سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مسعود دانشجو
"فاجعه ملی ۶۷"، فراتر از کشتار جمعی


• اگر می خواهیم پاسدار ارزش ها و یاد رفقای جان باخته یمان در جریان "فاجعه ی ملی ۶۷" و چهل سال حکومت جمهوری اسلامی باشیم، باید در ایجاد ارتباط نسل جدید با گذشته مبارزاتی مردم این کشور و تجارب خلق های جهان بکوشیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٣ شهريور ۱٣۹۷ -  ۴ سپتامبر ۲۰۱٨



    سی سال از جنایت هولناکی که در تاریک ترین روزهای تاریخ این کشور و با توسل به سرکوب و خفقان و در خفای اطلاعاتی رخ داد، گذشت. این جنایت توسط کسانی صورت گرفت که اکثر آنها زنده اند و پس از سه دهه و فاش شدن ابعاد زیادی از جنایت صورت گرفته، هنوز دلیل و الزامی برای پاسخگویی نمی بینند. بدون شک "فاجعه ی ملی" اقدامی ضدانسانی و مصداق بارز جنایت علیه بشریت بود. پرونده این جنایت به درازنای تاریخ باز است و تا روزی که آخرین نفر از آمران و عاملان جنایت زنده اند، پیگیری خواهد شد، به سان جنایتکاران نازی که پس از گذشت هفتاد و اندی سال هنوز پرونده اشان مفتوح است. متأسفانه در رابطه با "فاجعه ی ملی" آنچه در این سی سال گفته شده صرفاً معطوف به ابعاد جنایتکارانه و ضدانسانی این کشتار سراسری بوده است. البته بهایی هم که به این واقعه داده شده هم وزن فاجعه ای که رخ داده نبوده است. نه در ابعاد حقوقی و نه در ابعاد سیاسی و فرهنگی و نه به لحاظ انعکاس آن در ادبیات و هنر. در جریان "فاجعه ملی" فراتر از کشتار هزاران تن از بهترین فرزندان این دیار، جنایتی رخ داد که مردم این کشور چندین نسل تاوان آن را پرداخته و خواهند پرداخت.
    بزرگترین صدمه ی "فاجعه ی ملی" قطع ارتباط بین نسل ها و توقف انتقال تجارب مبارزاتی نسل های گذشته و تاریخ این کشور و جهان به نسل های بعدی بود که بواسطه کشتار، تبعید و ارعاب عملی شد. ماحصل این کشتار و قطع ارتباط بین نسل ها بحران هویتی حاکم بر جامعه بود که طی سه دهه ی گذشته سرگردانی مبارزان جوان و کوشندگان سیاسی را در پی داشته است. نسل جدیدی که امروز از مبارزات اجتماعی در کارخانه و دانشگاه، در خیابان و محیط کار سر برآورده گیج و منگ می نماید و در فقدان ارتباطی سازنده با نسل های قبلی در صدد است تجارب بیش از یک قرن مبارزات دمکراتیک مردم این کشور را خود از نو تجربه کند، و این یعنی دوام سرکوب و غارت. جمهوری اسلامی نیک می دانست چه باید بکند. اول به بهانه ی انقلاب فرهنگی دانشگاهها را سرکوب و دانشجویان آزادیخواه و عدالت طلب را روانه زندانها و شکنجه گاهها نمود. سپس هزاران تن از دانشجویانی که ارکان رژیم پهلوی را به لرزه درآورده بودند در زیر شکنجه و یا توسط جوخه های اعدام کشته شدند. و آنها که مانده بودند از خانه و کاشانه و محیط کار و زندگی خود آواره شهرها و کشورهای دیگر شدند. چند سال بعد که دانشگاهها باز شدند نسلی بی هویت و مسخ شده بر صندلی دانشجویانی نشستند که به تنهایی کوره آتشی بودند. سالها طول کشید تا دانشگاه کمی بخود آید، ولی هنوز نتوانسته پس از گذشت چهار دهه به نقطه ی آغازین بازگردد. "فاجعه ی ملی"این بی هویتی را در کل جامعه و در ابعادی بمراتب بزرگتر باز نقش نمود. چنین شرایط سیاهی حتی پس از کودتای ٣۲ نیز بر کشور حاکم نبوده است.
    اگر امروز در کشورمان سیاست های نئولیبرالیستی حاکم گردیده و به موازات آن هر روز شاهد افشای گوشه هایی از اختلاس های نجومی و غارت ثروت ملی هستیم، این پدیده ی شوم ارتباط مستقیمی با کشتار نخبه گان آزادیخواه و عدالت طلب در جریان "فاجعه ی ملی ۶۷" دارد. چرا که اکثر قریب به اتفاق اختلاس کنندگان، عوامل حکومتی، آقازاده ها و یا عوامل استیجاری آنها هستند. که با اجرای پروژه ی کشتار نیروهای دمکراتیک، آزادیخواه و عدالت طلب کشور و به سکوت واداشتن بازماندگان از کشتار، به راحتی توانستند بر ارکان سیاسی کشور حاکم و بر شریانهای اقتصادی آن چنگ بیاندازند، بی آنکه مجبور شوند پاسخگوی کسی باشند. آنها هست و نیست این کشور و مردم را بالا می کشند و تازه طلبکار نیز هستند. همچنین اگر امروز جامعه از فقدان اپوزیسیون و بدیلی بالقوه برای حکومت در رنج است، بلاشک کشتار ۶۷ از دلایل اصلی آن بوده است. در راستای پاسداشت از خودگذشتگی رفقا و هم رزمانمان در جریان "فاجعه ی ملی" بایستی عرصه را برای عوامل حکومتی غاصب ثروت ملی تنگ کرد و با افشای غارتگران اقتصادی و نقش اختلاس کنندگان در آمریت و عاملیت کشتار ۶۷ و یا همراهی با آنها، دنیا را برای آنان تیره و تیره تر ساخت، باید به آقازاده هایی که بر سر این خوان بی صاحب نشسته اند تفهیم شود انچه در سر این سفره تناول می کنند در حقیقت خون کسانی است که در تابستان و پاییز ۶۷ سرشان از دار بالاتر ایستاد. و این نعمتی که از قَبَلِ وجود جمهوری اسلامی ارزانی شان شده در واقع خونابه ای است که از تن و پاهای تعزیر شده قربانیان ۶۷ بر کف سلولها ریخته شده است. آن نعمات بهشتی استفراغ زندانیانی است که از دیدن کامیونهای نعش کش رفقایشان خون بالا آورده اند.
    دردآور آنکه؛ در سالهای گذشته شاهد آن بودیم تعدادی از اصلاح طلبان و کسانی که در کشتارهای دهه شصت و "فاجعه ی ملی" دست داشته یا با قاتلان همراهی نموده اند و در این سی سال از آن جنایت ها صراحتاً دفاع یا در تطهیر جنایتکاران تلاش کرده اند، شعار "ببخشیم و فراموش نکنیم" را به بهانه ی آشتی ملی چو انداخته اند. بی آنکه ابعاد جنایت رخ داده مشخص شود، جانیان معرفی و نقش هر کدام معلوم گردد، درخواست بخشش برای جنایتکاران چیزی جز همراهی با آنان نمی تواند باشد. برای من جای سوال است، در واقع چه کسی می خواهد ببخشد؟ آنهایی که باید ببخشند زیر خروارها خاک خفته اند. مادران و پدرانی که باید ببخشند، در غم فراق فرزندانشان رخ در خاک کشیده اند و اگر زنده اند کسی برای بخشش بدانها مراجعت نموده است؟ آیا نظر همسرانی که از آغاز زندگی غم هجران و تنهایی را با خود داشته و برای سالیانی دراز هم مادر بوده اند و هم پدر، و از کودکانی که در حسرت حضور شیرین پدر و مادر، خود پدر و مادر شدند، را جویا شده ایم؟ اصلاً قرار است چه کسی بخشیده شود؟ کسی که برایش درخواست عفو می شود کیست؟ آیا وی گناهی را به گردن گرفته و از کرده خود پشیمان است؟ به باور من شعارهای فانتزی روشنفکران بی هویت را جز خودشان خریداری نیست. "نه می بخشیم و نه فراموش می شود". البته دنبال انتقام و اعدام هم نیستیم، ولی معتقدیم در اجرای عدالت کسانی که جرمی مرتکب شده اند بایستی متناسب با جرم ارتکابی مجازات شوند. کسانی که شاکی خصوصی دارند - که همه ی آمران و عاملان آن جنایات شاکی خصوص دارند - بدون جلب رضایت خانواده های کشته شدگان، جامعه نمی تواند آنان را مورد عفو قرار دهد.

    رفقا؛ اگر می خواهیم پاسدار ارزش ها و یاد رفقای جان باخته یمان در جریان "فاجعه ی ملی ۶۷" و چهل سال حکومت جمهوری اسلامی باشیم، باید در ایجاد ارتباط نسل جدید با گذشته مبارزاتی مردم این کشور و تجارب خلق های جهان بکوشیم. کسانی که با براه انداختن ماشین کشتار در جریان "فاجعه ی ملی ۶۷" در واقع راه را برای تداوم حکومت سرکوب و غارت هموار ساختند را افشاء و ارتباط متقابل کشتار "فاجعه ی ملی" با غارت اموال ملی را افشاء سازیم. جنایتکاران و فرزندانشان نباید آسوده خیال و بدون تألم خاطری بر سر سفره ای بنشینند که قاتق سفره شان خون رفقای ماست.
به خاطر داشته باشیم که فاجعه ی ملی فراتر از یک کشتار جمعی بود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست