سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

«نداری» پسر ۱۲ ساله آبادانی را به «دار» آویخت


• دوچرخه و موبایلش تنها دارایی‌هایش بودند. وقتی مادرش برای پرداخت اجاره خانه آن ها را فروخت، دلخوشیِ اش تمام شد، بعد یک طناب و یک صندلی و بعد هم تمام. میثم ۱۲ ساله به زندگی خود پایان داد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۵ مرداد ۱٣۹۷ -  ۲۷ ژوئيه ۲۰۱٨



شهروند: دوچرخه و موبایلش تنها دارایی‌هایش بودند. دلخوشیِ دنیایش با از دست‌دادن این دارایی‌ها تمام شد، زندگی برایش پوچ شد و پروفایل واتس‌اَپش پر از غم و ماتم شد. «خودکشی عشق منه»، «تو اوج جوونی شدم یه روانی» اینها آخرین نوشته‌های پروفایلش بود. بعد یک طناب و یک صندلی و بعد هم تمام. میثم ۱۲ ساله به زندگی خودش برای همیشه پایان داد؛ آن هم در حالی ‌که مادرش برای خرید به بیرون از خانه رفته بود و خواهر ۵ ساله‌اش هم در خانه خوابیده بود. پسربچه ۱۲ ساله جان داد تا دیگر فقر را تحمل نکند.

عصر روز سه‌شنبه، ۱۹ تیرماه امسال بود که این حادثه تلخ و وحشتناک در منطقه ذوالفقاری آبادان رخ داد. زن جوان صبح زود برای خرید از خانه خارج شد؛ اما هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که وقتی برمی‌گردد صحنه‌ای وحشتناک تمام زندگی‌اش را زیر و رو می‌کند. او از خرید به خانه برگشت ولی هر چه کرد نتوانست درِ حیاط را باز کند. از یک مرد موتورسوار کمک خواست. آن مرد از دیوار بالا رفت ولی بلافاصله در حالی ‌که بشدت ترسیده بود و تن و بدنش می‌لرزید، فریاد زد، جسد و بعد هم فرار کرد. زن جوان حالا دیگر نگرانی‌اش چند برابر شده بود. یک جسد را در خانه‌اش مشاهده کرده بودند؛ ولی هنوز نمی‌دانست که پسر کوچکش را برای همیشه از دست داده است. با همسایه‌ها در را که مانعی بزرگ پشتش بود، باز کردند. آنجا بود که زن جوان فریاد زد. پسرش را بالای حلقه دار دید. شوکه شده بود و نمی‌توانست صحبت کند. جسد میثم به پزشکی قانونی منتقل شد و تیمی از ماموران برای بررسی انگیزه مرگ این پسر نوجوان وارد عمل شدند. تحقیقات پلیس نشان داد که میثم ۱۲ ساله از شاگردان ممتاز مدرسه بوده و به همراه مادر و خواهر ۵ ساله‌اش به خاطر مشکلات مالی زندگی سختی داشته و همراه خانواده‌اش در یک خانه اجاره‌ای زندگی می‌کرده است. یکی دیگر از نکاتی که انگیزه این خودکشی تلخ را مشخص می‌کرد، درگیری مادر خانواده با صاحبخانه‌اش و بعد از آن فروختن موبایل و دوچرخه میثم برای پرداخت اجاره بود. گویا روز قبل از این اتفاق صاحبخانه به خاطر عقب‌افتادن اجاره خانه به سراغ مادرش رفته و پس از بحث‌های طولانی و دادوفریاد و حتی ضرب و شتم مادر، دستور تخلیه خانه را به آنها داده است. مادر میثم هم که در شرایط سخت مالی قرار داشته برای اینکه در خیابان آواره نشوند، گوشی موبایل و دوچرخه میثم را می‌فروشد تا اجاره‌بها را پرداخت کند. همین کار باعث شد تا میثم به خاطر مشکلات مالی خانواده‌اش و فروخته‌شدن گوشی موبایل و دوچرخه‌اش که تمام دارایی‌هایش بودند، دست به این اقدام مرگبار بزند.

مادر این پسر نوجوان بعد از اینکه کمی آرام‌تر شد، در تحقیقات به پلیس گفت: «سه‌ سال پیش بود که پدر بچه‌ها فوت کرد. بعد از آن به تنهایی آنها را بزرگ کردم. زندگی سختی داشتیم و حتی به نان شب هم محتاج بودیم. با پول یارانه و بهزیستی خرج زندگیمان را تأمین می‌کردم تا اینکه روز قبل، صاحبخانه به همراه دخترش برای گرفتن کرایه خانه به درِ خانه‌مان آمدند و به دلیل عقب‌افتادن کرایه خانه با من درگیر شدند؛ حتی کتکم هم زدند. من برای اینکه صاحبخانه دوباره آبروریزی نکند، تصمیم گرفتم گوشی و دوچرخه میثم را بفروشم .دیگر هیچ پولی نداشتم و مجبور بودم این کار را انجام دهم. صبح امروز هم برای خرید از خانه بیرون رفتم اما وقتی به خانه بازگشتم، هر چه درِ خانه را به صدا در آوردم، کسی در را باز نکرد تا اینکه از پسر جوانی که سوار بر موتور بود، خواستم از دیوار بالا برود تا در را برای من باز کند؛ اما بلافاصله شروع به دادوفریاد کرد و گفت که پسر بچه‌ای خود را داخل خانه حلق‌آویز کرده است و از ترس سوار بر موتور فرار کرد. با شنیدن این خبر شوکه شدم و در حالی ‌که اشک می‌ریختم با دادوفریاد از همسایه‌ها کمک خواستم، وقتی وارد خانه شدم با جسد حلق‌آویز شده پسرم روبه‌رو شدم. دختر ۵ ساله‌ام هم داخل اتاق خوابیده بود که همسایه‌ها به کمکم آمدند و دخترم را از خانه بیرون بردند تا جسد برادرش را نبیند.»

این در حالی است که گویا میثم پیش از خودکشی دوست صمیمی‌اش را در جریان ماجرا قرار می‌دهد و به او می‌گوید که از این زندگی خسته شدم. حتی در پروفایل واتس‌اَپش هم جملاتی مثل «تو اوج جوونی شدم یه روانی» و «خودکشی عشق منه» را نوشته بود. بنابراین ماموران پلیس به سراغ دوست میثم که از ماجرای خودکشی باخبر بود رفتند او نیز در تحقیقات پلیسی گفت: «شب قبل از ماجرا میثم درباره تصمیمی که گرفته بود با من صحبت کرد و حتی در اینستاگرامش یک استوری گذاشت که نشان می‌داد او تصمیم به پایان‌دادن به زندگی‌اش دارد. در پروفایلش هم چیزهایی نوشته بود که نشان از تصمیمش داشت. ولی من باور نکردم. او خیلی ناراحت بود و می‌گفت دیگر انگیزه‌ای برای زندگی‌کردن ندارد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست