سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

این نمایش‌ها چرا نباید در ایران دیده می‌شدند

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : ا. تهمینه

عنوان : حافظه
خانم هایده ترابی در سال گذشته مطلبی در چند بخش نوشت در انتقاد از تنگ نظری های قومی با عنوان کلی «تا حافظه زنگار نگیرد» که در سایتهای مختلف منتشر شد و اسماعیل خوئی که در سایت اخبار روز حضوری چشمگیر دارد شعری به او تقدیم کرد و در بالای آن نوشت «به هایده خانم ترابی، با سپاس از پژوهش درخشان اش در پیوند با نژادگرایی: که در آن خود من هم سیلی هایی خورده ام - و: تا من باشم که حرفِ بیجا نزنم». نگاه کنید به وبسایت کانون نویسندگان، ۲۱ ژوئن ۲۰۱۵، یا به مجموعه شعر این خشم رو به هاری ست، ص ۹۸.
متأسفانه ولی حافظه زنگار میگیرد و کاریش نمیشود کرد. و از جمله چه کسی به یاد دارد که هایده ترابی در سال ۱۳۷۲ (۱۹۹۳) مقاله ای در فصل کتاب شمارهٔ ۱۲-۱۳ در نقد تئاتر بیضائی نوشت که داریوش آشوری را چنان به وجد آورد که کتابی برای او به رسم جایزه فرستاد و این مقاله در سوئد نامزد دریافت بهترین مقالهٔ پژوهشی سال شد. شاید وقتش رسیده باشد که این مقاله دوباره چاپ شود.
۷٨۶۱۵ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۶       

    از : هایده ترابی

عنوان : رجاله های یوتیوب
لقمان را گفتند ادب از که آموختی، گفت از رجاله های طرفدار "کورش کبیر" در یوتیوب. این هم نشان دیگریست از "فرهنگ والای ایرانی"تان؛ بروید افتخار کنید به آن، زیرا که براستی شایسته اش هستید!
۷٨۶۱۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : ضد شوئنیستی از طرف ...
اینکه آقای بهرام بیضایی ارجمند که درود برایشان باد! کیست و چگونه عمل می کند
یک بحث است و اینکه نظردهندگان چه می گویند یک بحث دیگری است.
یکی از هموطنان نظردهنده که ظاهراً در آلمان اسکان یافته است و از نیما تا شاملو را به خودش وصل کرده و حتمی دراین ایام پای سفره هفت سینش نشسته است، به شیوه انگلیسی چرچیلی ،آنهم در کشور آلمان، در پی ایجاد تنش بین دو هنرمند ایرانی ( فرهادی و بیضایی ) بر می آید. و از آقای بیضایی به شیوه بازجویانه می خواهد در مورد آقای فرهادی بگوید. عجب روش آگاهی رساندن جالبی!؟
یکی دیگر از نظردهندگان به نام سرکار خانم هایده ترابی چنان اتهام سنگین و نابخشودنی وحتی مجارات کننده بدون محاکمه ای به آقای بیضایی نسبت می دهد که آدم از این همه عدالت خواهی ایشان دچار یک شاخ در می آوردگی خاص می شود.
که باید گفت: این نوع برخورد با مسئله ای به نام شوئنیستی از طرف سرکار خانم ترابی می تواند نشان از یک کینه ای خاص باشد؛ که این کینه خودنیز نشان از یک منشاء شوئنیستی و نژاد پرستانه خاصی می دهد.
کی، کی را متهم به نژاد پرستی می کند!؟
حتی تبریک عید را بگونه ای کینه ای بیان می کند.
۷٨۶۱۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : آقای بهرام بیضایی در پاسخ به سئوال؛ «...بهرام بیضایی چگونه بهرام بیضایی شد؟ می گوید؛ اتفاق خودش نمی‌افتد...»
هموطن گرامی بانو هایده ترابی، هم اول باید بی تعارف بنویسم، که ضمن همراه بودن با نگرش ضداستبدادِ آقای بیضایی در آثارش، چندان شوقی به سبک ایشان در آثارش ندارم. که شاید به وقت خود، در جا و وقتی دیگر در باره اش نوشتم

اما در اینجا میخواهم نقدِ شما را نقد کنم.
- شما پیش از هر چیز شِکوه از این داری که چرا نوروز با کنیه های دیگرش شادباش و یا به بیان شما "مبارک" گفته نمی شود. اندیشه ای پسندیده، ولی با اینهمه زایدی است.
چرا که ایرانیان نوع و شیوه ی خود از نوروز را هر ساله در روزهایِ معینی از سال گرامی می دارند. حتی این جشن در پهنه ی پهناور کشور ایران، از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق آن تفاوتهایی گاهاً چشمگیر با هم دارند

- وقتی شما مصمم و بی تعارف آقای بیضایی را «...یک پان ایرانیست دو آتشه با رویکردهای نژادپرستانه، شووینیستی و عرب/ترک ستیزانه...» معرفی می کنی.
لذا تصور می کنم، این کافی نیست که شما کل آثار ایشان را بی آنکه نمونه ای مشخص عنوان کرده باشی، حوالت به این دهی که «...در برگ برگ کار بسیار سطحی، ضعیف و نارسای پژوهشی اش "هزار افسان کجاست؟"...». شرط صداقت در نقد حکم می کند، که نمونه ای ذکر، و نارسایی، ضعف و سطحی نگری آن را توضیح می دادی

- حال فرض را بر این بگیریم، که شما به عنوانِ پژوهنده ای صاحبنظر، پژوهنده ای متبحرتر و با مسئولیت علمی تر از آقای بهرام بیضایی هستی، وقتی بنا به گفتِ خودِ شما؛ «...اصل داشتن الزام، انصاف، وجدان و بیطرفی علمی است...» چرا در چند خط نقد خود، بجایِ اثباتِ ادعاهای خود با استناد به دلایل و نمونه های مشخص از کار آقای بیضایی، به ردیف کردنِ ناسزاهایِ "علمی" مشغول می شوی

آقای بهرام بیضایی در پاسخ به سئوال؛ «...بهرام بیضایی چگونه بهرام بیضایی شد؟ می گوید؛ اتفاق خودش نمی‌افتد...»
۷٨۶۱۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۵       

    از : از نیما تا شاملو - از آلمان

عنوان : خطاب به سرکار خانم هایده ترابی
من قبل از اینکه جوابی برای نظر شما بنویسم نامتان را در گوگل جستجو کردم ( به دیگران هم توصیه میکنم! ) تا شناخت کوچکی از شما پیدا کرده باشم که پشت این نامی که مدعی است بیضائی " آگاهی بر جریان گسترده و جدی پژوهشهای نو و خلاق در زمینه ی اسطوره های شرق در سطح جهان ندارد،.." چه کارشناس هنری است و خودش چه شاهکارهای هنری تحویل جامعه ایرانی داده که شاید من خبر ندارم؟ مینویسید که "قشقائی‌تبار" هستید و به شدت هم با ناسیونالیسم ایرانی مخالف هستید و کتیبه یا منشور کوروش کبیر را هم جعلی اعلام میکنید اگرچه هنوز فقط دو ترم دانشگاهی درس خواندید! خودتان میگوئید:"این‮ ‬نگارنده،‮ ‬دانشجوی‮ "‬شرقِ‮ ‬کهن شناسی‭" (‬Altorientalistik‭) ‬در‮ ‬مقطعِ‮ ‬کارشناسی‮ ‬ارشد‮ ‬در‮ ‬دانشگاه‮ ‬ماربورگ‮ ‬آلمان‮ ‬است.‮ ‬آشنائی‮ ‬با‮ ‬خط‮ ‬میخی‮ ‬و‮ ‬یادگیری‮ ‬زبانهای‮ ‬اکدی‮ ‬و‮ ‬سومری‮ ‬را‮ ‬از‮ ‬سال‮ ‬۲۰۱۲/۲۰۱۱‮ ‬با‮ ‬مدر٘سانی‮ ‬از‮ ‬دانشگاه‮ ‬شیکاگو‮ ‬و‮ ‬انستیتوی‮ ‬شرقشناسی‮ ‬شیکاگو‮ ‬آغاز‮ ‬کرده‮ ‬و‮ ‬تاکنون‮ ‬ادامه‮ ‬داده‮ ‬است.‮ ‬در‮ ‬دانشگاه‮ ‬گوتینگن‮ ‬نزد‮ ‬استادان‮ "‬بریت‮ ‬کرگر‮" ‬و‮ "‬آنته‮ ‬تسگل‮" ‬زبان‮ ‬و‮ ‬ادبیات‮ ‬سومری‮ ‬و‮ ‬اکدی‮ ‬را‮ ‬آموخته‮ ‬و‮ ‬مطالعه‮ ‬کرده‮ ‬است.‮.."
اولاً ماشاء الله به این همه اعتماد بنفس و خودبزرگ بینی شما که در سایت" ایران گلوبال" تریبون دارید. مصاحبه رادیوئی شما را هم گوش کردم که در یوتیوب هست و برای علاقه مندان آدرس لینکش را در انتها میگذارم و کامنتهای زیر آنرا ببینید تا نظر دیگر ایرانیان در باره شما چه بوده یا چی هست؟ هرچی گشتم اثر هنری یا سینمائی از شما پیدا بکنم موفق نشدم و بجز یکسری نظرات تئوری شما که گویا بعنوان کارشناس شرق مطرح شدید حالا به درست یا به غلط بماند. انتقاد شما به بیضائی این است که :" آقای بیضایی هم با کمال تأسف یک پان ایرانیست دو آتشه با رویکردهای نژادپرستانه، شووینیستی و عرب/ترک ستیزانه است." اولاً فکر کنم این ادعای شما نادرست باشد اگر که فیلم زیبای "باشو غریبه کوچک" بیضائی را دیده باشید که همین موضوع نژادی را هم تا حدودی مطرح میکند و به تصویر میکشد که یک پسربچه عرب از جنوب ایران که در جنگ ایران و عراق خانواده اش را از دست داده بود در خانواده ای در گیلان پذیرفته میشود و در صحنه های زیبا استاد بیضائی حس دوست داشتن هموطنان خود هرچند عرب را به نمایش میگذارد. بیضائی بزرگترین دردی که ازش رنج میبرده و میبرد این استبداد و فضای غیر آزاد هنری در ایران خراب شده بوده و هست که یکی از سهام داران بزرگ چنین جامعه ضد روشنفکری در ایران را میشود به پای حضور اسلام و استبدادش نوشت. بنابراین اگر بیضائی همانند هزاران روشنفکر ایرانی بقول شما اگر "عرب ستیز" است بخاطر اسلام وارداتی به زور شمشیر به ایران است نه اینکه از نژاد عرب بدش بیاید چونکه خود عربهای بیچاره هم قربانی این دین عقب مانده اسلام هستند و باید با آنها ابراز همدردی کرد که مثل ما ایرانیها گرفتار اسلام طاعونی شدند. در ضمن خانم محترم از خودتان پرسیدید که دلیلش چیست که بیضائی پان ایرانیست میباشد بقول شما؟ چطور برای شما پان ترکیسم ترکها در ترکیه و پان عربیسم عربها در همسایگی جنوب ایران اشکال ندارد ولی پان ایرانیسم قابل سرزنش است؟ شما که گویا شرق شناس هم هستید باید آشنائی به تاریخ گذشته ایران داشته باشید که ایران و ملت ایرانی چه صدماتی از ترکها و عربها در جنگهای مختلف خوردند و هنوز هم میخورند یا نه؟ سرزمین ایران چند سال زیر نفوذ ترکها و عربها بوده؟ به نظر شما برای فرهنگ ما ایرانیها این سلطه عربها و ترکها بر خاک ایران سازنده بوده یا تخریبگر؟ شما نمیتوانید تاریخ ایران را هرطور که به سلیقه شما خوش میآید تحریف و دستکاری بکنید و بعنوان کارشناسی که مدرک پایان تحصیلی اش را ما ندیدیم بعد به حس و اندیشه ناسیونالیستی ایرانیها بتازید؟ چطور است به نظر شما ایران را دو قسمت کنیم و نیمی را به عربها و نیم دیگر را به ترکها تقدیم کنیم تا خیال شما راحت شود از دست پان ایرانیستها؟ اگر شما مشگلی با حضور اسلام در ایران ندارید ولی درصد بالائی از روشنفکران و هنرمندان ایرانی نمی خواهند و نمیتوانند با استبداد اسلامی در ایران کنار بیایند چونکه در یک فضای ضد آزادی که آزادی بیان نباشد کار هنری نمیشود کرد همانطور که خودم هم تجربه اش را دارم بعنوان تحصیل کرده سابق رشته فیلمسازی در ایران. با اجازه شما اینجانب هم تحصیلکرده دانشگهای آلمان هستم و خوب میدانم در دانشگاهای آلمان چه خبر است و برای همین باور اینکه شما با چند ترم زبان مرده اکدی و سومری را یاد گرفتید کمی Übertreibung است و غیر قابل باور! البته استاد بیضائی هیچ نیازی ندارد که من از حیثیت هنری و شخصیتی ایشان دفاع کنم چونکه" آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است."! در انتها آدرس لینک برای ویدئو خانم ترابی:
- https://www.youtube.com/watch?v=b۸Rg۹EmCG۳c
- فیلم زیبای بیضائی «باشو غریبه کوچک» در یوتیوب یا کاملش با دانلود مجانی در اینترنت هست! جوینده یابنده است! ممنون از توجه شما!
۷٨۶۱۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۵       

    از : هایده ترابی

عنوان : بی تعارف
پیش از هر چیز نوروز سومری-بابلی/سامی-ایرانی تان مبارک!

عرض شود که آقای بیضایی هم با کمال تأسف یک پان ایرانیست دو آتشه با رویکردهای نژادپرستانه، شووینیستی و عرب/ترک ستیزانه است. این را می توان به روشنی هم در آثار نمایشی و فیلمنامه هایش دید و هم در برگ برگ کار بسیار سطحی، ضعیف و نارسای پژوهشی اش "هزار افسان کجاست؟". ایشان آگاهی بر جریان گسترده و جدی پژوهشهای نو و خلاق در زمینه ی اسطوره های شرق در سطح جهان ندارد، علاقه ای هم به آگاهی یافتن بر آنها نشان نمی دهد. کار ایشان فاقد الزام و مسئولیت علمی در پیوند با آخرین پژوهشها در این زمینه است. بنابراین هیچ نشانی از "فروتنی" هم در ایشان دیده نمی شود. اگر چه من خود به "فروتنی" باوری ندارم. اصل داشتن الزام، انصاف، وجدان و بیطرفی علمی است؛ مابقی اگر هم باشد، می شود تعارفات و خودشیرینی.
۷٨۶۰۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۵       

    از : حمید ارجمند

عنوان : بهاران بر تو خجسته باد
بهرام بیضایی تنها نویسنده و کارگردان نیست بلکه او با دانشی ژرف و بدون ادعا آگاه به تاریخ و اسطوره های وطنش میباشد و آگاهی او بدور از شعارهای باسمه ای ناسیونالیستی و شونیستی بوده و در نهایت در خدمت انسانها قرار دارد ، امید که بهاران فراوانی همچنان سربلند و پرکار در کنار میهن دوستان و هموطنانش باشد و شاهد برچیده شدن ایران ستیزان اهریمنی .
۷٨۵۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۵       

    از : از نیما تا شاملو - از آلمان

عنوان : روشنفکری در یک کشور اسلامی همیشه جُرم بوده وهست جناب بیضائی!
شما هم جناب بیضائی چوب روشنفکری خودتان را میخورید و پیشاپیش مجرم و گناهکار هستید چونکه در یک کشور اسلامزده بدنیا آمدید. آخر و عاقبت روشنفکرهای ایرانی است که در تبعید بسر ببرند و شاهد ویرانی کشورشان توسط عرب پرستان اسلام زده باشند مثل باغی که ملخ زده شود.
اما چیزی که برایم جالب است بدانم که آیا این مصاحبه با او بعد از اسکار دوم اصغر فرهادی بوده یا ماقبلش چونکه سخنی از نظر او در باره اسکار یک فیلم ایرانی در این مصاحبه نشده؟ برایم جالب است بدانم که او بدون شک استادی در هنر فیلمسازی است چه نظری در باره کیفیت فیلمهای فرهادی و اسکارش دارد؟ اگر کسی میداند خبر رسانی کند لطفاً! ممنون از توجه شما!
۷٨۵۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۵       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست