سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

فروریزی شتابان دستگاه سلطنت و به قدرت رسیدن خلاف زمان فرقه روحانیت - هدایت سلطان زاده

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : کارپایه یک تحلیل
چنانکه نمایان است آقای سلطانزاده ارجمند، تحلیل خویش و بازگویی مسائلی از مسائل جامعه ایران را بر پایه استدلال دیالکتیکی بنا نهاده که باید گفت این کارپایه استدلالی گاهاً در تحلیل مسائل اجتماعی می تواند فریبنده شود.
در مسائل اجتماعی هر تزی را برگزینیم آنتی آن ممکن است همانی نباشد که ما تصور می کنیم .ای چه بسا ما دوست داشته باشیم آنتی آن، چیز مورد علاقه خودمان باشد. این نکته ایست دقت برانگیز.
اگر چه این بزرگوار در پی بازگویی مسائلی بوده و تلاش داشته برای هر موضوعی یا ادعایی یک دلیلی هم فراهم کند اما در نهایت آن چیزی که برای حرکت به جلو که خلاصی از مسائل بازگو شده را در بر داشته باشد و یا مجدداً همان تجربه ها ی را نیافرینم، از نوشتار ایشان استنباط نمی شود.
اگرچه ایشان به آزادی و دمکراسی اشاره می کند اما اعتقاد به این دو، تحلیل مسائل را بگونه دگر بازگو خواهد کرد.
۷٨۰۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۵       

    از : فریبرز ستاری

عنوان : ناتوانی در ایجاد رابطه بین تحلیل واقعی رویداد و تدوین استراتژی
رفیق سلطانزاده در آخرین مقاله اش انقلاب ۵۷ را بررسی می کند و در محورهای شانزده گانه هم فروریزی شتابان سلطنت را تبیین می کند و هم به قدرت رسیدن خلاف زمان فرقه روحانیت را مثلا واشکافی می کند. اما در ان تبیین و این واشکافی نقد و نظر دارم. رفیق سلطانزاده معتقد است شاه برخوردار از شرائط و همه گونه امکان پیوند با طبقات اجتماعی نشد ودر شبیه سازی چپ ایران را نظیر نظام سلطنت تصویر می کند و عدم پیوند چپ ایران با مردم ایران تشابه با نظام سلطنت معرفی می کند. باید خدمت این رفیق مبرز و باسابقه چپ بنویسم که شاه اگر می خواست می توانست با مردم پیوند واقعی مبنی بر رابطه دوسویه شاه و ملت برقرار کند اما بنابه دلائل متعدد نخواست؛ چون تمایلی به تکیه بر حمایت مردم نداشت زیرا دول غربی را تکیه گاه مطئمن سلطنت می پنداشت. متقابلا آیا چپ ایران اگر هم می خواست تمایل مبنی بر برقراری پیوند با مردم را اجرائی کند، می توانست تمایل خود را تعین مادی بخشد؟ یعنی حاکمیت وقت شرائط برقراری پیوند چپ با مردم را فراهم می کرد؟ قطعا پاسخ نمی توانست در خدمت تحقق تمایل چپ ایران باشد؛ زیرا نظام سطنت بیگانه با مردم بود و امکان حضور چپ در میان مردم را به صفر رسانده بود. بنابراین رفیق سلطانزاده بفرمائید؛ سازمان های چپ کجا و در چه زمانی برخوردار از امکان پیوند با طبقات اجتماعی بودند که برای کسب جایگاه و موقعیت خود استفاده نکردند؟ رفیق عامل عدم پیوند با طبقات اجتماعی مگر جز این بود که دیکتاتوری شاه مانع برقراری پیوند سازمان های چپ بویژه جنبش فدائی با طبقات شد. گمانه براین می رود که شما با قرار دادن سازمان های چپ مخفی؛ در شاه فاقد پیوند با طبقات کنار فضایی ایجاد کرده اید که خواننده جوان - نه میانسلان و مبارزان – تصور خواهدکرد گویا مبارزه ضددیکتاتوری سازمان چپ فدائی با شاه وابسته به امپریالیسم آنچنان تاثیری نداشت، چون قادر نشد با مردم و طبقات پیوند برقرار نماید. با این حکم شما مبارزه فدائیان را تخطئه کرده تا پاسیویسم و انفعال تشکلی از جریان چپ را مخفی نمائید. رفیق سلطانزاده در فراز دیگر نوشته اش نقش قدرت های خارجی حافظ سلطنت را برمی شمرد و نقل می کند که " نخست وزیر وقت بریتانیا جیمز کالاهان به صراحت اعلام می کند که کشورهای غربی- بخوانید دول امپریالیستی – نباید از سلطنت محمدرضا شاه حمایت کنند." جا دارد پرسیده شود که چه عاملی باعث شد تا دول غربی امپریالیستی برخلاف شهریور ۲۰ و ۲۸ مرداد ۳۲ که حامی سلطنت بودن و برای حفظ سلطنت دولت ملی و دمکراتیک دکتر مصدق را با کودتای آمریکایی – انگلیسی را سرنگون کردند حالا چرا غرب تکیه گاه سلطنت پشت سلطنت نمی ایستد؟ و دست از حمایت از محمدرضاشاه برداشتند؟ باید سنجید و ارزیابی کرد چه واقعیاتی و کدام رویدادهای اتفاقیه جنبش ضددیکتاتوری باعث شد تا جیمزکالاهان اعلام کند که کشورهای غربی نباید از نیروهای بازنده تاریخ، که سلطنت محمدرضا شاه بود حمایت کنند. تحلیل نخست وزیر وقت بریتانیا فهم به موقع در شناخت درست شرائط عینی و ذهنی جامعه ایران بود، فهم موثری که تاثیر خاصی بر اتصال سازمان ها با جنبش ضددیکتاتوری شد. اینکه از زمان مشروطیت به اینسو فرهنگ عرفی و چپ در یک ائتلاف غیررسمی باهم قرار داشتند بیان خیلی کلی است که جاداشت که واشکافی شود که آقای سطانزاده به خواننده آدرس این ائتلاف را بگوید ولی از آن غافل می شود. از آقای سلطانزاده سئوال می کنم، چرا افزایش شهرنشینی و سوادآموزی و لایه های جدید اجتماعی ذخیره فرهنگ سکولار نشد تا آن ائتلاف غیررسمی را رسمی کند؟ و چرا متقابلا شکل گیری هیئت های مذهبی و حسینیه ارشاد با ادبیات مذهبی باعث شکافی بین سکولاریسم و چپ می شوند؟ آقای سلطانزاده خانه های تیمی جدا از مردم و قطع هرگونه ارتباطات توده ای را مانع غیرعمده ارتباط با مردم معرفی می کند. باز در برابر گزاره آقای سلطانزاده پرسشی قدعلم می کند که جز سازمان چریک های فدائی حزب توده به اشکال خاص در صحنه سیاست ایران بود و رگه های پیوند با مردم را حفظ کرده بود چرا حزب توده دارای شاخک های تشکیلاتی با مردم به اندازه جنبش فدائی ریشه ندوانید؟ چرایش قابل بررسی است. نگاه روانشناختی را باید در دستور گذاشت که شاخه روانشناسی اجتماعی حکم می کند که اقشار گوناگون مردم ایران از باورهای مذهبی حرکت می کنند که فاصله و نسبت آن با باورمندان سکولاریستی و چپ جامعه ایران قابل مقاسه نبود. زیرا باورمندان به سکولاریسم و چپ غشا نازکی آنهم پیرامون قشرهای محدود جامعه بوجود آوردند که چپ فاقد زبان قدرت برای دیالوگ با انها را فراهم کند مثلا باورمندان به مفاهیم مذهبی اعم از تحصیلکرده و کم سواد زبان قدرت ایدئولوژیک را از کودکی فراگرفته و کوچکترین اشاره لیدرهای مذهبی باعث تهییج آنها می شد ولی زبان جریان سکولار و چپ برای باورمندان اندکش به راحتی قابل فهم نبود.
۷٨۰۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹۵       

    از : کیا

عنوان : "هر مغز منجمدی توان فهم ماتریالیسم دیالکتیک را ندارد! "
با تشکر از نویسنده محترم که با توانایی بی‌ نظیری تحولات جامعه ایران را به کمک ماتریالیسم دیالکتیک بررسی‌ نموده اند بخصوص دربیان انقلاب و ضدّ انقلاب.

درمورد فهمیدن مارکس نابغه یی همچون اینشتن هر فرد حتی با iq بالا قادر بفهمیدن کامل آن نیست تا چه رسد با مغز گنجشکی!
۷٨۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : صراحت بیان شما و نیز دقت شما در توضیح مسیر تحولات را می پسندم
هموطن گرامی آقای هدایت سلطان زاده، صراحت بیان شما و نیز دقت شما در توضیح مسیر تحولات را می پسندم. اما در باب استنتاجات، آرزو می کنم که ایکاش شما می توانستی حداقل در دو مورد مطلب نظرت را شفافتر بنویسی؛

- اول در باب آقایان یزدی، قطب زاده، بازرگان و امیرانتظام و... و نقش ایشان در تحولات. و اینکه چرا و به چه علت آنان توانستند خود، خود را زیر سقفِ کوته و خفنِ ولّات فقیه که قرابتی با ایشان نداشتند، زورکی زورچپان کنند.

- و دوم آنجا که نتیجه می گیری؛ «...شاید بتوان به جرآت گفت که فروریزی سریع سلطنت و هزیمت آسان چپ، از منظر فقدان پایگاه طبقاتی نیرومند، تشابهات جدی باهم داشته‌اند...» گمان می کنم از این مبحث کمی ارزان و سریع عبور می کنی.

حتی با کنکاشی سطحی در جامعه ی آن روز و امروز ایران؛
- به طبقه ی باریکِ حاشیه نشینی بر می خوریم که بر اثر سیاستهایِ استبدادِ حاکم، و یا بر حسب بد شانسی، و یا در اثر بلندپروازیهایِ مفرط و بی اندیشه ی خود از طبقه ی متوسط جامعه جدا افتاده و در طول زمان از فلاکت حلبی آبادنشینی به کارتن خوابی و سپس اخیرا به گورخوابی تنزل کرده است،
- به یک طبقه ی متوسط وسیع، حجیم، بی شکل، گسترده و بی مرامی می رسیم که همچون طاووس زیبایی رنگارنگ و خیره کننده دارد، که نقش زشتِ پاهایش در همه جای جامعه پراکنده و غیر قابل انکار است،
- به قشر باریک اما فربهی می رسیم، که بر حسبِ زرنگی های خود و یا مهره شدن برای دیگری با رسیدنش به گنجهایِ واقعاً افسانه ای طبقه ی سرمایه دار جامعه را پایه ریزی کرده اند، که وجود و عدم وجودِ این طبقه به وزش باد و گاهاً نسیمی وابسته است.
۷٨۰۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۵       

    از : هپل هپلی

عنوان : از خانه های تیمی به خانه های تلویزیونی
خب، مگر این چپ مورد نظر شما حالا مبارز شده است؟

اینها همه شان شده اند چپ تلویزیونی، بخوان چپ برلوسکونی، و می خواهند با دستگاه کنترل از راه دور، مردم را رهبری کنند.
چرا؟
چون یکی از خرفت ترین تولید کننده گان اروپا یی گفته بود:
ایده اگر (اگر) به میان مردم برود، به نیروی مادی عظیمی تبدیل خواهد شد...
چرا؟
چون یکی از اعقاب این تولید کننده گفته بود:
من می اندیشم، پس هستم!
بدبختی اینجاست، که این چپ تلویزیونی فقط کالا فروش است، بازرگان است، و خودش قدرت فکر کردن ندارد... و بدبختی بزرگتر اینجاست، که همین اروپاییان متوجه شده اند که ۵۰۰ سال راه خطا رفته اند و "من می اندیشم، پس هستم" غلط بود.
من در مبارز بودن این چپ شک دارم.
۷٨۰۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۵       

    از : نادر ب- ل

عنوان : مقاله ای جالب اما جناحی
از آقای سلطان زاده انتظار بسیار بیشتری برای ارائه یک مقاله جدی تحقیقی میرفت. ایشان با تکرار مجدد و مجدد رخ داده های کاملا آشکار حداقل برای خواننده خود نشان دادند که یک فعال سیاسی چپ با تجربه بسیار تا چه حد میتواند جناحی بنویسد و آنچه را که خود و همفکرانش میپسندند را بعنوان یک واقعیت انکار ناپذیر حقنه کند. ایشان تمامی مشکل جامعه ایران و شکست قیام ۵۷ را بر دوش آن بخش از چپ میگذارد که با تمامی شجاعت به " خانه های تیمی" ( تعریف هر دو رژیم از مبارزه مسلحانه زیر زمینی که بالاجبار میباید در مکان های مخفی که به پایگاه های سازانی شهرت داشت نه خانه تبمی- نامی بی ربط-) رفتند و به مبارزه جدا از مردم ( تئوری حزب توده در مقابل هرگونه مبارزه جدی با رژیم سلطنتی بخاطر چند قرادداد اقتصادی با اتحاد شوروی) روی آوردند و پیوند با طبقات را نادیده گرفتند. این دلیل کهنه شده و فاقد هیچگونه سند و یا تحقیق معتبر همراه هست از همان روز ۲۹ بهمن در سیاهکل از سوی حزب توده همفکران آشکار و پنهان و یا خجالتی آنها و دشمنان بلوک وابسته آنها ( مائویست ها) چپ و راست تبلیغ شده هست.
آقای سلطان زاده جا به جا این مقاله مقاله شان این " خطای نابخشودنی" چپ "خانه تیمی" نشین به رخ میکشد وتنها در انتهای مقاله برای خالی نبودن عریضه و مثلا بی طرفی در ارائه بحث سری هر چند بسیار کوتاه و چند کلمه ای به حزب توده و اکثریت میزنند و بدون اشاره به خیانت ها و همکاری آنها در سرکوب و کشتار ( که صد ها سند در انواع و اقسام سایت ها موجود هست) و چپاول رژیم تنها به این اکتاف میکند ( که در واقع دفاع خجالتی از آنهاست) که حتی اگر ایندو چنین نمیکردند به واسطه نبود پیوند چپ با طبقات که قبلا مقصر اصلی آن ( چپ خانه تیمی نشین) هست، رژیم به همین مکان و حتمن در همان محدوده زمانی میرسید.
براستی حمایت مردمی در روز های ۱۹-۲۲ بهمن، تظاهرات در دانشگاه های ایرا ن بخصوص تهران، در میدان آزادی حتی بعد از شروع کشتار ها، مبارزات مردم ترکمن و کردستان و ...نشان پیوند وسیع مردم از چپ خانه تیمی نشین داشت یا نشان از حمایت مسلمین و آدامکشان اسلامی ؟ و یا چپ حراف و بی عمل، چپ وابسته، چپ سیاسی کار، چپ کافه نشین، چپ دنباله رو. کدامیک حتی از نظر تعداد توانسته بودند چنین جمعیتی را حتی در روستا های دور افتاده ، در کارخانه ها، اقلیت های ملی و قومی حتی مذهبی گردهم آورند. مشگل اصلی، مشگل چپ خانه تیمو نشین نبود. مشگل دشنه از پشت زدن بر قلب چپ مستقل که کلامش همان عمل اش بود و عملش همان کلامش توسط چپ وابسته و دنباله رو برای روتق دکان سیاسی اش که نان روزانه اس را تامین میکرد
۷٨۰٣۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۵       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست