادامه بیشتر حرف خواهیم زد.

اما در نهایت آقای یونسی می‌فرمایند که تالشی‌ها به فارسی قدیم صحبت می‌کنند. باز هم اشتباه فاحش در درک نسبت تاریخ و زبان. زبان تالشی یک زبان ایرانی است و با فارسی همریشه است. مثل همه زبان‌های ایرانی دیگر، این دو زبان یک نیای مشترک دارند (که به این نیای مشترک را نه فارسی می‌نامیم نه تالشی). این دو زبان هردو در طول زمان متحول شده‌اند و هردو کمابیش به یک اندازه از نیای مشترکشان دور شده‌اند. این تصور که تالشی نسخه قدیم‌تر فارسی است نه تنها از نظر زبان‌شناسان صددرصد نادرست و خنده‌دار است، بلکه منطقا هم چندان معنا نمی‌دهد.

۵- «زبان ترکی که در آذربایجان رسم شده است، حدود ۴۰۰-۳۰۰ سال بیشتر سابقه ندارد که زبانی عارضی است و درگذشته همه آن‌ها مانند تالشی ها صحبت می‌کردند.»

زبان ترکی دست‌کم از دوره سلجوقی (حدود ۹۰۰ سال پیش) در آذربایجان وجود داشته. اگر نگاه به دوره سلجوقی مشکل است و به نظرشان مشکوک می‌نماید، آقای یونسی دست‌کم می‌توانند این نکته بدیهی را به خاطر بیاورند که خاندان صفوی که ترک‌زبان و ساکن منطقه آذربایجان و اردبیل بودند بیش از پانصد سال پیش به حکومت رسیدند (و سکونتشان در آن منطقه مربوط به پیش از آن زمان است).

ادعای دوم ایشان در این جمله را با ارفاق می‌توان نادیده گرفت. زبان مردم آذربایجان پیش از ظهور ترکی به احتمال زیاد از خانواده زبان‌های ایرانی بوده (این نظر مورد اجماع آکادمی در غرب است ، اما برخی از هویت‌خواهان قومی ترک در ایران آن را نمی‌پذیرند) اما نه فارسی بوده و نه تالشی. همچنان گفتن این که آنها «مانند تالشی‌ها صحبت می‌کردند» عجیب است، مگر این که منظور ایشان از «مانند تالشی‌ها» را «به زبانی از خانواده زبان‌های ایرانی» بگیریم.

۶- «[دکتر مرتضوی] ثابت کردند که زبان اصلی آذربایجان، فارسی بوده و همچنان در خیلی از مناطق آذربایجان به فارسی صحبت می‌کنند. البته پان‌ترکیست ها او را منزوی و طرد کردند»

من این دکتر مرتضوی را نمی‌شناسم اما اگر چنان که جناب یونسی فرموده‌اند ایشان ایران‌شناس متبحری بوده باشند، احتمالا ادعای ایشان این بوده که زبان پیشین آذربایجان از خانواده زبان‌های ایرانی بوده. نه فارسی! همچنین، گفتن «زبان اصلی آذربایجان» به زبانی که نزدیک به هزار سال است کنار گذاشته شده، جز قومیت‌گرایی و فارس‌پرستی معنایی ندارد. اگر کسی گمان می‌کند که هزار سال زمان کمی است برای این که ترکی را زبان «اصلی» و واقعی آذربایجان بدانیم، باید خاطرنشان کنم که قبل از ترکی هم عمر زبان‌های ایرانی در منطقه آذربایجان بیش از حدود ۱۵۰۰ سال نبود چون اقوام آریایی تازه در حدود ۲۵۰۰ سال پیش پایشان به آن مناطق رسید.

۷- «در واقع زبان آذری یک لهجه از زبان فارسی محسوب می‌شود و البته یک قسمت از آن هم ترکی است که بخش زیادی از آن فارسی شده است. بنابراین فارسی زبانان ترکی را از گیلکی راحت‌تر متوجه می‌شوند. در حقیقت می‌توان نام آن را ترکیِ فارسی یا ترکیِ ایرانی گذاشت.»

عمق فاجعه در این جملات رخ می‌دهد. در بالا توضیح دادم که چرا اطلاق عبارت «لهجه‌ای از فارسی» به زبان‌هایی مثل مازندرانی و گیلانی (و به خصوص کردی) غلط است. درباره ترکی آذربایجانی، این غلط هزار برابر فاحش‌تر است.

ترکی آذربایجانی حتی همان همریشگی دور چندهزارساله را هم با فارسی ندارد و اصولا جزو خانواده زبان‌های ایرانی نیست. ترکی همان‌قدر با فارسی هم‌خانواده است که چینی و ژاپنی. ساختار نحوی و آوایی ترکی هم طبعا ربطی به فارسی ندارد. ترکی آذربایجانی (مثل ترکی استانبولی و ازبکی و قرقیزی و قزاقی و ترکمنی و سایر زبان‌های هم‌خانواده‌اش) یک زبان التصاقی یا هماهنگی واکه‌ای است. آقای یونسی لابد به اعتبار واژه‌های مشترک می‌خواهند ترکی را لهجه‌ای از فارسی بدانند، اما نباید فراموش کنند که با چنین استدلال بی‌پایه‌ای فارسی هم چیزی جز لهجه‌ای از عربی نخواهد بود، و انگلیسی هم چیزی بیش از لهجه‌ای از فرانسه نخواهد بود. گذشته از این، بیشتر واژگان مشترک بین فارسی و ترکی در واقع عربی هستند! نه تنها هر زبان‌شناسی در دنیا به این ادعا که ترکی آذربایجانی لهجه‌ای از فارسی است می‌خندد (اگر عصبانی نشود)، بلکه هیچ انسان عامی‌ای هم اگر گرایش‌های سیاسی-اجتماعی قضاوتش را تحت تاثیر نداده باشند با دیدن این دو زبان به چنین نتیجه‌ای نمی‌رسد.

این توضیح را هم بدهم، که کسی را دیدم که متن مصاحبه را دیده بود و امیدوارانه احتمال داده بود که منظور ایشان در جمله «زبان آذری یک لهجه از زبان فارسی محسوب می‌شود» اشاره به زبان ترکی مستعمل در ایران نباشد، بلکه اشاره‌اش به زبان ایرانی‌ای باشد که معتقدند پیش از ترکی در آذربایجان رایج بوده. از سیاق سخنان آقای یونسی من اصلا چنین برداشتی نمی‌کنم (به خصوص که در همان پاراگراف از مصاحبه مکررا کلمه «آذری» را برای اشاره به زبان ترکی فعلی رایج در آذربایجان به کار برده‌اند.) اما اگر احیانا این برداشت درست باشد، جای شکرش باقی است، هرچند همچنان اصرار عجیب و غریب ایشان برای اطلاق واژه «آذری» به زبان ترکی آذربایجانی و بعد اطلاق همین واژه به زبان ایرانی‌ای که قرن‌هاست با ترکی جایگزین شده، نه تنها عقلانی نیست بلکه مشخصا تلاش ناصادقانه‌ای برای تحریف تاریخ و هویت این زبان است.

ایشان در ادامه می‌فرمایند که «فارسی‌زبانان ترکی را راحت‌تر از گیلکی متوجه می‌شوند». حقیقت این است که این ادعا هم به نظر من به طرز باورنکردنی‌ای دور از واقع است، اما قضاوت درباره آن را به عهده سایر فارسی‌زبانان می‌گذارم.

موخره

مجددا تاکید می‌کنم که من معتقد نیستم مقامات باید اطلاعات زبانی داشته باشند، و فکر نمی‌کنم هر اشتباهی باید به رخ اشتباه‌کننده کشیده شود. در عین حال، فکر می‌کنم بزرگی اشتباهات علمی آقای یونسی در کنار حساسیت اجتماعی ماجرا و جایگاه سیاسی ایشان، مساله را غیر قابل چشم‌پوشی می‌کند. امید بلندپروازانه من این است که چنین متن‌هایی احتمال بروز مجدد چنین اشتباهاتی را به اندازه اپسیلونی کاهش دهند.

*متن کامل مصاحبه ی یونسی با قانون، زیر عنوان: "باید جلوی فتنه و قوم گرایی را گرفت" www.ghanoondaily.ir


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست