چرا اجرای موسیقی خیابانی مجوز لازم دارد؟
احسان بداغی
•
کمیسیون فرهنگی مجلس، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شهرداری تهران، وزارت اطلاعات و ناجا هفته قبل دور هم جمع شدهاند و یک تصمیم مهم برای موسیقی گرفتهاند: ضرورت دریافت مجوز برای اجراهای خیابانی موسیقی. ولی چرا؟ در این تصمیم وزارت اطلاعات چه نقشی دارد؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۲ مرداد ۱٣۹۷ -
۱٣ اوت ۲۰۱٨
«با این مجوزها گروههای موسیقی که اجراهای خیابانی دارند میتوانند در پارکها، مراکز خرید، مراکز تفریحی، بازار، خیابان و خیلی جاهای دیگر اجرا داشته باشند. با این خوانش از توافق یاد شده همه چیز به کام گروههای موسیقی خیابانی خواهد بود. آنها به رسمیت شناخته میشوند و میتوانند در امنیت در مکانهای عمومی اجرا کنند؟
روزنامه ایران با این مقدمه نوشت: اما این موضوع خوانش دیگری هم میتواند داشته باشد، چیزی که بر عکس خوانش اول اصلاً برای این گروهها نمیتواند خوشایند باشد؛ گروههای موسیقی خیابانی باید برای اجراهای خود از این پس مجوز دریافت کنند. اگر از این زاویه تصمیم اتخاذ شده اخیر را ببینیم معنایش خلق یک کرور مشکل جدید برای گروههای موسیقی است که بدون آن مشکلات هم نه هیچ رسمیتی داشتند و نه هیچ مدافعی. حالا با این وضع سوال این است که اگر توافق صورت گرفته در کمیسیون فرهنگی مجلس اجرایی شود، چه شرایطی پیش روی پدیده موسیقی خیابانی خواهد بود؟
گزارش امنیتی بابت موسیقی خیابانی
احمد مازنی، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس به خبرگزاری خانه ملت گفته است، ملزم کردن گروههای موسیقی خیابانی صرفاً به خاطر «حفظ احترام نوازندگان» آنهاست. اما آیا واقعیت همین است؟ کنار هم گذاشتن مجموعه اظهارات برخی از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس نشان میدهد در این تصمیم موضوع نه بحث احترام به نوازندگان، بلکه چیز دیگری است. اولین بار این سیدصادق طباطبایینژاد، نماینده اردستان بود که خبر تصمیمگیری برای اعطای این دست مجوزها را مطرح کرد. او ۸ مرداد به خبرگزاری خانه ملت گفته بود: «در یک گزارش ارسالی به کمیسیون فرهنگی مجلس اشاره شده بود که برخی از جلوههای جدید موسیقی خیابانی مشمول مسائل و پیامدهایی است؛ بنابراین باید راهکارهای مناسب برای ساماندهی آنها اتخاذ شوند.»
چهار روز بعد هم رئیس کمیسیون فرهنگی در گفتوگوی دیگری به همین «گزارش» اشاره کرد و گفت: «گزارشی درباره پدیده موسیقی خیابانی به دست رئیس مجلس رسیده که ریاست مجلس آن را به کمیسیون فرهنگی ارجاع داد.» اما این گزارش چه بود و کجا تهیه شده بود که به قول طباطبایینژاد پدیده موسیقی خیابانی را «مشمول مسائل و پیامدهایی» میدانست؟
این موضوع را عضو دیگر کمیسیون در گفتوگو با «ایران» شرح داد؛ احسان قاضیزاده هاشمی. بنا به اظهارات این نماینده مجلس، گزارش یاد شده از سوی وزارت اطلاعات به مجلس ارسال شده بود و نسبت به فراگیر شدن پدیده موسیقی خیابانی در تهران «هشدار» داده بود. قاضیزاده هاشمی میگوید: «بر اساس این گزارش وزارت اطلاعات پیشنهاد داده بود تا ترتیبی برای ساماندهی و کنترل این پدیده اتخاذ شود.» اما آن «هشدار»ها چه بودند که دستگاه امنیتی را به آن واداشته که خواستار «کنترل» این پدیده شود؟ آن طور که قاضیزاده هاشمی توضیح داد و برخی از اعضای دیگر کمیسیون فرهنگی چون طیبه سیاوشی هم در گفتوگو با «ایران» تأیید کردند، وزارت اطلاعات بابت مجموعهای از موضوعات، از احتمال رقص و «رفتارهای خارج از عرف» همراه با این موسیقی گرفته تا پیشبینی تحریک مردم به برخی رفتارهای ضدامنیتی توسط این گروهها در کوچه و خیابان ابراز نگرانی کرده بود. پیشنهاد اصلی برای رفع این نگرانی هم اجبار این گروهها به شناسنامهدار شدن و کسب مجوز است. البته نهاد صادرکننده این مجوزها هنوز مشخص نشده اما پیشبینی میشود این وظیفه به عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گذاشته شود. مسأله بررسی این موضوع آن قدر مهم بوده که در جلسات مقدماتی آن هم معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان نماینده این مجموعه حاضر شده بود.
نگرانی از پشت پردهها
با اجرای این تصمیم، پلیس این اختیار را پیدا میکند که از تمام موزیسینهای خیابانی تقاضای مجوز کند و در صورت عدم ارائه چنین مجوزی توسط نوازندگان، اختیار برخورد با آنها را نیز دارد. توصیف احمد مازنی، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس هم از سر و شکل این «ساماندهی» همین را نشان میدهد. جایی که او درباره ساماندهی موسیقی خیابانی گفته است؛ «همانطور که شهرداری باید مثلاً دستفروشها را با هدف جلوگیری از سد معبر و ایجاد مشکل برای شهروندان مدیریت کند باید این موضوع را نیز اداره کرد.»
در گفتههای اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس به نظر میرسید ابراز نگرانیها از اهداف پشت این اجراها هم جدی بوده. هر چند برخی از اعضای کمیسیون با این نگرانی موافق و برخی مخالف آن هستند. اما مخالفان آن چون صادق طباطبایینژاد میگویند: «در گذشته موسیقی خیابانی تنها با هدف کسب درآمد انجام میشد اما این روزها برخی هنرمندان با ابزارآلات گران قیمت مشغول این هنر هستند.»
طیبه سیاوشی در گفتوگو با «ایران» تأیید میکند که دستگاههای امنیتی هم معتقدند بسیاری از اجراهای خیابانی پشت پردههایی دارند که ربطی به موسیقی ندارد و همین هم نگرانی آنها را دوچندان کرده است. البته او و برخی دیگر از اعضای این کمیسیون مانند پروانه سلحشوری معتقدند چنین تصمیماتی تنها گروه جدیدی به ناراضیان وضع موجود اضافه میکند و برخوردها و تنشها را در سطح جامعه افزایش میدهد. با این حال گویا توافقهای لازم برای اجرای این تصمیم انجام شده و اعضای کمیسیون فرهنگی میگویند دیر یا زود هنرمندان موسیقی خیابانی راهشان به راهروهای ادارات و دوایر مختلف برای کسب مجوز خواهد افتاد، مجوزی که البته تضمینی برای اعطای آن وجود ندارد.
مجوزهایی که روی کاغذ میمانند
در ایران کسب مجوز برای فعالیتهای مدنی و اجتماعی نه تنها خیلی سابقه روشن و درخشانی ندارد بلکه حتی میتوان آن را سابقهای مملو از بدبینی دانست. در قانون اساسی ایران اصلی وجود دارد که آزادی تجمعات بدون حمل سلاح و در شرایطی که مخل مبانی اسلام نباشد، آزاد است، اما موضوع آزادی تجمعات که در اصل ۲۷ قانون اساسی تصریح شده توسط یک قانون عادی یعنی قانون احزاب مشروط به دریافت مجوز از وزارت کشور میشود که آن هم فقط به احزاب و تشکلهای سیاسی اعطا خواهد شد. اما مسأله تنها این نیست. همان احزاب و تشکلهای سیاسی هم یازده سال است که هر درخواستی برای تجمع دادهاند، رد شده و این یعنی تقریباً تمام اجتماعات اعتراضی این یازده سال غیر قانونی بوده؛ قیدی که معنای دیگرش باز بودن دست نیروی انتظامی و امنیتی برای برخورد با این تجمعات است. حالا همین حالت و سابقه را میتوان خط به خط با مبنا قرار دادن اجراهای موسیقی خیابانی بازخوانی کرد. آن وقت است که معنای چنین قانونگذاری در عمل مشخص خواهد شد؛ اجرای خیابانی موکول به دریافت مجوز میشود و وقتی به کسی مجوزی داده نشود یعنی اقدام غیر قانونی و برخورد انتظامی.
احد آزادیخواه، سخنگوی کمیسیون فرهنگی، در روزنامه ایران نوشت: « این گروهها باید چه در آثار خود و چه در فضای اجرایی که در اختیارشان قرار میگیرد، چارچوبهایی را برای حفظ نظم و آرامش اجتماعی رعایت کنند. در این زمینه مقایسه وضعیت کشور ما با جوامع اروپایی و غربی نیز نوعی مغلطه به نظر میرسد؛ آزادی فعالیتهایی نظیر اجراهای خیابانی و عدم منوط کردن این گروهها به چارچوبهای مشخصی در ملأ عام به بیچارچوب بودن نظامهای اجتماعی غربی برمیگردد. حال آن که کشور ما از این حیث وضعیتی متفاوت دارد و طبیعتاً مسائل و پدیدههای جدید هم باید با لحاظ همین شرایط ساماندهی شوند، نه شرایط جوامع غربی؛ چرا که اساساً اقشار مختلف مردم ما نظامهای ارزشی آن جوامع را در زندگی شخصی خود به رسمیت نمیشناسند. در برخی موارد اجراهای موسیقی خیابانی، مستقیماً شاهد رفتارهایی هستیم که نظم شکل گرفته اجتماعی بر اساس نظام ارزشی دینی و ملی ما را نشانه گرفته و قطعاً آزادی بیقید و بند آن به نفع جامعه نیست.
پروانه سلحشوری، هم نوشت: «منوط کردن اجراهای موسیقی خیابانی به کسب مجوز از مراجع دولتی و حکومتی تصمیمی کاملاً اشتباه، با تبعات منفی خواهد بود. این تصمیم بر اساس گزارش یک نهاد امنیتی از تبعات این اجراها اخذ شده است و همین اولین نشانه خطا بودن آن است. در ایران چهل سال است که مسائل امنیتی بر حوزههای اجتماعی و فرهنگی سایه انداخته و مناسبات این حوزهها را در قامت خطراتی بالقوه شناسایی کرده است. چنین نگاهی اصلیترین زمینه تنگ شدن دایره فعالیتها در این حوزهها است که با توجیهات امنیتی انجام میگیرد. این وضعیت امروز بعد از اصراری چهل ساله انباشتی از نارضایتی در حوزههای اجتماعی و فرهنگی ایجاد کرده و شهروندان را به این احساس رسانده که دیدگاههای امنیتی به این حوزهها چون طنابی دست و پای آنها را در زندگی شخصی و استفاده از حداقل پدیدههای مورد تمایل جامعه بسته است. مخصوصاً با توجه به افزایش چشمگیر سفرهای خارجی ایرانیان و گسترش ارتباطات این حس تشدید شده و میتوان امروز خود آن را یک تهدید امنیتی دانست که باعث تکثیر نارضایتیهای خفته در جامعه میشود. اما این نارضایتیها همیشه هم خفته و ساکت نخواهند بود. مخصوصاً اگر با تکرار تصمیمات اشتباهی چون منوط کردن اجرای موسیقی خیابانی به کسب مجوز، زیست اجتماعی و سبک زندگی مردم بیش از قبل زیر فشار پلیسی قرار بگیرد.
فاطمه ذوالقدر، هم در این باره نوشت: «تصمیمی که اخیراً برای منوط کردن اجرای موسیقیهای خیابانی به کسب مجوز اخذ شده، مشخصاً تصمیمی غلط و اشتباه هست. مهمترین عامل خشکاندن ذوق هنری در هنرمندان و پایین آوردن سطح کمی و کیفی آثار فرهنگی و هنری، ایجاد محدودیتهای غیر ضروری است. فرآیند پیچیده و کشدار صدور مجوز برای عرضه آثار هم یکی از مهمترین این محدودیتها است. حتی اگر بپذیریم که مجوز اجرای موسیقی خیابانی به تمام متقاضیان این حوزه واگذار میشود، باز هم درگیر کردن هنرمندان در امور اداری اضافی و پیچیده نتیجهای جز خشکاندن ذوق این گروهها نخواهد داشت. طی برخی مراحل اداری حتی برای گروههای ثبت شده، حرفهای و بزرگ هم گاه سرسامآور و خستهکننده میشود، حال چه برسد به گروههایی کوچک و عموماً کم بضاعتی که به طور طبیعی درگیر مشکلات اساسی هستند. طبیعی است که تعداد زیادی از این گروهها یا این مسیر را طی نکنند یا موفق به کسب مجوز در آن نشوند. در چنین شرایطی باز هم طبیعی است که ندادن مجوز به آنها به معنای پایان کارشان نخواهد بود و این یعنی زیر زمینی شدن و غیر قانونی شدن بخش جدید از تولیدات هنری ما. اتفاقی که نه نتیجه کارکرد بد گروههای هنری بلکه حاصل یک تصمیمگیری اشتباه است.»
«ممنون که خیابانهای تهران را قشنگ میکنید»
گفتگویی که به نقل از "ایسنا" می خوانید پیش از هشدار وزارت اطلاعات و نگاه امنیتی دولت به موسیقی خیابانی و تصمیم مجلس مبنی بر مشروط کردن اجرای موسیقی خیابانی به اخذ مجوز انجام شده است.
ایسنا نوشته است: دیدن افراد ساز به دستی که در کوچه و خیابان شهر مینوازند، به چشم خیلیها آشناست. این بهاصطلاح نوازندگان خیابانی، از قشرهای مختلف و با انگیزههای متفاوت این کار را میکنند؛ از دانشجویان رشته موسیقی و هنرجویان ساز گیتار گرفته تا پیرمرد ۶۰ ساله و ساز سهتار، در میان آنها هستند.
«هیراد» یکی از جوانانی است که بهشکل خودآموز، موسیقی را فراگرفته و در خیابان مینوازد. او از اینکه مردم به دید متکدی به این کار نگاه میکنند، گلایه دارد و امیدوار است روزی مسئولان بتوانند با نوازندگان خیابانی کنار بیایند و آنها را درک کنند. او همچنین میگوید بعد از خیابان، دیگر نمیتواند روی صحنه بنوازد. در ادامه، گفتوگوی انجامشده در یک شب زمستانی با این جوان ۲۸ ساله را که گیتار مینوازد، میتوانید بخوانید.
چگونه موسیقی را یاد گرفتید؟
از ۱۱ سال پیش آموختن موسیقی را شروع کردم و برای این کار به آموزشگاه نرفتم. علاقه من به موسیقی امری درونی و ذاتی بود، اما متاسفانه بهخاطر شرایط خانوادگی نمیتوانستم ساز بزنم تا در ۱۷ سالگی شاغل شدم و ساز خریدم. من چند جلسه به کلاس رفتم و نتخوانی و طریقه انگشتگذاری را یاد گرفتم. پس از آن، خودم تمرین کردم.
رشته تحصیلی شما در دانشگاه چه بود؟
من به اصرار پدرم در رشته صنایع غذایی تحصیل کردم.
چرا نوازندگی در خیابان را انتخاب کردید؟
ما خیلی سخت میتوانیم مسیری را طی کنیم و روی صحنه برویم. خیابان سادهترین راهی است که میتوان دیده شد و درآمد کسب کرد. اگر این سوال را از دیگر نوازندگان خیابانی بپرسید، خیلی از آنها حاشیه میروند و تکرار مکررات میکنند که ما برای دیده شدن آمدهایم. در حالی که موضوع مالی و عشق به کار نیز در این انتخاب دخیل است. یک آقایی در خیابان انقلاب سهتار مینوازد و حدود ۶۰ سال سن دارد. او معتقد است، یک نفر بلیت میخرد و به کنسرت میرود، ما هم برایش کنار خیابان اجرا میکنیم و او میتواند بهای این را بدهد، میتواند ندهد.
چند وقت است در خیابان ساز میزنید؟
حدود شش تا هشت ماه است که این کار را انجام میدهم. پیش از این با یک گروه موسیقی کار میکردیم و اجرا هم رفتیم، اما آنقدر سنگ جلوی پای ما انداختند که بچهها پشیمان شدند.
به نوازندگی در خیابانی بهعنوان شغل نگاه میکنید؟
بله.
چند وقت یکبار این کار را انجام میدهید؟
ما یک گروه هستیم که تقریبا هر روز در خیابان ساز میزنیم؛ اما در مناسبتهای مذهبی و ایامی مانند فاطمیه، این کار را انجام نمیدهیم.
برخورد نیروی انتظامی با شما چگونه است؟
خدا را شکر تا الان با ما برخوردی نداشتند؛ اما یکبار یکی از ماموران نیروی انتظامی هنگامی که همکار ما ساز میزد، بدون هیچ تذکری به صورت او ضربه زد و او به زمین افتاد، بعد ساز او را خرد کرد که در ادامه مردم به ماجرا وارد شدند. گاهی مامورهای شهرداری و نیروی انتظامی تذکر میدهند و بعضی وقتها خودشان به رفتار نامناسب برخی همکارانشان اعتراف میکنند.
مردم چه واکنشی نسبت به کار شما نشان میدهند؟
متاسفانه بسیاری از مردم ما را به چشم متکدی میبینند و فکر نمیکنند مثلا من که ۱۱ سال است ساز میزنم، جایگاهم چیز دیگری است! البته من جایگاه نوازندگان خیابانی را تخریب نمیکنم و اگر دقت کنید در سطح جهانی برای این کار فستیوال برگزار میشود. متاسفانه گاهی مورد تمسخر هم قرار میگیریم و حرفهایی میشنویم که اگر نگویم بهتر است.
نخستینباری که در خیابان ساز زدید چه احساسی داشتید؟
خیلی کار سختی بود؛ ما نهایتا در یک سالن برای ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر اجرا کرده بودیم، اما اینکه هر لحظه مردم را میدیدم که رد میشوند و نمیدانستم نسبت به کار من چه دیدی دارند، سخت بود؛ اما از روز سوم - چهارم آسان شد. من روز اول، از دوستان و غریبهها خیلی حرفها شنیدم، اما تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم.
از اطرافیان شما چه کسانی میدانند این کار را انجام میدهید؟
خانوادهام نمیدانند، اما برخی دوستانم در جریان هستند.
اگر شما را اینجا ببینند چه کار میکنند؟
خدا را شکر شهرستان هستند.
فکر میکنید اگر متوجه شوند چه کار کنند؟
قضیه را در سطح گستردهای رسانهای میکنند! (میخندد)
حرف یا انتظار خاصی دارید که بخواهید آن را به گوش کسی برسانید؟
ما کلا یاد گرفتیم از خودمان هم توقع نداشته باشیم؛ اما امیدوارم یک روزی نهتنها موسیقی، بلکه تمام هنرهای خیابانی، در ایران نهادینهتر شوند و مردم آنها را به دید بهتری نگاه کنند. همچنین امیدوارم روزی مسئولان بتوانند با این موضوع کنار بیایند و آن را درک کنند.
پیش از این، یکی از خوانندگان، موضوع بیمه نوازندگان خیابانی را مطرح کرده است. نظر شما در اینباره چیست؟
من از طرف خودم میگویم، ما بیمه نمیخواهیم، اما میخواهیم به ما اجازه کار بدهند.
مردم ممکن است فکر کنند شخصی که کنار خیابان مینوازد، کار خوبی ارائه نمیکند، کار شما در چه سطحی از موسیقی است؟
من در وهله نخست، فکر و تلاش میکنم بهترین کار را ارائه دهم و صد درصد از جان و دل ساز میزنم. جمع ما یک جمع پنج نفره است که از سه نوازنده گیتار، یک نوازنده ویولن و یک نوازنده کاخون تشکیل میشود. شاید از درآمد یک روز، ۲۰ هزار تومان هم به هر کدام از ما نرسد، اما سعی میکنیم بهترین کار را ارائه دهیم.
شما شغل دیگری هم دارید؟
من باریستای کافه بودم؛ اما چندماه است که دیگر آن کار را انجام نمیدهم و به نوازندگی در خیابان علاقهمند شدهام.
درآمدتان چگونه است؟
بد نیست.
با تغییر محله و خیابان، درآمد گروه شما هم متفاوت میشود؟
ما تجریش هم که میرویم، درآمدمان توفیر آنچنانی ندارد. آنقدر نوازنده خیابانی زیاد شده و مردم نسبت به این موضوع چشم و دل سیر شدهاند که جذابیت اولیه را برای آنها ندارد، مگر اینکه چیز جدیدی برای ارائه داشته باشیم.
شما به یک اتفاق نو فکر کردهاید؟
بله؛ ما هر سری تلاش میکنیم کار جدیدی انجام بدهیم.
آثاری را که مینوازید، بر چه اساسی انتخاب میکنید؟
هرقدر کار ریتمیکتر باشد، مخاطب آن بیشتر است، مثلا یکی از کارهای گروه متالیکا به نام « nothing else matters» یا آهنگ «شهزاده رویا» طرفداران زیادی دارد.
پس در سبکهای مختلف کار میکنید.
بله؛ من عاشق راک هستم و پاپ و سنتی هم مینوازم. در کل، هر کاری را که در خیابان جواب دهد، انجام میدهیم.
واکنش یک دانشجوی موسیقی که از کنار شما رد میشود چگونه است؟
آنها خیلی به ما کملطفی میکنند. در روزهایی که هوا خیلی سرد است، انگشتانمان بیحس و خشک میشود و سیم را گم میکنیم و نمیتوانیم آن را راحت پیدا کنیم. در حالی که برخی افراد، زمانی که انگشتانشان در جیبشان است، به کار ما نگاه میکنند و میگویند، چه کار ضعیفی دارند. من انتقادها را وقتی قبول میکنم که شرایط برابر باشد. این افراد تعداد کمی نیستند. هر کسی ساز بزند، موزیسین نیست، هر کسی بتواند با دل و جانش اتفاقی نو در موسیقی ایجاد کند، موزیسین است. چند نفر هستند که با وجود خود ساز میزنند و نه بهخاطر موقعیت؟!
من شخصی را میشناسم که یک نوازنده بسیار عالی سنتور است و با تاکسیاش امرار معاش میکند، حتی تدریس هم نمیکند. او میگفت، من نوازنده خوبی برای دل خودم هستم، اما مدرس خوبی نیستم، اگر یک بچه پنج ساله چیزی از من بیشتر بلد باشد، با ۵۲ سال سن میروم و شاگردیاش را میکنم. ما چنین افرادی را در جامعه نداریم و متاسفانه دید برخی جوانها طوری شده که فکر میکنند، اگر سازی مینوازند دیگر از آنها بالاتر وجود ندارد و هیچوقت به فکر شاگردی کردن نمیافتند.
اگر روزی حق انتخاب داشته باشید و بتوانید روی صحنه بنوازید، چه کار میکنید؟
دیگر نه؛ خیابان ترجیح اول من است. واقعا دیگر نمیتوانیم اجرای صحنهای داشته باشیم. آنچه من از خیابان میگیرم نمیتوانم از صحنه بگیرم. موقعیت خانوادگیام فوقالعاده است، ولی هیچگاه زیر پرچم پدرم نبودم و دستم در جیب او نبوده است.
آیا در این شرایط با مردم مستقیمتر در ارتباط هستید؟
بله، خیلی احساس عالیای است. میخواهم از قشنگیهای این کار هم بگویم؛ یکبار یک خانمی روبهروی ما نشسته بود، وقتی کار ما تمام شد، گفت من پول همراه ندارم، اما برایتان چند بیت شعر نوشتم، یا دوستی شب یلدا برای من شکلات و کتاب آورد یا خانمی رد شد و به ما گفت «ممنون که خیابانهای تهران را قشنگ میکنید». نمیگویم از پول بدمان میآید، اما اینها از پول برای ما زیباتر هستند.
|