سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کدامین گزینه، اصلاح یا انقلاب؟ - بخش پنجم؛ آفتها و موانع پیش روی جنبش! - جواد رضایی میرقائد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۵ تير ۱٣۹۷ -  ۱۶ ژوئيه ۲۰۱٨


مداخلات بشردوستانه
*بخشی از اپوزیسیون سرنگون طلب برخلاف مدعیان ضدامپریالیست تحت لوای چپ عنوان می کند: رژیم جمهوری اسلامی جنایتکار است و به هیچ قانونی بشری پایبند نیست، باعث ویرانی کشور و عدم امنیت در منطقه شده است، حقوق بشر و بین المللی را محترم نمی شمارد، مستبد و اصلاح ناپذیر است، اعتراضات مسالمت آمیز را بر نمی تابد و خواسته های مردم را با زندان و کشتار پاسخ می دهد، منابع کشور را چپاول و از منافع مردم برای بقای خود به دیگر دولتها امتیاز می دهد، مخازن غنی گاز و نفت کشور را می فروشد و با دلارهای آن سلاح و مزدور خریداری می کند و بواسطه آن ملت را سرکوب و در فقر و محرومیت نگه میدارد، لذا نتیجه می گیرند، برای نجات مردم ایران باید این رژیم سرنگون گردد.
آنها معتقدند برای اینکه بتوان رژیم را سرنگون کرد باید شریان حیاتی آنرا که همان صدور نفت و دلارهای نفتی است را قطع نمود، زیرا در صورتی که رژیم نتواند دلارهای نفتی را بدست آورد نخواهد توانست مزایا و تدارکات نیروهای سرکوبگر خود را تهیه و اوضاع اقتصادی نابسامان خود را به پیش برد، نتیجه اینکه وقتی وخامت اوضاع اقتصادی تشدید یابد توده های ناراضی بیشتری از مردم سر به شورش خواهند گذاشت و نیروهای سرکوبگر رژیم که در این مرحله فرسایشی تعضیف شده اند، نخواهند توانست قیام توده ها را مهار و تحت چنین فشاری ناچارا رژیم تن به عقب نشینی و شکست خواهد داد.
آنها معتقدند اگرچه قطع صدور نفت و دلارهای نفتی باعث بعضی از فشارها بر زندگی مردم خواهد شد اما مردم ایران طی چهار دهه گذشته همواره مورد فشار بوده اند و آنها خیری از دلارهای نفتی ندیده اند. آنها باور دارند چنانچه چنین تزی اجرا شود یقینا مردم برای مدت کمی آسیب خواهند دید اما برای همیشه از ظلم حکومت اسلامی نجات خواهند یافت.
آنها بدرستی عنوان می کنند مردم ایران بطور روزانه از دست حکومت اسلامی دچار رنج و عذاب بسیار می شود و هر روز که این حکومت در قدرت باشد باعث ویرانی و جنایت بیشتری در کشور خواهد شد.
این بخش از اپوزیسیون یگانه راه عملی تز خود را اجرای تحریمهای هوشمندانه و هدفمند دنیای غرب و سازمان ملل متحد می داند، اینها در صدند تا به امریکا و دیگر متحدانش اثبات نمایند یگانه راه امنیت منطقه و نجات مردم ایران حذف رژیم اسلامی از طریق تحریمهای همه جانبه و هوشمندانه است. آنها معتقدند خرید نفت، فروش بنزین و دیگر مبادلات اقتصادی، سیاسی، نظامی و دیپلماتیک با رژیم اسلامی باید قطع گردد، هر چند مردم ایران برای مدتی همچون چهار دهه گذشته دچار مشکل شوند!
واقعیت این است در شرایط کنونی بخشی از مردم ستم کشیده کشورمان بر اثر جنایت و ستم رژیم اسلامی چنان بستوه آمده اند که آنها نیز حاضر خواهند بود از در ناچاری خود را به دست چنین تزهایی بسپارند. آنها می گویند "مرگ یکبار، شیون هم یکبار"، آنها هم معتقدند درآمدهای حاصل از فروش نفت تاثیری در بهبود زندگی آنها نداشته است و دورنمای بهتری را برای آینده خود متصور نیستند.
مردم بطور روزانه، تحقیر، تبعیض و بیعدالتی را در حکومت اسلامی لمس می کنند، آنها همه معضلات حاصل از عملکرد رژیم اسلامی را به عینه دیده اند و حاضر خواهند بود برای سرنگونی این رژیم همه مصیبتها را بردوش کشند و هزینه ها را پرداخت نمایند.
شاید در شرایطی که مردم به ستوه آمده اند و در شرایط انفجاری بسر می برند نتوان به خاطر چنین تفکرات مخدوشی آنها را مورد سرزنش قرار داد، اما وقتی بخشی از مدعیان جنبش چنین تزهایی را مطرح می کنند و در مجالس دولتهای غربی چنین ایده هایی را ارائه می دهند، این راهکار چیزی جز استیصال، خودباختگی و زانو زدن در مقابل بیگانه و عدم توجه به تجربه های ویرانگر گذشته از طرف آنها نخواهد بود.
یقینا برای رسیدن به اهداف انسانی نمی توان از روشهای غیر انسانی استفاده نمود، ما نیز همچون آنها به ظلم مضاعفی که از جانب حکومت جمهوری اسلامی بر مردم روا می شود آگاهیم و قبول داریم که تنها راه رهایی مردم ایران سرنگونی این رژیم ضد بشری است اما برخلاف این هموطنان معتقدیم برای سرنگونی حکومت اسلامی باید به نیروی توده ها متکی بود. تغییر، سرنگونی و حق تعیین سرنوشت اولین خواست ملت ایران است و این حق مردم است که با قدرت و انتخاب روشهای مناسب رژیم اسلامی را واژگون سازند.
سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بخشی از مطالبات مردم ایران است اما آنچه از این خواسته تفکیک ناپذیر خواهد بود رسیدن به یک نظام دمکراتیک مردمی است، لذا تنها با داشتن یک اپوزیسیون متحد و قدرتمند می توان از این رژیم گذشت و پس از آن استقلال ، آزادی و عدالت اجتماعی را در کشور مستقر نمود.
تجربه نشان داده است در صورتی که بیگانگان در کشوری مداخله نکند ملتها بهتر می توانند مبارزات خود را پیش برند و جنبش را به سرانجام رسانند، برای این ادعای خود لازم نیست به تجربه های جهانی اشاره نمود، تاریخ مبارزات مردم کشورمان گویای این مدعاست که بیگانگان در قدرت گیری جنایتکارانی همچون رژیم جمهوری اسلامی نقش مهمی داشته اند و در زمانی که این وابستگان آنها نتوانستند بدرستی ایفای نقش نمایند بدون تغییرات ساختاری کیفی، این مهره های سوخته را عوض نمودند.
براساس تجربه های مختلف تاکنون دریافتیم که قدرتهای استعماری و امپریالیستی هیچگاه حقوق برابر دیگر ملتها را به رسمیت نخواهند شناخت و براساس خواست آنها سیاستهای خود را تنظیم و اجرا نخواهند کرد، از این روی آنها خواهان دولتهای دمکراتیک در مناطقی که آنرا جزء منافع مشروع خود می دانند نخواهند بود زیرا دولتهای دمکراتیک روابط خود را براساس منافع ملی با دیگر دولتها تنظیم خواهند نمود و این مغایر با مقاصدی است که انحصارات صاحب قدرت در ارتباط با دیگر ملل دنبال می نمایند.
بطور خوشبینانه تنها می توانیم بعنوان یک آلترناتیوی قدرتمند از دیگر قدرتهای بیگانه بخواهیم در کشور ما دخالت نکنند و یا از حاکمیت استبدادی جمهوری اسلامی حمایت ننمایند!
قطع صدور نفت و دلارهای نفتی باید بدست توانای کارگران و زحمتکشان همین کشور صورت گیرد، این آنها هستند که باید متناسب با منافع ملی کشور خود کنترل شیرهای صدور نفت را در اختیار داشته باشند نه با تحریم توسط کارتلها و دولتهای غربی، جنبش ملی شدن صنعت نفت به رهبری قهرمان ملی خود دکتر محمد مصدق اولین گام در مبارزه را حفظ استقلال دانست و تا به آخر بدان وفادار ماند.
جنبش انقلابی مردم ایران، کارگران و زحمتکشان میهنمان درس مبارزه برای استقلال و آزادی را از زمان جنبش ملی شدن صنعت نفت در برابر بیگانه و عوامل خودباخته داخلی آموخته و تجربه آنرا در انقلاب ۵۷ بکار بسته اند، آنچه آنها را از دخالتگری مستقیم در جنبش ملی باز میدارد، ناتوانی آنان نیست بلکه این آنها هستند که از دخالت بیگانه در امور کشور در هراس بوده و اپوزیسیون متحد و دمکراتی را پیشاپیش جنبش خود هم اکنون نمی یابند.
انقلاب و مبارزه انقلابی عجله بردار نیست، بی عملی و انحراف را برنمی تابد، رهبران دمکرات برای انقلابی دمکراتیک باید تدارک آنرا پی ریزی نمایند، قدرتهای استعماری و امپریالیستی به جز انقلابات رنگی و تجزیه کشورها در پیروزی و تداوم هیچ انقلابی پیشگام نبوده اند.
اولین گام هر انقلابی حفظ استقلال و منافع ملی است و این خواسته در هیچ زمانی با منافع چپاولگران بین المللی همسویی و همخوانی نخواهد داشت! طرح تحریم اقتصادی هدفمند از جانب بخشی از خودباختگان وطنی بهمراه دولتهای غربی، کدام هدف را برای آنان و کدام هدف را برای بیگانه دنبال میکند، آیا با چنین طرحهای گستاخانه و ریاکارانه ای نباید منتظر تز بخش دیگری از خودباختگانی بود که برای یکسره کردن کار رژیم خواهان اقدام نظامی هدفمند از سوی ناتو و اسرائیل می باشند؟
براستی تز آنان بدنبال کدام هدف برای انحصارات مالی، نظامی، نفتی و دولتهای بیگانه است؟
آیا طرح تحریم اقتصادی و یا تهدید به حمله نظامی آب ریختن به آسیاب رژیم اسلامی و امپریالیسم جهانی نیست؟ یقینا اجرای چنین سناریوهایی باعث خواهد شد تا توده های مردم بجای حضور بیشتر در صحنه مبارزه مجبور خواهند شد بیش از گذشته درگیر مشکلات بغرنج تری گردند و رژیم همانند دهه شصت به اسم مبارزه با عوامل بیگانه، محاصره اقتصادی و نظامی با شدت بیشتری مردم معترض و بستوه آمده را سرکوب کند.
آیا چنانچه تحریم اقتصادی و یا حمله نظامی تحت هر نامی که صورت پذیرد زیربنای اقتصادی کشور را که حاصل سرمایه های ملی و تلاش مردم است را نابود نخواهند کرد تا مجبور شویم برای جبران عقب ماندگی و بازسازی کشور دیگر ذخائر خود را دو دستی تقدیم کرده و استقلال خود را در بازارهای بورس آنها به حراج گذاریم؟
در چنین شرایطی آنها سعی خواهند کرد با اجرای تحریمهای هدفمند رژیم را وادار به تغییر رفتار و یا تمکین در برابر خواسته های خود نمایند و چنانچه نافرمانی کند آنرا فرسوده و زیربنای کشور را منهدم خواهند ساخت تا زمینه برای تجزیه و حمله نهایی آماده گردد.
آیا باید همچون احمد چلبی ها شاهد تحریم اقتصادی و یا حمله نظامی هدفمند در کشورمان بود، آیا باید خواهان انتخابات آزاد زیر نظر سازمانهای بین المللی به شیوه کرزای و دولت دست نشانده نوری مالکی شد؟
تجربه کردستان عراق و مبارزات خونبار آنها بهمراه حمایتهای همه جانبه رژیم اسلامی و دولت امریکا با حکومت صدام پیش روی ما می باشد. نزدیک به دو دهه از سقوط صدام می گذرد، دولت اقلیم کردستان عراق تحت فشار دولت امریکا و رژیم اسلامی هنوز هم نتوانسته است استقلال خود را بدست آورد و عملا تابع دولت مرکزی عراق، رژیم اسلامی در ایران، دولت ترکیه و امریکا می باشد!
چرا مخالفین چپ و یا راست حکومت اسلامی از تجربیات هم سلفان خود در گذشته بهره نمی گیرند. سرنوشت حکومت ملی آذربایجان و یا کردستان ایران با امید به حمایتهای همه جانبه شوروی چه نتایجی را بدنبال داشت؟
حزب "برادر" کمونیست شوروی در زمانیکه رهبران حزب توده و سازمان اکثریت زیر فشار و شکنجه وحشیانه همه جانبه حکومت اسلامی قرار داشتند چه حمایتی را مبذول داشت؟
سرنوشت رضا شاه و محمدرضا شاهی که با حمایت دول انگلیس و امریکا بقدرت رسیدند در نهایت به کجا ختم گردید و زمینه سقوط آنان را چه کسانی مهیا نمودند؟
مبارزه و جنگ همه جانبه سازمان مجاهدین خلق و حکومت اسلامی با دلبستن به حمایت دولت عراق و شیوخ منطقه به کجا ختم گردید؟
کدام قدرت جهانی و منطقه ای را سراغ دارید که بدون چشم داشتی از یک مخالف و یا منتقد خود بطور غیرمشروط حمایت نماید. براستی مگر نباید نقطه اشتراکی برای این حمایت و همسوئیها پیدا نمود. چرا چنین گروه هایی انتظار درصدی از سازش و توافق حکومت اسلامی و دولت امریکا را در معادلات سیاسی خود ملاحظه و پیش بینی نمی کنند؟
چنانچه رژیم اسلامی بر اثر بی خردی، ناکارآمدی و فساد خود تحت فشار مبارزات سرنگونی طلبانه مردم تن به تغییر رفتاری و خواسته های غرب دهد و همچون عربستان و پاکستان بگونه ای عمل نماید که مخل سیاستهای منطقه ای امریکا و متحدین نشود، آیا منتظران "قهر انقلابی" و یا "دخالتهای بشردوستانه" ترامپ بازنده این بازی نخواهند شد!
شاید بتوان همکاری حزب توده با حزب کمونیست شوروی در گذشته و یا سلطنت طلبان و ارتجاع مذهبی را با دولت انگلیس و امریکا بدلیل ایدئولوژیک و یا منافع مشترک توجیه نمود اما پناه بردن برخی از جریانات سیاسی چپ و ملی به چنین سناریوهایی در نهایت باعث خواهد شد بعد از افشای اسناد فاجعه آمیز محبوبیت نسبی خود را نزد مردم و هواداران خود از دست بدهند.
ناتوانی و غفلت اپوزیسیون در گذشته باری از دوش آنها نخواهد کاست، اپوزیسیون ترقیخواه کشورمان مسئول کم کاریها و سهل انگاریهای خود است، اگر آن رهبران نتوانستند اختلافات فرقه ای خود را حل نمایند و یک جبهه متحدی از نیروهای دمکرات انقلابی در برابر رژیم ایجاد نمایند، مسئول و مقصرند.
کسانیکه امروز برای اجابت دعای خود نزد مجالس و کابینه های دولتهای غربی می روند تا برایشان نسخه های شفابخش افیونی بپچانند، از اعتماد به توان مردم ایران نومید شده و بریده اند!
آیا آنها فراموش نموده اند که قدرت واقعی نزد توده های آگاه و متشکل در جنبشهای اعتراضی خیابانی، دانشگاهها، مدارس، بازار و کارخانه هاست.
در صورت عدم آمادگی اپوزیسیون در فردای پس از رژیم اسلامی، آیا حاکمیتی دمکراتیک مستقر خواهد شد و ناتو فرش قرمز خود را برای خودباختگانی دیگر پهن نخواهد کرد؟
آیا نباید خود مسئولانه همراه جنبش دمکرات انقلابی مردم ایران این رژیم جنایتکار را سرنگون نمائیم تا استقلال ، آزادی و دمکراسی را در کشور تضمین کنیم؟
تعقل و قدرت اختیار جزیی از بزرگترین مزیتهای وجودی موجود انسانی است. چنانچه فردی این خصیصه مهم انسانی را از دست دهد شاید بتواند در پناه دیگر انسانها بقای اجتماعی خود را تضمین کند اما چنانچه از توده ها بریده شود خودباخته می گردد، وقتی خودباخته گشت استقلالش را از دست خواهد داد و تا مرز خودفروشی و خیانت به همنوع پیش خواهد رفت!
هرچند پاره ای از پارامترهای گذشته در صحنه سیاسی تغییر نکرده و بسیاری از عناصر آن همچون قبل بقوت خود باقیست و رژیم حاکم بدون بازتولید عناصری جدید با برخورداری از همان افراد و ساختار سابق اعمال قدرت و سیاست می نماید اما این دلیل نخواهد شد تا نیروهای مخالف آن نتوانند نسل جدیدی از فعالین و مبارزین نو اندیش را با برخورداری از عنصر جوانی و آگاه به دانش و ابزار روز وارد عرصه سیاست ننماید!
یکی از مشکلات سد راه اپوزیسیون حکومت اسلامی بهره گیری از افراد و چهره هایی است که وجود آنها نه تنها به رشد مبارزات کمکی نمی کند بلکه اشتباهات فاحش و کارنامه فاجعه بار آنها سبب تفرق در جنبش و ایجاد بی اعتمادی بدان خواهد شد.
به مصلحت مخالفین حکومت اسلامی نخواهد بود تا از افرادی که در سیاست به بدنامی شهره شهرند و یا جدیت لازمه را در مبارزه ندارند همچون فرماندهان همیشه رهبر از وجود مخربشان استفاده گردد. بدون هیچ مصلحتی این مخلان همبستگی و رشد اپوزیسیون را باید بازنشسته نموده و از کارکرد آنها سلب مسئولیت کرد تا آثار تخریبی آنان زدوده شده و عرصه برای سیاست ورزی نیروی جوان مهیا گردد.
از یاد نباید برد که بسیاری نیز در بین نیروهای مختلف اپوزیسیون وجود دارند که بدلایل عدیده ای ممکن است با دیگر افراد و شخصیتهای اپوزیسیونی مشکل داشته و نتوانند از ورود مشکلات حاشیه ای خود جلوگیری نمایند. پیشینه افراد با باری که آنها با خود حمل می کنند نمی تواند در روند سیاسی دخیل و روی مسائل و مباحث تاثیرگذار نباشد.
با توجه به وضعیت کنونی نیروهای سیاسی خوشنامی و بدنامی افراد میتواند تاثیر بسزایی در موفقیت یا شکست یک جنبش مردمی ایفای نقش نماید بنابراین یک جنبش مردمی نباید متکی به فرد و کیش شخصیت و رهبران مادام العمری باشد که با گذشت زمان خود سدی در مقابل اهداف و آرمانهای تعیین شده گشته و رکود را در آن حاکم سازد.

مدیریت و کار تخصصی
* مبارزه با حکومت اسلامی و زندگی مبارزاتی عرصه های بسیاری را شامل میشود بگونه ای که میتوان گفت هر حزب جدی اپوزیسیون که برای سرنگونی حکومت مبارزه می کند باید این امید و اعتماد را در خود داشته باشد که در فردای پس از سرنگونی حکومت افراد شاخص و متخصصی را برای هدایت امور و مدیریت جامعه و دولت آینده به مردم معرفی نماید.
مقصود از بیان این دیدگاه آن است که جریانات سیاسی باید متناسب با عرصه های مختلفی که در ساختار اصلی قدرت و هدایت کشور ضروری خواهد بود مدیران متخصص خود را بتواند ارائه و معرفی نماید. لازمه چنین اقدامی از هم اکنون باید مدنظر قرار گیرد که در هر بخش بتوان چندین فرد متخصص و مسئول را به جامعه معرفی نمود.
چرا باید اوضاع بدین گونه پیش رود که همه راهها در یک جریان سیاسی تنها به تعداد محدودی از افراد منتهی شود. افرادی که بدون هیچگونه تخصصی نسخه پیچ و پاسخگوی هر سئوال و نیازی خواهند بود.
زندگی بشر در دنیای امروز بسیار متنوع، گسترده و نیازهای جامعه بشری بسیار وسیع است. عمر افراد برای شناخت همه جنبه های آن کفایت نخواهد داد. هر جریان سیاسی باید بتواند در درون خود بخشها و کمیسیونهای تخصصی ویژه ای را تشکیل دهد که هرکدام از آنها باید بتوانند بطور علمی و کارشناسی برای معضلات پیش رو چاره اندیشی نمایند.
هر رشته از زندگی بشر معضلات خاص خود را دارد و برای درمان و پاسخگویی بدان باید از صاحبان فن و متخصصین آن رشته بهره برد. بطور مثال در رهبری هرکدام از جریانات سیاسی مدعی در عرصه مبارزه برای کسب قدرت سیاسی باید منتخبینی از افراد صاحب تخصص در رشته های حقوق، اقتصاد، تاریخ، بهداشت، علم و تکنولوژی، تعلیم و تربیت، حقوق بین الملل، محیط زیست و ... حضور داشته باشند تا بتوانند جامعه را بهتر درک کرده و پاسخی برای دردهای آن بیابند، قدرت گیری حکومت جمهوری اسلامی تجربه ای گرانبها اما متاسفانه زیانباری برای درک این موضوع است.
رژیم اسلامی حکومتی برآمده از سازش امپریالیسم و ارتجاع اسلامی در ایران بوده است. حکومتی که طی چهاردهه هنوز هم نتوانسته است در رشته های مختلف حکومتی از افراد متخصص بهره برد و بصورت تخصصی آنرا مدیریت نماید. حکومتی که رهبر بی خرد آن نه تنها خود از دانش روز برخوردار نبود بلکه متدین بودن را بر تخصص ترجیح میداد و با آنها دشمنی می ورزید تا جایی که اقتصاد را از آن "خر" میدانست!
ادامه دارد ...

جواد رضایی میرقائد


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست