وقتی به فوتبال میاندیشیم به چه میاندیشیم
لسآنجلس تایمز: گفتوگوی تایلر مالون با سایمون کریچلی
•
تیم فوتبال و فرهنگ پیرامونش از نوعی سوسیالیسم برخوردار است. فوتبال گنجینهای برای نوعی احساس همدلی است، احساس اینکه همگی ما در اینجا با هم هستیم. اگر شما خواستار مشاهده ی تصویری از عصر ما با تمام وحشتهای درهمپیچیده ی آن هستید، بهترین گزینه آن است که به فوتبال نگاه کنید. تمام وحشتها آنجا هستند: وحشتهای سرمایهداری نئولیبرال، وحشتهای اقتدارگرایی و استبداد، و مانند اینها
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۶ خرداد ۱٣۹۷ -
۱۶ ژوئن ۲۰۱٨
گفتوگوی تایلر مالون با سایمون کریچلی، لسآنجلس تایمز — طبق کتاب جدید سایمون کریچلی، وقتی به فوتبال میاندیشیم به چه میاندیشیم، فوتبال «رقص باله ی طبقه ی کارگر» است. بههمینسان، کریچلی را میتوان «فیلسوف طبقه ی کارگر» نامید، یعنی او فلسفه را نوعی دغدغه ی پرولتاریایی میبیند، نه فعالیت نخبگان که باید در برجهای عاج انجام شود. او به تمام موضوعات، خواه خودکشی باشد خواه فوتبال، با دقت فکری یکسانی مینگرد. نوشتار او نهتنها ژرف و فلسفی بلکه فهمپذیر و محاورهای است.
فوتبال، زمانی نهچندان دور، بهعنوان موضوعی نگریسته میشد که مناسب تحلیل فکری نیست، چیزی مادون شأن کاوش فلسفی و هنوز، آنچنان که باید، به «فلسفه ی فوتبال» پرداخته نشده است.
کریچلی توضیح میدهد که «درحقیقت، من در اینجا قصد ندارم که ’فلسفه ی فوتبال‘ بنویسم». درعوض، او درباره ی چیزی مینویسد که من آن را «فوتبالِ فلسفه» توصیف میکنم، او در آن کشف میکند «که بیشترِ آنچه به باور من از نظر فلسفی درست است، درباره ی موضوعاتی کلی همچون فضا، زمان، امیال، عقل، زیباییشناسی، اخلاق و سیاست، دقیقاً درباره ی فوتبال نیز درست است». بنابراین، او میخواهد خواننده را قانع کند که فوتبال میتواند به ما درباره ی فلسفه و معنای وجود انسان در جهان بینش بدهد، نه اینکه فلسفه میتواند به ما درباره ی فوتبال بینش بدهد.
من در مسافرت اخیر کریچلی به لسآنجلس با او گفتوگو کردم. گفتوگوی ما ویرایش شده است.
تایلر مالون: شما درباره ی گستره ی وسیعی از موضوعات قلمفرسایی کردهاید، درباره ی دیوید بویی، خودکشی، ایمانوئل لویناس، هملت، والاس استیونز. چه چیزی شما را برانگیخت تا کتابی درباره ی فوتبال بنویسید؟
سایمون کریچلی: در طول حدود ده سال گذشته، من آشکارا کوشیدهام تا دلبستگیهای بنیادی خودم را تبیین کنم. شاید فوتبال بنیادیترین دلبستگی من باشد. فوتبال در وجود من از همه ی دلبستگیها دیرینهتر و ژرفتر است. من به دیوید بویی نیز دلبستگی بنیادی ژرفی دارم، اما فوتبال بهنوعی ژرفتر است، زیرا با مکان گره خورده است، خیالبافیها درباره ی مکان. تنها چیزی که از نظر خانواده ی من برای آنها مزیت محسوب میشد این بود که ما اهل لیورپول بودیم. نشانه ی اصلی وجود مکانی که ما اهل آنجا بودیم تیم ما بود. پدرم هوادار متعصب باشگاه فوتبال لیورپول بود و بهنوعی در زمینه ی فوتبال صاحبنظر بود. فوتبال موضوع اصلی گفتوگوی ما بود.
تایلر مالون: شما شیفته ی هواداران فوتبال هستید. کتاب شما همانقدر که کاوش خود فوتبال است، کاوش فرهنگ پیرامون فوتبال نیز هست. آنچنان که شما در کتاب اشاره میکنید، این فرهنگ چگونه با سوسیالیسم فوتبال ارتباط پیدا میکند؟
سایمون کریچلی:در کشوری نظیر بریتانیا، که بیتردید در سالهای پس از جنگ جهانی دوم کشوری سوسیالیست یا سوسیال دموکرات بود، قبل از آنکه بهدست مارگارت تاچر و پس از او با شتاب ویران شود، شاید فوتبال آخرین نشان آن آرمان سوسیالیستی باشد. فوتبال به اجتماع ارزش مینهد و به اینکه بهمثابه ی انسانهای برابر در کنار هم باشیم، جایی که هر کسی حق دارد چیزی بگوید. خود بازی نوعی سوسیالیسم دارد، یعنی تیم فوتبال و فرهنگ پیرامونش از نوعی سوسیالیسم برخوردار است. فوتبال گنجینهای برای نوعی احساس همدلی است، احساس اینکه همگی ما در اینجا با هم هستیم. بازیکنان میآیند و میروند، اما هواداران برای مدت مدیدی پابرجا هستند. آنها حافظه و خاطرات دارند، آنها آرشیو و کتابخانهاند.
تایلر مالون: شما درباره ی «تاریخچه ی لحظات به یادماندنیِ» تیمی مینویسید که هواداران در ذهن خود دارند. آیا کسی میتواند هواداری واقعی باشد بدون آنکه هوادار تیم خاصی باشد؟
سایمون کریچلی: قطعاً. مردم میتوانند به هر شیوه که دوست دارند فوتبال تماشا کنند. شما هوادار موقت را میبینید که شاید جنبه ی وجدآور جامجهانی را دوست دارد که هر چهار سال یک بار برگزار میشود، درحالیکه فرهنگ هواداریِ جدی بیشتر درباره ی این حس زیسته ی قدرتمندِ همراه ی با یک تیم است، با یک مکان، با یک تاریخ. بنا بر ماه یت فوتبال، تمام تیمها نمیتوانند برنده باشند. بیشتر تیمها بازنده خواهند بود. بنابراین، هوادار یک تیم بودن و متخصص تاریخچه ی آن تیم بودن همچنین به معنای آموزشدیدن در مدرسه ی شکست و نومیدی است. نومیدی مولفه ی سازنده ی فوتبال است، اما نوعی پدیده ی امید نیز وجود دارد، امیدی فراسوی عقل، امیدی ضد امید. بنابراین شاید مایه ی تمایز هوادار موقت از هوادار جدیْ واقعبینیِ هوادار جدی باشد. آنها میدانند که احتمالاً پایان بدی در انتظارشان خواهد بود و ه یچ چیز نخواهند بُرد و باشگاه همیشه بهخوبی مدیریت نمیشود، اما آنها با تیمشان همراه میمانند زیرا هویتشان همین است. نکته ی شگفتانگیز درباره ی فرهنگ هواداری شیوه ی انتقال آن به نسلهای بعد است.
تایلر مالون: آیا از دیدگاه شما، در طول چند دهه ی گذشته، یک گفتمان پیرامون فوتبال شکل گرفته است؟
سایمون کریچلی: بله، هنگامیکه من دانشجو بودم، فوتبال اصلاً موضوع بحث نبود. اکنون فوتبال هویتی بسیار متفاوت دارد. گفتمانی پیرامون آن وجود دارد و مردم در سراسر دنیا آن را تماشا میکنند. فوتبال بزرگترین ورزشِ جهان است و میزان فوقالعادهای از توجه را به خود جلب میکند. اینترنت برای برخی چیزها، مانند زندگی انسان، بد بوده اما برای برخی چیزهای دیگر خوب بوده است، مانند فوتبال. اینترنتْ سطحی جدی از گفتمان درباره ی ورزش را پدید آورده است. چنین چیزی بسیار متفاوت از وضعیت حاکم در زمان دانشجویی من در دهه ی هشتاد است. من عشق خودم به فوتبال، و بهویژه به باشگاه فوتبال لیورپول، را نزد خودم نگه میداشتم. تنها نوشتارها درباره ی فوتبال در آن زمان در صفحات پشتی روزنامههای عامهپسند در انگلستان بود. از زمان انتشار کتاب اوج ه یجان۱، به قلم نیک هورنبی در ۱۹۹۲، قلمفرسایی جدی درباره ی فوتبال رشد کرده است.
تایلر مالون: شاید شگفتانگیزترین چیز برای من درباره ی کتاب آن باشد که شما، در اشارهای کوتاه در پیشگفتار، اذعان میکنید که نام ساکر۲ را دوست دارید و شاید آن را ترجیح میده ید.
سایمون کریچلی: بله، این نام به یک معنا بیشتر اجتماعی است. ساکر مخفف واژه ی اَسوسییشن۳ است که در کانون این بازی است. از بسیاری جهات، ساکر واژه ی دقیقتری است. نهتنها بدان جهت که این واژه به همکاری، یعنی سوسیالیسم، اشاره میکند که من به آن علاقه دارم، بلکه بدان جهت که فوتبال بازیای است که با تمام بدن بازی میشود، نهفقط با پا.
تایلر مالون: آمریکا چه کاری میتواند انجام دهد تا حضور و موفقیت خود در صحنه ی فوتبال بینالملل را افزایش دهد؟
سایمون کریچلی: این پرسش چندین پاسخ دارد، اما یکی این است که محبوبیت فوتبال در بین جمعیت لاتینتبار باید به جریان اصلی فوتبال کشانده شود. این کاری با تأثیر سیاسی ژرف خواهد بود. هنگامیکه من درباره ی تیم محبوبم فکر میکنم، میدانم که بهترین بازیکن ما برزیلی و بهترین بازیکن بعدی ما مصری است. اگر تیمی که شما دوست دارید و هر هفته بازی آن را تماشا میکنید تحت نفوذ خارجیها باشد، نگرشی متفاوت به جهان خواه ید داشت. بازیکنان انگلیسی نیز در تیم حضور دارند، اما شما بیشتر احساس جهانوطنی میکنید.
تایلر مالون: آیا شما میگویید که فوتبال بهنوعی بیگانههراسی را دشوارتر میکند؟
سایمون کریچلی: فوتبال اصلاحگر عظیم بیگانههراسی است. خود فوتبال یا دستکم ایده ی بازیای که در آن شما با پا به توپ ضربه میزنید به مایاها و چین باستان بازمیگردد. بازیای شبیه به فوتبال در ایتالیای قرون وسطا بازی میشد. سپس این بازی در اواخر قرن نوزدهم در بریتانیا سازمانده ی و قانونمند شد. بنابراین، ما فکر میکنیم این بازی از آن ماست، اما ابداً چنین نیست. این بازیای است که تقریباً هر کس دیگری آن را بهتر بازی میکرد.
تایلر مالون: آیا این همان چیزی نیست که ماه یت فوتبال را به تکراری بیمبدأ تبدیل میکند؟
سایمون کریچلی: بله و این نکتهای ضد ملیگرایی است. اینکه هواداران انگلیسی بگویند که «فوتبال یک بازی انگلیسی است و ما نسبت به آن حق و حقوقی داریم زیرا اینجا آغاز شده است» سخنی بیمعناست. خاستگاه فوتبال بیاهمیت است. تاریخ از پیچیدگی و گوناگونی بسیار بیشتری برخوردار است. تجربهکردن فوتبال یعنی تجربهکردن تکرار این تشریفات. تمام مسابقات شبیه هم هستند، ۲۲ بازیکن در زمین حضور دارند و مسابقه نود دقیقه طول میکشد. ساختاری تکراری وجود دارد، بااینحال تکرارِ فوتبال زمینه را برای تازگی، نوآوری و آفرینش فراهم میکند. فوتبال تحت حاکمیت قوانین است، تحت هفده قانون بازی فوتبال. در چارچوب این مجموعه قوانین، صور جدیدی از فعالیت، چیزی جدید، میتواند ظهور کند. قوانین انعطافپذیرند. امکان تقلب وجود دارد. هنر دور زدنِ قوانین وجود دارد.
تایلر مالون: فلسفه از فوتبال چه میتواند بیاموزد؟
سایمون کریچلی: فوتبال عرصه ی بزرگی برای بحث عاقلانه است. از بسیاری جهات، همان چیزی است که فلسفه باید باشد: گفتوگوی عاقلانه مبتنی بر احساسات مستحکم، به نحوی که شما بتوانید اذهان افراد را از طریق نیروی استدلال تغییر ده ید. متأسفانه، این امر در فلسفه بهندرت رخ میدهد، اما در گفتوگوها درباره ی فوتبال این امر قطعاً رخ میدهد. من نظر خاصی درباره ی یک بازیکن یا یک مسابقه اظهار میکنم و کسی خواهد گفت «نه، شما کاملاً اشتباه میکنید، موضوع این است که ...». من به سخنان او گوش میکنم و شاید چند اشکال به سخنان او وارد کنم، اما اغلب من دیدگاه خود را تغییر میدهم. بنابراین، عنصری حقیقتاً فلسفی درباره ی فوتبال وجود دارد. فوتبال عرصهای است که مردم در آن در رابطه با دیدگاههای خود احساس راحتی و آرامش میکنند و در گفتوگو نیز احساس راحتی و آرامش به آدم دست میدهد.
تایلر مالون: باوجوداین، عنصر دیگری که شما شیفتهاش هستید نفرت موجود در ذات فوتبال است، از طریق سرمایهداری، فساد و مانند اینها. آیا فوتبال بهتر خواهد شد اگر شما بتوانید از شر این جنبههای نفرتانگیز خلاص شوید؟ آیا حقیقتاً میتواند به آن بازی سوسیالیستیِ همکاری محض تبدیل شود؟ یا نفرت بخشی ضروری از آن چیزی است که فوتبال را میسازد؟
سایمون کریچلی: نفرت بخشی از آن چیزی است که فوتبال را میسازد. ما همین الان در اینجا، در پشتبام هتل، میتوانیم یک مسابقه ترتیب ده یم. ما میتوانیم چیزی پیدا کنیم و از آن بهعنوان توپ استفاده کنیم و چند نفر را جمع کنیم و بازی را شروع کنیم. همگی ما در این تجربه از جایگاه ی برابر برخوردار خواه یم بود. ه یچ چیز مهمی در میان نخواهد بود و شاید این بهنوبه یخود لذتبخش باشد. اما هنگامیکه مسابقات در بالاترین سطوح برگزار میشوند، ما شاهد حضور تیمها با پیوندهای محلی عمیق هستیم، با روحیات سوسیالیستی، و حضور سرمایه و پول. من در پیشگفتار کتاب درواقع میخواهم بگویم که اگر شما خواستار مشاهده ی تصویری از عصر ما با تمام وحشتهای درهمپیچیده ی آن هستید، بهترین گزینه آن است که به فوتبال نگاه کنید. تمام وحشتها آنجا هستند: وحشتهای سرمایهداری نئولیبرال، وحشتهای اقتدارگرایی و استبداد، و مانند اینها. موضوع مهم برای من این است که، با وجود آنکه من بسیار فوتبال را دوست دارم و هوادارانی را دوست دارم که فوتبال را دوست دارند، فکر نمیکنم شما هرگز بتوانید احساس خوبی درباره ی فوتبال داشته باشید. فوتبال چیزی است که همیشه در معرض سوءظن است. نکته ی جالب درباره ی نگریستن به تیمی همچون بارسلونا این است که چگونه زیبایی و یکپارچگیِ نوعی هویت کاتالونیایی با این واقعیت درمیآمیزد که آنها پول خود را از موسسه ی قطر دریافت میکنند. این دو رویداد، بهطور همزمان، در حال وقوع است. من میخواهم که مردم، هنگام تماشای یک مسابقه، هر دو موضوع را ببینند: این نمایش زیبا که چگونه افراد حرفهای، که با هم برای هدفی مشترک کار میکنند، میتوانند نتیجهای فوقالعاده تولید کنند و، درعینحال، چگونه کل این ماجرا بهواسطه ی جابهجایی پول و انتقال سرمایه ممکن شده است. این دو موضوع بهطرزی ژرف با هم پیوند خوردهاند. فوتبال تصویری از جهان ما، در بهترین و بدترین حالت آن، بهطور همزمان است
-------------------
اطلاعات کتابشناختی:
Critchley, Simon. What We Think About When We Think About Soccer. Penguin, 2017
پینوشتها:
• این مطلب گفتوگویی است با سایمون کریچلی در تاریخ ۲۷ اکتبر ۲۰۱۷ با عنوان «Simon Critchley on football, philosophy and his new book What We Think About When We Think About Soccer» در وبسایت لسآنجلس تایمز منتشر شده و با عنوان «سایمون کریچلی: وقتی به فوتبال میاندیشیم به چه میاندیشیم» با ترجمهی علی برزگر وبسایت ترجمان منتشر کرده است.
•• سایمون کریچلی (Simon Critchley) فیلسوفی انگلیسیتبار و نویسندهای پرکار است که در فلسفهی قارهای و مشخصاً پدیدارشناسی تخصص دارد و از ایمانوئل لویناس تأثیر بسزایی گرفته است. او موضوعات انضمامی را با خلاقیتی وصفناشدنی به فلسفه ربط میدهد. کتابهای تئاتر خاطره (Memory Theater) و وقتی به فوتبال میاندیشیم به چه میاندیشیم (What We Think About When We Think About Soccer) از آخرین کتابهای اوست.
••• تایلر مالون (Tyler Malone) نویسنده و استاد زبان انگلیسی است. او بنیانگذار و سردبیر نشریهی اسکوفیلد و یکی از سردبیران و مقالهنویسهای وبسایت لیترری هاب است.
[۱] Fever Pitch
[۲] soccer: نام دیگر فوتبال که مخففی از واژهی association و پسوند er در زبان انگلیسی است [مترجم].
[۳] association: این واژه به معنای همکاری است [مترجم].
|