سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جنایت و مکافات

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : فرشته سعیدی

عنوان : لطفا سانسور نکنید
۱- مشکل اینست که شما توهمات خود را دن کیشوت وار در نظراتتان میاورید.
۲- سهمیه بندی را خامنه ای و انصارش و رجوی راه انداختند. بقول سحابی برای اثبات حقانیتشان قبر شماری میکنند. به این شکل که رجوی آمار اعدامیان را جعل میکند و خامنه ای و انصارش آمار قربانیان ترورهای مجاهدین را.
۳ و ۴- از دو حال خارج نیست یا من مقاله را متوجه نشده ام یا شما. در هیچ کجای مقاله نیامده که در قتل عام ۱۳۶۷ باید سهم حاکمیت و قربانیان مشخص شود. در مقاله عینا آمده است که "آقای خامنه ای ... ترورهای اوایل دهه شصت، که در جای خود باید نقش هریک از طرفین برپایه مسوولیتشان مشخص شود، را با ... و به ویژه قتل عام زندانیانِ زیر حکم و حتی ملی کش در سال ۶۷ مخلوط می کند." معنی این جمله این میشود که قتل عام ۶۷ را سهمیه بندی کرده؟
من نگفتم شما حق ندارید از ترورهای سال۶۰ دفاع کنید. بلکه گفتم از ترور دفاع میکنید و بدینشکل طرف دعوا با حاکمیت بر سر ترورهای سال ۶۰ هستید. من که نه مجاهدم و نه حکومتی بر خلاف هر دوی آنها خواهانم که نقش هردو طرف در ماجراهای سال ۶۰ مشخص شود.
۵- شما هنوز دنبال مبارزه مسلحانه هستید؟! آن هم با سازمانی که خبرچین سازمانهای جاسوسی شده. احسنت!
دوباره ۵- امیدوارم پناهندگیتان هر چه سریعتر درست شود. کسی نه از شما آدرس خواست نه چیزی. شاید شما در حال و هوای زندگی در خانه تیمی بسر میبرید که با پرسیدن حقیقی بودن نامتان اینهمه توضیح را لازم میبینید.
۶- بله شما از طرفی با کامنت گذاریتان عقده گشایی میکنید و از طرف دیگر به شیوه مجاهدین به تخریب مخالف و ایجاد بدبینی بین مردم میپردازید. مثل خود رژیم که داد نفوذ و نفوذیش گوش فلک را کر میکند شما هم به هر مخالفی برچسب عامل پیدا یا پنهان رژیم میزنید که بسیار مشمئز کنندست.
البته میدانم که این بحث بخاطر اینکه مقاله دیگر در صفحه اول نیست برای شما جذابیت ندارد!
۷۹۹۱٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ خرداد ۱٣۹۶       

    از : احمد مجد

عنوان : سهمیه بندی در قتل عام چگونه است
از خانم فرشته سعیدی، تشکر می کنم. چون با سوالی که مطرح کردند باب یک
بحث سیاسی را گشودند که نوشتند سهمیه بندی را در این یادداشت ندیده اند. ایشان عبارت «سهم حاکمیت» را یک بار در یادداشت بی امضا و دوبار در کامنت من ندیدند ولی چگونه با علم غیب زیر سوال بردند که اسمم حقیقی نیست؟(شاید چون نامگرایی-نومینالیسم- مد شده)، بپردازیم به جنبه سیاسی و ایرادات ایشان.
۱. یادآوری دوستانه به مسئولان سایت اخبار روز کردم تا این یادداشت می تواند حالت رسمی و موضع عمومی گردانندگان سایت تلقی شود. به لحن آن اعتراضهایی شده. یادآوری دوستانه که الان می فهمم بهتر بود آن را از این کامنت جدا می کردم تا خلط مبحث نشود(این انتقاد درست است که باید جداگانه برای فواد می نوشتم). اما خانم سعیدی چنان برآشفته اند که گویی خود نویسنده بی امضا هستند. بی نام یا نام مستعار حق همه است. ملاحظه امنیتی هم شرط نیست. کامنتی در همین نظرات از داخل گواه روشنی عرضه می کند.
۲. اما سهمیه بندی کجاست؟ حتی در یادداشت خود شما هم این سمیه بندی هست. اگر آن را می دیدید بر نمی آشفتید؟ چون در یک فضای مرعوب تبلیغات رژیم نوشته اید، آن را مشروع تلقی می کنید و سهمیه بندی نمی دانید. چگونه؟
۳. آن یادداشت که نقطه قوت اصلی اش، برجسته کردن نقش خود خامنه ای و آن هم با استناد به منتظری است (به دلیل همین قوتش در سه جای دیگر در اینترنت آن را به رغم مخالفتم با آن نکته بازنشر داده ام) وقتی عبارت «سهم حاکمیت» را به کار می برد و از یکی یاچند نفر در درون رژیم انتظار دارد که در روشن کردن این «سهم» به ولی فقیه سابق یا لاحق باید کمک می کردند. بدترین سهمیه بندی را بین قاتل و قربانی کرده است. شما می گویید به خاطر تبلیغات رژیم بوده. اگر هم باشد راه مقابله با تبلیغات رژیم، رد کردن آن است،نه پذیرفتن اش. بی هیچ عذر و بهانه یی، قتل عام۶۷ یکسویه تماما سهم حاکمیت است. شاید شما ندانید که در مباحث حقوقی وقتی «تسهیم سهام» صورت بگیرد، پیامدهایی و حقوقی ایجاد می کند. یکی همان حرف خامنه ای است که می گوید یک تروریسمی در دهه ۶۰وجود داشت که ۱۷هزار نفر را کشتند، پس باید کشته می شدند! نمی خانم سعیدی، شما عینا همین حرف ولی فقیه را می زنید، حتی کلمه «ترور» را به کار می برید. یعنی در همان مختصاتی حرف و میزی حرف می زنید که «اقای خامنه ای» گشوده است.
۴. تسهیم سهام، بین قاتلان و قربانیان به طور عام، یک جلوه خاص هم پیدا می کند(اگر مثل بسیاری خوانندگان این سایت از افراد جریانهای چپ ایران باشند باید در آموزشهای مقدماتی، فراگرفته باشید که عام در خاص و خاص در عام چیست؟) به محض آن که شما جلوه عام «سهمیه بندی» را پذیرفته باشید، ناگزیرید جلوه خاص آن را در یکی یا چند تا قربانی مشخص بپذیرید(در تسهیم ارث طبق فقه اسلامی شما چون طبق اسمتان زن هستید، نصف برادرتان که مرد است ارث می برید. خواهر دیگرتان هم حتی اگر بدترین وضعیت بیماری و نیاز مالی برای آینده اش را داشته باشد، باز همین سهم را می برد، برادر دیگرتان اگر بسیار هم ثروتمند باشد باز همان دوبرابر خواهر بیمارتان سهم می برد). در سهمیه بندی قتل عام۶۷ فرق نمی کند که آن قربانی لیبرال باشد مثل امیرانتظام، یا یکی از پیروان دین بهایی باشد که از نظر رژیم مهدور الدم است. یا مجاهد خلق باشد که طبق فتوای خمینی قبل از آن چیزی که شما «ترور» می نامید از سال ۵۸ گفته بود که جانشان و مالشان حرمت ندارد(مگر رهبران خلق ترکمن که درسال ۵۸ترور شدند توسط رژیم، مبارزه مسلحانه کرده بودند؟) بنابراین بعد از «سهم حاکمیت» شما «سهم قربانیان» را به طور اتوماتیک پذیرفته اید،خود شما در کامنت خودتان با عنوان تبلیغات رژیم اشاره کردید. می گویید حق ندارم از چیزی که شما «ترورهای دهه یا سال۶۰» می نامید دفاع کنم؟ اگر این قدر آزادیخواه باشید که حتی حق دفاع از امری در ۴۰سال پیش را به عنوان یک امر نظری نمی پذیرید، پس چه مخالفتی با قتل عام۶۷ دارید، جز چندصدنفری که وابستگی سازمانی به مجاهدین خلق یا شاخه های مشخصی از فداییان نداشتند بقیه نباید اعدام می شدند. این دیگر بیان شرمگینانه سهمیه بندی نیست، شیرجه زدن در جوال استدلال جنایتکارانه ولی فقیه است.
۵. سرانجام برای اطلاعتان درست مثل نامم، از ابراز عقیده ام هیچ ابایی و درموردش هیچ محذوری ندارم. چنان که نوشته هایم و ازجمله تازه ترین آنها در سایت اخبار روز را می توانید ببینید، با شور و افتخار انقلابی از هواداران دیرین و همیشگی جنبش نوین انقلابی ایران هستم که در دو سازمان فداییان و مجاهدین خلق تجسم می یابند و از مبارزه مسلحانه این دوسازمان و هر سازمان دیگری که در هر کجا علیه این رژیم جنگیده و می جنگد(با هر اندیشه و تفکری-جز بنیادگرایی مذهبی) در هر دو رژیم حمایت می کنم و آن را درست ترین راه برای رسیدن به آزادیهای دموکراتیک می دانم. ولی شما آن را ترور می نامید و به همین دلیل از درگیر شدن با تروریسم سیاسی و تبلیغاتی رژیم ناتوانید و به آن تسلیم می شوید و در میز رژیم بازی می کنید و اتهام می زنید.
۵- سرانجام تنها به دلایل حقوقی و حل و فصل نبودن مسائل پناهندگی از انتشار عکس و جزئی ترین آدرس محل اقامتم در کشور آلمان، پرهیز دارم. مطمئن باشید که هرگاه دفاع از جنبش انقلابی ایجاب کند، از ایجاد فرصت مناسب برای خبرچینان و تروریستهای رژیم درخارج کشور ابا نخواهم کرد تا بر حقایقی که از آن دفاع می کنیم سایه نیندازد.
۶. ما از سر تفریح و تفنن و وقتگذرانی در زیر نوشته های هم کامنت نمی گذاریم و بلکه ضرورتی هست و دردی که باید به درمان آن برخیزیم و آن مرزبندی با عوامل پیدا و ناپیدای این رژیم به ویژه در محیط خارج کشور است که با چهره های گوناگون خود را آراسته اند. با آرزوی پیروزی.
۷۹٨۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۶       

    از : فرشته سعیدی

عنوان : آقای مجد حقیقت در انصار شماست؟
آقای مجد اینکه نویسنده با نام یا بینام یا با نام مستعار بنویسد به خود او مربوط است و حتما ملاحظاتی داشته که از نظر خود وی موجه هستند. شما اسمتان حقیقی است؟ راستش من متوجه منظور شما نمیشوم که چه ایرادی به یادداشت دارید؟ آیا اخبار روز قبل از انتشار باید از شما اوکی میگرفت؟ دیگر آنکه من در هیچ کجای مقاله ندیدم که کشتار ۱۳۶۷ سهمیه بندی شده باشد! آنچه شما را برآشفته اشاره مقاله به ترورهای سال شصت است که ولی فقیه و انصارش از آنها استفاده تبلیغاتی میکنند. شما گویا آن ترورها را تایید میکنید و همه تقصیرها را متوجه حکومت میدانید. همانطور که حکومت هم سرکوبهای خود را پاسخ موجه به آن ترورها مینامد و کل مسئولیت را متوجه مجاهدین میکند. اما نظرات دیگری هم هستند که شما اجازه ندارید با "فتوای" سانسور مانع انعکاسشان شوید.
۷۹٨٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۶       

    از : هیچ

عنوان : خطاب به جناب ر
با سلام. این که کسی مودب حرف و یا قلم بزند امری نیکو است ولی وقتی یقین دارید طرفتان خونریز و دروغگو است به نظرم احترام گذاشتن نوعی کرنش در برابر جنایتکار و قرار گرفتن در جبهه همراهی با ظلم و جنایت است. مرقوم فرموده اید مدعیان چپ، با افتخار می گویم نه مدعی که چپ هستم در سالهای سیاه ۶۰ در حد توان ایستادگی کردم و از اشتباهات چپ درس گرفتم . با بد و بیراه هم مخالفم به کارهای کسی مثل اقای گنجی انتقاد دارم و این نوع هیجان سازی در جامعه را برای کار عمیق حتی مضر می دانم. نمونه اش این که اقای گنجی که در استانه انتخابات ریاست جمهوری روزانه مقاله می نوشت قلم را غلاف کرده تا کی به لقب سازی نیاز شود. چپ هیچگاه به هاشمی توهم نداشته البته حساب کسانی که همیشه بدنبال این جناح و ان جناح بودند را از چپ جدا کنید منظورم کسانی که سال ۶۰ به حجت الاسلم خامنه ای رای دادند و حالا به روحانی و از این که رئیسی در نیامده در پوست خود نمی گنجند. باری اگر من به عمق مطلب نرفتم بخاطر این است که با کلیت ان موافقم. کشتاری شده به ناجوانمردانه ترین شکل و با خانواده قربانی هم انسانی برخورد نشده. حتی اگر کسی را در دادگاه به اعدام محکوم کنند احترام جنازه باید بماند و البته سوگواری مطابق عرف و ... که هیچکدام نشده و اصل قضیه هم تا همین اواخر انکار می شد. در مورد شیخ علی و کلا کسی که لباس اخوندی از هر رنگش به تن می کند من توهم ندارم. اصل اینکه کسی این لباس را بپوشد به معنی وجود مشکل فکری بنیادی است. از همیشه بیشتر امیدوارم که پیام قربانیان کشتار دهه ی ۶۰ به جامعه برسد و این دست و پا زدن باند بیت-سپاه نشانه خوبی است. هدف نه انتقام شخصی که البته طبق قانون حق خانواده ها است که جلوگیری از تکرار این فجایع است. من اگر درون کشور نبودم هیچ ابایی از فاش کردن نامم نداشتم.
۷۹٨٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۶       

    از : فریبا علیخانی

عنوان : پیشنهاد
یادمان هست که مُرشدش گفته بود: "حفظ نظام از اوجب واجبات است." حال به هر خُدعَه.
هرچند مدعای "دایی جان ولی" همچون دیگر ادعاهای آخوندی بی پایه و اساس، و برای باز نگاه داشتن این سفره ی یغما و بقای چند صباحی بیشتر است. و با اینکه همه می شناسند این گلیم نخ نمای ایدئولوژیک "شهید و جلاد" را. با اینحال می توان فرض کرد او درست می گوید، فرض محال، محال نیست.
برای روشن شدن افکار عمومی بین المللی و ثبت در تاریخ، پیشنهاد می کنم "دایی جان ولی" و نظام فخیمه ی جمهوری اسلامی اگر ریگی به کفش ندارد برای اثبات حقانیت جمهوری اسلامی و ترویج و گسترش "اسلام ناب محمدی" به قاضی القضات خود امر بفرمایند تا پرونده ای در دادگاه حقوق بشر اتحادیه اروپا علیه کلیه ی احزاب، سازمانها، گروهها و اشخاص منفرد مخالف جمهوری اسلامی بگشاید تا یکبار برای همیشه در یک دادگاه مورد وثوق بین الملل، دنیا بداند در دوره ی حیات جمهوری اسلامی چه رخ داده است و "اسلام ناب محمدی" چگونه رحمتیست.
"تا سیه روی شود هر که در او غَش باشد"
۷۹٨٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۶       

    از : احمد مجد

عنوان : برخورد سانتریستی و میانه بازانه آن هم با قتل عام۶۷، از شما بعید است!
محتوای کلی این مطلب کار به جایی است و به خصوص پرداختن به آن از سوی سایت اخبار روز ضروری بوده است. افشای شخص خامنه ای به عنوان شخص اول رژیم که هدف این نوشته است باز کار درستی است. جدای از ایراداتی که برخی دوستان به لحن نوشته دارند(به کاربردن عبارت آیت الله هیچ اشکالی ندارد، چون بر اساس منابع مذهبی هر چیزی در این جهان بدون کمترین اشاره به ماهیت آن آیتی و نشانه یی از خداست، حتی یک سنگ و حتی به قول برخی دوستان مذهبی من یک پشگل هم ایت الله است. بیایید به خاطر فایده امر در این زمینه از نص قران پیروی کنیم. گیر کردن پشت این القاب و عناوین نوعی قشریگری است. یادآوری اش خوب است ولی گیرگردن و گیردادن نه!)
نکته مهمتر که بعد از این مقدمه ضروری است و من با آن کار دارم این جمله است که تاجزاده و فلان کس و فلان کس:«می توانستند در روشن شدن سهم حاکمیت در تحمیل خشونت به جامعه کمک کنند، که متاسفانه اراده ای در آنها در این جهت نه تنها مشاهده نمی شود که برعکس در مقام توجیه آن بر آمده اند». نویسنده اگر حواسش جمع بوده که مثلا بنویسد آقای خامنه ای، چون مخاطبش ایرانیانی هستند که می دانند، منظورش نویسنده اشاره به عیال ولی فقیه نبوده که اشتباهی ایجاد شود، (چون عیال ایشان که اصلا اظهارنظر سیاسی نمی کنند، مگر این که برای انتخابات ضروری باشد. مثل عیال ایت الله رئیسی). اما قلب سیاسی مسأله و اشتباه مهلک نویسنده این است که در یک رویکرد سانتریستی بین قاتل و قربانی طوری نوشته است که انگار «سهم حاکمیت» یک موضوع ثانوی است. انگار کس دیگری سهم اصلی را دارد و آن وقت حاکمیت بسیار متین و موقر جمهوری اسلامی که از آغاز برسرکوب و کشتار بنا شده، به خاطر این که مظلوم واقع شده، دست به کشتار زده است! این سانتریستی و میانه بازانه است. یعنی به قول احمد شاملو کل مقاله و ارزش کار را می تواند به گوشت بدبویی تبدیل کند که قابل خوردن نیست و باید دماغمان را بگیریم و دور شویم. نویسنده چه محذوری دارد که حتی امضایش بر سر چنین موضوعی محفوظ است وقتی نامه امضادار ۵۰خانواده قتل عام شده را سند نوشته خودش کرده است. اگر در خیابان جلو نویسنده را بگیرند که یک بیانیه علیه قتل عام زندانیان سیاسی۶۷امضا کند این کار را می کند یا نمی کند، یا تبصره «سهم حاکمیت» را پیش می کشد؟ این قابل توجه دوستان گرامی سایت اخبار روز است که چنین نوشته یی بدون امضا و با چنین رویکردی که در مورد «سهم حاکمیت» از سوراخ سوزن هم رد می شود ولی در مورد القاب و عناوین آن قدر سخاوتمند است که از دروازه هم در نمی آید، جای تأمل بسیار دارد. این نوشته با چنین امضای بی امضایی، یک رویکرد سانتریستی و میانه بازانه و شایسته کسانی نیست که بر سر قتل عام موضعی دارند. جنایت جنایت است و قتل عام۶۷ جدای از ماهیت و سیاست و مذهب یکایک قربانیان در مورد یکایک قربانیان بدون حتی یک استثناء جنایت علیه بشریت است. بدون این رویکرد به قتل عام نپردازید. چون دیگر قتل عام نیست. هرکس در پی سهم خودش و گروه خودش و عقیده و مرام خودش خواهد بود. با امید توجه بیشتر تابان گرامی و دیگر دوستان اخبار روز. احمد مجد
۷۹٨٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۶       

    از : ر

عنوان : اعتبار مدارج حوزوی برای مدعیان چپ
ایرادات آقا یا خانم "هیچ" و آقای امیر بسیار از موضوع یادداشت پرت می باشند اما برای رفع ابهام باید از ایشان پرسید که شما بعنوان مدعیان "چپ" آیا تنها بدنبال عقده گشایی هستید؟ اگر آری، می توانید به مقالات فراوان در فضای مجازی که مملو از بد و بیراه گویی به سران حکومت است مراجعه کنید. فکر نمی کنم یادداشت حاضر بدنبال عقده گشایی های شخصی باشد.
مسئله دیگر اینکه مقالات همراه با فحاشی و القاب تحریک کننده مانند "آیت الله قتل عام"، "حجت الاسلام خون آشام" و غیره در سطح باقی مانده و به عمق و ریشه های مسائل نمی پزردازند. راقمان این القاب رئیسی را بدرستی بعنوان جانی معرفی می کنند اما در قلمی دیگر از هاشمی یار و یاور مردم می سازند. در نتیجه مخاطب خود را نیز در سطح نگاه می دارد، بدون آنکه پیش زمینه ها و انگیزه حاکمیت از ارتکاب به چنین جنایاتی بر آنها روشن شود. "آیت الله قتل عام" ممکن است برای خواننده دل خنک کننده باشد اما این پیام را هم به همراه دارد که گویا رئیسی (آیت الله قتل عام) یا پورمحمدی (حجت الاسلام خون آشام) نه از سر رسالت عقیدتی -طبقاتی خود و رهبرانشان بلکه بخاطر بیماری های روانی اشان (عشق به قتل عام یا میل به خون آشام بودن) مرتکب این جنایت ها شده اند.
ضمن اینکه از دوستان مدعی "چپ" (که بگمان من بیشتر از آن نیرویی هستند که خود را به شوهر علی خامنه ای نزدیک می دانست) می خواهم که فحاشی های شیخ علی تهرانی به خمینی از رادیو عراق را بیاد بیاورند! نتیجه آن همه فحاشی چه بود؟ آگاهی مردم؟ یا خشم حکومت؟ هیچکدام! چراکه بعد از بازگشتش به ایران این نه مردم ، بلکه بیت برادر زنش بود که از وی به گرمی استقبال کرد و با امان نامه و کمک های بی دریغ پزشکی وی را به فیض حیات در جمهوری اسلامی که بنیان گذارش خمینی "دجال" بود رساند.
۷۹٨۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۶       

    از : روزبه

عنوان : دفاع از خود در مقابل یورش آدمکشان رژیم خمینی
سازمان مجاهدین خلق و تعداد وسیعی از احزاب و سازمانهای سیاسی ایران از چپ تا ملی و قومی مورد حمله جنایتکارانه عوامل رژیم از ابتدایی به قدرت رسیدن جانیان بودند. این حملات به شدت بعد از ۳۰ خرداد شتاب گرفت و مزدوران رژیم به همراه دستگاه جنایتکار پلیسی و قضایی آدمکش آنها به قتل و کشتار مجاهدین و دیگران از جمله سازمانهای سیاسی که اعتقادی به عملیات دفاعی مسلحانه نداشتند مشغول شدند که می توان از سازمان پیکار و راه کارگر به عنوان نمونه یاد کرد. سازمان مجاهدین خلق طی اقداماتی دفاعی برای جلوگیری از کشتار هواداران و اعضا خود به مقابله با تعدادی از ایادی جنایتکار رژیم به مقابله پرداخت که حق طبیعی آنها بود و با حذف عناصر جنایتکاری که در شناسایی و زندان و اعدام هواداران آنها از خود دفاع کردند. حق دفاع در مقابل تعرض جنایتکارانه رژیم کاملا درست بود و همانطور که مردم و پارتیزان های اروپای در مقابل فاشیست های هیتلر و موسلینی از خود به شکل مسلحانه دفاع کردند و مزدوران فاشیست را هدف قهر به حق خود قرار دادند همانگونه سازمان مجاهدین خلق و سازمان کومله و حزب دمکرات در مقابل فاشیست های خمینی با قهر به حق برخورد کردند. متاسفانه مردم ایران در آن زمان به رژیم هنوز توهم داشتند و از قتل و خونریزی رژیم وحشت داشته و به مقابله کافی با رژیم اقدام نکردند. سازمان مجاهدین خلق قربانی رژیم بود و این رژیم جانیان بود که به روی آنها تیغ کشید! مرگ بر جمهوری وحشت اسلامی باد!
۷۹٨۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۶       

    از : امیر

عنوان : القابی که به جنایتکار خامنه ای مشروعیت میبخشد
این تذکر ًهیچً کاملا بجاست که نباید خامنه ای را با القاب آیت الله خطاب کرد. مثل این است که چپها در قبل از انقلاب شاه را با القاب شاهنشاه اریامهر خطاب میکردند. ارزش این واژها بر کسی پوشیده نیست.حال ایا تهدید وزارت اطلاعات کارگر افتاده و خامنه ای را آیت الله خطاب میکنند یا خدای نکرده چپ انچنان دموکرات شده که از پشت بام افتاده؟
۷۹٨۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۶       

    از : هیچ

عنوان : حیف از اقا و آیت الله که به این یارو می گویید
لطفا و در صورت امکان این القاب را برای این یارو حذف کنید همان اسم خالی این بابا از سرش ریاد است. انصافا منتظری آیت الله است این هم آیت الله. ملکی یا امیر انتظام اقا هستند این یارو هم اقا؟
۷۹٨۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست