سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تاملی بر شکست انقلاب ۵۷ - علی دماوندی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : البرز

عنوان : هرگز عادت به کاویدن ذهن کسی نداشته ام
خواننده ی گرامی، اگر شما می پنداری که مشکل درک مطلب دارم، این نظر شماست. واقع مطلب اینجاست که هرگز سخنان تحقیرآمیز در باره ی هموطنان و کشورمان را نتوانسته ام تحمل کنم. اگر سابق بر این نیز عباراتت را اینگونه نوشته ای؛ «... مردم ایران خیالباف بودند و هستند. بیسوادی و جهل و خرافات تا مغز استخوان رفته است...» با هیچ عشوه و غمزه ای نمیتوان از این جمله مطلب دیگری را استخراج کرد.

و درست بر همین مبنا، وقتی شما بنویسی "مردم آلمان در زمان رایش سوم نازی بودند" یا "مردم آمریکا ترامپ را انتخاب کردند" یا "مردم آفریقا فقیر هستند"، از این جملات شما میتوان دریافت که شما در باره ی این مردمان چنین می اندیشی.

و اگر بواقع نظرت چنین است، که "همه"ی این مردمان چنان نیستند، واضحتر، روشنتر و پسندیده تر این است که بنویسی؛
" اکثریت بزرگی از مردم آلمان در زمان رایش سوم نازی بودند"،
یا " اکثریت بزرگی از مردم آمریکا ترامپ را انتخاب کردند"،
یا " اکثریت بزرگی از مردم آفریقا فقیر هستند"
و یا " اکثریت بزرگی از مردم ایران تحتِ تعالیم محمدرضاشاه پهلوی به محض گذر از دروازه ی تمدن بزرگ ایشان، آقای خمینی را در ماه دیدند"
یا " اکثریت بزرگی از مردم ایران تحتِ تعالیم محمدرضاشاه پهلوی و جانشینانش آقایان خمینی و خامنه ای در جهالت و خرافات بسر می برند"

هرگز عادت به کاویدن ذهن کسی نداشته ام، قضاوتم در باره ی شما یا دیگری بر اساس جملاتیست که از شما یا دیگری می خوانم
۷٨۲۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣۹۵       

    از : خواننده

عنوان : جناب البرز
شما احتمالاً مشکل درک مطلب دارید دوست عزیز. چون این بار چندم است که اینجور عبارات را متوجه نمی شوید.
وقتی می گویند "مردم آلمان در زمان رایش سوم نازی بودند" یا "مردم آمریکا ترامپ را انتخاب کردند" یا "مردم آفریقا فقیر هستند"، واضح و روشن است که همه را نمی گویند.

وقتی می گویند "مردم ایران خمینی را در ماه دیدند" یا "مردم ایران در جهالت و خرافات بسر می برند" همه را نمی گویند.

یعنی شما براستی منظور این جمله ها را متوجه نمی شوید؟؟؟

با احتران
۷٨۲۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : جان گذشتگان
آورده شده:« کسی می دانست چه می خواهد[!؟]»
یکی از مشکلاتی که گریبان این جامعه را گرفته است اینست: گروهی در برخورد با وقایع با خلط کردن مسائل، اهدافی را هم زیرکانه و هم هدفمند( شاید نادانسته) مخدوش می کنند و خواهند کرد.
بایدگفت:
۱) استبداد، مبارزه گری را بر علیه خودش در درون خودش می پروراند!!!!
باید توجه داشت: اشتباه در بعضی از روش های مبارزاتی، نفی کننده پلیدی استبداد را نتیجه نمی دهد. که بعداً گروهی خطا های انجام گرفته را بهانه ای برای توجیه گری استبداد کنند.
۲)بر خورد با گذشتگانِ از جان گذشته، که جان خویش را در برخورد با استبداد داده اند همیشه برای تجربه آموزی و درس آموزی در دو سطح مورد توجه قرار خواهد گرفت:
الف)آن از جان گذشتگان، آن بُعد جان گذشتگیشان( چه درست و چه نادرست) در تاریخ به عنوان حافظه تاریخی( چه در بُعد ملی و چه در بُعد انسانی) همیشه ثبت است و انکار ناپذیر و همیشه قابل احترام.
ب) آن تئوری که آن جان گذشتگان را به سمتی برد ویا می برد که آنان این نوع مبارزه گری را انتخاب کرده اند و یا خواهند کرد همیشه نیازمند نقد است آنهم برای درس آموزی و حتی محاکمه کنندگی تاریخی.
----------------------
شأنیت محاکمه کنندگی که یک فرد برای خودش می آفریند همیشه پرسش برانگیز است.
۷٨۲۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : آنوقت شما خودت را کجایِ این معادله ات قرار می دهی؟
خواننده ی گرامی، از انشاء و املایِ نظرت چنین بر می آید که شما هم یک ایرانی هستی. لذا بهتر از شما کسی را نیافتم که سئوالم را نزدش طرح کنم؛
- وقتی شما می نویسی؛ «... مردم ایران خیالباف بودند و هستند. بیسوادی و جهل و خرافات تا مغز استخوان رفته است...» آنوقت شما خودت را کجایِ این معادله ات قرار می دهی؟
- اگر بواقع می پنداری؛ بیسوادی و جهل و خرافات تا مغز استخوانت رفته، چگونه انتظار داری، که دیگری حرفت را باور کند؟
- چرا وقتی "ما" ایرانیان توسط شاه تا خمینی در انظار خود و جهانیان تحقیر شده ایم، شما بجای خواندن مطلب آقای دماوندی و نگاشتن نقدی بر آن، دگنگِ ذلت در دست گرفته و بر سر خود می زنی؟
۷٨۲۲۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣۹۵       

    از : نیما حقیقت گرا- آلمان

عنوان : جناب علی دماوندی چرا نقش عوامل خارجی در بروز انقلاب ۵۷ و جهت داده شدن آنرا نادیده گرفتید؟
با بیش از نود درصد از فرمایشات شما میشود موافق بود و مورد تایید من هم هست و خیلی از مسائل را درست دیدید و خوب تشریح کردید اما در دو نکته ضعف دیده میشود. شما نقش عوامل خارجی مثل آمریکا و انگلیس را در بر سر کار آوردن خمینی دجال نادیده گرفتید. یا شما در ابتدای انقلاب در صحنه حضور نداشتید یا شاید فراموش کردید که بگوئید بی.بی.سی. انگلیس چه نقش بزرگی در معرفی خمینی فریبکار به مردم ایران داشته و او را در صدر رهبری انقلاب گماشت چونکه امپریالیست غرب نمیخواست که حاکمیت انقلاب به دست نیروهای مترقی چپ یا ملی گرا و غیره بیافتد و میدانستند که چپها در دانشگاه و مدارس سریع در حال رشد هستند و احتمال خطر قدرت بدست کمونیستها افتادن را میدادند و برای همین آخوند مرتجعی مثل خمینی برایشان هزاربار بهتر از نیروهای سیاسی مترقی آزادیخواه بوده و میباشد که میخواهند ایران را به استقلال و آزادی برسانند. ولی میدانستند که خمینی آنقدر عقب مانده ذهنی است و حکومتش تا صد سال دیگر هم نمی تواند ایران را به کشوری غیر وابسته و مدرن و پیشرفته تبدیل کند و در وابستگی به غرب و شرق خواهد ماند و دیدیم که همینطور هم شد و هست حتی بعد از گذشت ۳۸ سال از عمر ننگین این رژیم ملاها. بعبارتی دیگر میشود گفت همه ما با انقلاب ۵۷ در تله امپریالسیت غربی هم افتادیم که بجای شاه دنبال آلترناتیو نوکر بهتری میگشتند و بهتر از خمینی ضد کمونیست و ضد دموکراسی و ضد مدرنیتت مهره دیگری را پیدا نمیکردند. بنابراین اینطور که شما میفرمائید جناب دماوندی بروز انقلاب ۵۷ تنها ناشی از اراده مردم ایران و ثمره بیداری ملت ایران بوده نیست بلکه وقت تعویض نوکر برای ارباب امپریالیست فرارسیده بود و باید جایگزینی پیدا میشد به دلایلی که میدانیم. امثال من ساده هم راه افتادیم تو خیابانها و فکر میکردیم خودمان داریم انقلاب میکنیم. اما نوشتید:" مردم ما با شعار «مرگ بر شاه» حول آنچه نمی خواستند گرد آمدند و نه آنچه میخواستند." بهترین جمله درست که برایش آفرین میگیرید. ولی باور کنید همان موقع ما چپها تا میامدیم خواسته ای را مطرح کنیم یا بپرسیم این خمینی ملا اصلاً کیست و از کجا آمده و چه میخواهد و میخواهد ما را به کجا ببرد فوراً سران سازمانهای خودمان میگفتند الان وقت این حرفها نیست و صف متحد بر علیه شاه را ضعیف میکند و شکاف میاندازد. بگذارید اول شاخ شاه را بر زمین بزنیم و بعدش خواسته های خود را مطرح میکنیم ولی دیدیم که خمینی مرتجع بعد از محکم کردن میخ قدرت خود چه بلائی بر سر همه مخالفین خود آورد و اصلاً به ماها بعداً دیگر فرصت ابراز وجود نداد این آخوند جلاد بیشرف و بی همه چیز!
این جمله شما هم غیر واقع بینانه و شعاری و حرف کمونیستهای دیروزی است که میگوئید:" آزادی، استقلال و برابری اجتماعی بدون تعرض به نظام سرمایه داری به دست نخواهد آمد." شمائی که روشنفکرتر از این حرفها هستید باید بهتر بدانید که در جوامع کمونیستی یا سوسیالیستی بلوک شرق سابق از شوروی گرفته تا دیگر کشورها که به سرمایه داری تعرض هم کرده بودند بدنبال انقلابشان نه از آزادی خبری بود و نه از برابری اجتماعی و نه از حقوق بشر. شما که دیگر باید خوب یاد گرفته باشید که این ساختار سیاسی یا حکومتی است که حتی از یک آخوند سر قبری فاتحه خوان دوزاری مثل خمینی یا خامنه ای چنان دیکتاتور عظیمی میسازد حتی بدتر از شاه و سلطنت. آیا همین مشکل را در سیستم تک حزبی کمونیسم نمی بینید و واقعاً فکر میکنید بدون سرمایه داری ( هرچند زالو صفت! ) میشود در سیستمهای دیگر مثل حکومت اسلامی یا کمونیستی به آزادی و برابری اجتماعی و عدالت و حقوق بشر رسید؟ تجارب گذشته ما با این سیستمهای استبدادی چیزی برخلاف ادعای شما را ثابت میکند و برعکس نظر شما ببینید آیا در کشورهای سرمایه داری مثل سوئد و آلمان و غیره اروپائی آزادی و برابری اجتماعی نسبی و حقوق بشر وجود دارد یا نه که شما آنها را نادیده میگیرید؟ سرمایه داری افسار گسیخته را باید با سوسیال دموکراسی خوب و چپگرا مهار کرد و تجارب آلمان و سوئد و غیره نشان میدهد که میشود موفقیت آمیز هم باشد. لطفاً بیائیم صداقت داشته باشیم و اگر دموکراسی و عدالت و برابری اجتماعی میخواهیم به مردم ایران دوباره آدرس اشتباه ندهیم که بگوئیم با کمونیسم تک حزبی هم میشود به دموکراسی و آزادی و رفاه و غیره رسید؟ نگاهی به چین کمونیست بکنید که آنروی سکه حکومت اسلامی دیکتاتوری است با نامی دیگر ولی ساختاری مشابه!
اشتباه دیگر ما با انقلاب ۵۷ این بوده که فکر میکردیم با تعویض شاه مستبد میشود به استبداد سلطنتی در ایران خاتمه داد ولی دیدیم که مستبد دیگری جایش را گرفت و هر انقلابی اتوماتیکوار نمیتواند به استبداد و زورگوئی خاتمه دهد و با انقلاب ۵۷ فقط مستبدها جابجا شدند و جای تاج و تخت را عمامه و منبر گرفت و اینبار جای استبدای ستم شاهی را استبداد دینی ملاها گرفت با این تفاوت حتی همان حداقل چیزهای دوران شاه را هم ازدست دادیم و بدترین فرم حکومتی آنهم اسلام عربها وبال گردن ملت ایران شد و این انحراف در انقلاب ۵۷ روشنفکران ایرانی را نباید یک لحظه آرام بگذارد که مسیر به اشتباه رفته انقلاب ۵۷ را اصلاح کنند و حاکمیت ایران را دوباره به صاحبان اصلی اش یعنی مردم و گروههای مترقی سیاسی برگردانند و به حکومت یک مشت ملای مرتجع و اسلامگرایان ابله و ناآگاه برای همیشه خاتمه دهند. هراسناک تر از نابینائی، دیدن است با دو چشم باز که چه بر سر سرزمین مان میآید.
۷٨۲۱۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣۹۵       

    از : خواننده

عنوان : نه آنموقع و نه الآن
کسی می دانست چه می خواهد. ۸۰ درصد جامعه از روشنفکر و مردم افتادند دنبال خمینی. مردم ایران خیالباف بودند و هستند. بیسوادی و جهل و خرافات تا مغز استخوان رفته است.
از چنین جامعه ای تا ۵۰۰ سال دیگر هم نتیجه مثبتی در نمی آید.
۷٨۲۱٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣۹۵       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست