سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

۳۶۶ پاس: اسپانیا - ۶۶ پاس: ایران


مهین میلانی


• و اما نگاه کنید فقط به شماره های پاس کاری های دو تیم اسپانیا و ایران به یکدیگر. ۳۶۶ پاس اسپانیا در برابر ۶۶ پاس ایران در نیمه ی اول بازی. چقدر می توان این امر را به زندگی های معمولی یا شیوه های برخورد اجتماعی ارتباط داد؟ زندگی در یک اجتماع حرکت های اجتماعی را نیز می طلبد. یک بازی تیمی اسمش روی آن است. یعنی تیم بازی می کند. یعنی با مشارکت یکدیگر ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲ تير ۱٣۹۷ -  ۲٣ ژوئن ۲۰۱٨



اسپانیا در برابر پرتغال ٣ به ٣ مساوی کرد. پرتغال یک گل به مراکش زد و اسپانیا یک گل به ایران.
اگر به این نکته نپردازیم که هر بازیکن، هر تیم، در شرایط گوناگون، با وضعیت فیزیکی و روحی گوناگون، در جغرافیای متفاوت و در محیطی دگر، یک بازی ارائه نمی دهد، اما اصولی هستند که تعیین می کنند که بازی در چه سطحی قرار بگیرد.
شما اگر خود تجربه ی ورزش در سطح حرفه ای را داشته باشید، هر بازی، حتی شطرنج و تخته، و عرق خوری، یا عشق بازی، و یا حرافی در زمینه های گوناگون، مباحثه وغیره، لذت می برید وقتی هم بازی یا هم پیاله یا هم بستر یا هم صحبت در زوایای بازی کمابیش به همان آگاهی و تجربه دست یافته است که شما، و مانند شما استایل های گوناگون و گوشه و کنارهای متفاوت را چشیده است، لمس کرده است. لذا بازی لذت بخش می شود. زیرا بازی در یک سطح جلو می رود.

اما تصور کنید که آن سوی قضیه بیغ و بی مایه و به طورخلاصه نا آشناست. شما یا از بازی دست می کشید و یا اگر مجبور شوید در همان لحظات اولیه او را ناک اوت می کنید.
حال اگر در آن سو چندان ناآشنائی دیده نشود. راه و چاه بازی شناخته شده است. تجربیاتی کسب شده اما کماکان در آن سطحی نیست که شما قرار دارید. آنگاه او می تواند شما را گیج و سرگشته کند. شما بازی خود را نیز از یاد می برید در برابر بازی های الله بختکی، صرفن دفاعیِ لحظه ای و بدون رعایت آن قوانینی که طرفین را در بازی به یک سان درگیر و در عین حال هماهنگ می کند. کمااینکه مربی تیم اسپانیا و یکی دو بازی کن دیگر مطرح کردند که در مقابل شکل بازی تیم ایران نمی شد کاری کرد از جمله تظاهر به صدمه دیدگی و حرکت های غیرمتعارف که معمول نیست در بین بازی کنان حرفه ای با سابقه ی تربیت شده از دوران کودکی.

گفتم تربیت شده از دوران کودکی، امر دیگری نیز به ذهنم رسید. شما اگر مثلن از دوران کودکی، از دو - سه سالگی، شروع به پازدن دوچرخه کرده باشید، خیلی ساده تر می توانید به سطح قهرمانی برسید تا اینکه از سن بیست سالگی شروع به این کار کرده باشید. این امر در مورد زبان خارجه خیلی محسوس است. شما اگر از بیست سالگی به یادگیری زبانی مشغول شوید هیچ گاه نخواهید توانست به میزان کسی که با آن زبان متولد شده با آن زبان یکی شوید. در مورد کتاب خوانی نیز خوب خود را نشان می دهد. اگر شما از دورانِ کودکی کتاب خوانی دائمی باشید یا تازه از بیست سالگی شروع کنید، آن زمان است که آن کودک می تواند نبوغ خود را به راحتی به کف آرد اما شما باید بسیار سخت تلاش کنید تا به او برسید.

نکته ی دیگر در تعلیم است. تعلیم درست، به موقع، مرتب، دائمی و بی وقفه. وگرنه هراندازه تلاش کنید ولی آن شیوه های بهتر را نیاموخته باشید دور خود چرخه خواهید زد بی آنکه چندان پیشرفتی داشته باشید.

اینها را برشمردم که تفاوت های یک تیم حرفه ایِ تعلیم دیده ای که از دوران کم سالی از او مراقبت شده است را با تیمی که بیشتر انگیزه های ملی و عشق کاری کردن برای وطن یا برای خود گرد هم آمده اند را نشان دهم که هر اندازه یک مربیِ خوب برایشان در نظر بگیرند نتیجه ی قابل توجهی به دست نمی دهد مگر خیلی زیادی شانس داشته باشند یا بازی های الله بختکیشان طرف مقابل را آچمز کند.

و اما نگاه کنید فقط به شماره های پاس کاری های دو تیم اسپانیا و ایران به یکدیگر. ٣۶۶ پاس اسپانیا در برابر ۶۶ پاس ایران در نیمه ی اول بازی. چقدر می توان این امر را به زندگی های معمولی یا شیوه های برخورد اجتماعی ارتباط داد؟ زندگی در یک اجتماع حرکت های اجتماعی را نیز می طلبد. یک بازی تیمی اسمش روی آن است. یعنی تیم بازی می کند. یعنی با مشارکت یکدیگر. اما در این بازی ما می بینیم تک روی ها را. چه بسا عامدانه نیست اما چون تیم تعلیم نیافته است دست کم می خواهد گل به دروازه اش دخول نکند. شاید آقای کی روش نمی داند که مردم ایران اغلب تک رو هستند. در همه ی زمینه ها. قطعن این روش به زمین بازی هم منتقل می شود. و کاریست بس دشوار که تعلیم کار جمعی به جدیت مورد نظر قرار بگیرد در این بازی که فقط مشارکت است، البت با در نظر گرفتن مهارت های هر بازیکن در بازیابی جایگاه درست خود در زمین تا بشود کاری کرد کارستان.
این امر در یک جامعه نیزمصداق دارد. آدم ها هرکدام می بایست نقش خود را خوب بازی کنند در جایگاهی که دارند و در مشارکت همگان است که یک جامعه اداره می شود. شاید این در ظاهر به نظر نیاید چندان، اما اگر فکر کنید تک تک نیازهای شما در جای دیگراز طریق افراد دیگری مهیا شده است و شما برای انجام وظیفه ی خود به آن تولیدات نیاز دارید، آن گاه به اهمیت کارجمعی در یک اجتماع و ارتباط پی در پی و تاریخیِ آن در نسل های گوناگون و در نسل موجود همانگونه که مارکس مطرح می کند پی خواهید برد.

پاس ندادن، تک روی، و بازی دفاعی که فقط گل وارد دروازه نشود و سرگیجگی که منجر به سرزدن حرکت هایی می شد که بازی کن های تیم مقابل را نیز سردرگم می کرد، از نشانه های بازی ایران با اسپانیاست. استفاده نکردن از بسیاری موقعیت ها کاملن نشان می داد آشنا نبودن به بسیاری از حرکت های لازم را، عدم تبحر و نبود تمرین کافی را. به علاوه نبود روح جمعی که کار را با یکدیگر پیش ببرند. اگر پاس گیری خوب بود و با درایت توپ را به جلو می راندند، بازی شکل دیگری می گرفت. اما توپ دم دست را با یک شوت بلند بی هدف هدر می دادند.
این موارد را اگر ذکر نکنیم درس نمی گیریم. از روی تعصب خشمگین می شویم یا بی آنکه واقعیت بشود منبع قضاوت، امید به پیروزی های واهی می بندیم.

برای این که یک تیم موفق شود پارامتر های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی بسیار دخیل هستند. این که کوروسوا از آرژانتین سه- هیچ می برد باید ما را تشویق کند به مطالعه ی آن پارامترهای ملی و جهانی که چنین رخدادی را ممکن می سازد. یا وقتی مکزیک برزیل را شکست می دهد باید دید چه تعییراتی بنیادی در اساس مدیریت و ساختار در هر یک از این کشورها افتاده است که آرایش تیم ها برای پیروزی این چنین دگرگون شده است. یا اگر در آمریکای شمالی بازی های فوتبال چندان جایی ندارد دال برچیست؟ به صورتی که قرار است فوتبال در سال ۲۰۲۲ در آمریکای شمالی در سه کشور آمریکا، کانادا و مکزیک و در شهرهای مختلف انجام گیرد. یا این که رونالدو و مسی حقوقی مثلن از شرکت هواپیمائی امارات عربی و قطر می گیرند که برابر بودجه ی یک سال آموزش و پرورش آن کشورهاست، آیا می تواند در آینده نیز با ورود کشورهای تازه نفس که آرایش های تازه ای در اداره ی کشور و در نتیجه در بهبود ورزش کشور داده اند به همین صورت باقی بماند؟ یا دولت ایران که الان به شکل "IR IRAN" در عرصه ی بازی های جام جهانی فوتبال ایران را عرضه می کند، یعنی "جمهوری اسلامی ایران"، و این "جمهوری اسلامی" را می خواهد به ایران و مردم ایران حقنه کند تا چه حد می تواند در این امر موفق شود؟

کاپیتان اسپانیا اما حرف زیبائی زد. برنده ی اصلی زنان ایران بودند که توانستند راه بیابند به استادیوم آزادی برای تماشای بازی. اینجاست که فوتبال، مردمی ترین بازی جهان سیاسی می شود. ممکن هایی را ایجاد می کند. نفی چپ روانه ی بازی ها بدون در نظر گرفتن این امر عقب نشستن از حرکت هاست، حتی اگر از جاهایی استفاده های ابزاری از آن شود. و پرسش بزرگ اینست : ما چرا از این حرکت ها استفاده برای خواست های دیرنده و جاگیر و فراخواننده ی خود نکنیم؟
حتی بحث هایی هست مبنی براینکه بازی های جهانی را اقتصاد جهانی می چرخاند. هدف نه بازی که پول است. اما یادمان نرود فوتبال را بچه ها در دنیا در زمین های خاکی بدون کفش بازی می کنند. این بچه ها امیدواریم که روزی یاد بگیرند خود این بازی های جهانی را در دست بگیرند با هدف عمدتن سلامت جسم و روح.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست