ف. فرشیم
در شناخت ماهیت استبداد
در نقد نظرات مهندس حسن شریعتمداری در مورد دعوت برای ایجاد آلترناتیو
•
تنها گذار از نظام کنونی و ایجاد «جمهوری سکولار دموکراتیک ایران» است که می تواند به تمامی آرمانها و اهداف رستاخیز ایرانیان علیه تسلط ایدئولوژی بیگانه، اهداف انقلاب مشروطه، و اهداف انقلاب بهمن تحقق بخشد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۰ مرداد ۱٣۹۷ -
۱ اوت ۲۰۱٨
خطاب به آقای مهندس حسن شریعتمداری
این مطلب را مدتی پیش آماده کرده بودم، ولی ارسالش به تأخیر افتاد:
من قبلا از بیانیه ی شما و دعوتتون حمایت کردهام. بنابراین قصد مخالف خوانی ندارم. از نظر نَسَبی هم بیارتباط با آذری زبانان یا ترکان نیستم؛ اجدادم از قاجار بگیرید تا افشاریه و صفویه و آق قویونلو و قره قویونلو و سلجوق و غزنوی و غیره در همین ایران دیروزی و امروزی سالیان دراز حکومت کرده و ما را به اینجا آوردهاند: "ایندی بو وضعیمیز دی!" هر کدام هم داستانهای گفتنی دلنشین دارند. تاریخ ما تاریخ کشیدن خایه خلق توسط مستبدان است: مثلا خایههای آقا ممد خان قاجار را «عادلشاه افشار» (غیرفارس) لای تخته گذاشت؛ تاریخ خواندهاید و خاطرتان حتما هست! چشمهای لطفعلی خان زند را همین آقا ممد خان (غیرفارس) از کاسه در آورد و با ناجوانمردی اخلاقی او را کشت. یکی از اقلام کارهای "باشکوه" همین آقا ممد خان قاجار در سفر کرمان، ساختن تپهای زیبا از کلهها و چشمهای مردم کرمان بود. حالا در بعضی قصهها (؟) گفته شده که گویا عدهای با آن چشمها آبگوشت هم پختند و نوش جان کردند. سر این رشته ی دراز را از زمانهای دور، از زمان توطئه و قتل حسنک وزیر بگیرید، و بدون این که احساس فارسی-ترکی یا ترکی-فارسی به شما دست دهد، بیایید تا برسید به صفویه و ببینید که مثلا اسماعیل صفوی ترک چه بلایی به سر زنان ترک سنی (از جمله زن پدرش؟) آورد و یا آدمخواران شاه عباس در اصفهان فارس چه کردند و یا آن آخری، سلطان حسین، در شیره کشی و زنبارگی، و بی خیالی در مورد امورات مردم فارس اصفهان چه کارها که نکرد و چگونه ایرانیان را به دم تیغ افغانها داد.
جناب شریعتمداری شما شناخت چندان دقیقی از ماهیت استبداد و استبداد ایرانی ندارید! استبداد زبان خاصی ندارد و اگر هم داشته باشد زبان ظلم است و این ظلم محدودیت هم سرش نمیشود، به همه ظلم میکند و در این ظلمی که به همه روا میدارد، کاری به زبان و قومیت مردم مظلوم ندارد! شما احتمالا نمیدانید که ظلم مستبدانه یا استبدادی دومینو-وار به هر نقطهای از قلمرو مستبد ظالم که میرسد توسط مردم همان منطقه بر زیردستان اعمال میشود (تکرار میکنم: مردم همان منطقه! حاکم همان منطقه! زبان همان منطقه!) شما نمیدانید که زندانهای ظالم مستبد را نوکرانش از هر قوم و قبیلهای که باشند برایش میگردانند. شما نمیدانید که نظام استبدادی، نظام اعمال لجام گسیختهی زور و فشار و اختناق است! شما نمیدانید که در چنین نظامی فرد مستبد خودش را در درون خانهای امن و در درون حلقهی محافظانش حفظ میکند و معمولا درست در وسط قلمرو خویش اقامت میگزیند تا از حملهی خصمانه ی اطراف و اکناف در امان باشد! شما نمیدانید که مستبد ظالم حتی به زن و بچه ی خودش هم رحم نمیکند و به همه بدبین است و اگر احساس کند کسی از نزدیکان خودش هوس کسب قدرت به سرش افتاده، سر از تنش جدا میکند، شما نمیدانید که چنین ظلم چنین ظالمی اصلا برای مرکزنشینان بیشتر است تا حاشیهنشینان. شما نمیدانید که اگر این ظلم در حواشی مملکت بیشتر باشد، علتش این است که مستبدی محلی که نوکر مستبد اعظم است ظلم اکبر میکند با زبان اهل محل و با خون اهل محل و با جان محلیان، مستبدی از تبار محلیان. شما نمیدانید که چاره ی درد «مردمان ایران با تمام طیفهای گوناگونی که دارند» تقسیمبندی منطقهای و زبانی و اتنیکی آنان نیست! و شما نمیدانید که چاره ی واقعی دردهای بی پایان جامعه ی ما نه تقسیم مملکت به اقوام خودمختار و یا فدرال، بل که «اجرای بی کم و کاست حقوق شهروندی جامعه ی سکولار دموکرات است!»
***
در پیامی که به ایرانیان دادهاید (لطفا به یکی از لینکهای زیر رجوع کنید) - که جای سپاس دارد و باید از آن قدردانی هم کرد، چون بسیاری از مباحثی که مطرح کردید بجاست-، اما بیش از هرچیز به دغدغه ی اصلی اتنیکی [خود] پرداخته اید؛ یعنی مرتباً، در آغاز و میان و انتهای پیام، چندین بار به مسأله ی اقوام و اتنیک اشاره کردهاید! در حالی که نیم بیشتری از جمعیت ایران را زنان تشکیل میدهند اما در پیام شما اشاره ی مختصری به آنان شده است! به حقوق کودکان و جوانان که تقریبا اشاره نکردهاید. به طبقه ی کارگر تقریبا پانزده میلیونی ایران و حقوقشان حتی به اندازه ی یک پنجم حقوق به اصطلاح اتنیک هم اشاره نکردهاید! و شگفتا که دموکراسی مورد نظرتان نوع تیپیک دموکراسی سنتی است که به فوریت میتواند به ضد خود تبدیل شود. دموکراسی پارلمانی چشم اسفندیار یا پاشنه ی آشیلی دارد به گشادی در جیب رشوه خواران و رشوهپردازان و دون صفتی طمعکاران و کاسه لیسان، وگرنه دموکراسیهای کهن نباید سرانجامشان دیکتاتوری از آب در میآمد. امروز برای اجتناب از تبدیل جمهوری به استبداد و دیکتاتوری، قاعدتا باید سکان را برای همیشه در دست شوراهای سراسری و اصناف و مجامع تخصصی و مطبوعاتی و علمی و خدماتی قرار داد نه پارلمان که البته نمایندگانش باید نمایندگان آن شوراها باشند.
در پیامتان یکی دو بار هم ضد و نقیض گویی کرده اید: یک بار از توافق بر سر میانگین طلایی سخن گفته اید، و دو بار از توافق بر سر حداکثر و حداقل! خوب است بدانیم که در شرایط کنونی این حد اقل است که تعیین کننده است نه میانگین یا حداکثر زیرا در شرایط نا آگاهی و عدم آزادی اندیشه و بیان و شکل گیری احزاب و مشارکت عمومی در مباحث، با ندانم کاری و خلط مباحث نمی توان به نقطه ی درستی رسید. راستی این است که در شرایط کنونی آنچه که میتواند هوای تمیز و اکسیژن به «مردمان ایران» (دکتر اسماعیل خویی زنده باد!) برساند، چیزی نیست جز «حداقل برنامه ی دموکراتیک برای گذار و ایجاد "جمهوری سکولار دموکراتیک"». هیچ راه حل دیگری نمیتواند در اسرع وقت همه ی نیروهای ترقیخواه و دموکرات و سوسیالیست را گرد آورد و به جذب نیروهای منفعل و بریده از رژیم مدد رساند و با صرف کمترین هزینه و ایجاد کمترین خرابی و تباهی، کشور را از نابودی نجات دهد.
تنها گذار از نظام کنونی و ایجاد «جمهوری سکولار دموکراتیک ایران» است که می تواند به تمامی آرمانها و اهداف رستاخیز ایرانیان علیه تسلط ایدئولوژی بیگانه، اهداف انقلاب مشروطه، و اهداف انقلاب بهمن تحقق بخشد. اجرای حقوق شهروندی بر پایه ی قوانین بین المللی حقوق بشر و آزادی بدون قید و شرط مطبوعات و احزاب و سندیکاها و شوراها و برقراری دموکراسی مستقیم از طریق این نهادها اهرمهای و در تحت نظر و مدیریت یک آلترناتیو واقعا آگاه و وطن دوست تضمین اجرای حقوق تمامی مردمان ایران با تمام طیفهای آن است.
توفیق شما را در کنار تمامی ایرانیان آرزومندم.
* - https://www.youtube.com/watch?v=G4mYtlS_30I
یا
https://www.facebook.com/hassan.shariatmadari/videos/1900784183301501/?fre
|