سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پیرامون گردهم آیی در قلعه ی بابک - محبوب تیشه
صدای آمریکا وپوشش دادن خبر دستگیری فعالین ملی مدنی تورک آذربایجان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱٨ تير ۱٣۹۷ -  ۹ ژوئيه ۲۰۱٨


همه ی کسانی که اخبار حوادث و رویدادهای سیاسی در ایران را دنبال می کنند اطلاع دارند که در چند روز گذشته به مناسبت گردهم آیی سالانه ی فعالین حرکت ملی مدنی تورک های آذربایجان در قلعه ی بابک، در راستای احقاق حقوق از دست رفته ی مردم تورک این منطقه، بازداشت های گسترده ای از این فعالین صورت گرفت. دستگاه اطلاعات و امنیت رژیم که از هر گونه خودآگاهی ملی و سیاسی، از هر گونه جنبش بیداری ملل تحت ستم در ایران می هراسد امسال بیشتر از سال های پیش به اقدامات پیشگیری کننده روی آورد و برای همین نیز سرکوب حرکت را با دستگیری چهره های فعال وشناخته شده ی این حرکت صلح آمیز و مترقی (از جمله عباس لسانی) کلید زد. خبرهای رسیده از خانواده های این زندانیان حاکی از آن است که فعالین حرکت ملی مدنی آذربایجان مورد ضرب و شتم قرار گرفته ا ند طوری که به سلامتی شماری از آنها اسیب وارد شده است. در این میان رسانه های بزرگ فارسی زبان ایرانی در خارج از کشور مثل بی بی سی، من و تو و صدای آمریکا علاقه ای به پوشش دادن این خبرها نشان ندادند و از بازنشر دادن تمامیت این خبر و پرداختن به ریشه های تاریخی - جغرافیایی و مضمون سیاسی این حرکت خودداری نمودند. این رسانه ها که در ظاهر از پراتیک خبررسانی آزاد و چرخش سانسور نشده ی اطلاعات دفاع می-کنند، در عمل اخبار را سانسور کرده و پنهان کاری پیشه نموده و نادیده گرفتن اخبار مربوط به ملل غیرفارس ایران (تا حدی به جز مورد کوردها) را به رویه ی ثابت خود تبدیل کرده اند. اینان که حکومت مستبد و سرکوب گر اسلامی را به نقض حقوق بشر متهم می کنند، با سکوت شان پیرامون خبر دستگیری و ضرب و شتم فعالان ملی آذربایجان و پوشش ندادن تحلیلی این خبر، در واقع همدست رژیم هستند و به نقض حقوق بشر رژیم صحه می نهند. حقوق بشر برای این بلندگوهای به اصطلاح دمکراتیک ایرانی در خارج از کشور فقط وقتی معنا دارد که با سیاست های رسمی رسانه هایشان همخوان باشد. موضوع فقط سکوت و بایکوت خبری نیست که کاش به همین خلاصه می شد، موضوع این است که اخبار مبارزات مردم تورک آذربایجان از سوی رسانه های تحت حمایت دولت های غربی در خارج از کشور تحریف و کاریکاتوریزه هم می شود. برای نشان دادن یک نمونه از تحریف اخبار حرکت ملی مدنی تورک های آذربایجان به دست رسانه های خارج کشوری بد نیست نگاهی بیندازیم به صدای آمریکا و پوشش دادن این رسانه به خبر دستگیری فعالین حرکت ملی آذربایجان و کاریکاتوری که از این جنبش ترسیم کرده:
«فعالان مدنی در آذربایجان می گویند بار دیگر در آستانه ی سال روز تولد بابک خرمدین حکومت ایران در آستانه ی گردهمایی سالانه در محل قلعه ی بابک، برخی فعالان مدنی و سیاسی را در شهرهای آذربایجان بازداشت کرده است». در این به اصطلاح پوشش خبری نام این فعالان بازداشتی شده برده نمی شود و علت دستگیری آنان هم چنین توضیح داده می شود: «سال هاست این قلعه محل بازدید مردم است اما حکومت جمهوری اسلامی ایران در دو دهه اخیر به بهانه حضور فعالان هویت طلب آذربایجان که در این محل جمع می شوند، با آنها برخورد می کند» .
خبرنگار در توصیف این قلعه هم می نویسد: «قلعه یا دژ بابک یک بنا بر بلندی ۲۳۰۰ متری کوهی در سه کیلومتری شهر "کَلِیبَر" در استان آذربایجان شرقی است که در زمان ساسانیان ساخته شده اما به نام بابک خرمدین شناخته می شود؛ فرمانده ایرانی که هزار و صد سال پیش علیه خلفای عباسی قیام کرد».
در پایان هم می نویسد: «در دو سال اخیر برخورد مشابهی در ۷ آبان روز تولد منتسب به کوروش کبیر در پاسارگاد صورت گرفت. بعد از حضور خیره کننده مردم در مقبره کوروش کبیر، در دو سال اخیر، جمهوری اسلامی در این روز مانع حضور مردم در اطراف این مقبره شد».
در پایین قصد دارم به «واسازی» این تکه خبر کاریکاتورگونه بپردازم و پیام نهفته در این به اصطلاح پوشش خبری را روشن کنم.
به عنوان مقدمه باید بگویم: از این نکته بگذریم که بین مورخان اختلاف نظرهای جدی وجود دارد که آیا بابک تورک بوده یا نسب اش چیز دیگری است. آنچه اهمیت دارد این است که بابک تورک یا غیرتورک از سوی مردم تورک آذربایجان به خویشاوندی پذیرفته شده است طوری که او را «آتا بابک» می-نامیم.بابک نماد ایستادگی و مقاومت در برابر بیدادگری و سرخم نکردن در مقابل زور و دست درازی به حقوق فرهنگی و سیاسی است و برای همین به عنوان منبع الهام مبارزات ملی مدنی مردم ما انتخاب شده است. به جز این نکته ی فرعی، اجازه دهید که ببینیم لابلای به اصطلاح خبررسانی صدای آمریکا چه پیامی به خواننده ی بی اطلاع از وضعیت سیاسی جهان و کشور القاء می شود.
۱. این که نویسنده ی متن از هم گسیخته ی بالا، فعالین ملی مدنی تورک آذربایجان را «فعالان مدنی در آذربایجان» می نامد، خود به معنای تحریف آشکار آن تعریفی است که این فعالین از خود به دست می دهند. کلمه ی تورک و ملی را از عبارت «فعالین ملی مدنی تورک آذربایجان» حذف کنید معلوم نخواهد شد که چه کسانی دارند چه کار می کنند یا به بیان بهتر چه کسانی دارند برای چه چیزی مبارزه می کنند. آیا اعضای همه ی گروه های اتنیکی در آذربایجان در این مقوله ی «فعالان مدنی آذربایجان» جای می گیرند یا فقط گروه و دسته ی خاصی است که این حرکت مدنی-سیاسی را پیش می برد وبه همین دلیل هم لازم است نام این گروه و دسته در عبارت فوق ذکر شود؟ خواهیم دید که رسانه ی صدای آمریکا با حذف عامدانه ی تعلق اتنیکی کوشندگان تورک حرکت ملی مدنی آذربایجان از خبر، به چه ورطه ی رقت بار و فلاکت آمیزی از «تحلیل حرفه ای» سقوط می کند. صدای آمریکا آسمان و زمین را به هم می بافد تا در پایان همه چیز را به نفع سیاست سلطنت طلبی و پان ایرانیسم خود تمام کند.   
۲. خبر بالا می گوید که در آستانه ی سال روز تولد بابک ودر آستانه ی گردهم آیی سالانه در قلعه ی بابک، رژیم عده ای از «فعالین مدنی آذربایجان» را دستگیر کرده است. دقت کنید که کلمات تا سرحد امکان خنثی شده و از بار تاریخی ومبارزاتی خود تهی گشته و در واقغ به دقت سیاست-زدایی شده و سپس کنار هم آورده می شوند. اگر یک خواننده ی بی اطلاع از جغرافیای سیاسی و تاریخی منطقه، این به اصطلاح خبر را بخواند چنین می فهمد که رژیم با بابک خرم دین «بد است» با او میانه اش خوب نیست و به همین دلیل از «فعالین مدنی آذربایجانی» (که معلوم نیست چرا از لج رژیم به بابک مهر می ورزند) هم بدش می آید و دوست ندارد آن ها تولد بابک را جشن بگیرند و به همین جهت هم دستگیرشان کرده است. سیاست زدایی از حرکت ملی مردم تورک آذربایجان از این بهتر ممکن نیست. می خواهید مردم را غیرسیاسی و سطحی نگر بار بیاورید این گونه خبرسازی بهترین راه رسیدن به مقصود است (مثل همان برنامه های خوانش تصویری از تاریخ ایران متاخر و علل سقوط سلسله ی پهلوی که هر ساله به مناسبت فرا رسیدن ۲۲ بهمن از تلویزیون من و تو پخش می شود).
٣.
واقعیت این است که حدودا دو دهه پیش، اواسط تیرماه (به مناسبت تولد بابک خرمدین)به ابتکار پروفسور محمد تقی زهتابی و حسن دمیرچی و برخی دیگر از بزرگان آذربایجان، به عنوان روز آشتی با طبیعت و پاس داشت تاریخ و فرهنگ و هنر جغرافیای سیاسی آذربایجان تعیین شده است و به این مناسبت هر ساله عده ی کثیری از فعالین ملی مدنی تورک آذربایجان به سمت قلعه ی بابک راه پیمایی آرام ومسالمت آمیزی انجام می دهند و در آن مکان به اجرای رقص و موسیقی می-پردازند و سخنرانی هایی در بزرگ داشت فرهنگ و زبان تورکی ایراد می کنند و بیم و امیدهای خود را در باره ی حال و روز دریاچه ی ارومیه و وضعیت محیط زیست جغرافیای آذربایجان و اقتصاد تخریب شده اش و فقر فزاینده ی مردمانش با هم در میان می گذارند. همین فعالین تورک آذربایجانی بودند که در اعتراض به سیاست های خانمان برانداز و هستی سوز این رژیم در رابطه با خشکانیدن دریاچه ی ارومیه زنجیره ی انسانی به گرد آن تشکیل دادند و توجه جهانیان را به قتل دریاچه ی ارومیه جلب کردند. همین فعالین و مردم بومی هستند که پیوسته به پاکسازی محیط زیست خود می پردازند و در تلاش هستند تابه مردم منطقه و کل ایران در باره ی وضعیت این منطقه آگاهی رسانی کنند. اما رسانه ی صدای آمریکا هیچ منفعتی در بازتاب دادن این گستره ی مطالباتی و عمق حرکت مدنی سیاسی تورک های آذربایجان ندارد و به همین جهت هم خبری سر و دم بریده نقل می-کند که چیزی جز تحریف واقعیت در آن به چشم نمی آید.

۴. خبرنگار صدای آمریکا در ادامه می نویسد: «سال هاست این قلعه محل بازدید مردم است اما حکومت جمهوری اسلامی ایران در دو دهه اخیر به بهانه حضور فعالان هویت طلب آذربایجان که در این محل جمع می شوند، با آنها برخورد می کند».
خبرنگار تمام تلاش خود را می کند که ارتباط درونی بین قسمت های گوناگون خبررا از هم بگسلد و تکه نوشته ای بی بو و بی خاصیت تحویل خواننده ی بخت برگشته ای بدهد که منبع خبری اش را چنین رسانه ی بی کیفیتی انتخاب کرده است. بی انصاف نباشیم شاید هم نویسنده ی این سطور آدمی است از سیاست و اوضاع جهان بی خبر که بابت چند دلار ناقابلی که کف دستش می گذارند مجبور است در برابر مدیران این رسانه وسیاست رسمی آن کرنش کند و آنچه بالایی ها می گویند را تایپ کند و به خورد خواننده بدهد. دلیل هر چه که باشد، در هر حال ارتباط درونی بین حوادث و رویدادها و معنای درونی آن ها در این پوشش خبری از بین رفته است. کلمات بدون هیچ پیوند درونی، بدون این که به یک واقعیت بیرونی اشاره کنند و معنایی از آن به دست بدهند و خواننده را به فکر یا تعجب و درنگ وادارند، یا مهم تر از آن خواننده را به همبستگی با این فعالین سوق دهند و یا این که خواننده را وادارند تا نگاهی تحلیلی و انتقادی نسبت به این حرکت اتخاذ کند و در نتیجه میل به کنش گری را در او بیدار کنند، با شلختگی پشت سر هم ردیف شده اند و ممکن نیست خواننده بتواند بفهمد که قلعه ی بابک و «فعالین مدنی آذربایجان» و دستگیری آن ها در استانه ی زادروز بابک خرمدین چه ربط وثیقی به هم دارند و چه کاری از او برای تاثیرگذاری بر این وضعیت ساخته است. همین سردرگمی و اغتشاش عمدی در خبررسانی هم پرده از کیفیت کار خبرنگار وسطح تعهد سیاسی و دمکراتیک مدیران این رسانه برمی دارد.
هویت طلبان آذربایجان چه کسانی هستند؟ اصلا منظور از «هویت طلب» کیست؟ یعنی این افراد هویت ی ندارند که حالا هویت خود را از قلعه ی بابک طلب می کنند؟ شاید هم هویتی داشته اند و آن هویت از آن ها سلب شده وحالا این افراد با به جان خریدن تهدیدات و خطرات زیادی از جمله دستگیری و زندان و ضرب وشتم و غیره می خواهند آن هویت سرکوب شده و به زور ستانده را از نو احیا کنند و به دست آورند؟ آیا خواننده ی رسانه ی غول پیکری همچون صدای آمریکا حق ندارد به اطلاعاتی صحیح در باره ی «هویت طلبی» این فعالین دست پیدا کند؟ آیا این هویت طلبان، از هویت خاص خود به شما چیزی نگفته اند؟ اگر نام خاصی دارند وخود را مثلا تورک می نامند آیا اخلاق ژورنالیستی و لیبرالی (آمریکایی) خبررسانی حکم نمی کند که نام ملی این به اصطلاح هویت طلبان را هم بنویسید تا خواننده ی بینوا بداند که منظور شما، تورک های آذربایجان هستند که خواستار خودگردانی محلی و خودمختاری منطقه ای هستند تا به این وسیله بتوانند به احیای محیط زیست تباه شده شان کمر بنندند، و در ضمن خواستار آموزش به زبان مادری خود تورکی هستند و همه وقت و همه جا شعار می دهند: تورک دیلینده مدرسه اولمالیدی هر کسه (آموزش به زبان تورکی امری است ممکن) و به همین جهت هم رژیم هر ساله به بازداشت و ضرب و شتم آنان مبادرت می ورزد و تلفنی خانواده ها و خودشان را به آزار و اذیت تهدید می کند تا از حضورشان در قلعه ی بابک پیشگیری به عمل آورد. آیا خواست احیای دریاچه ی ارومیه هویت طلبی است؟ آیا خواست مشارکت سیاسی و مدنی و اقتصادی وفرهنگی در مدیریت منطقه ای که این فعالین در آن زندگی می کنند، هویت طلبی است؟ آیا اعتراض به عقب نگه داشتن عامدانه ی آذربایجان در همه ی زمینه ها هویت طلبی است؟ آیا خواست آموزش به زبان مادری هویت طلبی است؟ اگر مطالبه ی این حقوق هویت طلبی است بله با افتخار اعلام می کنیم که هویت طلب هستیم.خوب است شما هم کمی در باره ی هویت خودتان در امریکا حرف بزنید. آقایان وخانم های خبرنگار، اگر حالا که در خارج کشور در مهد «دمکراسی» هستید و به اصطلاح اپوزیسیون یک رژیم سرکوب گر و مملو از سانسوربه حساب می آیید اخباری را که ناخوشایند شما و خلاف درک شما از تضادهای درون جامعه هستند این چنین تحریف کنید، خدای ناکرده فردا که وسط «پایتخت» مستقر شدید چگونه اخبار تضادهای داخل جامعه را پوشش خواهید داد؟ تضادهای درون این کشور به دعواهای بین ترامپ و خامنه ای محدود نمی شود به دعواهای بین جناح های درونی رژیم خلاصه نمی شود. تضادهای دیگری در این کشور وجود دارند که نیازمند درک و بررسی تاریخی انتقادی هستند و راه حل های خاص خود را می طلبند. یکی از این راه حل هاایجاد یک چارچوب حکومتی مبتنی بر فدرالیسم است که امکان خودگردانی منطقه ای و ملی را برای ملل ساکن ایران فراهم می کند، چیزی که نه استبداد شاهنشاهی و نه استبداد اسلامی هیچ یک از عهده ی انجام آن برنمی آیند.

۵. خبرنگار سپس به توصیف قلعه ی بابک می پردازد و می نویسد: «قلعه یا دژ بابک یک بنا بر بلندی ۲۳۰۰ متری کوهی در سه کیلومتری شهر "کَلِیبَر" در استان آذربایجان شرقی است که در زمان ساسانیان ساخته شده اما به نام بابک خرمدین شناخته می شود؛ فرمانده ایرانی که هزار و صد سال پیش علیه خلفای عباسی قیام کرد».
خبرنگار بیش از این که در باره ی «هویت طلبان»ای بنویسد که هر ساله در این قلعه جمع می شوند تا «هویت طلبی» کنند، برای این قلعه «هویت» تراشی می کند. در باره ی این قلعه و «هویت ایرانی-ساسانی» آن می نویسد که گویا «به اشتباه» هویت اش به نام بابک «فرمانده ایرانی» گره خورده. خبرنگار که «هویت طلبان» قلعه ی بابک را که حی و حاضرند، و در باره ی خود و مطالباتشان خروارها متن نوشته اند و برای رسیدن به این مطالبات مبارزه ها کرده اند، نمی شناسد و از هویت شان اطلاعی ندارد به ناگهان متخصص هویت شناسی بابک می شود: «یک فرمانده ایرانی (باز جای شکرش باقی است که افسر شاهنشاهی نامیده نشد) که علیه خلفای عباسی قیام کرده بوده است». خبرنگار از هویت افرادی که با زبان خود اسم و رسم شان را بیان می کنند، خبر ندارد اما از هویت بابک که قرن ها پیش می زیسته و مناقشه بر سر اصل و نسب او هنوز به پایان نیامده، به خوبی خبر دارد.
۶. بند پایانی نوشته ی خبرنگار صدای آمریکا به یک اعلامیه ی سیاسی هویت طلبانه آن هم از نوع سلطنت طلبی نزدیک می شود و نقطه ی اوج به اصطلاح بی-طرفی در پوشش دادن خبر و مهارت حرفه ای در تحلیل مشخص و دقیق اخبار از سوی این رسانه را به نمایش می گذارد. خبرنگار پس از این که از «هویت طلبان» آذربایجانی نوشت بی آن که نقاب از چهره ی این هویت طلبان بردارد تا ما بدانیم این انسان های عجیب کیستند که در قرن بیست و یکم هنوز هویت و شناسنامه ندارند، و در ضمن معلوم نکرد که این فعالین هویت شان را از چه کسی یا کسانی طلب می کنند، و اصولا چرا در قلعه ی بابک دنبال گم گشته ی خود (هویت شان) می گردند؛ در قدم بعدی، به جای این همه، هویت قلعه ی بابک و جز آن هویت بابک «فرمانده ایرانی» را توضیح می دهد، و در پایان همه ی آن چه را که در به اصطلاح خبررسانی اش پوشش داده بود به «هویت طلبی» در مقبره ی «کوروش کبیر» گره می زند و نتیجه می گیرد که: «در دو سال اخیر برخورد مشابهی در ۷ آبان روز تولد منتسب به کوروش کبیر در پاسارگاد صورت گرفت. بعد از حضور خیره کننده مردم در مقبره کوروش کبیر، در دو سال اخیر، جمهوری اسلامی در این روز مانع حضور مردم در اطراف این مقبره شد».
نتیجه ای که خبرنگار می گیرد، این است که بابک فرمانده ایرانی بوده است، قلعه ی بابک هم قلعه-ای است ایرانی ساخته ی دست ساسانیان، پس هویت طلبان آذربایجانی هم که هویت خود را از فرمانده ایرانی طلب می کنند همان کاری را می کنند که بازدیدکندگان از مقبره ی «کوروش کبیر» می کنند. راه حل در هر حال دخیل بستن به سلطنت و هویت «ایرانی» است.
تحلیل علمی - انتقادی از رویدادهایی تا این اندازه متفاوت وحتی متضاد، پیش کش این رسانه ورسانه های مشابه با آن، که چنین توقعی از عهده ی آنان بیرون است.امااز این رسانه ها انتظار می رود که برای اثبات صداقت حرفه ای خودشان هم شده، دست کم یک رویداد مهم سیاسی نظیر حادثه ی قلعه ی بابک را پوشش خبری خشک و خالی بدهند، یا شاید این چیزی نیست که بابت آن استخدام شده اند. برخورد سیاسی تحریف-گرانه و کاریکاتورسازی رسانه ی صدای آمریکا و همپالگی هایش از یک حرکت مترقی همچون حرکت دمکراتیک وعدالت خواهانه ی ملی مدنی تورک های آذربایجان، و شبیه کردن آن به چیزی از بیخ وبن متفاوت و متضاد با آن (جمع شدن در مقبره ی کوروش و پاس داشت سلطنت که نهادی از بیخ وبن غیردمکراتیک است)، از حافظه ی جمعی مردم ما زدوده نخواهد شد. این کاریکاتورسازی باید زنگ خطری برای ما دلبستگان جغرافیای سیاسی آذربایجان باشد.در تورکی ضرب المثلی داریم که می گوید به خرگوش نهیب می زنند که در رو، و هم زمان قلاده ی سگ شکاری را از گردنش باز کرده و سوت می زنند که بگیرش. (دووشانا دئییر قاچ تازی یا دئییرتوت). منظور این که همان کسی که خرگوش (افرادی که به بارگاه کشورهای خارجی پذیرفته می شوند) را تشویق به دویدن می کند، همزمان سگ شکاری اش را می-تازاند تا خرخر ه خرگوش را بفشارد (همان ها دست پروردگانی دارند که اخبار مورد نظر شما را چنین کاریکاتویزه می کنند و از ریخت می اندازند).
راه نجات در وحدت یابی ملت تورک آذربایجان است و طرح برنامه ها و خواست هایی که از سوی مردم ما حمایت شوند. چشم امید داشتن به کسانی که همزمان دشمنان ما را کف دستشان غذا می-خورانند، فرجامی جز بدنامی وطرد شدن از حرکت واقعی مردم تورک آذربایجان نخواهد داشت. اتحاد جماهیر شوروی سابق با آن همه طمطراق ایدئولوژیک در حمایت از جنبش های آزادی بخش کشورهای جهان سوم، حرکت بزرگ ملت ما را در دوره ی فرقه ی دمکرات به توافقی ناچیز با حکومت مرکزی ایران وقدرت های غربی رقیب فروخت. همین باید درسی باشد برای ما تا جز به خود و نیروهای لایزال مردمی تکیه نکنیم. همان طور که رژیم اسلامی به علت بی آبرویی و فقدان مشروعیت در بین مردم کشور توان چانه زنی با کشورهای قدرتمند جهانی و منطقه ای را ندارد و هر بار مجبور است به زبونی و دریوزگی بغلتد و پشت پرده هزار امتیاز ناروا به قدرت های جهانی و منطقه ای بدهد، هر فرقه و گروه از بین تورک های آذربایجان هم اگر بخواهد از خواست-های عمومی حرکت ملی آذربایجان عدول کند و در خفا و آشکار با قدرت های منطقه ای و جهانی واردگفتگوشود، به همین وضعیت فلاکت بار خواهد افتاد و ناچار خواهد شد که در نهایت منافع جنبش را زیر پا بگذارد. از سوی دیگر راه حل مشکلات ما در آذربایجان نامه نویسی و جمع آوری امضا از امثال رضا کیانیان و سلبریتی های حکومتی (مثلا برای احیای دریاچه ی ارومیه)هم نیست. حرکت ملی آذربایجان باید حرکتی باشد مستقل و متکی به رای و خواست دمکراتیک مردم تورک آذربایجان، که هر راهی به جز این به ناکجاآباد منتهی خواهد شد. بهتر است هر چه زودتر به این نکته پی ببریم که ملت ما در مسیر دشوار حق طلبی، برابری خواهی و خواست احیای زیست محیط به نابودی کشیده شده اش و احقاق حقوق ملی اش ناچار است تنها به خود و مردم بومی خود و همدلی انسان های آزاده در ایران، منطقه وجهان تکیه کند. بهتر است هر یک خبرنگاری صادق برای درج و نشر اخبار سرزمین مان باشیم و روی افکار عمومی کشور و منطقه تاثیر بگذاریم. صدای آمریکا و دیگر رسانه های سرسپرده تنها وقتی صدای ما را واقعا منعکس خواهند کرد که ما به یک حرکت قدرتمند دمکراتیک مردمی و متحد تبدیل شویم و از منیت های دوره ی فئودالی وفردیت های غیردمکراتیک عبور کنیم و به منافع میهن و ملت رنج کشیده ولی سرافرازمان متعهد باشیم.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست