سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان)- اول ماه مه روز جهانی کارگر، روز مبارزه با ستم و استثمار!
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
٨ ارديبهشت ۱٣۹٨ -
۲٨ آوريل ۲۰۱۹
اول ماه مه روز مبارزاتی جهانی طبقه کارگر ـ که با خواست محدود کردن ساعات کار به 8 ساعت، آغاز شده بود ـ طی 160 سال گذشته سیر تکاملی خود را طی کرد و به روزی بدل شد که کارگران جهان در کنار تمامی ستمدیدهگان، علیه جامعهی طبقاتی و علیه سیستم سرمایهداری جهانی به خیابانها آمده و خواست خود را برای ساختن دنیایی بدون ستم و استثمار فریاد میزنند. امروزه خواست ساعت کارِ 8 ساعته در بسیاری از کشورها متحقق شده است، اما دیگر مطالبات طبقهی کارگر حتا در کشورهای صنعتی بیپاسخ ماندهاند. خیل عظیم کارگران زن و مرد در کشورهای موسوم به جهان سوم که در واقعیت با بیگاری و فوق استثمار مشغول به کارند، از اولیهترین حقوق خود محروماند. زنان طبقهی کارگر و زحمتکش که به دلایل اقتصادی و اجتماعی روزبهروز بر تعدادشان افزودهشده است، تحت بیشترین استثمار قرار دارند.
اول ماه مه بهعنوان روز مبارزاتیِ کارگران تداوم خواهد داشت. طبقهی کارگر که رسالت پایان دادن به حیات طبقاتی جوامع انسانی را دارد، با محو طبقات، خود را نیز بهعنوان یک طبقه محو خواهد کرد و تنها در آن زمان است که اول ماه مه، موضوعیت خود را از دست خواهد داد. برای رسیدن بهروزی که طبقات و درنتیجه تمایزات طبقاتی نابود شوند، روزی که تمایزات جنسیتی، نژادی، ملی، فکری و یدی و ... از بین بروند، باید طبقهی کارگر همراه با متحدین خود که زحمتکشان و اقشار تحت ستم هستند، مبارزهی پیگیر و کوبندهی خود را با تمام قوا ادامه دهد. طبقهی کارگر نیاز دارد که با رشد و ترویج آگاهی، با هشیاری تمام، با نگرشی درست، با تشخیص صحیح و تقویت صف متحدین و دوستان خود، با تشخیص صحیح و تضعیف صف دشمنان خود، توفنده، پیگیر و استوار راه خود را از میان آتشِ قهر دشمن شکافته و به سمت جلو گام بردارد؛ در جهانی که شکاف طبقاتی هر روز عمق بیشتری مییابد، در جهانی که بهشدت نابرابر است، قربانیان اصلی آن کارگران و زحمتکشان شهر و روستا هستند. در این میان زنان بهعنوان نیمی از جمعیت جامعه و زنان کارگر بهعنوان بخش بزرگی از طبقهی کارگر و زحمتکش از قربانیان صف مقدم توحش دولت طبقاتی هستند از فقر، آزار جنسی، تجاوز و خشونتهای گسترده گرفته تا بیکاری، بی آیندهگی، اعتیاد و تنفروشی.
در ایران حتا در کارخانههای بزرگی که قرار است کارگراناش زیر پوشش و تحت «حمایت» قانون کار و رعایت حداقل دستمزد و ... قرار داشته باشند، از حداقل امکانات زندگی محروماند. پرداخت همان دستمزد حقیر که کفاف اولیهترین نیازهای خانوادهی کارگری را نمیدهد، اغلب ماهها به تعویق میافتد. هر روز شاهد تظاهرات و اعتصاب کارگران در کارخانههای کوچک و بزرگ در اعتراض به عدم پرداخت ماهها حقوق و مزایای کارگران هستیم. کارخانهی نیشکر هفتتپه که کارگران آن طی 13 سال اخیر (از سال 85 تاکنون) بارها به مدت چندین ماه حقوق و مزایا دریافت نکردهاند و اعتراض خود را هم نسبت به مدیریت فاسد کارخانه و شرایط اسفبار اقتصادیشان، از همان سالها بهدفعات با اعتصاب، گردهمآیی و تظاهرات در کارخانه و شهر - همراه با خانوادههایشان ـ طرح کردهاند، یکی از نمونههای بارز این بیگاری رسمی است. پاسخ مسئولین به شرایط شاق زندگی این کارگران دستگیری، شکنجه و زندان این کارگران و حامیانشان بوده است.
در کشوری مثل ایران، با تغییراتی که در دهههای گذشته در زیربنای اقتصادی آن به وجود آمده است، تعداد بیشتری از زنان وارد بازار کارشدهاند. درعینحال تعداد زنان تحصیلکرده نیز افزایشیافته است؛ اما این تغییرات درنتیجهی انقلابی که سرلوحهاش حرکت برای نابودی ستم جنسیتی بوده باشد، ایجاد نشده بلکه در اثر رشد هر چه بیشتر روابط سرمایهداری در راستای اهداف جهانی سرمایهداری و به تبعیت از برنامههای بانک جهانی ایجاد گردیده و نهایتاً در خدمت به این اهداف کانالیزه و به کار گرفته شده است.
جمعیت زنان کارگر و زحمتکش در ایران بیش از هر زمان دیگری گسترش یافته است ولی اغلب آنان در هیچ آمارِ رسمی جایی ندارند. بهعنوان مثال تعداد قابلملاحظهای از زنان در ایران به کارهای خدماتی در خانههای سرمایهداران و ثروتمندان مشغول به کارند. این زنان گاها بیش از 8 ساعت در روز را به آشپزی، خرید، نظافت، نگهداری و تروخشککردن کودکان، مراقبت از سالمندان و... میپردازند بدون اینکه نام آنها در هیچ لیستِ کاری ثبت شود و یا از مزایایی مثل بیمه و بازنشستگی و... برخوردار باشند. این زنان بهمحض اینکه بیمار شوند و یا توان کاری آنها کاهش یابد، بدون هیچ مزایایی از کار بیکار میشوند.
جمعیت وسیعیای از زنان در خانههای خود به کارهایی مثل خرد کردن، خشککردن، سرخ کردن و بستهبندی سبزیجات و خلاصه آمادهسازی مواد غذایی و تهیهی غذا برای سایرین مشغول هستند. این زنان هم جایی در آمارهای رسمی کارگران ندارند. این دسته از زنان با دستمزدی بهمراتب کمتر از حداقل دستمزد تعیین شده در قانون کار به 10 تا 12 ساعت کار شاق در روز مشغولاند.
از دیگر مشاغلی که زنان در چاردیواری خانهی خود انجام میدهند، میتوان به کارهای مونتاژ قطعات اسباببازی، بستهبندی، گلدوزی، دوختن و یا بافتن قسمتی از لباس، سریدوزی لباسهای برش خورده و امثالهم اشاره کرد. زنان بسیاری در اینگونه مشاغل، با دستمزدی ناچیز به کارهایی طاقتفرسا برای سرمایهداران مشغولاند، اما از هیچ تأمین اجتماعیای بهرهمند نیستند. قالیبافی برای سرمایهداران یکی دیگر از مشاغلی است که زنان و دختران خردسال در مکانهای تاریک و نمور و یا در خانههای خود به آن مشغولاند. خیل عظیمی از زنان روستایی و یا آن دسته از زنانی که از روستا به حاشیهی شهرها مهاجرت کردهاند به کار قالیبافی مشغولاند، اما آنان نیز در آمار رسمی جایی ندارند. در صنعت قالیبافی، زنان قالیباف به وحشیانهترین شکل ممکن استثمار میشوند درحالیکه حاصل کار آنان هرساله میلیونها دلار به جیب سرمایهداران میریزد.
خانوارهایی که در آن زنان به دلیل بحران اقتصادی، جدا شدن از همسر، از دست دادن یا بیماری همسر سرپرستی خانواده را بر عهدهدارند، در سالنامهی آماری کشوری در سال 1385 نزدیک به ده درصد از کل خانوارهای کشور محاسبهشدهاند. ازآنجاکه در بازار کار، جایی برای این دسته از زنان نیست، خیل عظیمی از آنان از طریق دستفروشی امرارمعاش میکنند. این دسته از زنان دائماً در معرض آزارهای جنسی و کلامیِ مردان رهگذر و خریدار قرار دارند. اینان همواره سایهی شوم مأموران شهرداری و نیروهای انتظامی را با نگرانی و دلهره بالای سر خود احساس میکنند اما آنان هم در آمارهای مربوط به شاغلین منظور نمیشوند. زنان دستفروش برای اینکه بتوانند جلب مشتری کنند به هر وسیلهای سعی میکنند مشتریان خود را مجاب کنند و این کار فشار بالایی از زاویهی روحی و روانی بر آنان تحمیل میکند. این دسته از زنان با ساعات کار طولانی تلاش میکنند درآمد ناچیزی را برای زنده ماندن خود و فرزندانشان به دست آورند.
در بین کشاورزانی که روی زمین خود کار میکنند، معمولاً کار بهصورت خانوادهگی انجام میپذیرد و زنان که نقش قابلملاحظهای در بخشهای مختلف کشت و کار دارند، از دریافت هرگونه دستمزد، مزایا و اصولاً به رسمیت شناخته شدن بهعنوان تولیدکننده، محروماند و کاملاً به همسران خود وابستهاند. زنانی هم که روی زمین دیگران کار میکنند، مثل کار در شالیزارها و باغهای چای و میوه، کارشان معمولاً فصلی است و ناچارند با هر نرخی که پیشنهاد میشود، کار کنند. این دسته از زنان هم عموماً کارشان در آمارها منظور نمیشود. زنان کارگر در دامداریها، کشتارگاهها و مرغداریها نیز حضور دارند؛ حتا در بخش پرورش ماهی و آبزیان. در استانهایی همچون هرمزگان و جزایر خلیجفارس تعداد زنان صیاد زیاد است که طبیعتاً آنها هم جایی در آمار رسمی شاغلین کشور ندارند.
یکی از شاقترین مشاغل برای زنان، کار در کوره پزخانههاست. زنان کارگرِ کوره پزخانه وظایفی بسیار سنگینتر از توان جسمی طبیعیشان بر عهدهدارند. بسیاری از زنان باردار درهمان محوطهی کوره پزخانه، فرزند خود را به دنیا میآورند. برای این دسته از زنان مرخصی زایمان حقی کاملاً ناآشناست. این زنان ضمن کار شاق و طاقتفرسا در کوره پزخانه، مجبورند وظایف خانهداری، آشپزی و مراقبت از فرزندان را نیز پیش برند. همهی خانواده از هر جنس و سنی در کوره پزخانه مشغول به کار میشوند تا بتوانند زندگی محقر خود را ادامه دهند. بسیاری از این زنان به علت فشارهای بیشازحد در محیط کار و خانه و ستمگریِ همسران خود، دچار پیری زودرس میشوند. بسیاریشان به علت نداشتن اولیهترین امکانات موردنیاز برای زنانِ حامله، جان خود را در دوران بارداری و یا هنگام زایمان از دست میدهند. قابل توجه است که در کوره پزخانهها هم عمدتاً دستمزد زنان به همسرانشان داده میشود و مردان بدون دخالت دادن زنان، امور اقتصادی خانواده را در دست خود دارند. آمار زنانی که در کوره پزخانهها به دلیل خشونت افسارگسیختهی مردانِ همطبقهی خود چارهای جز خودسوزی و خودکشی نمیبینند، بالاست.
رشد نرخ بیکاری در جهان به خاطر بحران سیستم امپریالیستی حاکم بر جهان رو به افزایش است و زنان در صف مقدم این بیکارسازی قرار دارند. این بیکارسازی در کشورهای موسوم به جهان سوم همزمان با بحرانهای سرمایهداری جهانی و طرحهای خصوصیسازی که از طریق سیاستهای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی به این کشورها دیکته میشود، رو به رشد بوده و به فقر، فلاکت و بیکاریِ طبقات فرودست جامعه که زنان بیشترین درصد آن را تشکیل میدهند، بیشازپیش دامن زده است. سیاستهای سودمحورِ دیکته شده از طرف صندوق بینالمللیِ پول و بانک جهانی از یکسو و فساد مالی، دزدی و اختلاس افسارگسیختهی حاکمان از سوی دیگر در کشورهای موسوم به جهان سوم، هر روز بیشتر مردم این کشورها را با بحرانهای اقتصادی و درنتیجه بیکاری و فقر شدیدتر روبهرو میسازد. از آنجا که زنان به دلیل جایگاه فرودستشان همواره شانس کمتری برای کسب مهارتها و تجربیات تخصصی، علمی و حرفهای دارند و همچنین به دلیل زنجیرهای متعددی که قانون، فرهنگ مردسالار و دین و سنت بر دست و پایشان بسته، از توان اعتراض و شورش کمتری برخوردارند، طبعاً بیش از مردان قربانی سیاستهای «تعدیل نیرو» و بیکارسازیهای گسترده، بوده و در صف اول بیکار شدهگان قرار میگیرند.
در کشوری مثل ایران، عدم وجود هرگونه ارگانی که از زنان بیکار حمایت کند، باعث شده است که خیل وسیعی از زنان به تنفروشی روی آورند. تنفروشی در سنین پایین به یک معضل بزرگ اجتماعی بدل شده و تنفروشیِ اسلامی (صیغه) هم بیشازپیش رواج یافته است. زنان با عرضهی خود به شکل قانونی در صیغه و یا تنفروشی غیرقانونی، تلاش میکنند با حراج تن و بدن خود بخشی از مایحتاج زندگی خود را تأمین کنند. بر اساس گزارشات ارگانهای دولتی مانند نیروهای انتظامی، هرسال بر تعداد زنانی که به اتهام تنفروشی دستگیر میشوند، افزوده میشود. بسیاری از این زنان، زنان سرپرست خانواده هستند. مرکز آمار ایران، اعلام کرده است که 80 درصد زنان سرپرست خانواده بیکار هستند.
یکی دیگر از انواع فشارها بر زنان زحمتکش و کارگر، در رابطه با دستمزد نابرابر است. زنان کارگر بهطور علنی در مقابل کار برابر، از دستمزد کمتری برخوردارند. پرداخت دستمزد به زنان کارگر در ایران نسبت به مردان یکسوم و در بهترین حالت دوسوم است که البته این هم تنها مربوط میشود به استخدامهایِ رسمی زنان کارگر در کارخانه و کارگاههای کوچک. زنان در بخشهای خدماتی یکسوم و بنا بر گزارشاتی تا یکششم دستمزد مردان را دریافت میکنند و این در قبال 12 ساعت کار در روز است. استثمار وحشیانهی زنان کارگر و ستم جنسیتیای که بر آنان روا میشود، باعث شده است که فقر در ایران بیشازپیش زنانه شود و هر روز بیشتر و بیشتر آنان را به زیر خط فقر بکشاند. ستم جنسیتی از حجاب اجباری گرفته تا سایر خشونتهایی که در بازار کار به زنان اعمال میشود عملاً بسیاری از زنان را به سمت کار در خانههای خود کشانده است؛ کارهایی همچون قالیبافی، خشک و سرخ کردنِ سبزی، مقاطعهکاری و ...
بر اساس آمار دولتی، نود درصد از پرستاران، زن هستند. پرستاری در کشوری مانند ایران یکی از مشاغل بسیار سخت با درآمد ناچیز است و این خود یکی از دلایل کمبود پرستار است. در ازای هر 1000 نفر کمتر از یک نفر پرستار در ایران شاغل است. در بخش خدمات، تعداد کثیری از زنان هم به کار معلمی مشغولاند. بر اساس اعلام معاون وزیر و رئیس سازمان مدارس غیردولتی، از 900 هزار پرسنل آموزشوپرورش، 570 هزار نفر از آنان، زن هستند. حقوق ناچیزی که معلمان دریافت میکنند، کفاف زندگیشان را نمیدهد و مجبورمیشوند در ساعات بیکاری به کارهای دیگری نیز بپردازند. بسیاری از زنان معلم در بخش خصوصی و مدارس غیرانتفاعی که در استخدام آموزشوپرورش نیستند، مشغول به کارند. این دسته از زنان در تابستان و تعطیلات رسمی از حقوق بیبهرهاند.
قوانین ارتجاعی و ضد زن و تفکر نهادینهشدهی مردسالاری در جامعه باعث شده است که موانع گوناگونی در مقابل زنان برای ورود به بازار کار ایجاد شود؛ اما علیرغم وجود قوانینی همچون مادهی 1117 قانون مدنی که میگوید: «شوهر میتواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند» و همچنین قانون حجاب اجباری و ... که موانعی برای وارد شدن زنان به بازار کار هستند، بسیاری از زنان خصوصاً زنانِ طبقات محروم جامعه مجبورند وارد بازار کار شوند و به وحشیانهترین شکل ممکن مورد استثمار و ستم جنسیتی قرار گیرند.
حجاب که بهحکم قانون، بر تمامی زنان تحمیل گشته است، خود مُهری است برای تأیید کالا بودن زن که تنها مالکِ این کالا یعنی همسر، پدر، برادر و بهطور کل افراد مذکر خانواده اجازه باز کردن این مهروموم را دارد. بهحکم این قانون، زن در جایگاهی قرار ندارد که خود بتواند حتا در مورد نوع پوششِ خود تصمیم بگیرد. کارکرد حجاب اجباری و سایر قوانین زنستیز جمهوری اسلامی، این است که فرودستی زنان را تثبیت کرده و یکبار دیگر نابرابریِ نهادینهشده در همهی عرصههای جامعه را در عرصهی جنسیتی هم مورد تأکید قرار دهد. از سوی دیگر کار کردن در شرایط طاقتفرسا و در محیطهای غیراستانداردِ کاری، مثلا در مجاورت حرارت سوزان کوره پزخانهها، زیر باران، برف، آفتاب سوزان و باد ... برای زنان که همزمان باید حجاب هم داشته باشند، مشقت کار را چند برابر میکند.
اگرچه حجاب اجباری وسیلهایست برای تثبیت فرودستی جنس زن؛ و ستمی است که به همهی زنان روا میشود، ولی این ستم بیش از همهی زنان در جامعه، به اکثریت زنان که زنان کارگر و زحمتکش هستند، تحمیل میشود. زنان کارگر و زحمتکش که اکثریت زنان جامعه را تشکیل میدهند، هم به خاطر جایگاه طبقاتیشان و هم به خاطر زن بودنشان بیش از مردان همطبقهی خود مورد حملات سرکوبگرانه و زنستیزانهی رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی هستند. جمهوری اسلامی از طریق تقویت مناسبات مالکیت مرد بر زن که در مرکز آن مالکیت بر بدن زنان قرار دارد، شرایطی را به وجود آورده که بتواند هر چه وحشیانهتر زنان کارگر و زحمتکش را استثمار کند. زنانی که حق کنترل بر بدن خود را ندارند و حتا پوشش خود را نمیتوانند تعیین کنند را آسانتر میتوان وادار نمود که کار طاقتفرسا و شرایط فوق استثمار را تحمل کنند و بپذیرند که در کارخانهها، کارگاهها، مزارع، مشاغل خدماتی، حتا در خانههایشان مورد شدیدترین ستم جنسیتی واقع شوند.
زنان در اکثر عرصههای کاری از شالیزارها گرفته تا صیادی، از کوره پزخانهها گرفته تا کارگاههای کوچک، از دستفروشی گرفته تا کار در خانههای سرمایهداران و... در معرض آزار و اذیت جنسی از سوی کارفرمایان، مدیران، سرکارگرها و... هستند. علاوه بر آن زنان کارگر مورد ستم جنسیتی مردان کارگر قرار میگیرند. بر اساس فرهنگ و تقسیمکار مردسالارانهی نهادینهشده در جامعه، زنان شاغل چه متأهل و چه سرپرست خانواده، همزمان موظف به انجام کارهای خانه، نگهداری از کودکان و مراقبت از سالمندان هم هستند. بسیاری از زنان علاوه بر تحمل ستم جنسیتی در محیط کار، در محیط خانه نیز توسط مرد کارگر مورد اذیت و آزار، ضرب و شتم، تجاوز، تحقیر و انواع محرومیتها، قرار میگیرند. بسیاری از مردان کارگر در خانه مجری همان افکار و قوانین ضد زن حاکم بر جامعه که از طریق دولت طبقاتی و ارتجاعی بر جامعه مستولی شده است، هستند. این نکتهای است که اغلب نیروهای مدافع طبقهی کارگر ترجیحاً از کنار آن میگذرند. بله این تنها آمارهای رسمی و دولتی نیستند که خیل عظیمی از زنان کارگر و زحمتکش را ندیده گرفته و در محاسبات خود جای نمیدهند بلکه بهجرئت میتوان گفت که از دید بسیاری از نیروها، احزاب و سازمانهای منتسب به چپ، طبقهی کارگر در ایران را مردان این طبقه تشکیل میدهند. این نیروها در بهترین حالت در حمایت از زنان تنها مبارزه با ستم طبقاتی بر زن را در دستور کار خود قرار میدهند و درنتیجه هیچ برنامهی عملی برای نابودی شکاف عمیقی که جامعهی طبقاتی با تقویت و تعمیق سلطهی مرد بر زن، بین زنان و مردان کارگر و زحمتکش ایجاد کرده است، ندارند.
امپریالیستهای حاکم بر جهان برای به دست آوردن هر چه بیشتر سود و انباشت انبوه سرمایه ـ که برایشان حیاتی است ـ نیاز دارند همواره بر شدت استثمار کارگران و زحمتکشان بیفزایند. برای آنها تشدید شکافهای جنسیتی، ملی، «نژادی» و... در بین کارگران و زحمتکشان، برای شکستن مقاومت آنها در مقابل تشدید استثمار، بهترین حربه است؛ حربهای برای پراکنده کردن و تضعیف نیروی عظیم انقلاب در مقابل ضدانقلاب. بورژوازی برای تعمیق این شکافها و پراکنده کردن زحمتکشان از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. امپریالیستها برای اینکه نابرابریهای اقتصادی، اجتماعی، جنسیتی، ملی، «نژادی» و ... را امری بدیهی و غیرقابل تغییر معرفی کنند، سرمایهگذاریهای عظیم فرهنگی و مالی میکنند. آنان در سراسر جهان برای کشیدن شیرهی جان زنان و مردان کارگر تلاش دارند با تعمیق رابطهی سلطهگرانهی مرد بر زن در جامعه، شکاف بین زن و مرد کارگر را حفظ کرده و تداوم بخشند. در مقابل طبقهی کارگر و خصوصاً پیشروان انقلابی این طبقه هم وظیفه دارند، برای نابودی شکافهای موجود در صفوف متحدین خود، آگاهانه، پیگیرانه و هدفمند تلاش کرده و لشگر زحمتکشان و ستمدیدهگان را در مقابل دشمن و در جهت زیرورو کردن مناسبات کهنه و خلق مناسبات نوین در خدمت به کارگران، زحمتکشان و سایر اقشار و طبقات محروم جامعه، مقتدر و شکستناپذیر سازند. مبارزهی آگاهانه و انقلابی علیه افکار زنستیز حاکم، علیه ستم جنسیتی در جامعه از جانب مرد و زن کارگر و زحمتکش، قدمی است برای پر کردن یکی از عمیقترین شکافهای موجود در صف انقلاب.
زنان کارگر و زحمتکش که به خاطر زن بودنشان بیش از مردان همطبقهی خود مورد ستم و استثمار قرار میگیرند، برای رها شدن از زنجیرهی ستم و استثمار انگیزهای قوی دارند. این زنان اگر به آگاهی انقلابی مسلح شوند میتوانند در هدایت مبارزه برای سرنگونی دولت طبقاتیِ رژیم جمهوری اسلامی به پیشقراولانی پیگیر و جسور بدل شوند. این دسته از زنان آگاه طبقهی کارگر اگر به علم مبارزهی طبقاتی مسلح باشند، قادر خواهند بود در بین نیروهای همطبقهی خود یعنی کارگران زن و مرد، به مبارزه دامن زنند و آنان را در پروسهی مبارزاتی علیه رژیم حاکم، در مرزبندی با ستم جنسیتی در خدمت به انقلاب متحول نمایند. اینگونه زنان طبقهی کارگر و زحمتکش همراه با مردان این طبقه میتوانند با اتحاد با سایر اقشار و طبقات ذینفع در انقلاب، در مقابل دشمنان خود یعنی امپریالیستهای حاکم برجهان، رژیم بنیادگرای جمهوری اسلامی و کلیهی نیروهای رنگارنگ مرتجع بهطور آگاهانه و نقشهمند ایستادهگی کرده و در پیشبرد مبارزه، شرایط را برای ایجاد جامعهی نوینی در جهت از بین بردن ستم و استثمار، آماده سازد.
سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان)
25 آوریل 2019
|