روزنامه، قدرت و مسلخ روزنامهنگاری
سعید برآبادی
•
فیلمی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود با تصویری از برگشتیهای مجلات همشهری. بر اساس صحبتهای فیلمبردار این تصاویر که روی فیلم شنیده میشود، بستههایی باز نشده از عناوین مختلف مجلات همشهری در یک سیلو روی هم تلنبار شدهاند و به گفته او «کوهی از برگشتیهای مجلات همشهری» را در این انبار ساختهاند؛ مجلاتی که به همان شکل آکبند خود و در بستههای بازنشده، به چاپخانه برگشتهاند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۷ تير ۱٣۹۷ -
٨ ژوئيه ۲۰۱٨
جامعه نو| «فیلمی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود با تصویری تلخ از برگشتیهای مجلات همشهری. تلقی اول، نوعی گل به خودی است؛ احتمال میرود که این تصاویر برای تسویهحسابهای شخصی و درونی در مجموعه بزرگ همشهری تهیه و منتشر شده و حالا مدعی و متهم پیدا کرده است. تصور دوم، رجعت به دورهای ست که «به شوشتر زدن گردن مسگری»؛ همشهری در حال تلاطم تازهای ست. بر اساس اخباری که در میان روزنامهنگاران گوش به گوش میگردد، با رفتن نجفی و آمدن شهردار جدید، بزرگترین کمپانی خصولتی مطبوعات در ایران (که از بودجه شهرداری ارتزاق میکند) برای بار دوم بعد از رفتن قالیباف، دچار زلزله شده و بعید نیست که مدیران برای انداختن بار گناه اخراج و تعدیل و تغییر تحریریه گروه مجلات وابسته به شهرداری تهران، این فیلم را تهیه و توزیع کرده باشند. گزینه سوم نیز مجددا به دنبال یافتن مقصر است و به نظر میرسد در این فقره، برای هر فردِ مرتبط با حوزه مطبوعات، مقصر دقیقا کسی ست که این فیلم را تهیه و به رودخانه بیصاحب فضای مجازی سپرده است.
پرده بر افتاده. آنچه خانوادهای در پستوخانه مخفی کرده بود، حالا – درست یا غلط- پیش روی مردمی ست که نه تنها دیگر در سبد کالایشان، برای مطبوعات جایی ندارند بلکه اصولا به ما و شغل ما نیازی ندارند. کشور در حال عبور از تنگترین تنگهای است که نتوانسته با تهدید و تحدید، آن را پیشاپیش نادیده بیانگارد یا لااقل ببندد. در این عبور خراشانگیز و نفرتپراکن نیز، بین مردم و مطبوعات فاصلهای فراخ است و از این فراخی، دود در چشم مردم و مطبوعات و البته آن رکنِ چندم دمکراسی میرود.
اما حال که تقدیر بالاخره شرایطی را فراهم کرده و پستوخانه همشهری بارعام داده، بد نیست پرسش هایی درباره روزنامهنگاری و به طور اکید، رابطه روزنامهداری و قدرت مطرح شود؛ پرسشهایی که اگر این بار هم از طرحِ پاسخی برای آن، طفره برویم، شاید دیگر فردا آنقدر دیر و دور باشد که سیل حوادث، بنیان این خانه را از بیخ بکند و به همان رودخانه پرتاب کند.
اصلیترین پرسش، درباره روزنامهداریِ دولتها، شهرداریها و ارکان قدرت است؛ اینکه تا چه زمانی قرار است گلِ سرسبدِ تیراژ مطبوعاتی کشور در گروی روزنامهها و رسانههایی باشد که از بیتالمال دوپینگ میکنند و ناچارند در پیچهای تند، فرمان را به همان سمتی بچرخانند که از «بالا» گفته شده و نه خواسته مخاطب و اقتصاد بازار نشریه. در سالی که گذشت، جامجم، ایران و همشهری (و البته شهروند) که به کمپانیهای درشت اندام مطبوعات ایران بدل شدهاند، با تصمیمات اشتباه در تحریریههای خود، نشان دادند که این اندام پرورده، بیش از هر چیز حاصل هورمونهایی است که به بدنه آن تزریق میشود تا انجام ورزشهای سخت و نفسگیر فیزیکی. مسئولان وقت هم راضی از این عرض اندام در دکهها و «گیشه»ها، سرگرم معادلات خود در بدنه قدرت شدهاند، کاغذ دست به دست میکنند یا برای رفتنِ این و آن ژن خوب از/به لایههای قدرت، سرمقاله به نامشان چاپ میزنند.
در این میان طبیعیترین تصویر، همان انباشت مجلهها، نشریهها، بولتنها، ویژهنامهها، فصلنامهها، گاهنامهها و چه نامهها در پستوخانه مطبوعات ایران است چرا که اولین درس در باشگاههای پرورش اندام این است که «وقتی روی قرص افتادی، چشم از آینه برندار».
مقصر برگشتیهای یک نشریه، بیش از آن که اعضای تحریریهاش باشند، مدیرانی هستند که بودجههای دولتی و وسوسه نفوذ در قدرت و سری در سرها درآوردن، راهشان را به سوی مطبوعات کشور، «کج» کرده است. فرمول کار هم ساده است؛ بحمدالله همه مدیران کشوری، نمایندگان مجلس، شهرداران و … در خاطرات خود دورهای «خبرنگار» بودهاند، میدانند که مردم آنچه را منتشر میشود نمیخوانند و برایشان مهم نیست و از همه مهمتر، آگاه به کوتاهدیوارِ خبرنگاران هستند. بنابراین هر روز از تعداد نشریات و روزنامههایی که قرار است برای زنده ماندن روی دکهها بجنگند کاسته میشود و بر تعداد حجرههای کاغذ بازیافتی دور میدان امام حسین افزوده.
در این چرخه بیمار، مدیری که از یک روزنامه دولتی یا وابسته به دولت بیرون میآید، حالا رزومهای قابل اعتناتر دارد، روزنامهنگارانی که توانستهاند نان خود را دربیاورند، حالا راه نجاتی در بیرون از مطبوعات جستهاند و نیروهای مازاد تا قرارداد بعدی در مخفیگاههای خود میمانند و آفتابی نمیشوند. اما روزنامهنگار و روزنامهنگاری و روزنامه، دقیقا آن چیزی ست که در این میان به مسلخ رفته و هنوز به طور کامل سر بریده نشده است. تا فرصت هست باید برای این زخمِ باز فکری کرد؛ قطع تمام وابستگیها و روبهرو شدن با واقعیت روزنامهنگاری و روزنامهداری، شاید اولین و اصلیترین اقدام باشد.»
ماجرای فیلم «کوهی از برگشتیهای مجلات همشهری» چیست؟
به گزارش خبرنگار مهر، در حالی که اواخر هفته گذشته مدیریت «موسسه همشهری» پس از بررسی وضعیت مجلات در حال انتشار این موسسه - که در حال حاضر ۸ عنوان هستند - تصمیم به تمدید مهلت به سردبیران آنها برای تداوم انتشار این مجلات البته با رعایت اصل صرفهجویی در هزینهها تا سه ماهه دیگر (پایان شهریورماه) گرفت، دو روز پیش فیلمی در شبکه اجتماعی توئیتر منتشر شد که انبوهی از نسخههای فروش نرفته این مجلات را نشان میداد.
بر اساس صحبتهای فیلمبردار این تصاویر که روی فیلم شنیده میشود، بستههایی باز نشده از عناوین مختلف مجلات همشهری در یک سیلو روی هم تلنبار شدهاند و به گفته او «کوهی از برگشتیهای مجلات همشهری» را در این انبار ساختهاند؛ مجلاتی که به همان شکل آکبند خود و در بستههای بازنشده، به چاپخانه برگشتهاند.
این فیلم را «افشین امیرشاهی» گرفته که از قضا خود عضو شورای سردبیری روزنامه همشهری است. «افشین امیرشاهی» خود در این باره به خبرنگار مهر گفت: این فیلم که حدود ۶ ماه پیش در انبار «حکیمیه» موسسه همشهری گرفته شد و اخیراً در شبکههای اجتماعی پخش شده است، کاملاً مصرف داخلی داشت؛ به این معنی که هدف از تهیه آن، این نبود که در فضای مجازی و سایتها و کانالها منتشر شود بلکه مخاطب آن در روزنامه همشهری، یک نفر و آن هم مدیرمسئول روزنامه بود تا بررسی شود که وضعیت انتشار و نحوه توزیع مجلات همشهری به چه صورت است؟ وضعیت آگهیهای این نشریات چگونه بوده است؟ و چرایی این نکته که پکها حتی باز هم نشدهاند، مورد بررسی قرار گیرد، میزان برگشتیها و فروش هر مجله مشخص، و در عین حال در صورت لزوم از سایر مدیران مرتبط خواسته شود گزارشهای دقیق در این باره تهیه شود.
فیلمی از انبوه نسخههای برگشتی مجلات همشهری را می توانید اینجا ببینید
media.mehrnews.com
|