“روزِ نیما” در روزهای خیزشِ مَردُمی – محمدرضا محجوریان
محمدرضا مهجوریان
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۲ آبان ۱۴۰۱ -
۱٣ نوامبر ۲۰۲۲
روزِ ۲۱ آبان، ” روزِ نیما یوشیج ” نامگزاری شده است. ۱۲۵ سال از تولّدِ نیما یوشیج گذشت.
در این روزهای شورانگیزِ خیزشِ مَردُمیِ در ایران، شعرهای نیما حرفهای زیادی برای گفتن و نیرویِ عظیمی برای درآمیختن با این جنبشِ انقلابی و دفاع از آن و برای دمیدن بر شعلههای احساساتِ انسانیِ آن دارد. شعرهای نیما عمیقاً اجتماعیاند و در کنارِ مبارزهی اجتماعی ایستادهاند. در همانحال، ” طرزِ سخنِ ” نیما هم، یکی از زیباترین و موثّرترین طرزِ سخنهای موجود در شعرِ ایران، در کنارِ طرزِ سخنهای زیبا و موثّرِ کسانی مانندِ حافظ و بسیاری از دیگر شاعرانِ کلاسیکِ ایران، و طرزِ سخنهای زیبا و موثّرِ کسانی مانندِ شاملو و بسیاری از دیگر شاعرانِ نوپرداز است. این طرزِ سخن به گونهای است که با آن آدمی میتواند به آسانی به بغرنجترین مسائلِ اجتماعی و انسانی و یا حتّی شخصی بنگرد، با آنها آشنا شود، و آنها را با عمیقترین احساسات و با زبانی گیرا و دلنشین بیان کند. این طرزِ سخنِ نیما، در بخشِ بزرگِ شعرهای او – چه به زبانِ فارسی و چه به زبانِ مازندرانی – به کار گرفته شده و تجلّی یافته و صیقل خورده است. این طرزِ سخنِ نیما نه فقط در شعرهایی مانندِ ” مرغِ آمین “، ” کارِ شبپا “، ” مهتاب “، ” قایق “، ” قاصدک “، ” داروگ “، و ” آی آدمها ” … ، بلکه هنوز بهتر در شعرهایی که در آنها شاعر به چیزهای ظاهراً شخصی و کاملاٌ سادهای میپردازد که همهگان با آنها آشنایی دارند – مانندِ شعرِ ” ری را “، ” بر فرازِ دشت “، ” در پیشِ کومهام “، ” کَککی ” و … – نیز به خوبی دیده میشود.
این طرزِ سخن، هنوز هم جذبه دارد و راهگشای نوعی خاص از بیانِ معضلاتی است که جامعهی ما هنوز با آن ها رو به رو است. این طرزِ سخن خوشبختانه توانسته است هنوز هم در شعرِ ایران نفوذ داشته باشد.
در این روزهایی که خیزشِ مَردُمیِ بیسابقه و گستردهای در کشورِ ما در جریان است، در این روزهایی که رژیمِ ایران خونِ به پاخاستهگان را با گرانی و بیکاری و نداری و خفقان و صدها دردِ دیگرِ آنها و جامعه در آمیخته است، باری درست در همین روزها شعرهای نیما میتواند امدادگر باشد. ولی بهویژه بهکارگیریِ پویا و مبتکرانهی طرزِ سخنِ او میتواند به سهمِ خود، در کنارِ دیگر طرزِ سخنهای موجود، بهمثابهِ ابزاری و سلاحی، یا عصایی و تکیهگاهی به کار گرفته شود.
(ـ)
در پیشِ کومهام
ـ
در پیشِ کومهام
در صحنهی تَمِشک
بیخود ببسته است
مهتابِ بیطراوات، لانه.
ـ
یک مرغِ دل نهادهی دریادوست
با نغمههایش دریایی
بیخود سکوتِ خانهسرایم را
کرده است چون خیالش ویرانه.
ـ
بیخود دویده است
بیخود تنیده است
” لَم ” در حواشیِ ” آئیش “
باد از برابرِ جاده
کانجا چراغِ روشن تا صبح
میسوزد از پیِ چه نشانه.
ـ
ای یاسمن، تو بیخود پس
نزدیکی از چه نمیگیری
با این خرابم آمده خانه.
ــــــــــــ
محمّدرضا مهجوریان
۲۱ آبان ۱۴۰۱
|