سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کتابی از هنری هِلِر - مرور شده توسط ای ین انگس
خوانشی مارکسیستی از تاریخ سرمایه داری
مانتلی ریویو


ا. مانا


• از دههٔ ۱۹۷۰، بحثی مارکسیستی پیرامون چگونگی و زمان تولد سرمایه داری توسط دو جریان غالب آکادمیکِ رقیب، در جریان بوده است. جریان اول موسوم به تئوری سیستم جهانی، شروع سرمایه داری را در گسترشِ تجارت جهانی و غارت دنیای تازه کشف شده درقرون پانزدهم و شانزدهم می بیند. جریان دوم با عنوان مارکسیسم سیاسی می گوید انتقال به سرمایه داری زودتر از این قرون، و بطور اخص در مناطق روستایی انگلیس اتفاق افتاد جایی که لردهای فئودال به زمیندارانِ سرمایه دار تبدیل شدند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱ آبان ۱٣۹۷ -  ۲٣ اکتبر ۲۰۱٨


 
از دههٔ ۱۹۷۰، بحثی مارکسیستی پیرامون چگونگی و زمان تولد سرمایه داری توسط دو جریان غالب آکادمیکِ رقیب، در جریان بوده است. جریان اول موسوم به تئوری سیستم جهانی، که توسط امانوئل والرشتاین آغاز گردید، شروع سرمایه داری را در گسترشِ تجارت جهانی و غارت دنیای تازه کشف شده درقرون پانزدهم و شانزدهم می بیند. جریان دوم با عنوان مارکسیسم سیاسی شناخته شده است، که توسطِ رابرت بِرنر توسعه یافت، و اظهار می دارد که انتقال به سرمایه داری زودتر از این قرون، و بطور اخص در مناطق روستایی انگلیس اتفاق افتاد جایی که لردهای فئودال به زمیندارانِ سرمایه دار تبدیل شدند.

در حالی که هرکدام از این نحله های فکری مطالعات مهم و ارزشمندی را به انجام رسانده اند، در نهایت هر دو یکسویه و مکانیکی عمل، و اصرار نموده اند که سرمایه داری بدون جایگزینی روابطِ تولیدی کهن با کارِ مزدی وجود نداشته، و یا اینکه حضور هر گونه ای از سیستم سرمایه داری مستلزم ابطالِ همهٔ اشکال پیشین تولیدی، از جمله برده داری و یا شکلبندی شکارگری - گردآوری محصولات طبیعی خواهد بود.

بینش مارکسیستی دال بر توسعهٔ دیالکتیکی سرمایه داری، که اجزایی از جوامع ماقبل سرمایه داری را در خود دارد، و فقط با تولید کارخانه ای بود که رسماً پا به عرصهٔ وجود نهاد، نقش بسیار کوچکی و گاهاً هیچ نقشی در شیوه های مرسوم این دو مکتب فکری ندارد.

گرچه در تجزیه و تحلیل و دلالت بسیار متفاوت اند، هر دوروش معتقدند که سرمایه داری قبل از قرن شانزدهم - در قالبِ یک سیستم جهانی و یا به مثابه اقتصادی روستایی در انگلیس - شکل گرفته بود و در نتیجه هر دو انکار می نمایند که انقلابات هلندی ها، انگلیسی ها، فرانسوی ها، و جنگ داخلی آمریکا می توانند بصورت «انقلابات بورژوایی» به هر معنای آن، در نظر گرفته شده و در مورد آنچه به نظر مارکس و انگلس نیروی محرکهٔ تاریخ است، یعنی مبارزهٔ طبقاتی، به ندرت سخنی به میان می آورند.

در مقابل، هنری هِلِر تاریخدان برای مدتها ترجمان تاریخ سرمایه داریِ مبارزهٔ طبقاتی را، با استفاده از کار مارکسیست های پیشین، غنا بخشیده و در همان حال تحقیقات تاریخی جدید را نیز در این تلاش دخالت داده است. در اثرش بنام «انقلاب سرمایه داری در فرانسه» (انتشارات Berghahm، ۲۰۰۶) و اثری دیگر «انقلاب فرانسه و ماتریالیسم تاریخی» (انتشارات Brill، ۲۰۱۷) دوباره بر این نگرشِ مارکسیستی تأکید نمود، که آنچه در فاصلهٔ سالهای ۱۷۸۹ تا ۱۸۱۵ در فرانسه اتفاق افتاد در واقع انقلابی بورژوایی و سرمایه دارانه بود، که محرک آن مبارزهٔ طبقاتی و کنشگری توده های مردم بود. هِلِر در کتابِ «تولد سرمایه داری» (انتشارات Pluto، ۲۰۱۱) نقدی، و در عین حال جایگزینی برای هر دو نگرش فوق ارائه نمود که بر چهار ادعای کلیدی استوار بود:
۱- توسعهٔ سرمایه داری در طول مدت درازی اتفاق افتاد، سه قرن و هنوز در جریان است.
۲- مبارزهٔ طبقاتی و تغییر در روابط تولیدی از نظر تاریخی نقشی سرنوشت ساز در ظهور و تحول آن داشت اند.
۳- بازارهای داخلی و جهانی بطور همزمان توسعه یافتند. و
۴- حکومتهای منطقه ای بخشی جدایی ناپذیر از سیستم سرمایه داری بوده و خواهند بود.

تغییرات اولیه که توسط این مکاتب فکری مشخص گردیده اند فقط آغازی بر آنچیزی بود که مارکس «سپیده دمِ گلگون» سرمایه داری نامید. قرنها انباشت اولیه، تحولاتِ اجتماعی، سلبِ مالکیت های وسیع از دهقانانِ خرده پا، و انقلابات سیاسی لازم بود تا حتی «انقلاب صنعتی که لحظه‌ٔ اوجِ توسعهٔ سرمایه داری به حساب می آید» بتواند اتفاق بیفتد. در قرن نوزدهم بود که «بکارگیری ماشین آلات و سازماندهی مجدد تولید در کارخانه های متمرکز به آزادسازی پتانسیل های سازندهٔ کار اجتماعی، سازمان یافته توسط سرمایه داری، انجامید.»

این کتابها سهم مهمی در تئوری مارکسیستی تاریخ ایفا نموده، گرچه اشتراکهایی با بحثهای آکادمیک دارند. اگر چنین پیشینه ای ندارید، (و حتی در صورت داشتن چنین پیشینه ای)، آخرین کتابِ هِلِر، «خوانشی مارکسیستی از تاریخ سرمایه داری»، متنی است که می توان با آن شروع نمود. او کتاب را برای «عامه مردم و دانشجویانِ دانشگاه ها نوشت»، و گرچه بحثهایی را در بین مارکسیستها دامن زده است، نگرانی اصلی اش به چالش کشیدن ادعاهای غیر مارکسیست ها است که هدفشان آنست که سرمایه داری را سیستمی بنمایانند که هنوز قابلیت اصلاح دارد.

نتیجه، خوانشی بسیار دقیق و قابل دسترسی از پانصد سال تاریخ سرمایه داری است، که از سرمایه داری بازرگانی تا صنعتی شدن و از سرمایه درای عصر طلایی تا سرمایه داری انحصاری، نئولیبرالیسم و امکان تغییر انقلابی در عصر ما را در بر می گیرد. او ادعا می نماید که سرمایه داری هم اکنون به «دیواری بازدارنده برخورده است»، و «حتی از بحرانی عمومی می گوید که در تضادهای اکولوژیکی فزاینده سیستم خود را می نمایاند، همچنانکه در اختلال سیاسی و عدم مشروعیت فزایندهٔ آن در نظر توده های مردم انعکاس می یابد.»

او کتاب را با این فصل به پایان می برد که معمولِ کتابهای تاریخی نیست، فصلی که به آینده چشم دوخته و چالشهایی را که بر سر راه ما در انتقال از سرمایه داری به سوسیالیسم خواهد بود در نظر گرفته است - که به باور او با پیروزی دمکراسی اقتصادی و سیاسی، اعتقاد پایدار به منطق و علم، تکثیر ارزشهای مصرف در مقابلِ ارزشهای مبادله، پایانی بر توسعهٔ نابودگر اکولوژی را رقم خواهد زد. او در حالی که از حدس و گمان در مورد هنگام و چگونگی آغاز چنین انتقالی می پرهیزد، و «اینکه آینده سوسیالیسم یا سوسیالیسم ها دقیقاً چگونه خواهد بود»، بررسی اجمالی ارزشمندی از موضوعاتی چون دمکراسی در محیط کار، برنامه ریزی اقتصادی، نقش بازارها و احزاب سوسیالیست، تکنولوژی و غیره را به دست می دهد.

به شخصه، بحث وسیعِ رویکردِ زیست محیطی سوسیالیستی او را خیلی جالب یافتم. با استفاده از کارهای ایستوان مزاروش، ادعا نموده است که بجای انکار سادهٔ رشد اقتصادی، جامعه سوسیالیستی رشد را با «گسترشِ ارزشهای مصرف بی خطر اکولوژیکی در مقابل افزایشِ بیکران در حجمِ خروجی تولید» بازتعریف نماید.

کافی نخواهد بود که از جامعهٔ سوسیالیستی به مثابه جامعه ای با ذهنیت اکولوٰژیکی یاد شود. بقول یکی از دانشجویان این رشته، لازم است نظمِ اکولوژیکی به رسمیت شناخته شده ای بوجود آوریم. این به آن معنا است که سوسیالیسم نباید به سادگی نسخهٔ بهبود یافته ای از وضع موجود بر اساسِ برابری باشد. سوسیالیسم به معنای جامعه ای باید باشد که همزیستی آگاهانهٔ فزاینده با محیط زیست را در دستور کار خود قرار می دهد.

هِلِر به امکان «خلاص شدن از شرِ سرمایه داری و خلقِ موسساتِ یک نظمِ نوین دمکراتیک سوسیالیستی خوشبین است». این خوش بینی بازتاب قضاوت او در بارهٔ سیستم موجودِ گرفتار در بحران است، و بیشتر آنکه، این خوشبینی از نظرگاه او سرچشمه می گیرد که در طول تاریخ دخالت مستقیم و خلاقیت مردمان معمولی - توده هایی که توسط طبقات حاکم و بسیاری از آکادمیسین ها چنین خوار شمرده می شوند - به کرات نقش تعیین کننده و متحول کننده ای را بازی نموده است.

«بدون دخالتهای توده های دهقانی، صنعتگران و کارگران، بورژوازی به تنهایی قادر به ساقط نمودن فئودالیسم و استقرار سرمایه داری نبود. …. و البته بهمین ترتیب انقلاب از پایین توسط کارگران پیش شرطِ انتقال از سرمایه داری به سوسیالیسم خواهد بود.

گرچه کتاب کوتاه است (۱۴۸ صفحه) با فشردگی نوشته شده و پر از اطلاعات و بینش هایی در این رابطه است که سرمایه داری چگونه سربرآورد، رشد نمود، و نهایتاً چگونه میتواند ساقط گردد. هدف آن به این معنا است که پاره ای قسمتهای آن قوی تر است از دیگر بخشها است، و بخصوص فصلِ «بسوی سوسیالیسم» آن بحثها و مخالفتهایی را دامن می زند - حتی در میان خوانندگانی چو من که با شیوهٔ کلی هِلِر موافقند. ولی این یک نقطه قوت است و نه ضعف کتاب. «خوانشی مارکسیستی از تاریخ سرمایه داری» سزاوار آن است که در مقیاس وسیعی توسط رادیکالها مطالعه و مورد بحث قرار گیرد، و بخصوص نسل نوین سوسیالیستها که ظهور آنان به دغدغهٔ طبقات حاکم بدل شده است.

۲۱ اکتبر ۲۰۱۸

*"خوانشی مارکسیستی از تاریخ سرمایه داری" از بخش آب و هوا و سرمایه داری مانتلی ریویو - ۱۶ اکتبر ۲۰۱۸


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست