سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

هُش دار،چو دل را بسپاری به خیال!


اسماعیل خویی


• نشنیدنِ تو بسا که از گوشِ تو نیست:
شاید که صدا به کُنجِ خاموشِ تو نیست.

در گوشه ی خاموشِ خود، امّا، بانگی
گر می شنوی، ز تیزی ی هوشِ تو نیست! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲٨ مهر ۱٣۹۷ -  ۲۰ اکتبر ۲۰۱٨



۱
نشنیدنِ تو بسا که از گوشِ تو نیست:
شاید که صدا به کُنجِ خاموشِ تو نیست.
در گوشه ی خاموشِ خود، امّا، بانگی
گر می شنوی، ز تیزی ی هوشِ تو نیست!


۲
هُش دار! چو دل را بسپاری به خیال:
کاین گاه تو را بال شود،گاه وبال!
گاهی شودت چراغِ اندیشه فروز؛
گه نیز فریبدت به رویای محال!


۳
اسبی ست خِرَد، خیال آن را زین است:
اندیشه بر آن سوارِ رویابین است.
رویاش بُنِ دانش و اصلِ دین است:
دین، چون نگری، دانشِ دیروزین است.


۴
در تنهایی، چو گوشه ای بگزینی،
تا، دور ز هر که، با خودت بنشینی،
احساسِ پیمبری مکن: گر دیدی
در جنّتی و فرشته ای می بینی!


۵
در گوشه ی دنجی، به فضایی خاموش،
پیچد اگرت بانگِ رسایی در گوش،
رو، مغزِ خود آزما! مپندار که تو
پیغمبری و می شنوی بانگِ سروش!


۶
آغازه ی هر دو، دین و دانش، جادوست.
دین زاده ی جادو و شناساتر از اوست.
دانش پس از این دوبالد و، زین هر سه،
هر یک دو دگر را، هم از آغاز، عدوست.


۷
دیندار دگر به سوی جادو نرود:
جادو دیگر باوره ی او نشود.
زین سان، ره بازگشت بندد بر خود
دیندار، پس از آن که به دانش گِرَوَد.


دهم فروردین ۱۳۹۷،
بیدرکجای لندن


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست