سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

هیات اجرایی سازمان کارگران انقلابی ایران بدنبال چیست؟
علی دماوندی


• روبن مارکاریان از رهبران اصلی هیات اجرایی، به مباحثات برنامه ای در سازمان ما پرداخته است. او مدعی است که کمیته مرکزی سازمان راه کارگر، مجلس موسسان را حذف، وبا حذف دمکراسی از برنامه، به سوسیالیسم استبدادی قرن بیستم بازگشت کرده است. ابتدا باید گفت که کمیسیون برنامه ی سازمان ما، پیشنهادات اصلاحات برنامه ای را به سازمان برای بحث و تصمیم گیری ارائه کرده است. دوم، حتی ادعای حذف مجلس موسسان هم کذب است. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۹ مرداد ۱٣۹۷ -  ٣۱ ژوئيه ۲۰۱٨


 
روبن مارکاریان از رهبران اصلی هیات اجرایی ، که دهه ای پیش از سازمان ما انشعاب کردند، در پریشان نامه ای با عنوان پرطمطراق " نفی آزادی و دمکراسی همزاد سوسیالیسم استبدادی است" ، به مباحثات برنامه ای در سازمان ما پرداخته است. ر-مارکاریان در این نوشته که بخاطر تضمین موفقیت در پذیراندن داستان پردازیهای خیالی اش ، نقبی هم به شورای همکاری نیروهای چپ وکمونیست، ایران تریبونال ، تظاهرات پاریس و...زده ، کوشیده است به کشف " سوسیالیسم اسنبدادی درسازمان راه کارگر" و پیدا کردن متحدینی برای »دمکراسی » خواهی هیات اجرایی در میان ما نائل شود.

در این باره اول باید گفت که کمیسیون برنامه سازمان راه کارگر، پس از مدتها بحث وگفتگو ،پیشنهادات خودش را برای بحث های گسترده تر در میان اعضا وفعالان سازمان و جنبش کمونیستی وکارگری ارائه داده است. این پیشنهادات وراهکارها ،قطعا با روشهای بوروکراتیک وآئینی در دوره تدوین برنامه سازمان در دهه۶۰ همراهی وهمخوانی ندارد. روش دمکراتیک وآزاد بحثهای برنامه ای ، برای کسانی که نقد وانتقاد را با اخراج پاسخ داده اند قطعا ناآشناست. برای گسست از سنتهای استبدادی وبورکراتیک تنها وارد کردن کلمه دمکراسی کافی نیست بلکه باید آنرا بکاربست. ر-مارکاریان حتما بیاد دارند که در دوره تدوین برنامه مصوب کنگره اول سازمان، جدا از روشهای خاصی که در تهیه وتدوین برنامه ، گزینش افراد ، نحوه مداخله همه اعضا ونیروهای سازمانی وجود داشت در عین حال محدودیت آزادی مباحثه در سازمان ، بحثها در چارچوبهای استالینستی – کمینترنی با خوانشهای گورباچفی ، نگاه به جهان وجنبشهای کارگری واجتماعی، این برنامه را درمحدوده ی خاصی قرار میداد. این خوانش و چگونگی نگارش آن برنامه ، طبعا نمیتوانست برای ما که خواهان اتحاد بزرگ هواداران آزادی وسوسیالیسم هستیم، برنامه ای جامع ومطلوب تلقی شود. برای یادآوری باید اضافه کرد که حتی در آنزمان هم این برنامه نمیتوانست همه ی نیروهای سازمان را متحد کند. برای بوجودآوردن یک اتفاق آرا ،کنگره سازمان پذیرفت که مبانی برنامه ای را بعنوان عنصر متحد کننده سازمان تصویب کند. مبانی ای که میتوانست چارچوب اتحاد همه ی نیروهای چپ وکارگری را برای سرنگونی انقلابی رژیم سرمایه داری اسلامی، مبارزه برای سوسیالیسم از هم اکنون، درهم شکستن ماشین دولتی ، دولت نوع کمون، سازماندهی جنبش طبقاتی کارگران ومزدبگیران (اکثریت عظیم برای اکثریت عظیم)، آزادیهای بی قید وشرط سیاسی ،حق رای عمومی فراهم کند.

افزون بر اینها، برنامه مصوب کنگره اول،در فضا ی معینی به نگارش درآمده بود وجهان بسیار ساده تر از امروز میتوانست به تصویر درآید. اما امروز، پس از شکست اردوگاه شوروی و تغییرات بزرگ در اردوی کار وسرمایه، تغییرات بزرگ در اروپا وخاورمیانه، هژمونی سرمایه مالی وسیاست نئولیبرال ، برآمد جنبشهای پویولیستی وارتجاعی ، مسائل زیست محیطی ، بحران وجنگ آب ، شکست ها وناکامیهای اردوی چپ ،هژمونی گفتمان سرمایه سالاری و نئولیبرال ،باید به گونه دیگری به این نبرد پرداخت. صف بندیهای طبقاتی واجتمایی وبلوکهای جهانی تغییرات گسترده وعمیقی را شاهد بوده اند.یک جریان جدی کمونیستی وفعال در صحنه اجتمایی نمیتواند به این تغییرات بی تفاوت باشد. برای ر-مارکاریان شاید صحنه نبرد تغییر نکرده باشد وهمچنان تصویرهای چهار دهه پیشِ، صف بندیها وابزارها همان هست که بود ولزومی به تغییر وحتی بحث در این میان وجود ندارد.

از طرف دیگر نبرد ایدئولوژیک وفکری وسیاسی علیه این هژمونی بین المللی،نمیتواند تنها با ابزارهای پیشین پیش رود. باید راهها وابزارهای تازه ای رابه خدمت گرفت. برای شناخت از این ابزارها وراهکارها و استفاده از آن در جلب نیروهای علاقمند به جنبش سوسیالیستی وکارگری اقدام کرد. تلاش کرد تا گفتمان چپ ،به عنوان گفتمانی قابل دسترس واطمینان برای مبارزان جنبشهای اجتمایی بکار آید. باید ابزارها وشیوه های مختلفی را برای دخالت علاقمندان وصاحبنظران وفعالان چپ وکارگری به خدمت گرفت. با نظر داشت اینهاست که ما بر این تصمیم پای فشردیم که بدون ایجاد این گفتمان ، تصویب هر برنامه ای، وچسباندنش به سر در سایت وسازمان،دردی از دردهای سازمان و این جنبش دوا نخواهد کرد.در این راستا بحثهای کمیسیون برنامه سازمان ما میخواهد پیش زمینه گفتگوها در خدمت سازمان دادن این گفتمان باشد. ما برعکس ر-مارکاریان در تلاشی فراافکنانه برای   پوشاندن ناتوانیهای مان در مقابله با گفتمان هژمونیک لیبرال در جهان ودر جنبش عمومی از طرف دیگر نیستیم . بر این باوریم که   این بحثها تازه کلید آغازش زده شده و باید این بحثها را بشکل گسترده ای ادامه دهیم. از رسانه های مختلف چپ وتلویزیون وسایت و کنفرانسهای علنی ودرونی برای دامن زدن به بحث برنامه وداشتن یک تصویر روشن از جهان ما ونقشه راهمان بهره گیریم. باید   برای داشتن تصویری همه جانبه ، گفتگوهای بیشتر ومداخله هر چه گسترده تر وعلنی ترفعالان چپ وکارگری را فراهم کنیم . گفتگوهایی که بتواند به همه ما بعنوان نیروی چپ وکارگری یاری کند تا برنامه سیاسی واستراتژی وتاکتیک های روشنی را طرح کنیم ومهمتر گفتمان سوسیالیستی وچپ را به گفتمانی مطرح وقابل دسترس برای فعالان جنبشهای اجتماعی تبدیل کنیم. ازاین طریق است که میتوان نبرد علیه گفتمان حاکم را بصورت گسترده تر وبا ابتکارهای تازه وراهکارهای نوینی که از طریق انقلاب انفورماتیک وابزارهای نوین ارتباطی فراهم شده به پیش برد. بی سبب نیست که ماحتی از بحث های ر-مارکاریان در این رابطه استقبال میکنیم.

گرچه میدانم که ر-مارکاریان ،تفاوت نظریهای درون سازمان راه کارگر را فرصتی طلایی برای تصفیه حساب با سازمان راه کارگر تلقی میکند .سازمانی که او وهمنظرانش در بحبوحه جنبش ۸۸ از آن جداشدند. برای ثبت در تاریخ باز باید بگوییم زمانی که در ایران جنبشی بزرگ اعتراضی برخاسته یود ولزوم مداخله وسیع وگسترده چپ ونیروی متشکل کمونیستی در آن به وضوح حس میشد. ر-مارکاریان ورفقایش بجای مداخله گری سیاسی در جنبش اعتراضی مردمان ایران،در حالیکه شعار اتحاد بزرگ هواداران آزادی وسوسیالیسم شان گوش فلک را کر میکرد، سازمانی سی ساله را شقه کردند، و خسارت جبران ناپذیری بر سازمان ما وچپ ایران وارد کردند. آنجا ازمونی بود برای محک زدن محرکها وانگیزه های واقعی کسانی که بخاطر "جریحه دار شدنهای شخصی ودفاع حیثیتی -بخاطر یک نامه درونی اعتراضی- ونه بخاطر اختلافات نظری واصول تشکیلاتی" ،همه آن شعارها وبرنامه ها را در طاقچه کتابخانه هایشان گذاردند وسازمانی را به سرحد تلاشی سوق دادند. در آن زمان انشعابی روی اختلافات نظری نبود،اگر بود دردناک بود اما میتوانست با سنتهای چپ وانشعابات آن هم خویشی داشته باشد. اما " سیاست ر-مارکاریان ورفقایش انشعاب نبود، انهدام بود، انهدام تشکیلاتی، انهدام سیاسی و انهدام انسانی. این انهدام را به خیلی ها تحمیل کردند. خودشان را چنان صاحب انحصاری این سازمان و منیّت فردی شان را مساوی با تمامیت راه کارگر دانستند که به خود حق دادند سرنوشت سازمانی را که نه فقط مال آن ها بلکه مال بسیاری دیگر که اکثراً عمرشان را در برای بر پا نگهداشتن آن سپری کرده بودند، و مال جنبش چپ و کارگری ایران بود، خودسرانه و با خود خواهی، قربانی تصفیه حساب با یکی دو نفر و هزینه دفاع از حیثیت و شرف خودشان کنند. آنچه در سازمان راه کارگر صورت گرفت با انشعاب که در فرهنگ و سنت احزاب شناخته شده است تفاوت اساسی داشت". همان سیاستی که در رابطه با همه مخالفین نظری در سال ۱۳۶۷ واخراج ۴۰درصد اعضا وسپس اخراج گروهی دیکر در کنگره سوم پیش بردند. اینها که نمیتواند به فراموشی سپرده شود که شما حتی از هر تلاشی برای برگزاری کنگره وکنفرانسی فوق العاده خودداری کردید تا "حق انحصاریتان" را به رخ همگان بکشید! اینک ر-مارکاریان که در انشعاب واخراج بیش از چهل درصداعضای سازمان در سال ۶۷، انشعاب-اخراج بسیاری دیگر در کنگره سوم، برهم زدن اتحاد سه جریان ، برهم زدن اتحاد چپ ، شورای همکاری نیروهای چپ وکمونیست و... ید طولانی داشته ،فرصت طلایی را برای مدون کردن "اختلافات نظری" درون سازمان راه کارگر پیدا کرده است تا به خیال خود سیاست انهدام سازمان ما تکمیل شود. متاسفانه ر-مارکاریان نمیتواند این را بپذیرد وتجسم کند که سازمانی میتواند در چارچوب مبانی نظری وبا آزادی مباحثه و انتقاد وجود داشته باشد واقدامات متحد وعملی را سازمان دهد،بی آنکه رهبران بی خطا وهمه کاره ودائمی بر راس آنها نشسته باشند. میدانم ر-مارکاریان که تجربه ی آزادی مباحثه و مبارزه ی نظری در یک تشکیلات را ندارد ودر همه ی تجربه مبارزاتیش، او موتور هدایت ی سازمان " تک صدایی ونه حتی تک گرایشی " بوده وهر صدای دیگری را برهم زننده "همنواعی کنسرت" میدانسته که باید خاموش شود ،نمیتواند بپذیرد که این شیوه وسیاق استبدادی، جز برای فراهم کردن بساط یک سکت وفرقه ایدئولوژیک کارآیی ندارد.

اما برگردیم به نوشته رفیق روبن،او مدعی است که کمیته مرکزی سازمان راه کارگر، مجلس موسسان را حذف، وبا حذف دمکراسی از برنامه،به سوسیالیسم استبدادی قرن بیستم بازگشت کرده است. ابتدا باید گفت که کمیسیون برنامه ی سازمان ما،پیشنهادات اصلاحات برنامه ای را به سازمان برای بحث وتصمیم گیری ارائه کرده است. در سازمان ما، نظر کمیسیون برنامه بدون بحث و رای گیری وتصمیم گیری جمعی نمیتواند نظر سازمانی تلقی شود.این پیشنهادات برای آغاز بحث های برنامه ایست.

دوم، حتی ادعای حذف مجلس موسسان هم کذب است. چرا که بخشی از کمیسیون بر ابقای بند مربوط به مجلس موسسان به شکل کنونی آن اصرار دارد وبخش دیگر براین باور است که نباید مجلس موسسان را تنها شکل وگزینه مردم برای تعیین نظام حکومتی آینده دانست. در عین حال،تاکید بر دمکراسی مستقیم وحق انتخاب مردم ،نباید تنها از طریق رای گیریهای فصلی وچندسال یکبار نمایندگان انجام پذیرد،بلکه دمکراسی وحق تعیین سرنوشت نمیتواند تنها به یک شکل وآنهم نهادهای نمایندگی محدود ماند. باور مندی به دخالت تشکلهای مستقل وشوراهای کارگران ومزدبگیران وهمه آحاد مردم در محل زیست وکارشان ، در همه حال از اهمیت فوق العاده برخورداراست. ر-مارکاریان مدعی است که "مجلس سراسری نمایندگان شوراهای مردم" تحمیل یک استبداد به نام شورا، طبقه کارگر و سوسیالیسم است و براین مبنا حق یک فرد یک رای حذف شده ومجمعی بر فراز حق مردم نوع نظام را تعیین میکند! باید سوال کرد چگونه مجلس سراسری نمایندگان شوراهای مردم قدرت حذف حق رای مردم را دارد اما مجلس موسسان فاقد این قدرت است!! قطعا باید این کشف را هم به معجزات ر-مارکاریان افزود. اما این کشف تازه ای نیست وبوی کهنگی اش سده هاست به مشام میرسد و قبلا توسط تئوریسین های لیبرال دمکراسی ،درمقابل ایده ی شوراهای کارگران وزحمتکشان وحق تعیین سرنوشت همه مردم بدست خودشان ،بارها طرح شده بود. هیات اجرایی انشعابیون از سازمان ما ، که   مبارزه برای "دموکراسی" را به عنوان اولویت نخست خود اعلام کرده و در پنهانی یک مبارزه ی ایدئولوژیک وبرنامه ای در سازمانشان، با "کشف معجزه" افزودن دمکراسی به شعار اصلی سازمان" زنده باد آزادی –زنده باد سوسیالیسم"،   با برافراشتن پرچم اجرای قانون اساسی رژیم در پیکارهای اجتماعی طبقه کارگر، دقیقابه یک سیاست رفرمیستی لیبرالی سقوط کرده اند. علیرغم داعیه های رادیکال در گفتار،اما سیاست عملی هیات اجرایی نگاه به بالاست که خود را در شعار اجرای قانون اساسی رژیم و اجرای اصول ۲۹ و۳۰ و۳۱ این قانون وتوهم پراکنی در باره تامین اجتمایی عمومی وتمرکز مبارزه عمومی علیه ولایت فقیه ، ،شرکت شرمگینانه در بالماسکه انتخابات وتقویت جریانات اصلاح طلب وسبز واعتدالی درمقابل بیت رهبری نشان میدهد. هیات اجرایی میپندارد که از این طریق میتواند با کمترین هزینه ،تغییرات سیاسی منجر به سرنگونی رژیم اسلامی را پیش برد. هیات اجرایی گوئی مبارزه برای سرنگونی دولتی مستبد و با ماهیت سرمایه داری و در کشوری با مناسبات سرمایه داری ربطی به پیکارهای طبقاتی معطوف به سوسیالیسم ندارد. در اسناد انتشار یافته این سازمان تاکیدات بر پیوند جدایی ناپذیر دمکراسی و سوسیالیسم از همین امروز رنگ باخته و آنها با بازگشت به سنت مرحله ای کردن انقلابات ، سیاست کهنه ی سوسیال دمکراتها برای آرمانی کردن مبارزه برای سوسیالیسم را مبنای برنامه خویش اعلام کرده اند. سوسیالیسم دمکراتیک آنها با کوچ کردن به عرصه ی آرمانی ،فاقد جنبه های کاربردی در مبارزه ی از هم اکنون موجود میشود ومبارزه برای دمکراسی ،راه ورود به سوسیالیسم را در مراحل بعدی میگشاید. این رویکرد البته سابقه طولانی در چپ رفرمیست وطنی وچپ استالینیستی دارد وما در چند دهه گذشته شاهد نتایج عملکرد این گرایش رفرمیستی در جنبش کارگری وعمومی بوده ایم. برای این جریان دموکراسی بورژوائی یا درک بورژوائی از دموکراسی جای درک سوسیالیستی از دموکراسی را گرفته و مفهوم دموکراسی به امری فراطبقاتی و قائم به ذات تبدیل شده که می تواند فصل مشترک توافق طبقات گوناگون جامعه باشد. وقتی سنگ بنای این دوگانگی گذاشته میشود و وظیفه چپ حمایت فعال از این "دموکراسی"میشود ، آنگاه دیگر برداشتن گام بعدی و تبدیل شدن به مبلغ آشتی طبقاتی چندان دشوار نخواهد بود.

باید اضافه کرد که این سیاست در بعد منطقه ای وبین المللی ، خود را بگونه ای در دفاع هیات اجرایی سازمان کارگران انقلابی از جریان حماس در مبارزه مردمان فلسطین نشان میدهد. انتخاب بین بد وبدترِ اگر درسیاست ملی، در گمگشت بالماسکه انتخاباتی اصلاح واعتدال علیه بیت رهبری خود رانشان میدهد، در سیاست منطقه ای هم چشم ها را بر حماس وجنبش اسلامی وکارکرد تبهکارانه اش علیه هر گونه تلاش ترقیخواهانه ودمکراسی طلبانه وسکولار می بندد و اعتراضش تنها رژیم صهیونیستی اسرائیل را نشانه میرود. این سازمان در حالی که تابلوی " پذیرش حق تعیین سرنوشت خلقها تا سرحد جدایی ودفاع ازهمبستگی داوطلبانه خلقها" بر سر در سایت این سازمان آویزان است، در فروش "ایده ی دولتهای حاکم " در باره وابسته دانستن تلاشها برای حق تعیین سرنوشتت مردمان ابایی ندارد. بی سبب نیست که ر-مارکاریان حق مردمان کرد عراق را برای درخواست متمدنامه وصلح آمیز برای تعیین سرنوشت شان، درخواستی ارتجاعی وتابع منافع امپریالیستی قلمداد میکند ودر کنار جیش الشعبی ودول عراق وجمهوری اسلامی وترکیه قرارمیگیرد.

یقیقاهمین رویکردهای هیات اجرایی بود که نتیجه شرکت این سازمان در اتحادعملهای مبارزاتی،جز با بحران همراه نبود. سیاست خارجی آن ادامه سیاست داخلی اش بود. اینگونه بحران افکنی ها ،که بخاطر ملقمه ای از سیاست اتوریته گرایانه با یارکشی های قبیله ای و کدهای آیئنی همراه بود باعث واکنشهای مختلف میشد. این رفتار در همه جا به شکلهای مختلفی بازتاب داشته ودارد. از اتحاد با رفقای راه فدایی ، اتحاد سه جریان، اتحاد چپ کارگری، اتحاد نیروهای سکولار-دمکرات، شورای همکاری نیروهای چپ وکمونیست و.... در هر جا که این رویه فرقه ای ومخرب بوده ، باعث انشعاب وفروپاشی اقدامات جمعی نیروهای چپ وکارگری وترقیخواه شده ، وتاثیرات مخرب درازمدت آن بر روندهای همکاری آشکارا دیده میشود. تنها به این مثال بسنده میکنم که بخاطر نقش هیات اجرایی ،حتی شورای همکاری نیروهای چپ وکمونیست ،تنوانست بیانیه ی مشترکی برای تحریم بالماسکه انتخاباتی ریاست جمهوری وشوراهای شهر روستا بدهد. هیات اجرایی با خرابکاری در روند تصمیم گیریهای این شورا ، یارگیریها ورای سازیهای انتزاعی نهادهای دست سازش، همه ی تلاشهای چند ساله فعالان وتشکلهای چپ وکمونیست را برای سازمان دادن یک اتحاد عمل پایدار در دفاع از جنبش کارگری ومبارزات مردم ایران برباد داد. این سازمان در هم آوازی با اصلاح طلبان و استمرارگرایان حکومتی، مدتهاست خطر حمله نظامی ایالات متحده ومتحدینش ، رژیم چنج وتجزیه ایران را چنان عمده میکنند که تردیدها برای سازمان دادن انقلاب مردمان، اقدام مستقل طبقاتی اکثریت عظیم مردمان برای سرنگونی رژیم افزایش یابد. این سازمان بجای پاسخ دهی ویاری پیشروان جنبشهای اجتماعی مردمان ایران در رفع موانع سازماندهی مستقیم ومستقل توده ای، هراس آنها را افزایش میدهد. هیات اجرایی در دوره ی کنونی با عمده کردن سیاست مقابله با دولت ترامپ وفراخوان دادن به اپوزیسیون برای مقابله با خطر حمله وتهاجم امریکایی، سیاست سرنگونی رژیم اسلامی در کلیت آنرا بکنار میگذارد و خواهان آنست که مبارزات اجتماعی علیه خامنه ای وولایت فقیه متمرکز شده وبرا ی گردآوری نیرو ، جنبش کارگران وزحمتکشان روی اجرای قانون اساسی، وخصوصا اجرای بند۲۹ این قانون ونه کلیت نظام متمرکز شود. طبعا این رویکرد نمیتوانست در شورای همکاری نیروهای چپ وکمونیست خریداری داشته باشد، چرا که سرنگونی انقلابی رژیم سرمایه داری اسلامی در کلیت آنِ، یکی از اصول اولیه همکاری در این شورا را تشکیل میداد. .نیروی چپ وترقیخواه د رعین حال که با سیاست مداخله جویی امپریالیستی وارتجاعی بشدت مخالفت میکند وآنرا در جهت ویران سازیهای سازمانیافته در خاورمیانه، نابودی همه سازکارهای اجتماعی ودمکراتیک میداند ،اما بر این باور است که سیاست امریکا، برپایه " رام کردن رژیم " ومحدود کردن حوزه های اقتداراین رژیم در خاورمیانه دور میزند، بی آنکه پروژه ی سیاست تغییر رژیم اسلامی به یک رژیم همراه با سیاستهای امپریالیستی را از طرق مختلف دنبال نکند. فعال شدن برخی از گروهبندیهای ارتجاعی ووابسته ، نظیر مجاهدین وسلطنت طلبان وگروههای ناسیونالیستی ، بیش از آنکه نشانه ی عمده شدن سیاست رژیم چنج باشد نشانه ی بحران فزاینده ایست که ایران ومنطقه را در خود فروبرده است. بحران ارز وسقوط ارزش پول ملی، ورشکستگی اقتصادی وبن بست همه پروژه های حکومتی ،جنبش بزرگ نان وآزادی در یکصد شهر در دیماه وجنبش آب وآبادی وآزادی ، دختران خیابانهای انقلاب ، اعتراضات وسیع زیست محیطی ِ، غارتهای بزرگ ودرگیریهای جناحهای مختلف، فعال شدن گروهبندیهای استمرارگرا واصلاح طلب و اعتدالگرا برای پروژه نجات نظام و...همه وهمه نشانه ی آنست که بحران به نقطه های حساس میرسد. بجای هراس افکنی در سوریه ای شدن ایران، و مداخلات امپریالیستی، باید به مبارزه مستقل مردمان ایران برای سرنگونی رژیم اسلامی یاری رساند وهشیاریشان را با تقویت این مبارزات وتقویت تشکلهای مستقل توده ای بالا برد. در راستای مقابله با رژیم اسلامی و آلترناتیوهای تبهکاری که میخواهند مناسبات طبقاتی سرمایه داری وسیاست نئولیبرال غارت وچپاول را دنبال کنند ، سازمان راه کارگر وظیفه خود میداند که به تقویت همکاریهای دائمی واتحادهای پایدار بانیروهای چپ وکمونیست ، تقویت صدای بی صدایان وحمایت از تشکلها ی مستقل کارکران ومزدبگیران وهمه ی زحمتکشان در محیط کار وزیست شان اقدام کند.برای ما روشن است که هیات اجرایی با سیاستهای تاکنونی اش قادر نیست به این تلاشها بپیوندد. به این لحاظ است که ما نگرانی ر-مارکاریان را درباره همکاریهای پایدار سازمان راه کارگر و دیگرسازمانهای چپ وکمونیست وانزوای هیات اجرایی میفهمیم.

ر-مارکاریان در نوشته اش بار دیگر بر سیاست رسوای مخالفت با تلاشهای پرشور خانواده های جان باختگان ده ۶۰ و زندانیان سیاسی سابق در تبعید در سازمان دادن کارزار ایران تریبونال تاکید میکند وآنرا د رخدمت سیاست نئوکانی میداند!! تریبونالی که بعد از سه دهه، آنچنان پرونده جنایات رژیم اسلامی ودهه خونین را به مردمان ایران وجهان معرفی کرد که مهر محکومیت بر پیشانی نظام ودوره ی طلایی خمینی ، با عنوان جنایت علیه بشریت حک شد. در این کارزار بود که صدها شاهد از زندانیان آزاد شده، از خانواده های جانباختگان دهه خونین ، از همه گروهها وجریانات سیاسی وعقیدتی، بمیدان آمدند وآن دوره خونین ، زندانها وشکنجه ها، خاورانهای پیدا وناپیدا ،شکنجه شده کان وشکنجه کنندگان، آمران وعاملان این حنایات را به جهانیان معرفی کردند. برای اولین بار ،خانواده ها بدون واسطه وبطور مستقیم خود بمیدان آمدند وعلیه رژیم جنایت اسلامی سخن گفتند وجانیان اسلامی را در قامت های اصلاح شده های امروزین ، استمرارگرایان معتدل، اصولگرایان وحکام شرع ووزرا وسپاهیان و.... در قامت جنایتکاران وآمران وعاملان جنایت وتباهی به جهانیان معرفی کردند. تجربه ی شاهدان این دادگاه مردمی،در ابعاد میلیونی به تماشا نشسته شد و به تجربه ی ماندگار ،اما تکرار شدنی تبدیل شد و خانواده های جانباختگان وزندانیان سیاسی با شهامت وقدرت بیشتری بمیدان آمدند. این رسوایی بر پیشانی اتهام زنندگان وقیح ماند که همانند کیهان شریعتمداری به تلاشهای شریف وفداکارانه خانواده های جان باختگان کشتارهای دهه ۶۰ وزندانیان سیاسی د رتبعید مهر وابستگی زدند وآنرا در خدمت وبهانه حمله امریکا به ایران قلمداد کردند. بیش از ۶ سال از دادگاه مردمی ایران تریبونال گذشت، حمله وتهاجمی به ایران نشد، اما جنایت وتبهکاری حکومت اسلامی تدوام یافت ورسوایی اتهام زنندگان برهمگان آشکار شد.

در پایان میتوانم بگویم که سازمان راه کارگر تلاش کرده که از تجربیات تلخ وشکستها بیاموزد ،تفاوتهای نظری وفکری درون خودرا نقطه قوتی برای ادامه همکاری وهمبستگیهای درونی تلقی کند، صدای همه منتقدین واقلیتهای نظری را انعکاس دهد، این را مبنای راهبردی تلاش برای اتحادی بزرگتر وگسترده تر قرار دهد ودر سیاست عمومی برای ایجاد اتحاد بزرگ هواداران آزادی وسوسیالیسم از همه گرایشات وگروهبندیهای مدافع اکثریت عظیم برای اکثریت عظیم اقدام کند. در حالیکه این یادداشت را مینوشتم هزار افسوس خوردم که شاهد بودم وشدم که چه بسادگی برخی از قدیمی ترین کادرهای جنبش چپ ما ،از شعارها وآرمانهای بزرگ فاصله گرفتند ، چگونه منافع فرقه ای ، محدودیتهای فکری –ایدئولوژیک و شرایط تاریخی توانست فرصت طلبی هایی این چنین نازل را طبیعی نشان دهد ، برای توجیه سیاستی نادرست به داستان سرایی هایی این چنین پادرهوا روی آورند. گرچه ما با رفتارهای رفیق روبن مارکاریان وهمقطارانش در هیات اجرایی آشناهستیم ، میدانیم که آنها حاضرند برای دستمالی، قیصریه را به آتش کشند تا اثبات کنند که زمین مستطیلی است که خورشید دور آن می گردد!

*نفی آزادی و دمکراسی همزاد سوسیالیسم استبدادی است!- روبن مارکاریان
www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست