سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

خندیدن به عشق کیم و ترامپ، و رها شدن


طاهره بارئی


• شاید نمی توانستیم تصور کنیم پدیده ترامپ تا چه حد در سطح جهانی، بیداری انسانها و تکیه کردن آنها به هوش و دانش و قدرت فهم خودشان را به همراه خواهد آورد. در همین حد به فکر فرو میرفتیم که چطور از دل دموکراسی، عوام گرائی و پوپولیسم بیرون میآید؟ مگر هر موجودی مشابه خود را نمی زاید؟ پس آیا آنچه به نام دموکراسی به مردم قبولانده بودند، از نوع بدلی و باسمه ای، و نوعی پوپولیسم نبوده که امروز با زادن آخرین فرزندش ، یعنی پوپولیسم جاهلانه و رقت بار ترامپی، ماهیت ژنتیک خود را نمایش میدهد؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۹ مهر ۱٣۹۷ -  ۱ اکتبر ۲۰۱٨


داستان عاشقانه کیم ترامپ بر سر زبانهاست. شنیدن این داستان و خندیدن مردم، انرژی عظیمی را در سطح جهان آزاد میکند. انرژی آنهائی که در ذهنشان امریکا، رئیس جمهور امریکا، آنقدر بزرگ، دانشمند، قدرتمند بوده اند که زیر سنگینی آن ذهنشان اجازه بالیدن بخود نداده است.
امریکائی که دویست سالی بیشتر روی کره زمین رنگ و اسم نگرفته است، به بهشت موعود و نمونه غیر قابل انتقاد دموکراسی مبدل شده بود و دیگر اهالی هیچ کشور دیگری خود را درمقام برابری نمیدانستند، بلکه در مقام خزندگانی می یافتند که اوج پیشرفتشان آن بوده که زیر جلیتقه این موجود عظیم جایکی یافته، متمتع شوند.

امروز هر چه بیشتر ترامپ، و از طریق او سیستم امریکائی، مورد طنز و خنده قرار گیرد، چیزی در ذهن بشریت حاضر دگرگون میشود. این خاصیت طنز است. شما وقتی تفاوت هیکل "لورل" را با "هاردی" در کنار هم می بینید، خنده تان می گیرد. یا اگر انسان موقری در خیابان یکباره پایش بلغزد و به زمین بغلتد، یکعده می خندند. چرا؟ چون ذهن در برابر عمل پیش بینی ناپذیری قرار گرفته و چیزی از جائی سر زده که توقع آن نمیرفت. لغزیدن و بر زمین افتادن را از یک کودک میتوان به سادگی طبیعی تلقی کرد در نتیجه به آن نمی خندیم. اما از یک فرد بزرگسال توقع نداریم مثل کودکی به زمین بخورد. از فردی با هیکل لورل توقع نداریم در کنار نمونه ای کاملا مخالف همچون هاردی قرار بگیرد. از رئیس جمهور عظیم الجثه و صاحب سن و سالِ کشوری با شهرت امریکا توقع نداریم حرفی در این سطح بزند و عشق خود را آنهم به "کیم"چشم بادامی کشوری کمونیستی اعلام کند. این دو را کنار هم که مجسم کنید و بینشان یک قلب سرخ ترسیم کنید، نمی توانید نخندید.همه اش تناقض است. همه اش با منطق ناهمخوان است. پس می خنداند. اما دقیقا در همین نقطه، باور های ثابت و سنگ شده ی اذهان فرو میریزند. ذهن ها در چهار گوشه جهان به مُجّرد شنیدن خبر عشق و عاشقی دو موجود "لایتچسبک" تکان میخورند و خانه تکانی های ارزشی آغاز میشوند.

شاید نمی توانستیم تصور کنیم پدیده ترامپ تا چه حد در سطح جهانی، بیداری انسانها و تکیه کردن آنها به هوش و دانش و قدرت فهم خودشان را به همراه خواهد آورد. در همین حد به فکر فرو میرفتیم که چطور از دل دموکراسی، عوام گرائی و پوپولیسم بیرون میآید؟ مگر هر موجودی مشابه خود را نمی زاید؟ پس آیا آنچه به نام دموکراسی به مردم قبولانده بودند، از نوع بدلی و باسمه ای، و نوعی پوپولیسم نبوده که امروز با زادن آخرین فرزندش ، یعنی پوپولیسم جاهلانه و رقت بار ترامپی، ماهیت ژنتیک خود را نمایش میدهد؟
بله فکر نمی کردیم پدیده ترامپ هر چقدر هم پشت سر هم، در و دروازه ی قرار داد های بین المللی را بهم بکوبد و ببندد، باز هم در های بزرگتری پیش روی تاریخ بشر باز میشوند. در هائی که در چهارگوشه جهان از آنها انسانهائی وارد خواهند شد که استعداد و لیاقت و ارزش هایشان بخاطر بیرون بودن ازکادرِ مارک "آمریکائی" بهائی نیآفته، یا تحقیر شده اند و یا حتی لگد مال.

علیرغم تمامی مشکلاتش، دوران با شکوهی را زندگی میکنیم، و انسانیت قوای راستین خود را از دل همین داستانهای مضحک بسوی داستانهائی جدّی باز می یابد. عوام گرائی های پر طمطراق با نامهای خیره کننده که بر مبنای ستایش جهل، جایزه دادن به جهل و تشویق وپرورش جهل رگ و ریشه بر زمین دوانده بودند، می خشکند و دانائی و شعور آرام آرام برای برگهای سبز خودش جا باز میکند.

این ترامپ نیست که می خنداند، جهالتی ست که دهها سال به اسم رمز موفقیت و پیشرفت تبدیل شده بود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست