سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

غزل بهار


سعید یوسف


• پنجره بگشا، ببین، صبحدم آورده ایم
جلوه ی گلها به باغ   صد رقم آورده ایم

فرصتِ بالیدن ات   چون به سیاهی نبود
صبح و چنین فرصتی   مغتنم آورده ایم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٨ اسفند ۱٣۹۷ -  ۱۹ مارس ۲۰۱۹


 
 
پنجره بگشا، ببین، صبحدم آورده ایم
جلوه ی گلها به باغ   صد رقم آورده ایم

فرصتِ بالیدن ات   چون به سیاهی نبود
صبح و چنین فرصتی   مغتنم آورده ایم

پیشِ نظر چیده ایم   هرچه که زیبائی است
وین نه به خود کرده ایم: لاجرم آورده ایم

خوانده ای ار در کتاب   قصّه ی باغ بهشت
ما به زمین هر بهار   آن ارم آورده ایم

مادرِ خاکیم و گل   کرده به عالم نثار
یک گل اگر رفت، صد   در شکم آورده ایم

قامتِ هر سرو را   راستی آموختیم
در کمرِ شاخِ گل   پیچ و خم آورده ایم

موجِ سبک را شتاب   وین تپش آموختیم
کوهِ گران را ثبات   در قدم آورده ایم

از پسِ ابری سیاه   مشعلی از آذرخش
تا که به آتش کشیم   هر ستم آورده ایم

خانه ای از مهر و داد   بهرِ تو خواهیم ساخت
خیز و به ما خشت ده،   خشت کم آورده ایم



(سعید یوسف)


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست