سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سپاه دانش و بهداشت به جای رادیکالیسم انقلابی سیاهکل! - ف. تابان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : روزبه صالحی

عنوان : « درک سیاهکل در قامت دانشگاه – خیابان است که سالگرد مردگان نیست »
با تشکر از کارکنان سایت اخبار روز و سپاس برای موضع رفیق " ف. تابان" که ترفندهای ردیه خوان ها، نادمین و نیمه راهان با فدائی را خنثی کرده و نمیگذارید حماسه سیاهکل گرانیگاه جنبش فدائی، از اذهان ایرانیان ونسل جوان پاک شود. جا دارد در اینجا یادی هرچند کوتاه از رفقای جانباخته بنمایم. ردیه خوان های برنامه پرگار بی بی سی - یا به تعبیر رفیق " تابان" ردیه نویسان - بدانند که هنوزهستند کسانی که می کوشند سیاهکل صرفا به مراسم سالگرد مردگان تبدیل نشود، بلکه باید در قامت دانشگاه-خیابان درک شود. بدانید در روز ۱۹ بهمن تولد سچفخا نیازی به روشن کردن شمع تولد نیست که قهرمانا سیاهکل یکسر شعله‍ی شور برای مبارزه، عشق به مردم و سراسر خشم بردیکتاتوری بودند. آنان نیازی به افروختن شمع‌های ما در سالگرد سیاهکل نداشتند و ندارند؛ آنها در شب خاموش انفعال سیاسی و سیطره دیکتاتوری محمدرضا وابسته سنفونی پرواز خورشید رهایی را سرودند، پس باید صدایشان همچنان شنیده شود تا نسل‌های بعد به آنها افتخار کنند..
قطعا قصد من قدیس سازی از رفقای جانباخته در زمستان دیکتاتوری نیست، یا مبرا از نقد دانستن کل پروسه‍ی مبارزاتی آنان نیست. لیکن واقعیت این است و جز این جفاست زیرا آنان کاری کرذند کارستان و به انبار کتان دیکتاتوری آتشی پرشراره افکندند، انهم در ایامی که محمدرضا شاه با خیالی آسوده از قلع و قمع شدن سویه های رادیکال سوسیالیسم، خود را بانی نوعی ازسوسیالیسم ملی می دانست و ایران را در چندگام مانده به دروازه تمدن می دانست. مردان سیاهکل در آن روزگاران سپری شده ( از یادنرفته و بر لوح ذهن علامندان مانده) توانستند اندیشه سوسیالیسم را از کالایِ صرفا مصرفی آکادمی‌های خرده‌بورژوایی خارج کنند و آن را در عرصه عمل بر سپهر ایرانزمین، درست روی همان زمین سختی که دهقان گیلانی بر آن عرق می‌ریخت و کارگر کفش ملی در آن جان می‌داد، احیا کنند. آهای ردیه خوان های استیج بی بی سی! آگاه شوید و از هتاکی های روا داشته آن شب در خانه رسانه کاپیتالیستی اعلام برائت کنید به شما یادآور می شوم. برخلاف روایت‌های عنوادنه شما سرخورده های سیاسی، قهرمانان سیاهکل مشتی جوان شیفته‍ی اسلحه نبودند، بلکه کسانی بودند که در جستاری دائم برای پاسخ به اقتضائات دوران خود کوشیدند. در آن زمستان یاس و نومیدی بعد از کودتا و پاسیفیسم حاکم بر بزرگان فرجاد، درست در همان لحظات اوج استیصال، صدای شلیک چند فشنگ در شهری کوچک و محصور در انبوه جنگل‌های گیلان، چرتِ دیکتاتور و اذنابش را پاره کرد؟ رفقای کبیر مان مردانه جان باختند انها فدائی شدند تا شعر و موسیقی انقلابی جانی دوباره یابد. پس شما معدود بریدگان از گذشته پرافتخار که برخوان تنعم مادی منبعث از فدائی نشستید انداز نگاه دارید که اندازه نکوست که هم در خور دشمن است و هم لایق دوست. من آنچه در اینجا گفتم جمع رفقا و محل انس هموندان بود نه چون شمایان که بر فرش دشمن نشستید ناجوانمردانه بر تاریخ و حیثیت گذشته خود تاختید. من در جمع خودمانی برشما می شورم و می پرسم که در برابر دوربین رسانه ضد سوسیالیستی دچار شور و شعف زاید الوصفی شدید و در نتیجه چشم ها را بستید و زبان به لعن، طعن و هتک گشودید تا بوی نامطبوع ضدیت روانه گلستان فدائی پراکنده کنید. در شگفتم از شما که سالیان پیش، با بستن بازوبندی گماشتگی سچفخا از مرز خارج شدید و در شرق سکنی گرفتید و از مزایای الصاق خود به چپ و سوسیالیسم و فدائی حظ وافر بردید. حرمت نمک حکم می کند که نمکدان نشکنید. ولی نمی دانم جسارت بیان ندارید که پاسخ دهید چرا چندسالی است که بر شاخ نشسته اید و درخت می برید؟
از نوشته رفقا تابان کمک می طلبم که درست تدقیق فرموده اند:"اصل مخالفت – ردیه نویسان - با رادیکالیسم ضد استبدادی - سلطنتی و احساس قرابت و نزدیکی به نظام پهلوی است. این خط مشی بیش از آن رمانتیک و اتوپیایی است که جوانان آن دوران - که هنوز در استبداد شاهنشاهی نفس می کشیدند و خشونت و سرکوب آن را هر روز به چشم می دیدند، می توانستند آن را باور کنند. چنین سیاستی سال ها بر بخش بزرگی از جنبش سیاسی در ایران حاکم بود و شکست و ناکارایی آن بود که ریشه های رادیکالیسم ضدسلطنتی در ایران را آبیاری کرد. ردیه نویسان بر سیاهکل به عبث تلاش می کنند تقصیر مشی ای را که ۵۰ سال پیش شکست خورد به گردن چریک ها بیاندازند. در این شکست هیچ کس مقصر نبود جز خود شاه و دربار او."
۷٨۲۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۵       

    از : صبوری

عنوان : یک نکته وچندتذکر
توجه به این نکته بسیارمهم است که درهرشرایط خاص تاریخی، آنچه که برای جریانات مهم سیاسی بایدرخ می داده، بادرصدی بالا یاپائین اتفاق افتاده است.
باتوجه به شرایط سیاسی آن دوران(پهلوی ها) که جامعه ایران درمسیر مدرنیزاسیون ونیز گذارازفئودالیسم به سرمایه داری آمرانه قرارگرفت، دراصل نوعی جراحی خطرناک برپیکرجامعه انجام شد، که هرگز زخم های ناشی ازآن التیام نیافت وباعث نوعی تعارض آشکارمیان زیربنای اقتصادی باروبنای فرهنگی سیاسی جامعه گردید.هنوز فرهنگ آیینی و مذهبی برروح جامعه استیلا داشت واین روحیه فئودالی حاضرنبودبه این سادگی واقعیت های اقتصادسیاسی جدیدرادرخود هضم کند.فاصله طبقاتی فقراوحاشیه نشینان رامستعدحرکت های آنارشیستی ساخته بود.حتی شاه ودربارش درهمان روابط فئودالی دوران قاجاری سیرمی کردندو مردم رارعیت خودمی پنداشتند(یعنی علیرغم ظاهرامروزیشان همان فرهنگ منحط گذشته راباخودحمل میکردند).فضای روشنفکری هم متاثرازجنگ سردوگفتمان رادیکال انقلابی بودواصولا تنهابا رادیکالیسم چپ خودراتعریف میکرد.رفرمیست ها ولیبرال ها به قدری اطوکشیده وجدای ازتوده های مردم بودندکه هیچ جائی درگفتمان مبارزه یا مشارکت سیاسی نداشتند.تمام راه های نفس کشیدن جامعه توسط رژیم شاه بسته شده بود.تمام راه ها به بن بست کامل رسیده بود ورژیم شاه روزبه روز بیشتردرتوهم سرکوب وکنترل کامل سیاسی جامعه فرومی رفت.دراصل رژیم شاه متاثرازهمان فضای جنگ سرد، تمام نیروی خودراصرف سرکوب چپ هانمود وسهوایاعمدا(به احتمال فراوان به توصیه سرویس های جاسوسی غرب واسراییل)درشکل گیری وتقویت اسلام سیاسی وبنیادگرائی مذهبی نقش بازی کرد...
درچنین فضایی ست که جامعه زخم خورده وجراحی شده، به تبعیت ازهمان آیین های کهن، دوباره به طریقه عیاری روی می آورد.جامعه بی آنکه خود بخواهد یاخودبداندبسوی اسلحه کشانده می شود و این بار دفترجوانمردی هاو ازخودگذشتگی هاازسوی چپ هاوکمونیست ها(ازجمله مجاهدین وفدائیان خلق)ورق میخورد.این خروج جامعه برشرایط سرسام آورتضادهای لاینحل اقتصادی اجتماعی رانشان می داد.درواقع حماسه فدائی ومجاهدخلق روح آزرده جامعه رابه نمایش گذاشت که راهی بجز رودروئی مستقیم ، برای فرارازشرایط خفقان آور آنروزها، نمی شناخت.بقدری این جنبش اصیل بودکه تمام عرصه های هنروادبیات رابه تسخیرخوددرآورد.باتمام آیین های کهن وحتی مذهبی ماگره خوردونشان داد که ایرانی ها هنوز به این شعرفروغ که کسی می آید/کسیکه مثل هیچکس نیست...اعتقاددارند.
اما اینکه رفرمیست ها، سرانجام ودرپایان این ماراتن نفس گیرچه رفتاری داشتند، امروزبرای همه ماآشکاراست.تمام کسانیکه عمری راباشعارشاه بایدسلطنت کند نه حکومت(وحتی بابت این شعارمیان تهی به زندان هم افتادند)سرانجام خودبه عامل مهمی در دستیابی فاشیست ها به حکومت مبدل شدند.به عبارتی همیشه ودرهمه جالیبرال ها(والبته رفرمیست ها)جاده صاف کن فاشیست هابوده اند(به کسانیکه امروز، باتوجه به نتایج دردباراین انقلاب، منتقدرادیکال هاوانقلابیون هستندبایداین واقعیت را بارهاتذکرداد).
باتوجه به تجارب تاریخی، خسارت هائی که اصلاح طلبان ویا لیبرال هابه جامعه واردکرده اند، خیلی بیشترازکسانی بوده که جان خودرابخاطر آزادی وعدالت فداکرده اند...گفتنی هاکم نیست.
۷٨۲۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣۹۵       

    از : نیما حقیقت گرا

عنوان : خطاب به هموطن گرامی جناب آرمان شیرازی
متقابلا ًممنونم از وقت و توضیحات شما. بزرگوار بدرستی اشاره کردید که نه تنها سرزمین ما به بیماری اسلامی عربها مبتلا شده و خیلی از فجایع تاریخ گذشته و حال ایران را میشود به حساب حضور اسلام و نمایندگانش در ایران گذاشت بلکه زبان مردم ایران هم از این آلودگی اسلامی بی آسیب نمانده همانطور که شما به برخی الفاظ روزمره کاربری ایرانیها کاملاً درست اشاره کردید. دشمن ایران و ایرانیها فکر میکنید برای چی اسلام را با زور شمشیر وارد ایران کرد؟ برای اینکه سلطه فرهنگ عربی خودش را در ایران جایگزین کند و تا حدودی موفق هم بوده وقتیکه میبینیم امروز بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال این اسلام عربها مردم ایران را چنان از خود بیخود و بیگانه و گیج کرده که نمیدانند چکار دارند میکنند و چه بلائی بر سر خود و نسل آینده ایران میآورند. کارل مارکس چرا میگفت دین افیون یا تریاک توده هاست که بهترین نمونه اش در ایران ثابت شد و دیده میشود! ایرانیها سفره هفت سین ایرانی میگذارند ولی در کنار آئینه کتاب قرآن عربها را که آئین نامه خشونت و وحشیگری و بربریت است هم روی سفره سنت ایرانی میگذارند!؟؟ یا ایرانیها از یکطرف میل دارند پیشرفت علمی و صنعتی داشته باشند ولی باور ندارند که با مسلمانی و اسلامگرائی نمیشود با ترمز دستی کشیده در صف اول مسابقه ماشین سواری هم از دیگران جلو زد. ملتی پر از تناقض و گیجی هستیم. آمدیم انقلاب بکنیم تا بیعدالتی دیگر در جامعه نباشد و مردم دیگر نوکر شاه و اربابانش نباشند و خود برای زندگی و سرنوشت و خوشبختی خود تصمیم گیرنده باشند ولی میبینیم خمینی فریبکار را به قیّمی پذیرفتند تا برایشان در همه امور تصمیم بگیرد و باورشان شد که این آخوند مرتجع رهائی بخششان است. حالا بعد از ۳۸ سال حکومت ننگ اسلامی که اوضاع مردم بدتر شده در خیلی زمینه ها منتظر نشستند که حلوا بیا به دهان ما. در این بین یکسری ایرانیهای روشنفکر هم گرفتار شدند که با این مردم مذهب زده چه باید کرد که به فکر نجات خودشان باشند وقتیکه دیدند و میبینند که همه وعده های خمینی دجال و دیگر سران ج.ا. فقط حرف مفت بوده و وعده های توخالی و نه تنها مردم را از نظر معنوی بالاتر نیاوردند بلکه زیر بناهای اقتصادی شان را هم نابود کردند و دارند میکنند. بعد نشستند و شب و روز فکر میکنند دشمنان در بیرون از مرزهای ایران نشستند و نمیخواهند که این مردم به صلح و صفا و سعادت برسند در حالیکه هزاران دشمن مردم ایران هر روز در لباس آخوندی جلوی چشمشان در خیابانهای ایران پرسه میزنند. دردناکتر اینکه ایرانیها کتاب عربها قرآن را هم همگی در خانه هایشان دارند میبوسندش و بر روی سرشان میگذارند بدون آنکه از محتوای واقعی تخریبگر آن خبر داشته باشند! من هم اگرچه گاهگداری کمتر امیدی به بهبودی چنین مردمی میبینم چونکه تا مردم آگاه و دانا نباشند نمیشود اوضاع ایران را درست کرد ولی باز وظیفه همه روشنفکران ایرانی میدانم که دست از تلاش برندارند و به فکر نجات مردم و کشورشان باشند. حالا باید دید که چطور میشود اولین مانع بزرگ که حکومت ملایان است را از سر راه برداشت؟ ولی میدانیم که رژیم ضد مردمی اسلامی میلیاردها دلار ثروت نفت و گاز در دست دارد و برای شستشوی مغزی مردم کنترل همه رسانه ها را در دستش دارد. برای همین فکر میکنم اگر شریان اقتصادی رژیم ملاها زده شود طوریکه منبع درآمدی نداشته باشند ریشه و زمینه اقتصادشان خشک خواهد شد و این ممکن است اعتراضات رژیم براندازی مردم را در خیابانها بدنبال بیاورد اگر که نمیخواهیم که با حمله نظامی آمریکا یا دیگر ابر قدرتهای منطقه سرمایه های هزینه شده در ایران با چند تا موشک نابود شوند و عقب ماندگی کشور بیشتر شود، گذشته از خطرات سیاسی ممکن دیگر مثل تجزیه ایران!؟؟ اگرچه این راه حل تحریم اقتصادی رژیم ملاها به نظر برخی رفقا ناخوشایند باشد و فریاد اعتراض سر دهند که مردم قشر پائین جامعه بیشترین آسیب را میبینند یا خواهند دید ولی لطف کنند خودشان آلترناتیو بهتری برای سرنگونی رژیم اسلامی نشان بدهند بجای داد و قال راه انداختن و محکوم کردن!
در ضمن جناب آرمان شیرازی آن فیلم مستند ( آدرس در کامنت زیر ) در باره تاریخ ایران را که به شما توصیه دیدندش را کردم دیدید یا نه هنوز؟ به همه دوستان ایرانی دیگر هم توصیه میکنم که این فیلم را حتماً حتماً ببینند ( نیم ساعت وقت که دارید؟ ). به موضوع چرا با انقلاب ۵۷ فقط جای مستبدها را عوض کردیم ولی استبداد دست نخورده به حیات ننگ خودش در ایران ادامه داد و میدهد میپردازد. به نظرم تا دموکراسی در کشور حاکم نشود امکان ندارد بشود ایران را درست ساخت تا ایرانیها همگی سعادتمند شوند. جناب َشیرازی مشکل بزرگتری که حتی بعد از سرنگونی رژیم ملاها سالیان طولانی با آن دست به گریبان خواهیم بود این است که با آثار مخرب که اسلام با حضور ۱۴۰۰ ساله اش بر سرزمین ایران گذاشته را نمیشود به این راحتی و زودی ترمیم کرد و کار چند نسل است. البته روشنفکرهای ایرانی غیر مذهبی خصوصاً چپها همیشه بهترین بودند و میباشند و امید است روز حاکمیت ایران روزی در دست بهترین تحصیل کرده ها و متخصصین بیافتاد تا به این ملاهای احمق نشان داده شود با حکومت اسلامی عقب مانده نمیشود کشور را سر و سامان داد. همگی سلامت و پیروز باشیم در نبرد با جهالت اسلامی و در براندازی رژیم ملاها. نیمه دوم انقلاب ۵۷ را باید با پیروزی به پایان برد و کارمان با شروع انقلاب برحق ۵۷ نیمه تمام مانده و فکر کنیم این ۳۸ سال را نیاز به استراحت داشتیم تا فکرهای و راه حلهای خود را پیدا کنیم و تجدید قوا کنیم. پیش بسوی نابودی استبداد مذهبی و براندازی دیکتاتوری اسلامی. موفق باشید!
۷٨۲۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣۹۵       

    از : علی قدیمی

عنوان : راه بیراهه
خطا نکنیم .تازمانیکه نظام سرنگون نشده بود کسی مسئولیتی اجتماعی از چریکها را انتظار نداشت . اما پس از سرنگونی و همکای عمیق فدائیان با حزب توده نه تنها راه فدائیان به بیراهه رفت بلکه خود هدف انقلاب یعنی ازادی قربانی اهداف حزب توده و قربانی سیاست خارجی شوروی شد . بدرستی از چند چریک انتظار نمیرود که بتوانند کشوری را اداره کنند. در سال ۵۷ انچه میتوانست کشور را اداره کند تجربه و کاردانی سیاسی بود . طیف اخوند و چریکها دارای این کیفیت و کمیت سیاسی اجتماعی نبودند.این کاردانی سیاسی فقط از حزب توده با کادر های با تجربه اداری و نظامی برمیامد . اما چرا باید از حزب توده انتظار میداشتیم ؟ حرب توده توانست نخبگان کشور را در درون حزب گرد اوری کند. و حزب توده تجربه تلخ ۲۸ مرداد را پشت سر داشت و سازمانی نیرومند بود که میتوانست مسیر تحولات را بسوی ازادی و استقلال کشور و جدائی دین از دولت بچرخاند . فاجعه امروز را بسیاری در همان روزها و سالها به حزب کوشزد کردند ولی پاسخی نیامد جز تهمت .نگاهی به روزنامه های حزبی ان زمان ودفاع حزب از ارتجاع خمینی کافی است که فدائیان را قربانی اهداف سیاسی حز ب توده بدانیم . شرم اور است وقتی که در حسینه زندان همین فدائیان خلق مرگ بر پیکاری سر میدهند .
۷٨۱۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣۹۵       

    از : Hadi Shahab

عنوان : تجربه نشان داد تنها مردگانند که اشتباه نمیکنند و تنها کسی که مبارزه میکند میتواند شکست بخورد کسی که مبارزه نمیکند مدتهاست که مبارزه را باخته.
من نیز با نظر آقای تابان موافقم آنجا که مینویسد :
"ردیه نویسان بر سیاهکل به عبث تلاش می کنند تقصیر مشی ای را که ۵۰ سال پیش شکست خورد به گردن چریک ها بیاندازند. در این شکست هیچ کس مقصر نبود جز خود شاه و دربار او..."
منتها میخواهم علت این شکست را کاملتر کنم.
عقب ماندگی فکری دهقانان در ایران بطور عموم و در منطقه سیاهکل بطور خاص نیز یکی از دلیل عمده شکست سیاهکل بود. قدرت نظامی نظام شاه و فقر فرهنگی بیش از اندازه دهقانان صحنه نبرد را از آغاز نابرابر کرده بود.
منتها شجاعت و از خود گذشتگی چریک ها و نه گفتن به قدرت حاکمه از چریک فدایی قهرمانی آرمان خواه ساخت که اسطوره تاریخ ایران شد.
نظام اسلامی با تحریف و دروغ سعی در جعل و مخدوش کردن تاریخ ان قهرمانان دارد.
کلمه فدایی نامی است که امروزه برخی از مشاورین نظام اسلامی نیز با خود به یدک میکشند.
براستی این افراد "نگهدار, فتاحپور, سطوت, طاهری پور و یارانشان " چه شباهتی به حمید اشرف , جزنی , پویان و یا احمد زاده دارند؟

سوالی که مطرح است اینست که آنزمان آیا مشی دیگری به غیر از مشی چریکی میشد اتخاذ کرد ؟ بله بردن آگاهی بمیان طبقه کارگر و سایر زحمتکشان شهر و روستا.

جانبازان جنبش فدایی به این مهم آگاه بودند اما بر این باور بودند که اول بایست جو اختناق شکسته شود و بعد میتوان به کار مهم تبلیغ و ترویج سیاستی انسانی پرداخت.

تجربه نشان که این تاکتیک نمیتوانست استراتژی باشد.
درس سیاهکل درس انسان شجاع است که برای بهروزی دیگران از جان خود گذشته است. مبارزان قبل از ما به درستی گفته اند: "
تجربه نشان داد تنها مردگانند که اشتباه نمیکنند و تنها کسی که مبارزه میکند
میتواند شکست بخورد کسی که مبارزه نمیکند مدتهاست که مبارزه را باخته."

هادی شهاب
۷٨۱۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣۹۵       

    از : دورآشنا

عنوان : "تهییج"!!؟
لنین در "چه باید کرد" و از جمله در بخش "چه وجه مشترکی بین اکونومیسم و تروریسم وجود دارد؟" می گوید:«..فعالیت سیاسی دارای قانون مخصوص به خودی است مستقل از شعور کسانی که حتی با منتهای حسن نیت مردم را به ترور و یا جنبه ی سیاسی دادن به مبارزه اقتصادی دعوت می کنند» و «.."سوابودا" ترور را به عنوان وسیله ای برای "تهییج" نهصت کارگری و دادن یک "تکان فوری" به آن تبلیغ می کند. مشکل است استدلالی را به تصور درآورد که آشکارتر ازاین خود خویشن را باطل کند! باید سوال کرد که مگر در زندگی روسیه (بخوان در هر استبدادی- از کامنت گذار)، فشار و تبعیض و بی عدالتی آن قدرها کم است که باید وسایل مخصوصی برای "تهییج" اختراع شود؟ از طرف دیگر اگر کسی اصولأ تهییج نمی شود و حتی استبداد روس(و مثلأ ایران-از کامنت گذار) هم نمی تواند او را تهییج کند، در اینصورت مگر واضح نیست که این شخص به جنگ تن به تن میان حکومت و مشتی تروریست نیز با خونسردی کامل خواهد نگریست..؟» و این آموزه ی لنین را آیا در ایران تجربه نکردیم؟ و صد البته که منظور لنین از تروریست نه مزدوران و مرتجعین انتحاری نمونه ی داعش و القاعده که مردم را هدف می گیرند بلکه دقیقأ «روشنفکران و تحصیبکرده های پُرشور و احساسی» نظیر سوسیال رولوسیونرها و از جمله برادر خودش می باشد که به نیابت از توده ها در جنگ با استبداد به ترور مقامات نظامی و حکومتی دست می زنند و توده ها را از مبارزه اساسی و سراسری دور و منزوی می کنند
۷٨۱۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣۹۵       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : پاسخی کوتاه به پرسشهای نیما
هم میهن گرامی، آقای نیما حقیقت گرا، درود بر شما! سپاسگزارم که برای این گفتگوی سازنده وقت و انرژی میگذارید.
نکته کلیدی اینست که انقلاب ۵۷، پیش از هر چیز، برآمد مستقیمی از بافت و اندیشه ی اکثریت چند میلیونی مردمی بود که در آن شرکت کردند. این مردم همان باورمندانند که...:
... "تصویر امام را در ماه" دیدند و، چه دردانگیز، پذیرفتند؛
... از دیرباز مشتری سخت-پای خرافه های روحانیت-ساخته بوده اند؛
... اکنون نیز بخشی از آنان پایه های اجتماعی حکومت قرن پنجمی ایرانند؛
... بنیادهای فکریشان "انشاء اله - ماشاء اله - الحمدلله" است که با سیمان خرافه پیوند خورده اند؛
... زیارت میروند، عاشورا میگیرند، امامزاده سیار می پرستند، پیوسته بین "شک سه و چهار" سر میکنند و از زندگی انسانی غافلند!
آری شوربختانه این مردم اصلی ترین عامل روی کار آوری حکومت اسلامی بودند. در برابر این انبوهه مردم نمیتوان ایستاد تنها میتوان و باید آنانرا آموزش داد... اما تا یاد بگیرند چه ویرانی ها که پدید نخواهند آمد و چه جان ها که از دست نخواهند رفت... زنده یاد احمد کسروی، فرزانه ی دلیر و خرافه-ستیز میهنمان، همانند بسیاران دیگر، جان خویش را در همین راستا از دست داد.
اگر بیاد بیاورید، در اردیبهشت ۵۸ (بهار انقلاب) تنها سازمان فدائیان (پیش از انشعاب) بود که رسما اعلام کرد که در رفراندم "جمهوری اسلامی، آری، نه؟" بدلیل ناروشنی ماهیت آن شرکت نمیکند و آیت اله طالقانی به "نیم درصدی ها" مشهورش کرد! بنابراین، چپی که از سیاهکل برآمده بود سودای آزادی و بهروزی مردم را داشت نه روی کار آوری حکومت تبهکار اسلامی را. اگر همه جانبه تر بگوییم، حکومت اسلامی را یک عامل غیر مستقیم یعنی شاه با سیاست هایش (برابر گفته شما) و سه عامل مستقیم که در نوشتار پیش بر شمردم سرکار آوردند.
در روزهای پیش از انقلاب نیز، دار و دسته های متشکل اوباش اسلامی به جدا کردن صف زنان از مردان و تحمیل شعار های خود بر همگان پرداخته بودند. دشوار نیست ببینیم چه کسانی شعارهای "رکس آبادان را، مسجد کرمان را، شاه تو آتش زدی!" و "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" را به جنبش مردم تحمیل کردند. ازینرو، پرسش شما که: "آیا وقتش نرسیده که ما چپهای سابق نقشدار در انقلاب ۵۷ هم از مردم ایران بخاطر فاجعه حکومت اسلامی عذرخواهی بکنیم (چون) که این بلای بدتر از رژیم شاهی را بر سر مردم درمانده ایران آوردیم؟" مبنای واقعی نداشته و بجا نیست. اما، میتوان، شایسته است و باید زیاده روی های زیانمند سیاست مشترک "اتحاد و انتقاد" حزب توده ایران و سازمان فدائیان اکثریت در برابر حکومت اسلامی را به نقد کشید و به انتظار داوری مردم آگاه و بیدار شده ی ایران نشست. ناگفته نماند که، برای سالم سازی جنبش پیش روی برای آزادی و پیشرفت کشورمان، شایسته است چنین برخوردی از سوی همه ی نیروها به سیاست گذشه شان صورت گیرد.
بهروز و پایدار باشید!
۷٨۱۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣۹۵       

    از : سیمین محمودی

عنوان : آفرین بر فریده ب
ضمن تایید کامل کامنت فریده ب گرامی که آفرین بر ایشان ، خواهشم از این خواهران و برادران شاه اللهی ها این است که شما اینهمه تلویزیون و رادیو، روزنامه و شبنامه و ظهر نامه و هزار درد بیدرمان دیگر دارید، خوب آنجا که شب و روز و به لطف اون ۷۵ میلیون دلار سالانه کمک آمریکا بهمراه کمکهای اسرائیل و دیگر اجانب، بر آزاده اندیشان و دموکراتهای چپ و ملی گرا می تازید، شما را به پدر بزرگوارتان کوروش، به ملکه عزیزتان فرح و به مکه تان پاسارگاد! بگذارید این دوستان که تنها به نیروی خود و نیروی مردم پایبندند و هیچگونه کمک دشمنان مردم را نمی پذیرند، کار خودشان را بکنند. عصبانی هم نشوید. والله به کی باید قسم بخورم که هم شما مخالف رژیم حاکم بر ایران هستید وهم این طیف چپ و دموکرات. تنها فرق ما با شما در مورد خاندان کودتا این است که شما می گویید چون اینها بدند پس حتما بایدآنها خوب بوده باشند. هیچ کس هم مخالف این نیست که در آن دوران آزادی شخصی موجود بود و در این نظام این آزادی هم نیست. در آن زمان هم در دستگاه دولت و بسیاری از نهادهای دولتی اختلاس میشد الآن هم بیشتر اختلاس هست وووو. ولی آنزمان اگر محصلی در مراسم جشن ۴ آبان شرکت نمی کرد دمار از روزگارش در می آوردند. یک بار دمار مرا درآوردند زمانی که دهنم هنوز بوی شیر میداد. سانسور کتاب در آن زمان صدها بار بدتر و بیشتر بود از دوران حکومت ملایان. مثالی بود در آن دوران که می گفتند در ایران وضع دندانپزشکان خیلی خراب است. علتش را که می پرسیدی جواب این بود که در ایران دهن باز کنی ساواک با چوب و چماق بسراغت می آید. وقتی دندانپزشک بری که نمی تونی دهنتو ببندی . با این وجود شاه که مرد، پس خدایش بیامرزدش.
۷٨۱۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۵       

    از : نیما حقیقت گرا

عنوان : خطاب به هموطنان گرامی زیر:
جناب تابان- با تشکر از جواب مختصر شما به سوال بنده. چرا نوشتید: " متاسفانه مجبورم این جا دوباره در بحث ها شرکت کنم" من شخصاً از شما که پیشکسوت سیاسی ما هستید تمنّا دارم که بیشتر در بحثهای ما شرکت بکنید تا برخی سوء تفاهم ها شاید برطرف شود. مثلاً من هنوز نفهمیدم وقتیکه شما مقاله جناب احمد پورمندی را که از خاتمی آخوند ( که خودش ترمز دستی است ) خواهش میکند برای نجات نظام اسلامی به میدان بیاید روی سایت خود میگذارید؟ آیا نمی شود این کار شما را نوعی سازشکاری با رژیم ملاها دانست؟ البته من در آن نوشته جوابش را دادم ولی غیبش زده و جواب سوالات مرا هم نداد و نمیدهد. باز ممنون از شما که برای مخاطبین خود حداقل احترام قائلید و وقت گذاشتید و چند جمله نوشتید که نشان از شخصیت والاتبارتان دارد. من هم با نظر شما در جواب من کاملاً موافقم چونکه کسانی که از شیوه مبارزه مسلحانه یا رادیکالیسم ( که همیشه باید آخرین راه حل و در ته مبارزه سیاسی باشد! ) انتقاد میکنند و میگویند کار رفقای چریک ما در حماسه سیاهکل اشتباه بوده چرا جوابگو نیستند که بجای آن چه آلترناتیو دیگری بوده یا میتوانسته باشد وقتیکه همه راههای دیگر را رژیم زور و خفقان شاه ستمگر بسته بود؟ آنزمان یا باید دهانت را می بستی و با رژیم شاه سازش میکردی که برای افراد چپ عاشق عدالتخواهی غیر ممکن بوده و کلا ًهست یا باید بلند میشدی جواب زور را با زور میدادی و بنابراین رادیکالیسم را بعنوان گزینه و آلترناتیو اتوماتیکوار بر روی میز میآورد. در ضمن چرا نباید رادیکالیسم یا نبرد مسلحانه را بعنوان ابزار فشار قوی روی رژیمهای مستبد شاه و اسلامی کنونی نادیده گرفت؟ تا فشار از بیرون یا از درون بر برخی سران رژیمهای دیکتاتوری نباشد محال است این دیکتاتورهای احمق مثل شاه و خمینی و خامنه ای تن به حتی رفرمی کوچک بدهند چه برسد داوطبانه قدرت را به نیروهای مردمی واگذار بکنند. خواهشناً اجازه بدهید کامنتها اینبار کمی طولانی تر باشند چونکه چنین بحث روشنفکری در باره چرا انقلاب ۵۷ شد و غیره نیاز به فضای باز بیشتری دارد.
جناب آرمان شیرازی: شما با آوردن دو جمله از کامنت من در زیر درصدد جوابم برآمدید. ممنون از توجه شما و نوشتید: " این گفته که "ما استبدادی را با استبداد بدتر دیگر تعویض کردیم" نادرست است." شاید من با آوردن فعل جمع " کردیم " خواستم که مسئولیت همه ماها را که باعث و بانی قدرتگیری خمینی و جاده صاف کن حکومت اسلامی شدیم بنوعی "شریک جرم" کنم و مقصر بدانم. آیا وقتش نرسیده که ما چپهای سابق نقشدار در انقلاب ۵۷ هم از مردم ایران بخاطر فاجعه حکومت اسلامی عذرخواهی بکنیم که این بلای بدتر از رژیم شاهی را بر سر مردم درمانده ایران آوردیم؟ در سه نکته ای که گفتید با شما کاملاً موافقم ولی استاد من عیب بزرگ شاه احمق در این بود که میلیونها ملای تشنه به خونش را بعنوان خطری برای رژیم خودش و ایران نمیدید که چه پایگاهی در بین مردم با مذهب لعنتی اسلام دارند آنوقت چهارتا روشنفکر چپ کمونیست یا غیره مخالف خودش را که بهترین و دلسوزترین وطنپرستها بودند را دشمن خودش حساب میکرد. این شاه گور به گور شده مقصر است که نگذاشت روشنفکران ایرانی که در آندوران هم مثل صادق هدایت یا جمال زاده و هزاران نفر دیگر که کم نبودند با اسلام مبارزه کنند و به مردم آگاهی بدهند که دست از خرافه پرستی بردارند. ولی چون شاه هم فهمیده بود از نمد خراف پرستی دینی مردم میتواند شاید کلاهی برای خودش بدوزد هرچند وقت یکباری امام صاحب الزمان به خوابش میآمد و هوای او را داشت و فکر میکرد که مردم فریب ادا و اطوار تظاهر به مسلمان بودن او را میخورند. خود او باعث اشاعه و رشد نقش تخریب گر اسلام در ایران شد یا نه؟ در دنباله نوشتید:" گفته ی دیگر که "گروهائی مثل فدائیان و مجاهدین و غیره آنزمان ... (باید) به هرقیمتی مانع قدرتگیری (خمینی) میشدند" آزاد از بند زمان و مکان, و شاید بتوان گفت از سر آرزو, مطرح شده است." عزیز من وقتیکه شما (ها) در صف مبارزه برای رهائی مردم از استبدا شاهی پیشگام شدید و جلو راه افتادید نباید چپ و راست خودتان را نگاه بکنید که چه کسانی در صف مبارزه کنارتان قرار دارند؟ انتقاد من این است که چرا حضرات رهبر مبارزات آنزمان شناخت ضعیفی از خمینی فریبکار داشتند که حنایش برای مردم ایران نباید دیگر رنگی میداشت چونکه او مخالف انقلاب سفید شاه و موافق فئودالیسم بود و حتی در سخنرانی اش که هست مخالف رای دادن زنها بود و برای همین با شاه مخالف بود یا نه؟ از خمینی مرتجع تر آخوندی در راس انقلاب پیدا نمیشد پس چی شد که این هندی زاده غیر ایرانی با همه عقب ماندگی ذهنی سوار بر انقلاب مردمی ایرانیان شد و فدائیان و مجاهدین هم در ابتدا برایش دست هم میزدند و در پشت سرش قرار گرفتند؟ خطاها را توجیه نکنیم بلکه با "انتقاد از خود" سعی کنیم به اشتباهات خود پی بیریم اگر موافقید؟ در ضمن متوجه عرض شما نمیشوم شما قبول ندارید که استبداد دینی کنونی در ج.ا. از استبداد شاهی بدتر است و خطرناکتر؟ اگر فقط و حوصله دارید حتما به این ویدئو با آدرس زیر نگاه کنید که حتی خود عبدالکریم سروش از رژیمی های دیروزی تازه امروز داد میزند که با انقلاب ۵۷ فقط استبدادی جای استبداد دیگر جایگزین شد. عنوان فیلم: زیباترین مستند در باره ایران:آدرس لینک:
https://www.youtube.com/watch?v=wCVtPFqvWr۸
جناب مزدک بامدادان: تنها وصله ای که به آقای تابان نمیچسبد متهم کردن او به طرفداری از رژیم ملاهاست چونکه ایشان خیلی روشنفکرتر از این حرفهاست. شاید لازم باشد که جنابعالی موضعگیری ایشان را بدون پیش ذهنی و پیش داوری خودتان دوباره بخوانید و بهتر است آلترناتیو خودتان را رو کنید تا ببینیم چند مَرده حلاجید؟ با پلمیک و سعی درخراب کردن کسی و تهمتهای ناروا زدن فقط وقت خودتان و دیگران را تلف میکنید. بحث منطقی و بدون انحراف بکنید تا ما از شما دوتا چیز تازه یاد بگیریم. ممنون از شما پیشاپیش! شما فکر میکنید که آیا رفقای فدائی از جانشان سیر شده بودند یا فقط عشق آن داشتند که بعنوان " شهید" از آنها در تاریخ ایران نام برده شود؟
جناب ایکاروس: اشاره درستی کردید و در صف روشنفکران بحث منطقی قرار میگیرید.
- همگی در صف متحد مبارزه با رژیم ملاها موفق و سربلند باشیم. چونکه کشور در ورطه نابودی کامل است با روی کار آمدن جریان تندررو در آمریکا. امروز گزارش شد که ارتش آمریکا در خلیج فارس به اوج آماده باش نظامی در آمده برای حمله نظامی احتمالی به ایران؟ این مردک دیوانه ترامپ که عقل درست و حسابی ندارد و با احساساتش تصمیم میگیرد یکهو دیدید با بمب اتمی میافتاد به جان ایران که راس آن هم یک آخوند ابله بنام خامنه ای رهبر نشسته و برایش مهم نیست که ایران نابود و تجزیه بشود یا نه؟ اگر هرکسی نفوذ سیاسی دارد در خارج از ایران برای نجات ایران ابتدا از شر حکومت اسلامی باید بکوشد تا بهانه دست اندازی به خاک ایران به قدرت خارجی داده نشود. وگرنه چند سال دیگر نشسته ایم اینجا و از خود میپرسیم چرا ایران تجزیه شد؟ با آروزی سلامت و پیروزی برای همه هموطنان دلسوز ایران!
۷٨۱۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۵       

    از : فریده ب.

عنوان : دوگانه ی دروغ
تمام تلاش آقای بامدادان در این دو نوشته این است که آقای تابان را به این موضع گیری بکشاند که شاه بهتر بود یا جمهوری اسلامی؟ این روش همه ی شاه الهی هاست. دلیلش هم روشن است. خود حکومت شاه هیج نداشت که جزو افتخاراتش بنویسد و این ها بدان بنازند، اما می خواهند با استفاده از سیاهی های بی کران جمهوری اسلامی برای حکومت شاهنشاهی آبرو بخرند.
من همه ی مقاله های آقای تابان را می خوانم و می دانم که ایشان مخالف سرسخت حکومت اسلامی است، بنابر این تلاش آقای بامدادان که او را موافق حکومت اسلامی بنمایاند یکی از همان روش های بحث است که خود آقای تابان آن را «پلمیک ارزان قیمت» نامیده است.
۷٨۱٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست