سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آقای خاتمی! این آبرو را برای چه می خواهید؟ - احمد پورمندی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : خاتمی و... در امر تحولخواهی
هر رخداد و هر امر تحول آفرین دنباله ی پیام هایست که قبلاً بگونه های مختلف به رخ مانع تراشان کشیده شده بودند.
هر رخدادی در درون خودش پیام هایی را می پروراند که آن پیام ها نیز در روند جاری، گاهاً بصورت آشکار و یا ضمنی خودشان را می نمایانند.
در کشورمان، شرایطی حاکم است که قطعاً مطلوبیت های بسترساز برای آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی با موانع سخت جانی روبرو هستند.
که این شرایط:
چه آنانی که نگرششان برخاسته از روحیه انسانمداری است وچه آنان که در پی تحقق آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی است قطعاً در پی امر تحولخواهی خواهند بود.
آما آنانی که در پی تحقق و پی گیری آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی هستند ذات نگرش آنان، آنان را براین می دارد در هر مرحله از وجود آن سه خواسته( آزدای ،دمکراسی، عدالت اجتماعی) امر تحولخواهی را نیز باید پی بگیرند!؟
چون این اهداف در هر مرحله از روند وجودیشان، تحولخواهی جدیدی را در درون خودشان می پرورانند. بگذریم.
با توجه به شرایط درون کشور، پرسشی مطرح است:
آیا بازیگران عرصه اجتماعی یا سیاسی:
-چه آنانی که خود را بازیگران درون نظام اما در بخش اقتدارگرا به محوریت بیت رهبری تعریف می کنند؛
چه آنانی که خود را بازیگران درون نظام اما تقویت کننده بخش جمهوری خواهی نظام تعریف می کنند و با بخش اقتدارگرا به سمت مرزبندی های پر رنگ هم می روند؛
چه آنانی که خود را خارج از نظام تعریف می کنند اما اعتقاد به درونزایی حرکات تحولخواهی دارند؛
چه آنانی که خود را خارج از نظام تعریف می کنند اما اعتقاد به درونزایی حرکات تحولخواهی ندارند و به امید دیگرانی آنچنانی نشسته اند که در پی اقدامات آنان، بعداً یک چیزی برای آنان بماسد-
می توانند جنبشی به نام سبز را نادیده بگیرند!؟
انانی که در پی تحولخواهی در کشور هستند اگر چنین کنند(جنبش سبز را نادیده بگیرند):
در حقیقت بخش اصلی موتور تحولخواهی درونزای کشور را نادیده گرفته اند و عملکردشان پرسش برانگیز خواهد شد و آنان را هرز برندگان روند تحولخواهی می توان دید.
وجود جنبش سبز را خامنه ای خوب درک کرده، وقتی در امسال در پی پررنگ کردن ماجرای ساندیس خوری ۹دی برآمد، با مرگ آقای رفسنجانی، پی برد آن جنبش که او آنرا فتنه می نامید و هی فتنه فتنه می کرد زنده و پویا و به پیشرونده است و آن جنبش خودش را به رخ او کشانده است. حال ایشان یا بخود می آید وبستر ساز شرایط بهتری می شود ویا همچون گذشته اقدامات پلیداندیشانه ای را پی می گیرد( بخودش مربوط است چون ملت کار خودش را می کند)
این جنبش اگر چه در زمان بروزش، در شهرهایی مانند: تبریز، شیراز، اصفهان، مشهد، آهواز، کرمانشاه،و چند شهر دیگر با همراهی لازم همراه نشد( که آن هم دلایل خاص خودش را دارد که یکی از آنان این بوده: بخشی از مناطق را با کارهای خاص اطلاعاتی و تفرقه افکنانه،سرگرم به چیز های سطح پایین محلی و قومی کرده بودند) اما با گذر زمان در تمام شهرهای ایران، این جنبش نمودهایی را از خود بروز داده و خواهد داد.
پس آنانی که در پی بی رنگ نشان دادن و یا بی رنگ کردن این جنبش هستند تا بتوانند آن چیز مورد نظر خودشان را بصورت جانشین عنوان کنند، آنان خواسته یا ناخواسته بازیگران بخش اقتدارگرای نظام می شوند.
باتوجه به واقعیات موجود در درون کشور، هرکدام از بازیگرانی همانند آقایان خاتمی، موسوی، کروبی، خانم رهنورد را در روند تحولخواهی، نمی توان نادیده گرفت. اینان در روند تحولخواهی جایگاهی یافته اند. اما چیزی که می توان از آنان انتظار داشت ومطرح کرد:می بایست درحد توان و پتانسل بازیگریشان باشد.
خواسته های بیش از ظرفیت آنان: در حقیقت محو کنندگی و بی اعتبار نشان دادن آنان دارد پی گیری می شود.



چه آنانی که
۷٨۱۲۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣۹۵       

    از : ایران ایران ایلخانی

عنوان : به پورمندی،جهت اطلاع.
بی هیچ مقدمه ای جهت تحریک قشر خاکستری مغزِ متولدین دهه ۹۰...
آبرو کجا و تدارکاتچی نظام کجا؟
از مقایسه بازرگان با انور سادات که بگذریم،
از جوجه کباب کردن و شلاق زدن تهیه کننده «علیخانی»سینما در وزارت ارشاد که بگذریم،
از ...
از بی اعتبار کردن رای ۲۲ میلیونی دوم خرداد و پذیرش حکم حکومتی مجلس اصلاحات که بگذریم،
از تائید حکم حصر خانگی سال ۷۶ منتظری که بگذریم،
از...
از مضحکه گفتگوی تمدنها که بگذریم،
از فاجعه قتلهای زنجیره ای و مزاح نیروهای خود سر که بگذریم،
از...
از بی اعتنایی و سکوت دربرابر جنایات ۱۸تیر ۱۳۷۸ که بگذریم،
از اِدعای عدم مشارکت و بی معنی خواندن انتخابات و مشارکت معنی دار در روستای «وادان» دماوند که بگذریم،
از ...
از تهیه لیست امید و تکرار میکنم به همه جنایتکاران دهه ۶۰ رای بدهید که بگذریم،
از مرگ عالیجناب سرخپوش و ترس و لرز حواریون که بگذریم،
از....
می رسیم به آدرس خونه کدخدا و پیشنهادِ رفع حصر و طرح پختن و خوردن آش ملی.
پیآمد.
امیدوارم که دیکتاتور بارفع حصر و طرح آش ملی موافقت کند،تا جماعت بی اصول همیشه درصحنه دریابندکه با وجود رفع حصر و خوردن آش ملی،باز ذره ای از بار مشکلاتشان کم که نشده هیچ،افزون هم شده است.
۷٨۱۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۵       

    از : شهر وند

عنوان : کی با کی همصداست؟
آیا چون جناح راست و خامنه ای ادعای حمایت از مستضعفان و محرومان را دارند باید فعالین صنفی و سیاسی معترض به بیعدالتی حاکم در کشور را همصدای خامنه ای نامید؟
من و امثال من مخالف سلطه جوییهای غرب و بویژه امریکا در منطقه خود و کل جهان هستیم. حال اگر حکومت در ایران و یا رادیکالهای اسلامی به دروغ ژست ضد امریکایی میگیرند باید خفه شویم چون امثال شما ما ار به همصدایی با آنها متهم میکنند؟
شما مینویسید «سر در نیاوردم...» اجازه دهید صریحتر بنویسم: شما طرفدار تسلیم بی قید و شرط ایران به قدرت مسلط جهانی میباشید و بهترین فرد را برای اجرای این تسلیم مخاطب قرار داده اید یعنی یکی از بی استخوانترین سیاسیونی که ایران به خود دیده است. شما همصدا با شاگرد زرنگ انقلاب و تاجزاده و ابراهیم یزدی ها تحت عنوان «سازش معقول» میخواهید ایران را در مقابل غرب کاملا اخته کنید! میگویید نه؟ پس لطف نموده و برای من روشن کنید که این «سازش معقول» مورد نظرتان به چه شکلی خواهد بود؟ آیا ایران از حق داشتن تسلیحات دفاعی محروم نخواهد شد؟ آیا ایران پس از این «سازش معقول» به مجری بی چون و چرای دستورات بانک جهانی و صندوق بین المللی پول تبدیل نخواهد شد؟
جناب پورمندی من نه با خامنه ای و نه با هیچیک از جناحهای درون و حاشیه حاکمیت همصدا نیستم. در صورتی که شما در ماتم مرگ پدرخوانده سرمایه داری وابسته ایران همصدا با تکنوکراتهای یتیم شده و اصلاح طلبان وازده از خاتمی میخواهید که ماموریت ناتمام رفسنجانی را باتمام برساند و برای اینکار با عوامفریبی مردم را بسیج کند.
۷٨۱۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : از بدِ روزگار "واقع بین" جمعمان هم "بد بین" شده
واقع بین گرامی، دست مریزاد، مسئله طرح می کنی، و پس از الصاق چندین علامت سئوال به مطلبت، برایم ارسال می داری، و وقتی برایت جواب می نویسم، در پاسخ برایم تکه گرفته و می نویسی؛ «... البرز جان گویا وقتت زیادست چون مینویسی که نوشته باشی...»

نه عزیز، وقتم زیاد نیست، برای سئوال هموطنم ارزش قائلم. اما از بدِ روزگار "واقع بین" جمعمان هم "بد بین" شده.
۷٨۰۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۵       

    از : روزبه صالحی

عنوان : درهم تنیدگی فاکتور عمده و غیرعمده در مطلب احمد پورمندی
اقای پورمندی در نوشته اش چنان خوش خیال شده است که در وهم نمی گنجد. ایشان از اقای خاتمی می خواهد که به پرده نشینی مرگبارخود پایان دهد و از پشت پرده نشینی و نهان خانه به عرصه و اعیان بیاید. خب بیاید که چه ؟ زیرا به اعتقاد اقای پورمندی مردم ایران درمانده شده اند و امیدشان به شماست اقای خاتمی. من نمی دانم منظور اقای پورمندی از افزودن مرگبار به این پرده نشینی چیست و چه معنایی دارد؟ خواننده در ادامه متوجه می شود؛ هدف اقای پورمندی از خروج خاتمی از پرده نشینی مرگبارش متحقق کردن آشتی ملی است. پس مکمل جهت ان توصیه کرده یعنی برای عملی کردن آشتی ملی مورد نظر پورمندی، آقای خاتمی بایستی با تمام وجود به صحنه بیاید. یاللعجب چه انتظاری از چه کسی و آن هم خاتمی دارد. این انتظار نشات گرفته از رسوبات خصلت اراده گرایی در آقای پورمندی است. وجه دیگر انتظار ایشان از محمد خاتمی این است که حصر را به یاری ملت بشکند. خواننده از تعجب شاخ در می اورد. تغییر فاز حیرت کننده است. آقای پورمندی اصلاح طلب منش! مراقب باش به رادیکالیسم نغلطید. این انتظار در شرائط انقلابی و در شرائطی غیراصلاحات قابلیت اجرایی دارد. اقای پورمندی شما عنصر به اصلاح طلبی گرائیده می باشی، بایستی از مشی انقلابی و رادیکالیستی پرهیز کنی؛ اما چنان شیفته اصلاحات خاتمی امتحان بد پس داده شده ای که می خواهی خاتمی مردم را بشوراند و برعلیه نظامش بتازد تا بند از حصرشدگان باز کند. دیگر نکته از نکات آشتی ملی محصول خاتمی، آزادسازی انتخابات و اتخاد سیاستی دموکراتیک و ملی و تعامل با جهان و همسایگان است. اقای پورمندی توجه کنید و به پرسش من پاسخ دهید این آقای محمد خاتمی که در امتحان تحقق اصلاحات مشروط شد و نمره قبولی نگرفت و حتی به کمیته انظباطی نظام فرستاده شده است را چنان درشت می بینی تا ناخوداگاه در جایگاه رهبر حاکمیت قرارش دهی. آنچه که سبب نضج موضع من شده است عبارات شما در سطرهای پایانی مقاله ات است و آخر اینکه اگر در رابطه با آشتی ملی، انتخابات آزاد و رفع حصر آنها را عمده و غیرعمده می کردی خواننده ات گرفتار شبهه درهم تنیدگی علل عمده و غیرعمده نمی شد.
۷٨۰۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : نمی شود
در خلوت خودت به خودت می گویی پدرجان، باید بفکر دوران پیریت باشی!
تا قوتی در زانوانت است بلند شو برو دنبال صنارسی شاهی در آوردن! هی بی خودی و الکی پلکی، اله بختکی نظر پظر نده!
اگر اینجا جا خوش کرده ای و فکر می کنی همیشه این امکانات را دیگران برای تو فراهم می کنند تا تو با خیال راحت در یک جای گرم ونرم بنشینی و شعار براندازی بدهی و یا بخواهی و یا آرزو کنی یک شیرپاک خورده این یا شیر پاک نخورده ای برود پدر آن آخوندهای فلان فلان شده را در بیاورد تا تو بعداً بروی آنجا( البته اگر چیزی باقی ماند) یک حکومت عدل علی وار یا یک سوسیالیسم فلان را برقرار کنی، یواشکی به خودت می گویی:
ول معطلی، جمع کن دار و دکانت را!
اما همینکه می خواهی یک اقدام انقلابی درست حسابی انجام دهی و بروی دنبال صنارسی شاهی وبا قوت زانوی خودت امرار معاش کنی می بینی بعضی ها از هموطنان نمی گذارند.
این هموطنان چطوری نمی گذارند؟
حکایتش چنین است:
این هموطنان در نوشتارشان یا نظراتشان بگونه ای عمل می کنند که نشان از این است: تنها خودشان می فهمنند و راهکارشان راهکار اصلی است.
بااین ادعای آنان، آدمی که خودش را معتقد به آزادی و دمکراسی و تکثرگرایی می داند و یا ژست خواهندگی آنان را می گیرد قطعاً برای پاسخ گویی به ادعای آنان، دچار غلغلک خفیه و آشکار می شود. تا بتواند در پاسخ گویی به آنان بفماند: نخیر!
آنطوری که شما فکر می کنید نیست بلکه چیزی دیگر هم می تواند باشد.
این پاسخگویی ها قطعاً آدم را به خودش مشغول خواهد کرد و او را از رفتن دنبال کار زندگی باز می دارد. که در نهایت مجبور می شود به همان کمک های مشکوک و غیر مشکوک خاص قناعت کند این کمک های مشکوک یا غیر مشکوک چه بسا آدم را در دوران پیری پای منقلی کند که در پای منقل هم آدم همه نوع آرزو را از خود بروز می دهد. یکی از این آرزوها می تواند این باشد:
یکی باید پیدا شود برود پدر صاحب این آخوندهای فلان فلان را در آورد
۷٨۰٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۵       

    از : واقع بین

عنوان : البرز جان گویا وقتت زیادست چون مینویسی که نوشته باشی
موفق باشی!
۷٨۰٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۵       

    از : نیما حقیقت گرا

عنوان : ادامه کامنت قبلی در جواب به جناب پور مندی
۲) آیا هر چه زودتر جلوی ضرر این حکومت ضد مردمی ملاها گرفته شود برای مردم بینوای ایران منفعت است یا نه؟ پدرجان شما سعی میکنید از سوسیال دموکراسی نقش سازشکاری با رژیم ملاها را معرفی کنید و حالا ناراحت شدید که چرا افشا شدید و مرا به خائن بودن متهم میکنید. این قضاوت را بر عهده تاریخ بگذاریم که همیشه یکسری در زمان خودشان مصلحت مردم و کشورشان را خوب درک نمیکنند همانطور که به آلمانیهای مخالف هیتلر هم خائن میگفتند ولی دیدیم که بعد از سرنگونی دیکتاتوری هیتلری همان خائنین دوران او امروزه به قهرمانان وطنپرست واقعی تبدیل شدند. اگر برای امثال شما خواستن و تلاش برای سرنگونی دیکتاتوری ملاها حتی شده با کمک تـرامپ و آمریکا خیانت است و من و ماها خائن هستیم پس بدانید که من به چنین خائن بودن خودم افتخار هم میکنم. زمان شاه هم به هر مخالفی و کمونیستی و چپی میگفتند خرابکار و خائن! پدرجان تنها خائن بزرگ ملت ایران در خود ایران نشسته و نامش هم خامنه ای است. این ملا میداند که اگر بساط نظامش بهم بخورد این مردم ستم دیده از حکومت اسلامی چنان بلائی بر سر ملاها بیاورند که هیچ بلکه روشنفکران ایرانی ریشه اسلام را برای همیشه در ایران میسوزانند. برای همین است که او حاضر نیست یک قدم عقب بنشیند و میداند نابودی حکومت اسلامی همان و نابودی اسلام عربها در ایران هم همان! شما هم لطف کنید سوسیال دموکراسی را با سازشکاری خودتان با ملاها یکی نکنید! چند سوال دیگر جناب پورمندی: آیا رژیم اسلامی ملاها را بزرگترین حامی تروریسم اسلامی میدانید یا نه؟ آیا شرارت و ناامنی در منطقه با صدور اسلام سیاسی ملاها آغاز شده که نتیجه اش پیدایش داعش سنی شده یا نه؟ آیا با برقرار ماندن خامنه ای پست فطرت بر قدرت فکر نمیکنید که مردم ایران در جنگ دیگر ( حتی داخلی؟ ) گوشت دم توپ خواهند شد؟ فکر میکنید راه حلی غیر خشونت آمیز یا مسلحانه برای پائین کشیدن اسلامگراها از تخت قدرت ایران وجود دارد وقتیکه اپوزیسیون داخلی صدایش در نطفه خفه میشود؟ معتقد نیستید تا فشار بیرونی و درونی بر حاکمان اسلامی نباشد این آخوندهای مفتخور به واگذاری قدرت به نیروهای آزادیخواه و خیرخواه مردم ایران تن نخواهند داد؟ دوستان سعی نکنید با خائن خواندن دیگران هرگونه فشار بیرونی بر روی خامنه ای دیکتاتور را ضعیف کنید! حق هم ندارید بعد از سرنگونی رژیم ملاها بزودی با وساطت و کمک آمریکا بعداً ابراز خوشحالی بکنید ای سازشکاران با رژیم ملاها! نامتان را به خاطر خواهیم سپرد برای روز انتقام!
۷٨۰٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۵       

    از : نیما حقیقت گرا- از آلمان

عنوان : در جواب به جناب پورمندی:آنکه ناموخت از گذشت روزگار/هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار
جناب پورمندی با تشکر از جوابیه مختصر شما که مرا هم به خائن بودن محکوم کردید چونکه از ترامپ و آمریکا خواستم که تلاششان را برای سرنگونی حکومت اسلامی ملاها بیشتر کنند تا به هدفمان که رهائی ایران از چنگال ارتجاع اسلامی است برسیم. اگر که شما طرفدار سوسیال دمکراسی از نو آلمانی هستید به احتمال زیاد در آلمان بودید یا هستید و به زبان آلمانی و به تاریخ آلمان باید آشنا باشید. اگر در زمان فاشیسم هیتلری کسی هم برعلیه دیکتاتوری هیتلری حرفی میزد یا اقدامی میکرد فوراً از طرف ذوب شده ها در رژیم هیتلری متهم به خائن بودن میشد همین شیوه انگ زدن شما که براحتی برای بستن دهان منتقدین خود راحت یک مهر خائن بودن میزنید و تمام. شانس آوردم که حالا نگفتید نوکر عربستان هستم و مزد مزدوری میگیرم تا بر علیه ج.ا. چیزی بنویسم؟!! حالا ببینیم چه کسی خیانت به مردم ایران کرده یا میکند و آیا این من و ماها هستیم یا امثال شماها که دست به دامان ملاهای مرتجع شدید و میشوید؟ آیا مسئول ویرانی ایران بعد از ۳۸ سال قدرت تام الاختیار ملاها با ثروت افسانه ای میلیاردها دلار فروش نفت و غیره سران همین رژیم نبوده و نیستند؟ آیا بجای هزینه کردن ثروت مردم ایران برای مردم فقیر و بدبخت ایرانی ثروتها ولی صرف جاه طلبیهای اسلامی رهبر بیمخ جنگ طلب هزینه شدند و نمیشوند؟ شما جناب پورمندی چرا جواب سوالات ما را ندادید یا نمیدهید؟ لطفاً بگوئید آخوند خاتمی که برای شما حالا باید نقش منجی را برعهده بگیرد در زمان ۸ سال ریاست خودش چه رفرمهای بنیادی در ایران انجام داد که به نفع اکثر مردم ایران بوده؟ آیا شما بعنوان یک سوسیال دمکرات نباید شرم بکنید که از یک آخوند که خودش جزئی از مشکلات است میخواهید که بیاید مشکلات نظام ننگ اسلامی را حل کند و به تداوم این نظام ورشکسته اسلامی ادامه بدهد؟ شاید هدف دارید که آخوندها را به جان همدیگر بیاندازید ( با سیاست انگلیسی "تفرقه بیانداز و حکومت کن " ) ولی با تجاربی که داریم و دیدیم که خامنه ای خبیث حتی موفق شد دمُ رفسنجانی را چنان قیچی کند که تبدیل به یک اخته شده بی خاصیت شد. و دیدیم کسانی که امثال شما در ملا حسن روحانی هم نقش اصلاحگری میدیدند و به صندوقهای رای شتافتند حالا میفهمند که خامنه ای مانع اصلی است! پدرجان شما با یک مشت آخوند های پدر سوخته و شارلاتان طرف هستید که همه را سرکار گذاشتند و میگذارند و در حوزه علمیه فقط درس فریبکاری و دروغگوئی را یاد گرفتند و میگیرند و با ارزشهای انسانی بیگانه اند. گویا فراموش کردید که خاتمی عمامه به سر دارد و خودتان بهتر میدانید نماینده چیست یا چه میخواهد؟ جناب پورمندی از کی تا حالا یک غده سرطانی بنام حکومت اسلامی را با یک غده سرطانی دیگر بنام آخوند خاتمی درمان میکنند؟ جناب اشتباه نمیکنید یا نکردید که از او خواهش میکنید که بیاید نظام اسلامی اش را نجات دهد؟ شما که دلتان برای حکومت اسلامی میسوزد و میخواهید نجاتش بدهید خائن هستید یا من نوعی که برای درمان این غده سرطانی معتقدم که با ابزار و آلات بیرونی باید این غده سرطانی اسلام سیاسی را عمل جراحی کرد و به حیاتش خاتمه داد تا شاید مردم درمانده ایران جانی دوباره بگیرند؟ جناب پورمندی مگر به کمک جنگ آمریکا نبوده که فاشیسم در آلمان و ایتالیا و ژاپن نابود شدند و جایشان بعداً دولتهائی با ساختار دموکراسی رشد یافتند که امروزه این کشورها بهترین نمونه های دموکراسی هستند خصوصاً آلمان؟ در ضمن جناب پورمندی مگر خود خمینی دجال با چراغ سبز و کمک آمریکا به قدرت نرسید پس حالا چطور کمک گرفتن از آمریکا برای براندازی رژیم اسلامفاشیستی ملاها میشود خیانت؟ دنباله در کامنت بعدی...
۷٨۰٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : رهبران اصلی این جنبش، در همان آغاز، با حلق آویز کردنش به "دوران طلایی امام" این جنبش را در نطفه خفه و.......
واقع بین گرامی، با اینکه جنبش سبز را هنوز هم جنبشی برای ترقی می دانم. اما متأسفانه رهبران اصلی این جنبش، در همان آغاز، با حلق آویز کردنش به "دوران طلایی امام" این جنبش را در نطفه خفه و صفتِ همزادِ "فراگیر" بودنش را ملغی اعلام کردند.

البت تا حدودی هم حق داشتند که چُنین کنند، که کردند. چرا که نه بانو زهرا رهنورد، و نه آقایان موسوی و کروبی، میلیمتری فراتر از آنچه "امامشان" تعیین کرده بود را نمی دیدند.
ایشان همچون آقای خمینی فقط و فقط پذیرای آحادِ بی نام و نشانی بودند، که بی چون و چرا به آنچه که ایشان طرح می کردند، عمل کنند. و نه احزاب و سازمانهای نشاندار.
و درست همین ضعف بود که ایشان را کاست، و شور و حرارت را هم، هم در کوچه ها و هم در خیابانها فرو نشاند.

البت لازم به توضیح است، که این ضعفِ فراری بودن از صفت "فراگیری" فقط شامل حال این قِسم از مبارزین مذهبیِ خواهانِ ترقی در کشور نیست.
این ضعف یا بیماری مزمن شامل حال همه ی "ما" ایرانیان، بخصوص آن دسته از ایرانیان است که همواره از راهِ "میزان کردن خاستگاه طبقاتی" کشیدن دیوارهایی درونی در جنبشهای اجتماعی کشور را به عنوان راه حل نجات کشور دیده اند. غافل از اینکه همین دیوارکشی ها، بخشی از اسباب انشقاق و از هم پاشیدگی جنبشهای اجتماعی را فراهم آورده است.

برگردیم به بحث اصلی، همچنان که در یادداشت سابقم هم نوشتم، «... دانستن همواره مساوی نیست با اینکه فردی شجاعت و شهامت انجام کاری بر خلافِ موج یا موجهای پیرامونش را هم داشته باشد. تجربه ی هشت سال ریاست جمهوری آقای خاتمی بما می گوید، که او انسان منزه طلبیست، اما طاقت، توان و شهامتِ پیشاهنگی را ندارد...»
و بانو زهرا رهنورد و آقایان موسوی، کروبی، سحرخیز، باقی و.... هم، با اینکه می دانستند، و می دانند، که خشت کج از همان "دوران طلایی امام!؟" در این ساختمان به اصطلاح نوین؟! کشور نهاده شده، اما ایشان هم، شجاعت و شهامت انجام کاری بر خلافِ موج یا موجهای پیرامونشان را نداشته و ندارند.

و بر این مبنا بود که پیشنهاد کردم؛ «...اگر می توانستیم اپوزیسیونی براستی مترقی، [و به راستی] خالی از ممیزی، و گرد آمده حول منشوری فراگیر و مترقی داشته باشیم. یقین کامل دارم، که امثال خاتمی ها، تاج زاده ها، عبدیها، سروشها، بازرگانها، سحرخیزها، باقی ها و.... هم ثانیه ای برای پیوستن و یاری به آن مکث و تأمل نمی کردند.»
۷٨۰۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست