•
دست یافتن به تصویری شفاف از ساختار اقتصادی و اجتماعی چین کار ساده ای نیست. در این کشور با رشد اقتصادی کم سابقه، حزب کمونیست حرف اول و آخر را می زند و به همین دلیل آنچه در باره ی چین در رسانه های جهان بازتاب پیدا می کند از منشور نگاه دوستان، منتقدان و دشمنان آن گذشته است. در آستانه ی ۷۰ سالگی چین مدرن، سه مقاله از نگرش های متفاوت را انتخاب کرده ایم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۶ دی ۱٣۹۷ -
۶ ژانويه ۲۰۱۹
اخبار روز: اگر دیروز نام چین معرف جمعیت زیاد، کالای بنجل و کمونیسم بود، امروز با هر سخن رهبران این کشور و هر تصمیم اقتصادی که در پکن گرفته می شود بازار اروپا و آمریکا تکان می خورد. طبق قانون اساسی چین نظام اقتصادی آن بر محوریت مالکیت عمومی و توسعه نظامهای مالکیت اقتصادی مختلف و نظام توزیع با محوریت توزیع به اندازه کار و وجود شیوههای مختلف توزیع می باشد. در این کشور نه یک اقتصاد بلکه اقتصاد دولتی، اقتصاد اشتراکی، اقتصاد خصوصی، اقتصاد با سرمایه مشترک، اقتصاد سهامی، اقتصاد با سرمایه گذاری خارجی، اقتصاد با سرمایه گذاری هنگ کنگ، مائو و تایوان و...در کنار هم عمل می کنند. تقریبا تمامی 500 شرکت بزرگ اول جهان در چین سرمایه گذاری کرده اند و چین روی کره خاکی جایی نیست که سرمایه گذاری نکرده باشد و یا در حال تدارک ورود به آن منطقه نباشد. رهبران دولت ها در غرب و شرق غبطه ی رشد و مدل اقتصادی -سیاسی ویژه ی آن را می خورند. اروپا رقابت پنهان و سیاست همکاری کنترل شده با این کشور دارد، ترامپ در برابر چین گاه شمشیر از رو می کشد و گاه باشلاق و شیرینی پیش می رود، دیکتاتورهای جهان و از جمله جمهوری اسلامی در الگوی چین به دنبال کشف رمز رشد اقتصادی و اقتدار حزب کمونیست در این کشور هستند و به نقش و جایگاه حزب در ساختار چین با همان چشمی نگاه می کنند که به حکومت های مستبد و مطلقه ی خودشان می نگرند. آنچه در زیر می خوانید سه مقاله با نگرش های متفاوت به چین است. مقاله ی نخست به نقل از "کانترپانچ" در "نقد اقتصاد سیاسی" منتشر شده است و دومی و سومی را ایران به نقل از "نیوزویک" و "فاینشنال تایمز" منتشر کرده است.
اقتصاد چین در 70 سالگی
تام کلیفورد - ترجمهی احمد سیف
کاهش نرخ رشد در کنار جنگ فرسایشی تجاری
اگرچه در این موقع از سال پیشگویی عمومی میشود ولی پیشگویی کردن کار بیآیندهای است. حالا چین را وارد این ترکیب بکنید، ریسک خطرناکی میشود. ولی در یک نکته تردیدی نیست که حزب کمونیست چین در اکتبر 2019، هفتاد سالگی به قدرت رسیدن خود را جشن خواهد گرفت. معنایش این است که بهجای این که با خطر یک ناآرامی اجتماعی روبهرو بشویم، بهتر است که اصلاحات بسیار اساسی به تعویق بیفتد. به هر جای پکن که بروید نشانههای کندشدن رشد اقتصادی را مشاهده خواهید کرد. مغازهها تعطیل میشوند، کارخانهها کارگران را بیکار میکنند. تعطیلات خانوادهها لغو میشود. و قیمت مستغلات بهشدت کاهش یافته است. من در شمال پکن در منطقهای خارج از حلقهی کمربندی پنج زندگی میکنم که هیچ مغازهای کالاهای برنددار برای فروش ارائه نمیکند. اگر در درون حلقهی کمربندی چهار در پکن زندگی کنید، میتوانید آدم موفقی به حساب بیایید. تا نزدیکترین ایستگاه قطار درونشهری 20 دقیقه راه است و برای رسیدن به نزدیکترین مغازهها هم باید 20 دقیقه راه بروید. با هیچ ترفندی نمیتوان گفت که اینجا منطقه مطلوبی برای زندگی است.
در منطقهای که من زندگی میکنم شش مجموعهی مسکونی وجود دارد که هرکدام 100 دستگاه آپارتمان دارد. این آپارتمانها برای این ساخته شده بودند که کهنسالان را از مناطق مرکزی شهر دراین جا سکونت بدهند. ولی اکنون بسیاری از فرزندان آنها که بالغ شده و درحال حاضر خودشان دارای خانواده هستد به این نتیجه رسیدند که بهتر است این آپارتمانها را اجاره کنند و با والدین خود در آنها زندگی کنند. اگر برمبنای چراغهایی که در شب روشن میشود قضاوت کنیم حدود 70 درصد آپارتمانها اکنون بیش از یک سال است که خالی از سکنه است. برنامه برای ساختن دو تا مرکز خرید در همین نزدیکی بهتعویق افتاده است چون مشتریان بالقوه چندان زیاد نیستند. حتی در شمال پکن، منطقهای که از نظر هزینهی زندگی قابلتحمل است شواهد مشکل اقتصادی قابلرویت است.
البته که میتوانید با اقتصاددانان و یا متخصصان امور مالی صحبت کنید و آنها به شما خواهند گفت که اساس اقتصاد بهگونهای است که بهبود اتفاق خواهد افتاد. یا میتوانید از دلالان خریدوفروش مسکن پرسش کنید. درمنطقهای که من زندگی میکنم آنها 11 کارمند از 23 کارمند خود را در سال گذشته از کار بیکار کردند. از طرف دیگر صاحبخانهی من امسال برای اولین بار در طول هشت سال زندگی من در پکن اجارهی مرا افزایش نداده است.
به گفتهی مقامات رسمی، اقتصاد چین سالی 6.5 درصد رشد دارد ولی رشد فروش اتوموبیل بهعنوان معیاری از رشد اقتصادی متوقف شده است. البته توجه دارید که چین بزرگترین بازار فروش اتوموبیل در جهان است و برای اولین بار از 1990 ـ یعنی سالی که صدام کویت را اشغال کرد ـ به اینسو، فروش اتوموبیل کاهش یافته است. در طول یک سال بازار سهام نزدیک به دو تریلیون دلار ارزش خود را از دست داده است.
قرارداد اجتماعی نانوشته زیر ضرب قرار گرفته است. میتوان نبودن آزادیهای سیاسی را پذیرفت اگر در خانوادهی خود اولین کسی باشید که صاحب یک آپارتمان شده است، یا صاحب اتوموبیل شدهاید یا ماشین رختشویی خریدهاید و فرزند خود را به دانشگاه فرستادهاید. ولی وقتی فرزند شما و دوستان او پس از فارغالتحصیلی نمیتوانند کار پیدا کنند، درنتیجه حزب کمونیست با یک مشکل اساسی روبهرو خواهد شد. البته اگر اقتصاد چین مشکل داشته باشد تردید نداشته باشید که اقتصاد جهان مشکل خواهد داشت. این شبیه همان لطیفهی قدیمی است. اگر به بانک یک میلیون دلار بدهی داشته باشید، معلوم است که مشکل دارید. ولی اگر به بانک 100 میلیون دلار بدهی داشته باشید، روشن است که بانک مشکل دارد. ولی اگر بدهیتان به بانک 100 میلیارد دلار باشد تردیدی نیست که ما همه با مشکل روبهرو هستیم. اگر اقتصاد چین عطسه کند، در بقیهی اقتصاد جهان علامت آنفلوآنزا نمودار میشود. از روزنامهنگاران چینی رسماً خواسته شد آن گونه که حزب کمونیست میگوید «سیاهنمایی» نکنند و برای جلوگیری از آن تدارکاتی هم دیدهاند. به مصرفکنندگان معافیت مالیاتی داده شد تا به مصرف تشویق شوند. به جوانان بیکار یارانه داده میشود و شرکتهایی که کارگران را بیکار نمیکنند بخشی از هزینههایی که برای بیمه میپردازند به آنها پرداخت میشود.
پیشنگری نمیکنم ولی در 2019 چین نه تنها باید اقتصادی را که نرخ رشدش دائماً کاهش مییابد مدیریت کند بلکه درگیر یک جنگ فرسایشی تجاری با امریکا هم هست. تقاضا برای بهرهمند شدن از منافع رشد، محیطزیست سالمتر، حمایتهای لازم از کار و بهداشت هرروزه پرتوانتر شنیده میشود.
تا رسیدن به جشن 70 سالگی انتخابی که در مقابل رهبران چین وجود دارد روشن است. هزینههایی که برای پروژههای زیربنایی میشود که عمدتاً با وام تأمین مالی میشود برای این رشد اقتصادی 6.5 درصد حفظ شود باید ادامه یابد، یا اصلاحاتی که موجب میشود بیکاری بیشتر شود باید انجام بگیرد.
وقتی داشتم قرارداد اجارهام را امضا میکردم صاحبخانهام گفت «ببینیم آیا اجارهات سال آینده افزایش میابد یا خیر.»
او نمیخواست پیشنگری کند. منهم به او تأسی میکنم.
اصل مقاله را به انگلیسی در این پیوند بخوانید: www.counterpunch.org
The Chinese Economy at 70: Slowing Down Amid a Protracted Trade War
حرکت به سوی برتری در جهان
نیوزویک، ترجمه ی: نوژن اعتضادالسلطنه
در اوایل اکتبر، «مایک پنس» معاون رئیسجمهوری امریکا در واشنگتن سخنرانی داشت. سخنرانیای که به گفته بسیاری از تحلیلگران سیاست خارجی چیزی کمتر از اعلام آغاز جنگ سرد قرن بیست و یکم نبود. در زمان فعلی، چین دیکتاتوریای تک حزبی و دومین اقتصاد بزرگ جهان رقیب اصلی ایالات متحده امریکا قلمداد میشود. «در نشست گروه 20 نیز دونالد ترامپ تلاش کرد در نشست با شی جین پینگ با حل مشکلات فیمابین، از دامنه دار شدن جنگ تجاری میان دو کشور جلوگیری کند.» اما «شی» کیست و چه باوری دارد و چگونه چین را اداره میکند؟ «فرانسوا بوگون» روزنامهنگار فرانسوی به این پرسشها در کتابی تازه تحت عنوان «درون ذهن شی جین پینگ» (Inside the Mind of Xi Jinping) پاسخ داده است. او که پیشتر خبرنگار خبرگزاری فرانسه در پکن بوده است اشاره میکند که «شی» پسر یک انقلابی پیشتاز بوده و در صفوف حزب کمونیست رشد کرده و به چهرهای قوی تبدیل شده است. «بوگون» میگوید او در جایگاهی قرار گرفته که پیش از او در میان رهبران چین تنها «مائو تسهتونگ»موسس جمهوری کمونیستی خلق چین مفتخر به آن شده بود. روابط امریکا و پکن در حال حاضر در پایینترین سطح خود از زمان حادثه خونین میدان «تیانآن من» در سال 1989 میلادی قرار گرفته است. در نتیجه، درک «شی» مردی که پرجمعیتترین کشور سیاره زمین را اداره میکند مهمتر از هر زمان دیگری است.
در مسیر ارتقا
در سال 2009 میلادی، لحظهای نادر پدید آمد. شی جین پینگ در مکزیک به سر میبرد کشوری که حیاط خلوت امریکا، رقیب اصلی چین محسوب میشود. او در آن زمان چندین سفر خارجی انجام داد. در ماه فوریه بود که «شی» هنوز در سمت معاونت رئیس جمهوری قرار داشت اما یکی از نامزدهای کلیدی برای کسب مقام ریاست چین بود. او با اعتماد به نفس پشت میکروفون در سفارت چین در مکزیک ایستاد. مخاطبان او تعدادی از هموطنان مهاجر چینی در مکزیک، دیپلماتها، بازرگانان و دانشجویان بودند. موضوع آن جلسه همکاری جهانی و فضای صلحآمیز بود. او در آن سخنرانی گفت که چین بهدنبال صدور انقلاب نیست. دوم آنکه گفت چین به هیچ نقطهای از جهان فقر و قحطی صادر نکرده است و سوم آنکه اشاره کرد که چین در هیچ کشوری مشکلی ایجاد نکرده است. او در پایان گفت: «دیگر چه چیز بیشتری میتوانم بگویم؟» آشکار بود که کنایه او درباره صادر کردن قحطی و ناآرامی نسبت به امریکا بود. این نوع سخنرانی «شی» رفتاری غیر معمول در آغاز سفرش آن هم به کشوری بود که اتحادی قوی با امریکا دارد. «شی» اما در طول سفرهای خارجی خود بهدنبال انعقاد توافقنامههای با حاصل جمع برد – برد و ارتقای جایگاه کشورش بود. اظهارات او نه تنها نشان میداد، سرشار از حس غرور ملی است بلکه نشان میداد، چین امروز کشوری با اقتصادی قوی و ارتشی قدرتمند است. در سخنان او آشکار بود که نظرش این است که چین دیگر نیازی به درس گرفتن از تجربیات دیگران ندارد.
چین از دهه 90 میلادی سیاست ناسیونالیستی (ملی گرایانه) را در پیش گرفت که تغییر رویکردی آشکار نسبت به رویه دهههای قبل آن کشور بود. شاید بهترین توصیف در این باره را بتوان درعنوان کتاب پر فروش «چین میتواند نه بگوید» مشاهده کرد. این کتاب توسط پنج روشنفکر چینی جوان نوشته شده است که در آن امریکا را متهم کرده بودند، میخواهد مانع رشد چین شود و قصد مهار کردن چین در رسیدن به پیشرفت و توسعه را دارد مشابه کاری که امریکا با اتحاد جماهیر شوروی در فاصله جنگ سرد انجام داده بود. در سال 2009 میلادی، تعدادی از همان نویسندگان اثر دیگری را منتشر کردند تحت عنوان «چین ناراضی» و تأیید کردند که آن کشور باید موضعی هژمونیک را در جهان اتخاذ کند و در مخالفت با نفوذ غرب سیاستهای لازم را اتخاذ کند. از دید آنان زمان برعهده گرفتن نقش رهبری جهانی برای چین فرا رسیده و لازم بود آن کشور نفوذ خود را افزایش دهد.
ظهور «شی»
«شی» بر موج احساسات و غرور ملی چینیها سوار شد. او در سال 2012 میلادی به قدرت رسید. ملیگرایان جوان چینی در ستایش او سخن میگفتند. از سوی دیگر، بخش دیگری از طرفداران او هواداران نو اقتدارگرای دهه 80 میلادی بودند. این طیف باور داشتند که تنها یک رژیم سیاسی قدرتمند است که میتواند کشور را پس از سرکوب جنبش تیانآن من حفظ کند. آنان به یاد میآوردند که پس از سرکوب خونین 1989 میلادی، چین از سوی سایر کشورها منزوی شده بود. «شی» اما رویه را تغییر داد حتی با وجود آنکه به بهای احیای دشمنی با ژاپن تمام شد و همچنین به طور آشکارا امریکا را بهعنوان دشمن قرن بیست و یکم چینیها معرفی کرد، دشمنی که از دید او قصد تضعیف چین را دارد.
برای پیشبرد سیاست خارجی، «شی» بیش از هر رئیس جمهوری دیگری در چین رویکرد خود را حول محور مسائل نظامی و تقویت ارتش شکل بخشید. در سال 2016 میلادی، بهطور ناگهانی «شی» لقب «فرمانده کل قوا» را برای خود انتخاب کرد. او در حال حاضر مسئول مانورها و عملیات نظامی روزانه ارتش چین در جریان منازعات منطقهای و هنگام ایجاد تنشهای محلی است. در ماجرای مناقشه بر سر دریای چین جنوبی او دستور ساخت جزایر مصنوعی را برای تثبیت حضور چین در مناطقی صادر کرد که کشورهای همسایه از جمله فیلیپین و ویتنام مدعی هستند که جزو قلمرو سرزمینی آنان محسوب میشود. با این حرکت، پکن برای نخستین بار رأی دادگاه لاهه را درباره دریای چین جنوبی که با شکایت سایر کشورها صادر شده بود نادیده گرفت و رد کرد. در تابستان سال 2016 میلادی، دادگاه لاهه پس از طرح دادخواستی از سوی مانیل به این نتیجه رسید که پکن حقوق حاکمیت فیلیپین را نقض کرده و نادیده گرفته است. «شی» آن حکم را نیز رد کرد. «شینهوا» آژانس خبری دولتی چین حتی تا جایی پیش رفت که حکم صادر شده را توطئهای از جانب غرب برای جلوگیری از توسعه و پیشرفت چین قلمداد کرد.
استفاده از فرصتها
«شی» خط تهاجمی خود را بخصوص در زمانی در پیش گرفته بود که کشورهای غربی پس از بحران مالی 2008 میلادی تضعیف شده بودند. همان گونه که مائو روزگاری گفته بود که باید از فرصتهای ایجاد شده در لحظههای مهم تاریخی استفاده کرد، «شی» نیز در حال استفاده از فرصت ایجاد شده بود. در همان بازه زمانی، روشنفکران از موجودیت مدل چینی دفاع کردند. در سال 2009 میلادی، «لیو یانگ» یکی از نویسندگان اثر «چین میتواند نه بگوید» و «چین ناراضی» اثری را تحت عنوان «چین مدلی ندارد» منتشر کرد که در آن استدلال میکرد چین باید راه و روش تازهای را برای خود پیدا کند. برای این موضوع او معتقد بود که چین باید فلسفه سنتی خود بویژه اخلاق کنفوسیوسی را مورد توجه قرار دهد، اخلاقی که مخالف با منافع سرمایهداری است. رونق اقتصادی بهدنبال سیاست اصلاحات «دنگ» سبب دامن زده شدن به مباحثی چون نابرابری اجتماعی و فساد شده بود. این امر اما به چین اجازه داد تا قدرت خود را بازیابد. فراتر از همه آنکه اکثریت چینیها متقاعد شده بودند که فرهنگ غرب برای کشور آنان مناسب نیست. چهار سال پیش از به قدرت رسیدن «شی»، «لیو» ایده رویای چینی» را مطرح کرد که از دید او باید جامع و در ارتباط با کل بشریت باشد.
همانند لیو، «شی» نیز با لحنی مثبت درباره استثنا و خاص بودن فرهنگ چینی صحبت میکرد. این موضوع توسط او مطرح میشد که اگر چین اروپا نیست، پس چرا باید از مدل دموکراتیک سیستمی که در غرب ظهور یافته پیروی کند؟ چرا نتوان این مدل را از چین دور کرد؟ شی با وجود آنکه در سخنرانیهایش بر لزوم اتحاد بشری و جهانی تأکید میکرد اما از طرف دیگر سعی میکرد تا مدل چین را منحصربفرد و مدل پیشرفت آن کشور را خاص و متفاوت از سایر نقاط جهان معرفی کند. به نظر میرسد برداشت او مفهوم تمدن انحصارگرایانه است و معتقد به لزوم نفوذناپذیری فرهنگی و عدم آمیزش فرهنگهاست و به موضوع جلوگیری از نفوذ خارجی توجه زیادی دارد. پروفسور «ژانگ وی وی» یکی از استادان دانشگاه فودان شانگهای یکی از تأثیرگذارترین چهرهها بر اندیشه «شی» بوده است. ژانگ مانند بسیاری از همکارانش استدلال میکند چین یکی از تأثیرگذارترین قدرتهای جهانی است. از دید او ما در حالگذار از جهانی عمودی هستیم جهانی که در آن غرب در صدر بود و اکنون در حال حرکت به سوی جهانی افقی هستیم جهانی که در آن کشورها از جمله چین در زمینه اندیشه و ثروت با غرب برابر هستند. او میگوید این تغییر بیسابقهای از نظر اقتصادی و سیاسی در تاریخ بشری است که سبب میشود جهان برای همیشه تغییر کند. او میگوید خبر خوب این است که «شی» مجری این پارادایم تازه است. او میگوید: «اکنون چین برای بسیاری از کشورها الهامبخش است. اکنون چین بسیار پیشرفتهتر از 40 سال پیش است بخصوص در زمینه ریشه کن ساختن فقر و ظهور طبقه متوسط بزرگی که در نوع خود در سطح جهانی بینظیر محسوب میشود».
دموکراسی چینی
در مواجهه با چالشهای ناشی از جهانی شدن، «شی» در سخنرانیای به مناسبت نود و پنجمین سالگرد تأسیس حزب کمونیست چین در جولای سال 2016 میلادی گفت که اکنون موضوع بر سر مدل چینی نیست بلکه درباره راهحل چینی است. واقعیت آن است که ما شاهد خستگی در مدل غربی هستیم. پس از بحران مالی سال 2008 میلادی، شاهد افزایش نابرابریها در سرتاسر اروپا بودیم. همچنین، مدل دموکراتیک نیز در کشورهای اروپایی در حال تضعیف بوده است. در کشورهای غربی بازندگان جهانی شدن آماده رأی دهی به احزابی هستند که وعده دولتی قویتر را میدهند. در امریکا، پیروزی ترامپ نشان داد که دموکراسی تا چه اندازه میتواند پیشبینیناپذیر باشد. رسانههای چینی از این فرصت به نفع خود استفاده کردند. در اکتبر 2016 میلادی، روزنامه «خلق» چین مدعی شد که انتخابات ریاست جمهوری امریکا کلیت نظام سیاسی «ترک برداشته» و «معیوب» ایالات متحده را دچار «هرج و مرج» و «بینظمی» ساخته است. در این روزنامه توصیه شده بود که غربیها به «دموکراسی متکبرانه» خود نگاهی بیندازند. این روزنامه در ادامه نوشته بود: «سالهاست دولت چین در گزارشهای سالانه واشنگتن متهم به نقض حقوق بشر میشود. در مقابل، ما باید بگوییم که به افزایش ناامنی، افزایش جرایم ارتکابی از طریق اسلحه، افزایش تبعیض نژادی و نابرابریهای اقتصادی در امریکا باید نگاه کرد، عواملی که سبب میشوند تا ادعای امریکا مبنی بر آنکه آن کشور «سرزمین آزادی» است تضعیف شود».
سیستم دموکراتیک جهانی گسلهای زیادی دارد و «شی» از این موضوع بهرهبرداری کرده و توانسته در پکن تودهها را متقاعد سازد. شی تنها رهبر جهانی نیست که ایده مدل بدیل را برای توسعه و پیشرفت قرن بیست و یکم مطرح میکند. راهحل «شی» شباهت زیادی به پیشنهاد های اقتدارگرایانه افرادی چون «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری روسیه، «ویکتور اوربان» رئیس جمهوری مجارستان و «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهوری ترکیه دارد.
آیا اکنون زمان ظهور «انترناسیونال غیر لیبرال» فرا رسیده است؟ اگر اروپا در برابر ظهور تجربه «شی» از خود بردباری نشان دهد و این موضوع را به رسمیت بشناسد که چین یک قدرت معتبر جهانی است یعنی همان ایدهای که «شی» مطرح میکند در آن صورت هیچ چیز نمیتواند مانع از گسترش مدل چینی شود. شواهدی برای اثبات کارآمدی چین وجود دارند به طور خاص ایده ایجاد کمربند جادهای و راهسازی که پروژهای میلیارد دلاری با هدف متصل کردن آسیای مرکزی و غرب آسیا، خاورمیانه و اروپا به یکدیگر است. در دوران رهبری «شی»، چین به طور روزافزونی حضور خود را در شرق و مرکز اروپا افزایش داده است، مناطقی که بیشتر احساسات منفی یا بیتفاوتی نسبت به اتحادیه اروپا در آنجا به چشم میخورد. بالکان مسیری مهم میان آسیا و اروپا است و یکی از اهداف اصلی انتخاب شده توسط «شی» است: در سال 2014 میلادی، پکن وعده سرمایهگذاری 3 میلیارد دلاری را در آن منطقه داد و یک سال پس از آن افتتاح خط اعتباری 10 میلیارد دلاری را مطرح کرد.
چین میتواند
«ووک وکسانویچ» پژوهشگر و دیپلمات سابق صرب استراتژی چین در سال 2017 میلادی را این گونه توضیح میدهد: «در حالی که غربیها عموماً به منطقه بالکان بهعنوان یک منطقه مزاحم و آزاردهنده نگریستهاند نقطهای که با تنوع نژادی و قومی زیادی در پیرامون جهان یورو - آتلانتیک قرار گرفته چین بر این باور است که بالکان مجرایی به سوی بازارهای اروپایی است و مسیری برای تقویت قدرت نرم و یافتن دوستان بیشتر در میان اعضای تازه اتحادیه اروپا و کشورهایی است که به طور بالقوه نامزد عضویت در آن اتحادیه هستند». بهنظر میرسد که «شی» به این شعار «بله، ما میتوانیم» باور دارد. چین اکنون به خود میبالد که تنها قدرت جهانی است که قادر به ایستادگی در برابر امریکا در حوزههای فرهنگی، اقتصادی و نظامی است. چین رهبری جهانی خود را در مناطقی نامحتمل نشان داده است: کارمندانی از کشورهای غیر دموکراتیک آفریقا و جنوب شرقی آسیا که به پکن فرستاده میشوند تا مدل چینی را آموزش ببینند. موفقیت بیشتر برای قدرت نرم چین را میتوان در جریان سفر رهبران چینی در سال 2017 میلادی دید زمانی که در پالم بیچ در اقامتگاه ترامپ نوه دحتری جوان رئیس جمهوری امریکا ترانهای چینی را اجرا کرد. پدر و مادر او به خود میبالیدند که فرزندشان در اجرای ترانه چینی موفق بوده است. این صحنه اما به نظر میرسد میتواند نمادی از تغییر ژئوپولیتیک باشد اینکه احتمال آن وجود دارد که چین جای ایالات متحده را بهعنوان ابر قدرت غالب در جهان بگیرد.
ترامپ در کارزار انتخابات ریاست جمهوری گفته بود که اجازه نمیدهد تا چین به امریکا تجاوز کند. او گفت این کاری است که تاکنون چینیها انجام دادهاند و این بزرگترین دزدی در تاریخ است. ترامپ در مه 2016 میلادی اعلام کرد که رویکرد امریکا را تغییر خواهد داد. نخستین مواجهه او با «شی» آن گونه که پیشبینی میشد برخوردی از نوع خشن نبود. ترامپ در گفتوگو با روزنامه «وال استریت ژورنال» از «شی» ستایش به عمل آورد و گفت فکر میکند «شی» فرد فوقالعادهای است و او را دوست دارد. ترامپ اعتراف کرد که پس از ده دقیقه گوش دادن به حرفهای «شی» درباره تجربیات او پیرامون تاریخ روابط چین و کرهشمالی دریافت که مسأله کرهشمالی آسان نیست. از سوی دیگر اما او در دسامبر 2017 میلادی در سند استراتژی امنیت ملی امریکا از چین بهعنوان قدرتی رقیب و چالشی برای نفوذ، قدرت و منافع امریکا یاد کرد که تلاش میکند تا امنیت و رونق اقتصادی امریکا را مورد هجمه قرار داده و تخریب کند. این نشانهای از استراتژی متناقض ترامپ است. آیا ترامپ میتواند به هدف خود یعنی «بار دیگر امریکای بزرگ» که شعارش بوده دست یابد یا آنکه به ببری کاغذی تبدیل خواهد شد که اجازه میدهد تا «شی» محاصرهاش کند؟ این تناقض تا جایی ادامه یافت که او اشاره کرده که همکاریهای استراتژیک میان چین و امریکا باید ادامه یابد. تنشها میان دو کشور اما باقی ماندهاند. در تابستان 2016 میلادی، در گزارشی منتشر شده از سوی موسسه تحقیقاتی «رند» اندیشکدهای نزدیک به حلقههای نظامی امریکا اشاره شده بود که امکان بروز جنگ میان امریکا و چین نامحتمل است اما غیرقابل تصور نیست.
تصویری تازه از چین
فاینشنال تایمز-گیدئون واچمان، ترجمه ی: وصال روحانی
«امریکای دونالد ترامپ» با «چین شی جین پینگ» 180 درجه تفاوت دارد و حتی یک سفر سطحی در دل این دو کشور این تعارض را برشما آشکار میسازد. طی زمامداری دو ساله ترامپ که از 20 ژانویه 2019 (30 دی 1397) سومین سال خود را آغاز خواهد کرد. هر پروتکل مهم قبلی ایالات متحده یا به تاراج برده شده یا توسط رهبر دمدمیمزاج کاخ سفید به تمسخر گرفته شده و ترامپ استاد رو دست زدن به اسلاف خود جلوه کرده است. در نیمکره مقابل، شی جین پینگ قابل پیشبینیترین و محترمانهترین برخوردها را با پیمانهای قبلی کشورش داشته و نه تنها اسلاف خویش را خوار نکرده بلکه بهسوی اوج سوق داده است. همین هفته گذشته بود که رهبر خوشروش جمهوری خلق چین در تالار بزرگ «مردم» در پکن سخنرانی غرایی در حمایت از آرمانهای دنگ شیائوپینگ، راهب بزرگ گذشته کشورش صورت داد و سیاستهای رفرم و گشایشهای سیاسی او را که چین را در دهههای 1960 و 1970 متحول کرد، ستود. به اعتقاد شیجین پینگ این ترمیم قانون اساسی چین توسط دنگ در سال 1978 بود که پایههای عبور این کشور از مرزهای سنتی و حرکت آن بهسوی اقتصادی باز اما فاقد وابستگی به غرب را گذاشت و از همان زمان بود که چین به پیشرفتی نایل آمد که آن زمان به قدرت رسیدن کمونیستها در پکن بیسابقه بوده و در نهایت این فرآیند در شرایط کنونی چین متجلی است که حتی به اعتراف امریکا صاحب پویاترین اقتصاد در دنیای کنونی است.
خوشنشستن بر ذهنهای باز
بدین روی اشارههای آشکار و نهان «شیجینپینگ» به اینکه جانشینی برای دنگ است نه بر گوشهای بسته بلکه ذهنهای باز خوش مینشیند. واقعیت امر این است که شکوفایی صنعت و سیاست چین حتی بیش از حرفهایی است که وقتی از زبان شی بیرون میآید، برخی رقبای غربی جین آن را خودستایی بیدلیل وی توصیف میکنند. البته شی جین پینگ مجبور شده است در راستای فعالتر کردن بخشهای راکد مانده اقتصاد چین گوشههایی از مانیفستهای کاری دنگ شیائوپینگ را نادیده بگیرد اما تحلیلگران سیاسی نیک میدانند او پیش از هر کس به نظم انقلابی چین که محصول عملکرد رهبران سابق حزب خویش است، اعتقاد تام و تمام دارد.
شجاعت توأم با هوشیاری شیجین پینگ را در تقابلهای اقتصادی و سیاسیای بجویید که پیوسته با امریکا دارد و این چیزی است که «چین دنگ شیائوپینگ» از آن احتراز میکرد. مخالفان شی میگویند باوجود ستودنی بودن اینگونه مانورهای وی، دست بردن در قانون اساسی چین که پیامد آن مادامالعمر شدن ریاست جمهوری وی است، در تضاد با آرمانهای سوسیالیستی حاکم بر چین و نوعی فردگرایی آشکار و خطرناک است. ولی مردم و بخش مهمی از صنایع و واحدهای تجاری چین بشدت شی را میپسندند و او را نماد همسویی با پیشرفتهای جهانی و معامله حساب شده با غربیها میدانند.
بهترین بودن بدون سرسپردگی
هرچه هست نطقهای شی همیشه نظیف و حساب شده و برخلاف ترامپ عاری از هتاکی است و او با بزرگ جلوه دادن سایر کشورها و البته حاکمان قبلی چین این باور را به ذهنها رسوخ میدهد که چین فعلی نه کشوری ایزوله شده و دچار دگماتیسم عقیدتی بلکه کشوری آغوشگشوده به روی انگارههای متفاوت سیاسی و اجتماعی و البته صاحب حق انتخاب بهترینها بدون سرسپردگی به غرب است. هر جا شی پشت میز خطابه میایستد ابتدا از تکیه بر باورهای فرهنگی چین میگوید و سپس راهکارهایی را ارائه میدهد که اقتصاد چین برای بهرهوری هرچه بیشتر محتاج آن است. او البته با سیاستمداری خاصی این ادعا را که پس از مائوتسه تونگ و دنگ شیائو پینگ بزرگترین و خرد ورزترین سیاستمداری است که چین بهخود دیده، رد کرده و از این طریق دستهای خود را برای انجام مانورهای لازم باز گذاشته و به هیچکس هم باج نمیدهد.
چراغ راه چین
در دسامبر 1978 دنگ در نطقی تاریخی متذکر شده بود رهبران چین در مقطعی قرار دارند که اگر قرار باشد کلمه به کلمه طبق اساسنامه حزب کمونیست عمل کنند، به شکل خیرهکنندهای از رقبای سیاسی- اقتصادی خود در غرب عقب خواهند افتاد و سپس افزوده بود: «وقتی وفاداری به نقطهای کور از خویشتن بینی و عدم لمس ایدههای دیگران برسد، چیزی که میسر نیست پیشرفت اجتماعی خواهد بود» همین جمله است که حالا دستورالعمل و چراغ راه «شی» برای ساختن یک چین مدرنتر و در عین حال آرمانگراتر قرار گرفته است. شی در یکی از نطقهای اخیرش ضمن غیر ضروری شمردن کارهای رقبای اقتصادی چین گفت: «شکوفایی ما در درجه اول محصول عملکرد خودمان است و تا زمانی که فرمولهای موفقیت در سالهای 2018 و 2019 را بیابیم عملاً فرقی نمیکند که حریفان ما چه میکنند زیرا حرکت روبهجلویی برای ما متصور نخواهد بود.»
اگر کارها مشورتی بود
رقبای شیجین پینگ هنوز این ایده را بسط میدهند که اگر چین بهجای رهبری تک سویه توسط وی صاحب یک هیأت رهبری چند نفره و کارها براساس شور و مشورت بود، پیشرفتها از این فزونتر میشد. اما آمار اقتصادی «شی» به قدری فروزان است که این ادعا را مخدوش جلوه میدهد. طبق آمار غربیها -و نه خود چینیها که شاید شائبه خودستایی در آن موجود باشد- اقتصاد چین از 2010 به این سو هر سال حدود 10 درصد رشد کیفی داشته و پایداری صنایع سنگین آن نیز طی دهه گذشته مجموعاً 18 درصد بالاتر آمده است، از همه عجیبتر جلو افتادن چین در زمینه تولید هوش مصنوعی و برخی صور و ابزار تکنولوژیک از نمادهای بزرگ غربی مثل امریکا و آلمان است. بخش خصوصی چین میگوید شی چنان مشغول تقویت حکومت کشور و واحدهای وابسته به دولت است که از آنها غافل مانده اما آنها نیز از برندههای ماجراهای اخیر هستند زیرا فرصتهای اقتصادی بیشتر و بهتری نصیبشان شده که در زمان حاکمیت اشکال سنتی ترکمونیسم بر چین هرگز حاصل نمیآمد. این فرمولها حتی میتواند برای ترامپی درسآموز باشد که قبل از رئیس جمهوری شدن ارباب اقتصاد امریکا به حساب میآمد و حالا در جنگ اقتصادی مرتبط با کشیدن دیواری بلند در مرزهای امریکا یا مکزیک حتی خلاقیت اقتصادی خود را نیز زیر سوال برده و اکثر نهادهای سیاسی کشور را با خود بد و دولت را تعطیل کرده است.
منبع: Financil Times
|