سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

امیر پیام
هنگامیکه "نظام زیر سوال رفت»!


• این جمله ای بود که همچون ضربه پتکی توسط نامه سرگشاده اسماعیل بخشی علیه شکنجه و وزارت اطلاعات بر سر نظام خونین ارتجاع اسلامی فرود آمد و توسط محمود واعظی، رئیس دفتر حسن روحانی، بیرونی شد: «نمی شود همینطور بعضی ادعا کنند و نظام زیر سوال برود.» ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۷ دی ۱٣۹۷ -  ۱۷ ژانويه ۲۰۱۹


این جمله ای بود که همچون ضربه پتکی توسط نامه سرگشاده اسماعیل بخشی علیه شکنجه و وزارت اطلاعات بر سر نظام خونین ارتجاع اسلامی فرود آمد و توسط محمود واعظی، رئیس دفتر حسن روحانی، بیرونی شد: «نمی شود همینطور بعضی ادعا کنند و نظام زیر سوال برود.»
این البته ابتدا یعنی اینکه رژیم پس از مدتی سرگیجه و به خود پیچیدنها مشغول سرهم کردن ترفندی سرکوبگرانه علیه اسماعیل بخشی است و اینرا دادستان کل ایران، محمد جعفر منتظری، با این ادعا که «وی شکنجه نشده و با اهداف سیاسی و انگیزه های خاص خودش دنبال این قضیه بوده است» برملا نمود. از اینرو بسیار ضروری است که از اسماعیل بخشی و خانواده اش و ادعانامه او علیه شکنجه جانانه دفاع کرد و تلاش ها و کمپین هایی که اکنون در پاسخ به ادعانامه حق طلبانه وی براه افتاده است را حمایت و تقویت کرد.
اما بسیار فراتر از این ترفند سرکوبگرانه، معنای اصلی جمله بالا در همان بیان کوتاه و گویای رئیس دفتر رئیس جمهور نظام اسلامی است که: «نمی شود همینطور بعضی ادعا کنند و نظام زیر سوال برود.» بر این عبارت لازم است تعمق نمود. عبارتی که از یکسو بیانگر لرزه ایست افتاده بر اندام نظام ارتجاع ، و از سوی دیگر گویای سنگین شدن وزن سیاسی طبقه کارگر در تحولات سیاسی جاری و انعکاس آشکار آن در دالانهای قدرت حاکمه می باشد. دلیل همه آشفتگی ها و تلاطمات و تناقض گویی های و نیز توطئه های تاکنونی در مواجه با ادعانامه اسماعیل بخشی در همین عبارت نهفته است.
این «بعضی» که رئیس دفتر رئیس جمهور بر آن تاکید دارد کسی جز اسماعیل بخشی کارگر شرکت نیشکر هفت تپه نیست. او عضو طبقه کارگری است که در فقر و نداری و بی حقوقی و ناامنی و بی حرمتی مطلق در نظام سرمایه داری ایران تحت حاکمیت خونبار رژیم اسلامی بسر می برد، و به همین اعتبار از بی چیزان و بی صدایان و از اعماق این جامعه است. اگر چه اسماعیل بخشی اکنون از فعالین کارگری و نماینده فداکار و از خود گذشته کارگران نیشکر هفت تپه است، اما تا یکی دوسال پیش چهره ای ناآشنا بود. بنابراین سوال اینست که چطور ممکن است نامه افشاگرانه فردی با این مشخصات، حال با هر ادعایی، از چنین وزن عظیمی برخوردار شود که بالاترین مسئولان نظام آنرا به معنای «زیر سوال بردن نظام» دریابند. به همین ترتیب مگر اهمیت و وزن سخنان اسماعیل بخشی چقدر است که حتی با «زیر سوال بردن نظام» از طرف وی عملا نیز نظام به لرزه در می آید و برای دفاع از خود به تلاطم می افتد؟


محتوی «ادعا» ی اسماعیل بخشی نیز ابتدا به ساکن چیزی جز اعتراض به شکنجه و وزارت اطلاعات شکنجه نیست. در طول حیات جمهوری اسلامی کوهی از اعتراضات و افشاگری های بحق و همیشه ضروری علیه شکنجه و کشتار مخالفین سیاسی انجام شده و این در حقیقت یکی از عرصه های مهم مبارزه علیه رژیم بوده است. حال چه شده که همین اعتراض و «ادعا» از طرف اسماعیل بخشی «نظام را زیر سوال برده است»؟
می دانیم که از مختصات جمهوری اسلامی عربده کشی دایمی در باره قدر قدرتی اش و رجز خوانی بی وقفه عیله آنچه که «دشمن» می نامد است. حال چه اتفاقی افتاده که همین رژیم در برابر ادعای یک کارگر چنین اعتماد بنفس خود را از دست می دهد و اقرار می کند «نظام را زیر سوال برده» است؟
پاسخ این سوالات را باید در ماهیت طبقاتی اسماعیل بخشی و ادعانامه اش جست که بواسطه آن، اعتراض علیه شکنجه از اعتراضات حقوق بشری تاکنونی به اعتراضی طبقاتی منتقل شد و به همین اعتبار به اعتراضی بسیار تهدید آمیزتر از قبل بدل گشت. چرا؟
ادعانامه اسماعیل بخشی علیه شکنجه در اوج یکی از قوی ترین و رادیکال ترین مبارزات کارگری اخیر که بصورت دو اعتراض همزمان کارگری در نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز جریان داشت رخ داد. اینجا بازداشت و شکنجه فعالین این دو اعتراض رکن اصلی سرکوب مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز بود. به این ترتیب دستگیری و شکنجه این فعالین در ارتباطی مستقیم و عجین شده با سرکوب و سرقت دستمزدها و مزایای کارگران و تحمیل فقر و فلاکت و بی حقوقی و بی حرمتی به آنان قرار گرفت. یعنی سرکوب و شکنجه کارگران با استثمار و بهره کشی از آنان یکی شد، و اقتصاد و سیاست در مبارزه طبقاتی کارگران به عمیق ترین صورت ممکن به هم پیوند خوردند. اگر طبقه سرمایه دار و رژیم حاکم اش تاکنون امیدوار بودند که مطالبات کارگری آنطور که مایلند و می نامند «صنفی» بماند، حال با گسترش ممزوج و تعمیق خودپوی این مطالبات از اعتراض به دستمزدهای ناچیز و معوقه و بیمه های پرداخت نشده و قرارداهای موقت و ناامنی شغلی و بی تشکلی تا اعتراض به بازداشت و زندان و شکنجه و شلاق و شنود تلفن و اذیت و آزار خانواده، و به همین اعتبار تا رشد همبستگی های کارگری از یکسو و رشد همبستگی جنبش کارگری و دیگر جنبش های برحق اجتماعی از سوی دیگرمواجه شده اند. و اینهمه تازه نوک کوه مبارزات کارگری عظیم و رادیکال در پیش روست.
حاکمیت سرمایه داری ایران برای تحکیم و تقویت موقعیت بردگی طبقه کارگر همیشه حاکمیتی استبدادی بوده و شکنجه نیز یکی از وسایل مهم و تعیین کننده حفظ و اعمال این استبداد علیه طبقه کارگر است. بنابراین اعتراض علیه شکنجه هنگامیکه در رابطه ای فشرده با اعتراضات معیشتی کارگران طرح می شود، و هنگامیکه اعتراض علیه شکنجه از چنین متن طبقاتی پرولتاریایی بر می خیزد، یعنی آنچه که در اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه و در ادعانامه اسماعیل بخشی رخ داد، بی هیچ شبهه ای به معنای اعتراض به اساس استبداد طبقه سرمایه دار و سرکوبگری رژیم اسلامی آن علیه طبقه کارگر است.

لذا برخلاف اعتراضات، و اینها نیز بحق، حقوق بشری علیه شکنجه که آنرا به عنوان پدیده ای مجزا از اقتصاد سیاسی و نظام سیاسی حاکم مورد توجه قرار می دهد؛ اما اعتراض کارگری علیه شکنجه ضرورتا به اعتراض به پایه های اقتصادی و سیاسی شکنجه گره خورده و به آنها مرتبط است. اگر اعتراض حقوق بشری علیه شکنجه به سیاق خود منشور حقوق بشر نسبت به اساس بردگی و استثمار طبقه کارگر خاموش است و الغاء این جنایت ضد بشری را جزو حقوق بشر نمی داند، در مقابل اما اعتراض کارگری علیه شکنجه با اعتراض کارگری علیه بردگی و استثمار طبقه کارگر و علیه استبداد طبقاتی سرمایه داران در هم تنیده و جدایی ناپذیر است. بنابراین همین انتقال محتوایی اعتراض علیه شکنجه در ایران از اعتراضی حقوق بشری به اعتراضی پرولتاریایی است که از آن چنان قدرتی متصاعد نمود که حقیقتا «نظام را زیر سوال برد».
اما این تنها محتوی طبقاتی «ادعا»ی اسماعیل بخشی نبود که به اعتراض وی علیه شکنجه چنین قدرتی داد. اینکه چه کسی حامل این محتوی بود نیز در اینجا نقش بسزایی داشت. این اعتراض توسط کارگری، و مستقل از میزان اشراف خودش به آن، عملا به نمایندگی از طرف طبقه کارگر انجام شد. خواست مناظره با وزیر شکنجه و دستگاه آدم کشی نظام استبدادی و به چالش طلبیدن آن توسط یک نماینده کارگری چیزی از جنس خواست محاکمه نظام سرکوب و استثمار طبقه کارگر است.
اما اقتدار موجود در صدای این نماینده کارگری علیه شکنجه، یعنی صدای اسماعیل بخشی، اگر چه بدون برخورداری وی از همان درایت و صداقت و شهامت و فداکاری و وفاداری موجود در همه فعالین کنونی مستقل و متعهد طبقه کارگر ممکن نبود، اما این اقتدار تقریبا تماما در عواملی فراتر از خصوصیات فردی ریشه دارد.
اولا اسماعیل بخشی به مثابه یک نماینده کارگری متولد شده و پرورش یافته توسط توده های کارگر نیشکر هفت تپه و مبارزات قهرمانانه آنان است و صدای مقتدر وی نیز صدای مقتدر آنان است. صدایی که حضورش بدون همصدایی آن توده ممکن نبود و حفظ و تداوم و گسترش اقتدارش یکسره به حفظ و تعمیق و گسترش رابطه آن نماینده و آن توده منوط و مشروط و وابسته است. چرا که تداوم نمایندگی در تداوم تعهد و وفاداری به منافع توده کارگر نهفته است.
دوما مساله آلترناتیو شوراهای مستقل کارگری است که بیان چند باره و روشن و شفاف آن توسط اسماعیل بخشی این آلترناتیو رهایی بخش و ضروری را در سطح کلان مبارزه طبقاتی ایران طرح و ثبت نمود. آلترناتیو شورا در همه دوران پس از انقلاب ۵۷ بارها کتبا و شفاها توسط فعالین کارگری طرح شد و زنده نگه داشته شد ولی هیچگاه از فضاهای بسیار محدود خارج نشد و چنین پژواکی نیافت. اینبار اما شورا از یکسو به عنوان آلترناتیوی ضروری و نتیجه بن بست عینی و همه جانبه نظام سرمایه داری ایران به میان آمد و طرح شد، و از سوی دیگر توسط یک مبارزه توده ای کارگری حاضر در صحنه و میلیتانت به مرکز سیاست رانده شد. کارگران نیشکر هفت تپه توسط نماینده شان آلترناتیو شورا را در برابر جامعه قرار دادند و چیزی طبیعی تر از این نیست که صدای چنین نماینده ای اینقدر پر طنین شود.

سوم اینکه مبارزه یکسال اخیر کارگران نیشکر هفت تپه که به روآمدن نسل تازه ای از فعالین کارگری در آنجا، و درخشش آلترناتیو شورایی، و به طرح سراسری اسماعیل بخشی در جنبش کارگری و کل جامعه ایران انجامید رعدی در آسمان بی ابر نبود. این مبارزه شورانگیز کارگری که علی رغم عقب نشینی تحمیلی کنونی به آن سرشار از درس های آموختنی برای طبقه کارگری است، حاصل بیش از یک دهه مبارزات قبلی و فداکاری های نسل قدیمی فعالین آنجا نظیر علی نجاتی ها و تجربیات گرانقدر ساختن سندیکای مستقل کارگران نیشکر هفت تپه است.
چهارم، همزمان با مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه شاهد مبارزه بسیار آگاه و توفنده و پرشکوه کارگران فولاد اهواز هستیم، مبارزه ای سازمانیافته و منضبط و متکی بر مجامع عمومی هفتگی که در نوع خود درس های نوینی را برای جنبش کارگری ایران بدست داد. یک جنبه بسیار برجسته مبارزه کارگران فولاد این بود که با درک اهمیت سیاسی همزمانی مبارزه خود با مبارزه کارگران هفت تپه و با وقوف به اهمیت همبستگی بین این دو مبارزه، تمام قد در پشت مبارزه کارگران نیشکر قرار گرفتند و در پشتیبانی از آن و در همبستگی با آن سنگ تمام گذاشتند. حمایت از کارگران هفت تپه و سپس حمایت از فعالین بازداشتی آنجا و نیز حمایت از شخص اسماعیل بخشی به وجهی از اعتراضات کارگران فولاد بدل گشت. به این ترتیب زور و توان مبارزه کارگران فولاد در زور و توان مبارزه کارگران نیشکر ضرب شد و کفه سنگین توازن قوای طبقاتی را به نفع کارگران تغییر داد و به تقویت بی سابقه صدای نماینده کارگران علیه شکنجه انجامید.
پنجم و بالاخره باید این دو مبارزه، و نیز همه اعتراضات اجتماعی دیگر و کل مبارزه طبقاتی، را در متن دوران پس از دی ماه ۹۶ قرار داد و درک نمود. در تاریخ معاصر ایران و بویژه در حیات جمهوری اسلامی، دی ماه ۹۶ نقطه چرخش اساسی روند تحولات سیاسی بسمت چپ یعنی بسمت طبقه کارگر و اکثریت پایین جامعه و علیه بنیادهای جنایت بار اقتصادی و علیه کل نظام سیاسی حاکم است. در متن این شرایط جدید است که مبارزات کارگری پر طنین شده اند. بی شک این مبارزات در سنگرهای منفرد و جبهه های منفصل بارها به عقب نشینی وادار خواهند شد، اما کل جنبش طبقاتی کارگران پرتوان روبه پیش است و صدای آن هر روز مقتدرتر می شود. اقتدار طبقاتی که به رساتر شدن فزاینده صدای فعالین و رهبران این طبقه در سطح کلان سیاست و جامعه می انجامد.
آری همین محتوی طبقاتی «ادعا» ی اسماعیل بخشی علیه شکنجه همراه با موقعیت و تعهد طبقاتی شخص وی و این حقیقت که قدرت اعتراض او از قدرت مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز و طبقه کارگر بطورکلی بر می خیزد است که «نظام را زیر سوال برد». به این ترتیب جنبش کارگری ایران وارد عرصه جدیدی از مبارزه طبقاتی شده است: عرصه اعتراض مستقیم به سرکوب اعتصابات و اعتراضات کارگری و شکنجه و پدیده زندانی سیاسی و اعدام، و عرصه مبارزه مستقیم با استبداد سیاسی و برای آزادیهای بی قید شرط سیاسی. این البته تنها آغاز راه است. اینکه این عرصه بسیار ضروری و حیاتی برای پیشرفت مبارزات کارگری چقدر می تواند عمق و گسترش یابد بستگی به میزان درستی درک
ما از این تحولات دارد. اما بحرانهای همه جانبه نظام سرمایه داری ایران و حاکمیت سیاسی آن هم پیشرفت در این عرصه را بیش از پیش ضروری نموده است و هم شرایط مساعدی برای چنین پیشرفتی را فراهم کرده است.

امیر پیام
۲٨ دی ۱٣۹۷
۱٨ ژانویه ۲۰۱٨
amirpayam.wordpress.com 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست