سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

با مدعیانِ ابراهیم جانِ گلستان - اسماعیل خویی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : masoud memar

عنوان : روبرو شدن با واقعیت ها دشوار است اما شدنی است
آقای خوئی شما که استنباط میکنید نقد بیرحمانه باعث شده است که : « دیگرانی بهانه جو و هنرنشناس را به بی شرمی کشاند و به ناسزا گفتن به گلستان گستاخ کند: چنان و چندان که تنی از اینان پروانه یابد تا خود را به جای تاریخ بنشاند و، پیشاپیش، «پرونده ی گلستان» را ببندد؟! » بهتر میبود بجای اینکه ابراهیم گلستان را پدر و بقیه را فرزندان بنامید گر چه برای خود این رابطه را با جان و دل بپذیرید و بجای اینکه مقام او را مسیح وار تلقی کنید هر چند که خود را سزاوار این مرتبه بدانید ٫ به نکات مطرح شده پاسخ میدادید . بهانه جوئی در هر قشر و طبقه و هر نوع نگرش یافت میشود اما افکار عمومی هیچوقت به دنبال بهانه نبوده نیست و نخواهد بود بلکه همیشه بدنبال فرصت است و اگر شما بهانه گرفتن فعالین را برای افکار عمومی توضیح دهید یا اقناع میشوند یا نمیشوند و قضاوت خود را خواهند کرد شما مطمئن باشید که القاب و جایگاه افراد را الیت ها یا حکومت ها تعیین نمیکنند بلکه از دل و جان جامعه برمیخیزد. چه جهان پهلوان برای تختی چه آزاده و ملی برای مصدق. فقط طرفدارن و دوستداران برای مطلوب خود القاب میسازند و حق طبیعی آنهاست اما حق طبیعی افکار عمومی نیز هست که این القاب را ناشایست بدانند و بکار نبندند. شما توقع دارید که یک هنرنشناس حق جسارتی به یک هنرمند را ندارد با این نگرش لابد یک هنرمند نیز حق اظهار نظر در باره یک فیزیکدان یا سیاستمدار یا قاضی یا یک پزشک را ندارد وقتی یک خواننده از کار دکتر دندانپزشک راضی نیست او را به دیگری توصیه نمیکند و دکترش را عوض میکند و کسی از او انتظار ندارد که اول باید خود دندانپزشک شود بعد حق اظهار نظر در مورد کارش را داشته باشد ٫ میتوان اظهار نظر فرد را با توضیح و دلایل بچالش کشید و استدلال کرد اما سلب حق از اظهار نظر و سوال و انتقاد ریشه در تفکر استبدادی و خودکامگی دارد و فرار از پاسخگوئی و قلم کشیدن به صورت مسئله است . شما قاضی وار میگوئید که نفس گلستان بود که فروغ را به تولدی دیگر رساند ٫ من نمیدانم که شما از خود فروغ شنیده بودید یا استنباط میکنید ٫ شاید اینطور بوده باشد شاید هم نه. همانطور که سالها کسی خبر نداشت که فروغ رسمأ توسط یک روحانی صیغه گلستان بود و من برای اولین بار از گفته مسعود بهنود شنیدم آنچه مسلم بوده و است این رابطه بر پایه اجبار نبوده و به احتمال زیاد عشق و علاقه و ... در میان بوده است ٫ شاید هم همین پیوند و تنوع فکری باعث خودکشی او بوده است شاید هم نه . شاید هم زمانی بتوان از طریق نامه ها یا وصیت نامه ای بهتر فهمید که نفس گلستان به او تولدی دیگر بخشید یا خودکشی را تحمیل کرد.
٨۰۷۴۱ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۶       

    از : ف روستائی

عنوان : ای کاش استاد خوئی اعتنائی به نظردهندگان می کردند
با همه ی اظهار نظرهائی که اگر نه در نهایت ادب دست کم با رعایت آن، استاد خوئی را مورد خطاب قرار داده اند، استاد به سکوتی به قول فرانسوی ها "کَر کننده" ادامه داده و ظاهراً خط مشی مبتنی بر ضرب المثل معروف "جواب ابلهان خاموشی ست" را برگزیده اند. ای کاش شاعر ارجمند ما یک هزارم احترامی را که برای آقای گلستان قائل هستند برای دوستان، طرفداران و منتقدان خود نیز قائل بودند و پاسخی هر چند کوتاه می دادند.
٨۰۶۹۶ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۶       

    از : بهمن پارسا

عنوان : اصل و فرع،
من خود پیر مردی هستم. امّا خیلی پای صحبت پیر تر از من های فامیل و دوستان خانواده نشسته ام. بسیار و بی شمار. آنها که ابراهیم گلستان را به اسباب مختلف از نزدیک و از دهه های ۳۰و ۴۰ میشناختند -بعضی مرده و قلیلی زنده- همواره از خود شیفتگی و خودپسندی، یکدندگی و "ماچو" گری او نَقل ها داشتند، و از سر و گوش جُنبَنده اش حدیثها. بخوان نوعی بی اخلاقی، کج اخلاقی، و خلاصه ...! اینها خوب است یا بد نه مشکل من است و نه به من مربوط . این است آنچه ابراهیم گلستان به عنوان یک فرد هست. وقتی هم که به اقیانوس ادب و هنر ایران و زبان فارسی میرسیم، آنقدر نهنگ و کوسه ی قَدَر هست که ابراهیم گلستان در کنارشان حد اکثر ماهی ِ درشتی است. امّا چرا اسماعیل برای ابراهیم چنین سینه چاک کرده هم روشن است و هم واضح، اسماعیل ، ابراهیم را دوست دارد، به او ارادت میورزد، واین نه مشکل من است و نه به من مربوط. امّا همینکه اسماعیل علیرغم همه ی آنچه که واضح و مبرهن است به خاظر این محبت و ارادت به رفیقی که در اثر مرور زمان احوالاتش روبه شدّت هم گذاشته و هرگاه موقعیتی پیش آمده خرد و کلان را بیجا و بیهود به باد ِ ناروا گرفته، در دفاع از وی به کسی که فقط گزارشی از احوال ابراهیم داده میتازد، محل ایراد و انتقاد است.
متن ِ منثور اسماعیل سخت عاطفی و نا مُستَدل است. هر واژه و هر جمله اش مبّین علاقه یی است که وی به ابراهیم دارد. آنهم ابراهیمی که دیگر کم کم دارد یاد آور "شازده احتجاب " میشود . ابراهیمی که نه انتقاد می پذیرد نه حرف دیگری را آنگونه که میباید میشنود، وقتی هم که شروع به سخن میکند، فقط از خویش میگوید! نه اینکه دروغ و دَبنگ بگوید نه، ولی آنچه میگوید بی ربط و ناوارد است. "چو رستم یلی بود در سیستان " است. در دوره همین ابراهیم ، بوده اند کسانی که بی آنکه هیاهویی کرده باشند ،یلان ِ سرزمین ِ ماتم زده ی ما هستند.
اسماعیل جانِ ارجمند، خانم ِ مساعد فقط آنچه را بوده گزارش کرده ، در آن گزارش هیچ نکته ی ساختگی و فریب کارانه و نا روا وجود ندارد، آنچه هست اینکه ایشان با ابراهیم گلستان به عنوان یک فرد بر خورده کرده که دل ناپذیر و تلخ و خود شیفته است. که میتواند هنرمند و اهل دانش و موسیقی و فیلم و ادبیات هم باشد. و باز هم تکرار میکنم، در اقیانوس همه ی این حرف ها در تاریخ معاصر ِ ایران ، نهنگ هایی هستند که گلستان در نهایت در کنار آنها ماهی درشت و قابل رویتی است.
ناگفته نگذارم که احترام و ارادت مرا نسبت به دکتر خویی ارجمند حد وحصری نیست . در نهایت ادب و احترام حضور ایشان عرض کردم.
٨۰۶۹۰ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۶       

    از : علیرضا قلاتی

عنوان : س.آذر
پاکبازانی که درویش آمدند
هر نَفَس در محوِ خود بیش آمدند


با درود بر س.آذر
سخن شما در چشم انداز ادب و زبان دری و آنچه از
گذشتگان این مرز و بوم به یادگار گذاشته شده
در مورد عزیزانی چون شاملو و فروغ و دیگران بسیار معقول
به نظر میرسد و به قول خود شاملو صغارت و کم کاری دیگران
باعث شد که کارهایی از این دست بزرگ جلوه نماید
وگرنه در آن چشم انداز ادبی
اگر فرضا آثار زبان دری به هفت مرحله طبقه بندی شوند
آثاری از این دست در همان رتبه ی ششم و هفتم درجا میزنند
البته این سخن حقیر را روی با صاحبدلان است...

اما در باب صادق هدایت گمان نمی کنم شما در حدی باشید
که صلاحیت آن را دارا باشید که در مورد آثارایشان
نظر فنی و تخصصی بدهید

بر همه چیزی کتابت بُوَد
مگر بر آب
و اگر گذر کنی بر دریا
از خونِ خویش بر آب کتابت کن
تا آن کز پیِِ تو در آید
داند
که
عاشقان و مستان و سوختگان رفته اند...
ابوالحسن خرقانی

عزیزا ما در عالم اهلِ تفتیم
حقیقت نزدِ تو گفتیم و رفتیم....
٨۰۶۵٣ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۶       

    از : س. آذر

عنوان : مرید و مراد بازی بخشی از ایرانیان
آیا زمان آن فرا نرسیده است که ایرانیان فرهنگ کیش شخصیت پروری و مرید و مراد بازی را کم کم به دور بریزند؟
بهتر است که این جماعت در جوامع کشورهای محل سکونتشان کمی دقیق شوند، تا ببینند که «اینجاها» بر عکس «آنجا» همه چیز می تواند مورد نقد و انتقاد قرار گیرد.
در عالم ادب، آقای گلستان سهل است که حتی زنده یادان فروغ، شاملو، سیمین بهبهانی، هدایت، گلشیری و حاضران خویی و دولت آبادی نیز علیرغم آثار نسبتا خوبشان، آنی نیستند که توسط مرید هایشان به مردم عرضه می شوند.
لطفا کمی به شعور مردم احترام بگذارید!... به قول ما آذربایجانیها «آنها هم می توانند تا عدد سه بشمارند».
در خاتمه من شک دارم که منظور آقای خویی فقط دفاع از آقای گلستان است. آقای خویی گربه را دم در حجله می کشد، تا در آینده کسی در باره ی خود او چنین مطلبی ننویسد. یعنی به در می گوید، تا دیوار بشنود.
٨۰۶۴۹ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۶       

    از : مازیار طبری

عنوان : با ارادت
آقای خویی عزیز، من از ارادتمندان شما هستم و به شما هم از نظر کارشاعری که کم نظیر و امروز پیش کسوتید احترام می گذارم و هم از نظر دانش فلسفی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و مهمتر از نظر میهن پرستی و ضدیتِ بن دندانی با دیکتاتوری. فرض محال محال نیست. شما این را خیلی خوب میدانید. فرض کنید آقای گلستان با این خصوصیات اخلاقی یعنی ضد اخلاق خودشان برمسند قدرت می نشستند، می توانید فکر کنید چه بر سر آدمهایی بیچاره ی دیار ی می آمد که ایشان فرمانرانش بودند!؟
ایشان دیگران را با همان سلاحی می کوبند که شما بدرستی می فرمایید هنرمندان از جمله ایشان را با آن نباید کوبید شوند. ایشان با تفرعنشان به فرعون فرموده اند ایوالله!
جوانکی بودم که اسرارگنج دره ی جنی را خواندم. شیفته ی آقای گلستان شدم و دنبالشان کردم تا امروز. عمرشان دراز باد؛ هرچه که بیشتر خصوصیات اخلافی شان را شناختم فاصله ی عاطفی ام با ایشان بیشتر شد ، علاقه ام اما به کارهایشان کم نشد.. از طرف منِ فرزند لطف کنید و به ایشان پیام دهید گه چنین پدری باعث سرشکستگی خانواده است. من از ایشان و تقابل وضعیت زندگی شان با وضعیت هنرمندان دیگر تحلیلی روانشناخی دارم که به ریشه ی این عداوت و رعونت راه می برد البته جای طرح آن اینجا نیست. پرتو شما این سایه ی تاریک را روشن نمی کند. به مهری که به شما دارم سوگند.
٨۰۶۴۴ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۶       

    از : محمود دبیری ماه

عنوان : منِ متوهمِ متورم
اقای خوئی .خانم مساعد در باره رفتار گلستان نوشته است نه آثار او. بهتر می بود اول می خواندید بعد حرف می زدید. اقای گلستان سی سال است که به جای هر کاری به هر ادم موفقی دشنام می دهد از شاملو بگیر تا .. این شد کار و خلاقیت؟ . گلستان برخی داستان های کوتاه بسیار خوب نوشته است الابته در سطح ادبیات ایران . اما فله و اوج که نوشته ای نیست. در این عرصه غول هائی چون هدایت و چوبک و بهرام صادقی و گلشیری داریم. گلستان برخی فیلم های خوبساخته است اما در همان زمان هم قیصر را داشتیم و هم گاو را و هم کارهای خوب سینائی و طیاب را .عصر قطب و مراد و پدرسالار و خرقه بخشیدن و این ها هم گذشته است. اقای گلستان من متورم و متوهمی است که برای مطرح شدن حتا به کسی مثل بهنود و به نشریات زرد و امنیتی داخل کشور متوسل می شود . در نشریات امنیتی داخل کشور به روشنفکران مستقل دشنام می دهد . آثار خوبی خلق کرده است اما در سی سال گذشته جز دشنام دادن به این و ان چه کرده است؟ . چه خوب می شد اگر اخر عمری ساکت می شد و اجازه می داد مردم اثار او را ببینند نه شخصیت متوهم او را . شما هم بهتر است این آخر عمری کمی با خودتان و خواننده مدارا کنید تا ما اسماعیل خوئی ساعر دهه های چهل و پنجاه را به یاد اوریم و نه اسماعیل خوئی کنونی را
٨۰۶۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۶       

    از : محمد رضا نوبرانی

عنوان : به کجا چنین شتابان خانم یا آقای آسیه!
می دانم که این آسیه اسم شما مستعار است. و می دانم که آنقدر آگاهی ندارید که شاعر نام آشنا ژیلا مساعد را پریسا ساعد نام نهاده اید! عجبا! نقد شما هم به نوشته آقای خویی شده است لوس بازی و گوشه و کنایه سبک به خویی و زبان سنگین او. برخورد ژیلا مساعد به ابراهیم گلستان، و پاسخ خویی به ایشان، گفتگویی است بین اهل قلم و خرد. شما همانگونه که از زبانتان معلوم است نه اهل قلمید و نه اهل خرد. پس این وسط شلتاق نفرمایید. کلام و زبان شما جایش این جا نیست از بس سبک است.
٨۰۶۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۶       

    از : مهری آبتین

عنوان : پدر سالار
آقای خوئی چرا سفسطه می کنی. خانم مساعد کجا درباره ارزش آثار گلستان چیزی گفته اند؟ ایشون دقیقا‌ً از اخلاق گلستان انتقاد کرده اند. وانگهی، این جور که شما نوشته ای پس ما باید نسبت به اخلاق هنرمندان بچه باز و ضد یهود و حزب اللهی هم بی تفاوت باشیم و فقط آثارشان را در نظر بگیریم؟

استاد خوئی،‌ فرخی سیستانی در قرون وسطا زندگی می کرد. ما در عصر حقوق بشر. در این عصر اگر هنرمندی اخلاق تبغیض گرایانه داشته باشه،‌ ضد یهود یا ضد زن یا ضد سیاهپوستان باشه، کسی باش کار نمی کنه. امروز زندگی هنرمند از آثارش جدا نیست و نمی شود گفت که به خودش مربوط میشه. البته این چیزا اونقدر روشنه که گفتن نداره.
٨۰۶۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۶       

    از : فواد روستائی

عنوان : پرسش
جناب اقای اسماعیل خوئی شاعر و فلسبه دان ارجمند پس از سلام و تجدید ارادت ممکن است بفرمائید بر اساس کدام اصل اخلاقی یا فلسفی یک نفر به صِرف شاعر، نویسنده یا سینماگر بلند پایه ای بودن حق دارد به همه پرخاش و توهین کند، به همه از بالا و با تفرعن بنگرد و هیچ کس هم حق نداشته باشد از ایشان کوچک ترین انتقادی بکند. انشاء الله از این که کسی که نه شاعر است و نه نویسنده و نه فیلمساز جسارتاً از شما پرسشی کرده است رنجیده خاطر نشوید.
با ارادت و احترام فراوان اضافه می کنم که این حقیر سراپا تقصیر از دوستداران جدی شعر شما بوده و هستم و تا کنون مجموعه های شعر پیش از انقلاب شما را سه بار خریده ام چون دوستان دو بار به عاریت گرفته و ملا خور کرده اند.
ایّام به کام
٨۰۶۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۶       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست