سوسیالیسم دمکراتیک چیست و آیا باید از آمریکا در برابرِ برنی سندرز و اُکازیو-کورتز"محافظت کرد"؟
دیوید شولتز، ترجمه: احسان صالحی
•
از نگاه سندرز، عدالت اقتصادی و برابرسازی فرصت و هموار سازی شکافِ درآمدی بین ثروتمندان و فقرا بخشی از چیزی است که به سوسیالیسم دمکراتیک معنی می شود. اما از لحاظ تاریخی این اصطلاح علاوه بر عدالت اجتماعی ، کنترل دمکراتیک اقتصاد را نیز در بر می گیرد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۷ بهمن ۱٣۹۷ -
۱۶ فوريه ۲۰۱۹
سوسیالیستِ دمکراتیک به چه مفهوم است و آیا برنی سندرز و الکساندریا اُکازیو-کورتز پشتیبان چنین سوسیالیسمی هستند که در مقابله با آنها ترامپ باید از ما آمریکایی ها محافظت کند آن طور که او رسماً در سخنرانی اش در باره وضعیت کشور در کنگره آمریکا اعلان کرد؟
پاسخ ساده این است که سوسیالیسمِ دمکراتیک ازلحاظ تاریخی به مفهومِ مالکیت دمکراتیک و کنترل وسایل تولید یا اقتصاد به انضمام انحصارات بزرگ بود. سوسیالیسم دمکراتیک تنها ارایه ی مزایای دولتی مانند هزینه هایِ بهداشت و درمان یا امنیت اجتماعی نیست؛ این سرمایه داری روشنفکرانه یا سرمایه داری دولت رفاه می باشد، اما مصمئنا سوسیالیسم نیست. پیوند دادن این با سوسیالیسم دمکراتیک تنها تلاشی دیگر است تا با هرکسی که دگر اندیش است و به کمک کردن دولت به مردم باور دارد مخالفت و مبارزه کنند.
سندرز در 2015 تأکید کرد:
سوسیالیسم دمکراتیک این است که بگوییم این غیراخلاقی و اشتباه است که یک درصد دَهَکِ بالای این کشور مالک 90% ثروت – تقریباً - به اندازه 90% پایین جامعه باشد. این در یک اقتصاد دغلکارانه و اشتباه است که 57% تمامی در آمدهای جدید به جیبِ 1% بالایی برود.
وقتی به دنیا نگاه کنید، میبینید کشورهای بزرگ دیگر، غیر از ایالات متحده، بیمه درمانی را به عنوان یک حق در اختیارِ همه مردم می گذارند؛ میبینید کشورهای بزرگ دیگر به مادران میگویند ”وقتی صاحب نوزاد هستید، شما را از بچه ی تازه متولدشده تان دور نخواهیم کرد، چون – مانند هر کشور بزرگ دیگرِ کره زمین – میخواهیم مرخصیِ باحقوقِ پزشکی و خانوادگی داشته باشیم.
از نگاه سندرز، عدالت اقتصادی و برابرسازی فرصت و هموار سازی شکافِ درآمدی بین ثروتمندان و فقرا بخشی از چیزی است که به سوسیالیسم دمکراتیک معنی می شود. اما از لحاظ تاریخی این اصطلاح علاوه بر عدالت اجتماعی ، کنترل دمکراتیک اقتصاد را نیز در بر می گیرد.
سوسیالیسم دمکراتیک به عنوان یک جنبش سیاسی در واکنش به نقد سرمایه داریِ کارل مارکس در میانه ی سده نوزدهم ظهور می یابد. ساده بگوییم که مارکس استدال کرده بود مشکل مرکزی سرمایه داری استثمار طبقاتی و نبرد بین بورژوازی و پرولتاریایی است که در آن دومی نیروی کاری را میفروشد که اولی عصاره آن را به عنوان ارزش اضافی بیرون می کشد. بورژوازی مالکِ وسایل تولید و اضافه کار در مسابقه خود برای حفظ منافعی است که آنها به طور فزاینده ای ماشینها را جایگزین نیروی کار انسانی میکنند و با کاهش دستمزدها افراد بیشتر و بیشتری را به فقر می کشانند. این فرایند بحرانی اقتصادی خلق میکند که نبرد طبقاتی را تشدید و در نهایت شرایط را برای مبارزه با سرمایه داری ایجاد میکند. این تئوری [ارزش اضافی] که سرانجام از سوی انگلس در آن تجدیدنظر شد از اجتناب ناپذیریِ اقتصادی انقلاب خبر داد. به همراه لنین، حزب کمونیست به عنوان جنبشی پیشتاز عمل کرد تا رهبری انقلاب را در دست بگیرد. این حزب، با تغییری که بعد استالین انجام داد، در عمل بسیار غیردمکراتیک بود.
در آغاز اواخر سده نوزدهم، استدال افرادی مانند ادوارد برنشتاین در [تشکلِ] ”سوسیالیسم انقلابی” این بود که تاکتیکهای انقلابی و ناگزیری اقتصادیِ انقلاب عملی و مطمئن نیست. بحث او و دیگران بیشتر در باره نقد بنیادین مارکس بود، اما آینده یک جامعه بی طبقه را به دمکراسی پارلمانی گره می زدند. به ویژه، تأکید بر پیوند دادنِ حق رأی همگانی به باورهای سوسیالیستی بود، با این امید که از طریق انتخابات بشود به سوسیالیسم دست یافت. از نگاه برنشتاین، سوسیالیسم ضرورتی اخلاقی و در باره برخورد احترام آمیز با همگان بود، و در باورهای انقلاب فرانسه برای ارتقای ”آزادی، برابری و برادری” پایه ریزی شد. سوسیالیسم گرفتن باورهای لیبرالیسم سیاسی و انتقال آن به دمکراسی اقتصادی بود. در اثر آن، کارگران کنترل دمکراتیکِ نه فقط دولت بلکه اقتصاد را خواهند داشت.
بحثهایی جدی درباره ی امکانِ سوسیالیسم پارلمانی مطرح بود. در این باره نویسندگانی مانند رُزا لوکزامبورگ، کارل کائوتسکی و لئون تروتسکی به نتیجه گیری های متفاوتی رسیدند. اما در باره اینکه چه چیزی سوسیالیسم دمکراتیک را بنا میکند، بحث اصلی بر کنترل دمکراتیکِ بازار – کنترل دمکراتیکِ سرمایه داری – متمرکز بود. در باره این اطمینان سازی بود که نه سرمایه داران، بلکه کارگران تصمیم بگیرند در باره چه چیزی سرمایهگذاری کنند و نگذارند فقط اتاقهای هیئت مدیره کارگزارانِ انحصارات حق انتخاب داشته باشند.
مرزبندی آشکار بین سوسیالیسم دمکراتیک و چیزی که ما سرمایه داری روشنفکرانه یا لیبرالیسم مینامیم بسیار مهم است. اصول اقتصاد سیاسیِ جان استوارد میل بر این استدلال بود که از طریق بازتوزیع منابع اقتصادی – دولت کلاسیک رفاه – می توان با بیعدالتیهای اجتماعی مقابله کرد. در اینجا، دولت از ثروتمندان مالیات میگیرد و منابع اقتصادی را بازتوزیع می کند، یا از قدرتش برای رشد اقتصادی سود می برد. این در نهایت اقتصادهای کینزی مانند توافقِ نوین (New Deal) [1] و جامعه بزرگ (Great Society) [2] خواهد بود. این سرمایه داری دولتی به نفع طبقه متوسط و فقرا است، ولی هنوز سرمایه داری می باشد. بله، دولت میتواند به نفع مردم بازیگر و اداره کننده اقتصاد باشد و نیز میتواند آن را به نفع سرمایه داران به اجرا در آورد. این چیزی است که دولت ایالات متحده در گذشته برای یکی دو نسل انجام داد و این نقدی است که سندرز دارد طرح می کند.
به شیوه های بسیار زیادی میتوان سندرز را لیبرال چپ نامید که از میل و کینز پیروی میکند – میتوانیم از سرمایه داری دولتی سود ببریم تا بازتوزیع اقتصادی را به تحرک در بیاوریم – اما او در مفهوم کلاسیک یک سوسیالیست دمکرات نیست که در آن تأکید بر روی دمکراتیزه کردن دو سامانه ی سیاسی و اقتصادی است. تأکید در باره ی مهارِ انتخاب های بازار و بازار آزد است تا بتوان آنها را در خدمتِ امور ضروری دمکراتیک در اورد.
مایکل هَرینگتن شاید بهترین نظریه پرداز سوسیالیسم دمکراتیک آمریکا باشد. او یکی از بنیانگذاران تشکلِ سوسیالیست های دمکرات آمریکا است. کتابِ “آمریکای دیگر” او در اوایل دهه 1960 یکی از روشن ترین نقدهای سرمایه داری آمریکایی است و الهام بخش بسیاری بود. اما او در کتابِ خودش ”گذشته و آینده سوسیالیسم” با لحنی خشک سوسیالیسم دمکراتیک را این چنین تعریف می کند:
[سوسیالیسم دمکراتیک] دمکراتیزه کردن تصمیم گیری در اقتصاد روز، از خرد تا کلان است. نگاهی نه جامع بلکه مقدماتی است به مشارکت غیرمتمرکز، چهره به چهره تولیداتِ مستقیم و انتخاب آنها در تعیین موادی که زندگانی اجتماعی را شکل می دهند. فرمولی از شیوه خاص قانونی مالکیت نیست، بلکه اصل تفویض اختیار به مردم از بنیان است. … این پروژه میتواند الهام بخشِ اصلاحات ساختاری باشد که معرف شیوههای جدید مالکیت اجتماعی در اقتصاد ترکیبی هستند.
سوسیالیسم دمکرایتک یک برنامهریزی اصلی دولتی اقتصاد نیست که در آن دولت مالک همه کسب و کار باشد. این، همانطور که اَلِک نُو (Alec Nove) در ”اقتصادهای سوسیالیسم امکانپذیر” توصیف می کند، تنوعی از انواع کسب و کار است، اما همگی با این تفکر به هم مرتبط میشوند که کنترل دمکراتیک بر انتحاب هایِ بنیادین اقتصادی وجود دارد. آنچه کشور چین در بنگاه های دولتی اش دارد سوسیالیسم نیست؛ سرمایه داری دولتی و بیشتر به نفع اقلیت است. چینیهای اندکی می توانند در باره انتخاب های اقتصادی انجام گرفته در آن کشوراظهار نظر بکنند، کشوری که در آن شکاف طبقاتی برنده و برندهتری وجود دارد.
از نگاه هرینگتن و دروثی دِی و همچنین نورمن توماس، یوجین دِبز و اِما گلدمَن، سوسیالیسم دمکراتیک، همانطور که برنشتاین استدلال کرد، با ضرورتهای اخلاقی در باره احترام به منزلت انسانی و پرچم حقوق فردی القاء میشود که نویسندگان کلاسیکی مانند جان لاک و جان استوارد میل به وضوح بیان کردند. سوسیالیسم دمکراتیک به قدرت ثروتمندان و انحصاراتِ آمریکا حمله میکند و استدلال میکند که تنها مالیات گیری از آنها و بازتوزیع ثروت کافی نیست. بلکه، موضوع این است که آنها در امور سیاسی و اقتصادی حاکم بر سایر جامعه حق انتخاب نداشته باشند. مساله این است که مردم مالک اقتصاد شوند و برای خودشان تصمیم بگیرند. سرمایه داری دیکته نکند که دمکراسی چگونه عمل کند؛ عکس آن درست است.
این مفهموم تاریخی سوسیالیسم دمکراتیک است. سندرز ممکن است یکی از کسانی باشد یا نباشد که دارد مفهوم این عبارت را بازتعریف می کند. اما سوسیالیسم دمکراتیک متعارف چیزی متفاوت با آنی است که سندرز در 2015 تشریح کرد، آنی که ترامپ از آن بدگویی میکند و آنی که خیلیها هنگام اهمیت یافتنِ بحثهایی مانندِ مراقبت های بهداشتی رایگان، تحصیل در دانشگاه یا برنامههای دیگر به آن فکر می کنند.
منبع: www.counterpunch.org
تاریخ: 13 فوریه 2019
زیرنویس ها
[1] توافقِ نوین (New Deal): مجموع برنامه و پروژه های که فرانکلین روزولت آغاز کرد تا رونق اقتصادی را به آمریکا برگداند. (مترجم)
[2] جامعه بزرگ (Great Society): برنامههای اجتماعی و اقتصادی جدیدی که لیندن جانسون، رئیس حمهور آمریکا در 1964 ارایه کرد که میخواست جامعهای را ایجاد کند که در آن تمام آمریکایی ها برابر باشند و فقری وجود نداشته باشد. (مترجم)
|