سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

برگزاری یادمان جنبش فدائی در برلین همراه با متن سخنان مجید عبدالرحیم پور و مصطفی مدنی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٣ بهمن ۱٣۹۷ -  ۱۲ فوريه ۲۰۱۹


به دعوت حزب چپ ایران (فدائیان خلق) ـ برلین عصر روز شنبه ۲۰ بهمن ۱٣۹۷ (۹ فوریه ۲۰۱۹) به مناسبت ۴۹ سالگرد بنیانگزاری جنبش فدائی مراسمی در برلین برگزار شد.
در ابتدای مراسم رفیق مهدی ابراهیم زاده که مجری مراسم بود، ضمن اعلام برنامه، به حاضران در مراسم خوش آمد گفت. پس ازآن موزیک دلنیشنی توسط آقای محمود رمضانی و دوست هنرمندش ساشا اجرا شد.
عنوان این مراسم از ۱۹ بهمن ۴۹ تا بنیانگزاری حزب چپ ایران (فدائیان خلق) بود و قرار بود تا رفقا مجید عبدالرحیم پور و مصطفی مدنی در این گرد هم آئی سخنرانی کنند.
متاسفانه به دلیل مشکلی که برای رفیق مصطفی پیش امد، او امکان شرکت در مراسم را نداشت.
پیام دلنشین و زیبائی برای مراسم فرستاد که توسط رفیق مهدی ابراهیم زاده خوانده شد. این پیام مورد استقبال حاضران قرار گرفت.
در بخش هائی از این پیام آمده است:
" ازاینکه امروز با شما و در کنار شما نیستم، احساس می کنم چیزی را ازدست داده ام که دوستش داشتم و در عمق زوایایش گم می شدم.
ازسیاهکل تا حزب چپ، چه واژه های صاحب معنی، چه همگنی وتناقض آشکار و چه مفاهیمی پر قدر نشانی"
بخش کامل پیام رفیق مصطفی را در انتهای گزارش خواهد دید.

پس از آن، رفیق عبدالرحیم پور با عنوان آزادی و دمکراسی مرکزی ترین مساله و نیاز جامعه ما بوده و هست، سخنرانی کرد، که مورد بحث، گفتگو، پرسش و چالش های شرکت کننده گان قرار گرفت. رفیق مجید در ابتدای صحبت گفت:
"در چهل وهشتمین سالگرد اعلام موجودیت چریکهای فدائی و چهلمین سال انقلاب بهمن، این سوال مشخص هم چنان مطرح است که جامعه ما علیرغم تحولات گسترده در عرصه های مختلف چرا نتوانسته است به جامعه مدرن دمکرات و توسعه یافته فرا بروید ؟ من قبلا طی مقاله ای تحت عنوان « امکان گذار به دمکراسی و ارتقاء ایران به کشور و جامعه توسعه یافته پایدار»، جمهوری اسلامی را مانع اصلی و عمده در برابر تحقق آزادی ودمکراسی و تشکیل دولت مدرن دمکرات در جامعه مطرح کرده ام. "
ایشان از منظر مولفه های مدرنیته به اندیشه و سیاست شاه و نیزبه مفهوم سیاست در بین فدائیان پرداخت
آقای عبدالرحیم پور در باره مختصات اصلی سیاست و دولت محمد رضا شاه گفت:
۱- قرارگرفتن همه قدرت در اختیار شاه بعداز برچیدن دولت مدرن دمکرات دوره مصدق توسط دربار به کمک دولت انگیس و آمریکا و بخشی از روحانیون،.
۲- قرارگرفتن شاه برفراز دولت و تصمیم گیری برای دولت و ملت بجای ملت ودولت ،
٣- در دیدگاه سیاسی محمد رضا شاه ، دولت و ملت ابزار دست شاه بود ند.
۴- متاسفانه وزرا ،امرا، نمایندگان پارلمان و مشاورین تحصل کرده وغرب دیده شاه به ابزار در دست شاه بودن عادت داشتند و از دستورات ملوکانه ، بی چون وچرا اطاعت می کردند.
۵- سیاست شاه، اعمالِ قدرت و استبداد بر همگان بود حتی بر خودیها .
واقعیت این است که قدرت و دولت درکشورما ازچند هزارسال قبل، آهورا مزدائی و شاه محوربود.
این اندیشه و فرهنگ سیاسی تاریخاَ شکل گرفته، دردوره انقلاب مشروطیت، قانون اساسی و متمم آن تاثیرات مشخصی داشته و درساختار دولت پهلویها هم نقش بسیار مهمی داشت.
ایشان در باره جایگاه فدائیان در فرایند گذار گفتند " اگر بخواهیم جواب کلی به این سئوالات بدهیم می توان گفت فدائیان خلق ایران ازجمله نیروهای مدرن جامعه بودند که در راستای تحقق گذارجامعه سنتی به جامعه مدرن با آرمانخواهی آزادی و سوسیالیسم تلاش می کردند . اما در عین حال لازم است بگویم که ما نیز نیروی درحال گذار بودیم و در این پروسه اشتباهات بزرگ و کوچک دیدگاهی، برنامه ای، استراتژی سیاسی، روش واشکال حزبی و مبارزاتی داشتیم"
مشروح صحبت های رفیق عبدالرحیم پورا نیزدر زیر این گزارش ملاحظه می کنید.
پس از پایان صحبت های رفیق مجید، مجددا گروه موزیک به نواختن آهنگ های ترکیبی خوبی از سه تار و سی تار پرداخت. قسمت آخر جلسه به گفتگو با شرکت کننده گان اختصاص داشت، که اتفاقا بسیار پرشور نیز بود
شرکت کننده گان ضمن اعلام نظرات خود در مورد فدائیان، نقش حزب چپ ایران (فدائیان خلق) در شرایط کنونی و ارتباطش با فدائیان و نسل جوان، و مسایل سیاسی روز که خواهان اتحاد بیشتر ازنیروهاست و نیز اتحاد وسیع تر نیروهای چپ... به طرح پرسش هائی پرداختند که توسط رفیق مجید پاسخ داده شد.
از حاضران با چای و قهوه پذیرائی شد، و به نظر می آید که شرکت کننده گان از شرکت در این جلسه راضی بودند.
ضمن گرامی داشت یاد جانباختگان فدائی و همه عزیرانی که در دو رژیم جان های شیفته خود را در راه آزادی و اعتلای جامعه از دست دادن گزارش خود را به پایان می بریم. علاقه مندان می توانند متن تصویری کامل مراسم را در یوتوپ که زودی منتشر خواهد شد ملاحظه کنند.


متن کامل سخنرانی رفیق مجید عبدالرحیم پور

آزادی و دمکراسی مرکزی ترین مساله و نیاز جامعه ما بوده وهست
در چهل وهشتمین سالگرد اعلام موجودیت چریکهای فدائی و چهلمین سال انقلاب بهمن، این سوال مشخص هم چنان مطرح است که جامعه ما علیرغم تحولات گسترده در عرصه های مختلف چرا به جامعه مدرن دمکرات و توسعه یافته فرا بروید ؟ من قبلا طی مقاله ای تحت عنوان « امکان گذار به دمکراسی و ارتقای ایران به کشور و جامعه توسعه یافته پایدار» جمهوری اسلامی را مانع اصلی و عمده در برابر تحقق آزادی ودمکراسی و تشکیل دولت مدرن دمکرات در جامعه مطرح کرده ام.
امرروزمی خواهم از زاویه دیگری البته درادامه آن به این سوال بپردازم .
نظر بر اینکه جامعه ما ازدوران انقلاب مشروطیت تا انقلاب بهمن ۱٣۵۷ گامهای مهمی در راستای گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن برداشته است، برای پاسخ یابی به سوال فوق، ابتدا اشاره ای به وجوهی از مدرنیته خواهیم کرد و براساس آن نگاهی به برخورد دولت شاه با دمکراسی و آزادی و نیزبرخورد نیروهای سیاسی مدرن چپ و راست و میانه مخالف شاه با این نیازهای جامعه.
- مدرنیته ابرمفهوم پیچیده و جند بعدی و تتاقض آمیزی است که دراینجا می توان بطور فشرده به پاره ای از کیلدی ترین وجوه آن اشاره کرد :
انسان محوری، خردگرایی نقاد واندیشه انتقادی، سکولاریسم، تغییرو دگرگونی زندگی و جامعه توسط خود انسان نه طبیعت و کیهان و خدا، افسون زدائی ازجهان،
- آزادی، برابری، دمکراسی، دولت- ملت ، عقل ابزاری، اقتصاد آزاد، تجربه گرائی، قانونیت و... جزو مولفه های اصلی مدرنیته اند .
مدرنیته برای جامعه ما یعنی داشتن جسارت برای نقد وانتقاد از فکر و فرهنگ و سیاست دینی - سنتی وبنیادگرا؛
- یعنی نقد تقدیرگرایی و تقدس گرائی،
یعنی نقدتقلید گرایی واقتدار گرایی،
یعنی نقد ولی محوری ، شاه محوری و رهبر محوری؛
یعنی تلاش فزاینده برای گسترش و ژرفش خردِ نقاد و اندیشه انتقادی بجای عقل باواسطه، مقلد و نقال؛
مدرنیته برای جامعه ما یعنی رویکرد به ارزشها و اندیشه های آزادی، عدالت ، دمکراسی، حفظ محیط زیست و صلح در نظر و پراتیک سیاسی و اجتماعی در کشور؛
- یعنی رویکرد به سازمان یابی امور جامعه وکشور درنهاد های مدنی و احزاب و تلاش برای دمکراتیزه کردن نهادهای جامعه و تقویت جامعه در برابر قدرت و دولت؛
بلی مدرنیته یعنی تلاش برای تغییر خود و جامعه و دولت مستقر .
جامعه ایران از دوره دولت محمد رضا شاه تاانقلاب بهمن، همچنان نیازمند آزادی و دمکراسی بوده ولی وآزادی و دمکراسی و دولت مدرن دمکرات تحقق نیافت است . چرا ؟   
ما می خواهیم از منظرخرد نقاد و دمکراسی و آزادی نگاهی به مفهوم و مختصات سیاست و دولت محمد رضا شاه داشته باشیم .
اندیشه و سیاست شاه سه بنی بود
واقعیت این است که سیاست شاه از کودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ تا انقلاب بهمن ۱٣۵۷ سه بن داشت:
۱- نگاه سلطه جویانه و شاه محور به سیاست، همه کاره بودن محمد رضا شاه و مزین بودن کشور به شعار خدا - شاه - میهن، بازتابی از این فکر وفرهنگ سیاسی سنتی بود .
۲- عقل ابزاری و سلطه جوئی مدرن یکی دیگر از مبانی سیاست و دولت شاه بود.
٣- وام داری به دولت امریکا و گره خوردگی باآن .
اما سیاست ودولت شاه هرچه بود مبتنی بر خرد و سیاست مبتنی بر آزادی و دمکراسی وتشکیل دولت مدرن دمکرات وتوسعه همه جانبه بشیوه دمکراتیک نبود.
مختصات اصلی سیاست ودولت محمد رضا شاه
۱- قرارگرفتن همه قدرت در اختیار شاه
روشن است که بعداز برچیدن دولت مدرن دمکرات دوره مصدق توسط دربار به کمک دولت انگیس و آمریکا و بخشی از روحانیون، محمد رضا شاه همه قدرت و دولت و امکانات کشور را در اختیار گرفت .
۲- قرارگرفتن شاه برفراز دولت و به تصمیم گیری برای دولت، ملت، جامعه و کشور بجای دولت و ملت،
٣- در دیدگاه سیاسی محمد رضا شاه ، دولت و ملت ابزار دست شاه بود ند.
۴- متاسفانه وزرا ،امرا، نمایندگان پارلمان و مشاورین تحصل کرده وغرب دیده شاه به ابزار در دست شاه بودن عادت داشتند و از دستورات ملوکانه ، بی چون وچرا اطاعت می کردند.
۵- سیاست شاه، اعمالِ قدرت و استبداد بر همگان بود حتی بر خودیها .
و اقعیت این است که قدرت و دولت درکشورما ازچند هزارسال قبل، آهورا مزدائی و شاه محوربود.
این اندیشه و فرهنگ سیاسی تاریخاَ شکل گرفته، دردوره انقلاب مشروطیت ، قانون اساسی و متمم آن تاثیرات مشخصی داشته است و درساختار دولت پهلویها هم نقش بسیار مهمی داشت.
.
شاه ( محور) که از کارافتاد دولت شاه فرو افتاد.
هنگامیکه در سالهای۵۵ ۱٣ و ۱٣۵۶ جامعه دچار بحران رکود و تورم اقتصادی شد و فضای سیاسی کشور تحت فشار دولت آمریکا باز و ونیروهای سیاسی ومردم به خیابانها آمدند، شاه شوکه و دچاربحران شد ، قدرت تصمیم گیری را از دست داد و دولت مدرن شاه محور متلاشی شد.
شاه که فروریخت ، دولتمردان، نمایندگان پارلمان ، امرای ارتش، پرسنل دستگاه امنیتی کشورکه فرمانبران شاه و مطیع فرامین او بودند، نیزاز درون فروریختند.

۴۰   سال بعدازسقوط شاه ، متاسفانه بخشی از هم میهنان همچنان درهمان فکر وفرهنگ سیاسی شاه محور مانده و در آروز وحسرت برگشت خاندان پهلوی می سوزند .
تعدادی ازکارگزاران دولت شاه، آزادی و دمکراسی را مرکزیترین مساله کنونی کشور اعلام کرده ودیگر نیروها ی مدرن را به همکاری و ائتلاف حول گذار به دمکراسی فرا می خوانند.
اینکه این بخش از هم میهنان به سمت آزادی و دمکراسی روی آورده اند گامی مثبت و به نفع جامعه است .   
اما این سوال همچنان دربرابر آنها قراردارد که آیا نیروهایی که جسارت ، اراده و تصمیمی برای نقد و انتقاد از دولتِ دیکتاتوری شاه محورو افکار و سیاستهای خود و اعلام آندرسپهرعمومی را ندارند چگونه می خواهند آزدای و دمکراسی و نظام دمکراتیک مدرن تشکیل بدهند؟
اگر خرد نقاد و اندیشه آزادی و دمکراسی از مولفه های اصلی مدرنیته و از ارکان اصلی تشکیل دولت مدرن دمکرات در کشورما بوده واگر دولت دیکتاتوری شاه محور مورد دفاع و ستایش اینان مانع اصلی و عمده دربرابر توسعه سیاسی و دمکراتیزه شدن جامعه بوده است ، آیا می شود در عین حال هم مدافع مبانی نظری - سیاسی دولت دیکتاتوری شاه محوربود وهم مدافع دولت مدرن دمکرات؟!   
جایگاه فدائیان خلق ایران در فرایند گذار
در چهل وهشتمین سالگرد اعلام موجودیت جنبش فدائیان، من قبل ازاینکه دیگر نیروهای سیاسی را مورد پرسش قرار بدهم، این سوال را در برابر خود قرار می دهم که :
آیا اساسا ما فدائیان خلق ایران از آغاز اعلام موجودیت در فرایند تاریخی گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن، درسمت مدرنیته قرار داشتیم ؟
اگر جواب مثبت است، در نظرو نگاه ما به سیاست، قدرت سیاسی و دولت و چگونگی تغییرآن چه ایرادی و جود داشت ؟
چرا نتوانستیم دمکراسی را به عنوان هدف برنامه ای و سیاسی مشخص خود انتخاب کنیم؟
اگر بخواهیم جواب کلی به این سوالات بدهیم می توان گفت فدائیان خلق ایران از جمله نیروهای مدرن جامعه بودند که در راستای تحقق گذارجامعه سنتی به جامعه مدرن تلاش و مبارزه می کردند.
اما در عین حال لازم است بگویم که ما نیز نیروی درحال گذار بودیم و در این پروسه اشتباهات بزرگ و کوچک دیدگاهی، برنامه ای، استراتژی سیاسی، روش واشکال حزبی و مبارزاتی داشتیم.
نگاه ما به سیاست ، سه بنی بود.
.یعنی از یکسو به آزادی و مشارکت مردم دراداره امور جامعه وکشور معتقد بودیم و از سوی دیگر نگاه ما آمیخته به فکر و فرهنگ سیاسی سنتی دولت گرا از یکسو و دولت گرایی مدرن از سوی دیگر بود.
ما به مشارک مردم در سیاست و تشکیل دولت مدرن اعتقاد داشتیم وبربرای آن مبارزه می کردیم ولی دولت مورد نظر ما دولت غیر دمکراتیک بود.
ما جامعه گرای مدرن بودیم و سیاست را امر همگانی می دانستیم ، اما در صدد تقویت نهادهای مدنی و نیرومند کردن جامعه دربرابر قدرت ودولت نبودیم و دمکراسی و تشکیل دولت مدرن دمکرات در سیاست وبرنامه ما جایی نداشت.
اگر در نهادهای به اصطلاح دمکراتیک آن زمان شرکت می کردیم برای کسب هژّمونی و رهبری آن بود.
ازیکسو به سازمان یابی و سازماندهی توده های مردم وشرکت آنها در سیاست و تعیین سرنوشت خود وجامعه بدست خود مردم بودیم از سوی دیگر براین فکر وگمان بودیم که اداراه جامعه و کشور و تحقق اهداف خوب نظیر آزادی و عدالت اجتماعی و زندگی بهتر ، منحصرا توسط دولت خلقی مورد نظر ما به رهبری سازمان و حزب ما انجام می گیرد.
. ما از یکسو به انسان محوری ،خرد نقاد واندیشه انتقادی و تغییر و دگرگونی در اشکال محتلف وگوناگون اعتقاد داشتیم، از سوی دیگر تغییر و دگرگونی دولت را فقط درانقلاب قهرآمیز، کسب قدرت سیاسی، در شکستن ماشین دولتی وایجاد دولت خودی بجای دولت قبلی اعتقاد می فهمیدیم.
واقعیت این است که نیروی قدرمند مذهب و سنت و خفقان ناشی از آن از یکسو و دیکتاتوری خشن و خفقان دولت شاه از سوی دیگر، موانع مهمی در برابر باروری ذهن نیروهای مردمی از جمله ما وگشایش افقهای فکری و سیع تر نوینی در آن بودند. افکار و فرهنگ دینی - سنتی - عرفانی درساختار ذهن و زبانو سیاست های نیروهای مدرن مخالف رژیم بی تاثیر نبود.
ما ودیگر نیروهای مدرن سکولار( چپ، میانه وراست) کشور، به وزن و نقش کلیدی باز دارندگی دین و سنت و عرفان ونیروهای آن در برابر رشد فکر و فرهنگ و سیاستهای سکولار ،آزادیخواهانه و دمکراسی پی نبرده بودیم.
موقعیت فکری وسیاسی ما فدائیان خلق ایران و دیگر نیروهای مدرن جامعه راست ومیانه و چپ کشورمان در دوره قبل از انقلاب بهمن موقعیتی در حال گذار بود.
آزادی و دمکراسی در مرکز سیاست وبرنامه سیاسی حزب چپ ایران قرار دارد
امروز به جرئت و دقت می خواهم بگویم که بخش بزرگ چپ ایران از جمله فدائیان خلق ایران بر بستر تجارب مثبت و منفی چنبش چپ ایران و خودمان و با نقدهای جسورانه ، پی گیرانه وخلاق افکار و سیاستها و روشها ورفتار خود در پاسخ به نیاز های جامعه در جهان معاصر، آزادی های مشخص نه صرفا آرمانی را و دمکراسی و تشکیل دولت مدرن دمکرات و قانونی ونه صرفا دمکراسی آرمانی را درمرکز سیاست ، برنامه و استراتژ ی سیاسی خود قرار داده اند .
ما با گذاراز ایرادات و اشتباهات فکری، برنامه ای و وسیاسی خود و با گذار از رنجهای فراوان بیرونی ودرونی، در پاسخ به نیازهای جامعه ومردم خود حزب جدید چپ ایران را تشکیل دادیم.
درمنشور حزبمان نوشتیم :
- کشور ما برای قرار گرفتن در سمت توسعه پایدار نیازمند تغییر و تحول دموکراتیک در ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
- از نظرما تحقق توسعه پایداردر کشور مستلزم تحقق آزادی و استقرار دمکراسی، غلبه بر فقر و بیکاری و کاهش فاصله طبقاتی است. -
- ما طرفدارآزادی ، دموکراسی و حقوق بشر و مخالف هر گونه استبداد و دیکتاتوری هستیم و حاکمیت‌ را ناشی‌ از اراده آزاد و برابر حقوق مردم‌ و برای مردم می‌دانیم، به‌ رای‌ و انتخاب‌ آزادانه مردم‌، به حاکمیت قانون، به‌ محدودیت‌ زمانی‌ مقامات دولتی‌ و پلورالیسم سیاسی پای بندیم.
نظام پیشنهادی ما، نظام سیاسی ـ اجتماعی دمکراتیک در شکل جمهوری مبتنی بر حق رای آزاد وبرابرحقوق همگانی، قانون ، جدایی دولت و دین، تفکیک قوای سه گانه، استقلال رسانه ها، تناوب و انتخابی بودن مقامات، ساختار سیاسی و اداری غیرمتمرکز و پلورالیسم استوار است. درنظام موردنظر ما مذهب و ایدئولوژی رسمی وجود ندارد.
در منشرحزب چپ ایران - فدائیان خلق - نوشتیم :
ما گذارمسالمت آمیز و دمکراتیک از جمهوری اسلامی به دمکراسی و تشکیل دولت مدرن دمکرات را مناسب ترین و کم هزینه ترین شکل گذارمی دانیم.

نظر بر آنچه که گفته شد می خواهم بگویم که :
از نظر من رویکرد دمکراتیک نیروهای سیاسی کشور به همدیگر، کوشش برای همراهی و همکاری میان نیروهای سیاسی آزادی خواه و دمکرات با حفط هویت و استقلال برنامه و سازمانی خود، و تداراک دمکراتیک گذار به دمکراسی در کشور، از الزمات گذار مسالمت آمیزبه دمکراسی و تشکیل دولت مدرن دمکرات است.
تدارک مشترک و دمکراتیک گذار به دمکراسی دمکرات ، مناسبترین ، کم هزینه ترین راهبرد استراتژیک درجهت برون رفت از انسداد و بن بست سیاسی طولابی واقعا موجود است   ما را راه گریزی از آن نیست.   
مجید عبدالرحیم پور   ۰۹ ۰۲ ۲۰۱۹

متن پیام رفیق مصطفی مدنی:
دوستان و رفقای بسیار عزیز!
ازاینکه امروز با شما و در کنار شما نیستم، احساس می کنم چیزی را ازدست داده ام که دوستش داشتم و در عمق زوایایش گم می شدم.
ازسیاهکل تا حزب چپ، چه واژه های صاحب معنی، چه همگنی وتناقض آشکار و چه مفاهیمی پر قدر نشانی.
وقتی به آنها می اندیشی و دنیای پیچ در پیچ را به چشم می آوری که مجبور هستی و خودر ا محکوم می دانی به تمامی کوچه پس کوچه هایش قدم بگذاری، از جویبارش بنوشی، میوه های تلخش را گاز بزنی، به درها و غارهای تاریکش سرک بکشی و قله ایش را یک یک به بالا و پائین بروی تا بتوانی خودرا تعریف کنی . بتواتنی سازمانت را و حزبت را تعریف کنی.
ما ادعا نمی کنیم که جان مایه هستی امروزمان را تنها از سیاهکل گرفته ایم. سیاهکل خودفشسرده هستی صدساله چپ ایران است. تبارِ سیاهکل به نسلی و دورانی دیگر تعلق داشت. این دوران دگرگون شده است. در برآمدن جهان امروز باورهای قدیم همه فرو ریخته اند و از حال و هوای روز، بسیار فاصله گرفته اند . تئوری های ما دیگر پاسخگوی پرسشهای زمانه نیست.
سیاهکل جلوه شور جوانانه زمانه خویش بود و با سلیقه ها و خلق و خوی و افکار و آروزهای دوران خویش الفت و پیوند عمیق داشت.
حالا اما چپی که خود جوان رسته بود ، با جامعه جوان ایران بیگانه مانده است.
من نگین فدائی را برتارک حزب چپ ، برای خودم همانند گنجینه ای از شمشسیرهای عتیقه تجسم می کنم و از خود می پرسم ، می خواهیم آیا به این شمشیر ها روح حقیقت بدهیم و با آنها به جنگ شوالیه ها برویم یا می خواهیم بقول یک نویسنده آلمانی ، حقیقتی را که در شمیرها هست ، از آنها بیرون بکشیم و با آنها دینای نو بسازیم.
ما هنوز جز به به زبان سیاست که در عرصه آن تغییر بسیار کرده ایم، خود نمی دانیم به کجای باورهای قدیم گره خورده ایم و کدامین گره ها را از افکار و اندیشه قدیم خویش گشوده ایم.
این سیمای مه آلود حصارِ ما و جوانان امروز ایران است. حزب چپ می خواهد آینه دنیای امروز ایران باشد. شرط مقدم این است که لاقید از کنار حقیقت بگذریم ودر عریان کردن تفاوتهای امروز و دیروزمان ، به سهل یا به تعصب عمل کنیم.
وقتی از حضور و وجود اندیبشه های سوسیالیستی در داخل کشور سخن به میان می آید ، همه چهره ها خود را در آینده می بینیم، فقط زنان ومردان دو نسل گذشته از جلوی چشمانمان رژه میروند. گویی بعداز این نسل، آرمانهای سوسیالیستی سنگ شده اند.
این نگاه، از تتوری های ما مایه می گیرد.
سوسیالیسم در گذشته متعلق به لایه نازکی از جامعه روشفکری ایران بود. رفتار اجتماعی طبقه متو سط عمدتا پشتیبان تفاوت های طبقاتی بودند و از سهم هرچه بیشتری برای خود دفاع می کردند. ردپای عدالت را و تقسیم را تنها در اشعار فروغ می توانستی جستجو کنی.
امروز با هر جوان تحصیل کرده کشورمان که هم سخن می شویم از انزجار او به ظلم و ستم و تعدی، متحیر می مانیم. علیرغم آموزشهای نظام اسلامی که دره بزرگ فقر و ثروت را مشیت الهی معرفی می کند، به جرئت می توان گفت، فرایند روحیه آزادیخواهانه وعدالت طلبانه در میا جوانانمان، به یک فرهنگ تبدل تبدیل شده است .
جوانان تحصیل کرده جامعه در ابعاد میلیونی اگر چه قرابتی با تعارف های و تئوریهای ما ندارد ، اما امروز و آینده چپ ایران را می سازد.
چرا در شرایطی که کشورمان در تب تحول می سوزد، چپی که در سه دوران حیات، نیروی غیرقابل دفع کشورمان بود، امروز در حاشیه صفِ نیروهائی باشد که از هم اکنون برای کوبیدن مهر خود، از یکدیگر سبقت می گیرند.
بیائیم این چپ را متحد کنیم . با تشکر از شما.
شرح این ماجرا را که می بایست بحث امروز ما باشد به زمانی دیگر و نشستی دیگر می سپارم . برای ایرانی بهتر.
مصطفی مدنی

* این گزارش از طرف برگزارکنندگان جلسه تهیه و برای انتشار در اختیار اخبار روز گذاشته شده است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست