از : آرمان شیرازی
عنوان : اندیشیدن از پرسش آغاز میشود, حرکت اما بر راهور اندیشه به هر سو که شود تازان است... اگر تماشا در سطح را رها کنیم و به کاوش در ژرفا بپردازیم, باید دست روی اندیشه ای بگذاریم که نافی حقوق و هستی انسانهاست.
درود بر هم میهن گرامی, آقای م. مالجو, برای گستردن گفتمانی که زودتر از اینها باید آغاز می شد...
آقای مالجو, شما گفته اید: "شیخ صادق خلخالی اگر کماکان در قید حیات میبود..."
شوربختانه, بسیاری از هم میهنان عبارت "قید حیات" را بکار میگیرند. این عبارت دارای مفهومی مذهبی-سنتی ست که ستایشگر مرگ است و زندگی را اسارت می انگارد! زندگی! که فرصت کمیاب آزادی ز جهل است و, ز وحشت ها؛ زندگی! که هچون رودی ست پرغوغا, که پیوسته روان است و روان افزا!
گفته اید که در مصاحبه با شما, "خانم صادقی...کوشید چارچوبی مفهومی را پیش بکشد که نقشآفرینی توأمان ساختار و عاملیت در یک قابِ واحد به بررسی گذاشته شود." آنچه او, شاید آگاهانه, به میان نیاورد, عامل نیرومند ذهنیت یا ایدئولوژی بود که در بازی سه سویه ی ساختار (درینجا بمعنی سیستم), عاملیت و ذهنیت نقش پایه ای دارد.
اگر "بحث صادقی (نه) بر انکار مسئولیت شخصی این آخرین حلقه... (که) بر سر شناسایی سایر حلقههای این زنجیرهی بلندبالا ... (یعنی "اراده های برتر" برای یابش) ... درکی تاریخی از سهم نقشآفرینی این آخرین حلقه ... و ... کاربست این درک ... برای برونرفت از بنبست سیاسی در ایران امروز" است, چرا ذهنیت خیره سر و واپسگرا را در پستو نگه میدارد؟ مگر نه اینکه سرکوب دگراندیشان (غیر مذهبی ها، پیرو ادیان دیگر، مسلمانان غیر شیعی) و زنان تا مرز مرگ ویژگی سرشتی-تاریخی نگرش شیعه بوده است؟
"اراده های برتر" در اینجا یعنی ابر جنایتکاران؟ چرا جنایت را در زرورق می پیچید؟ شما با تقسیم بندی حلقه های جنایت, موضوع را پیچ و تاب می دهید اما یکبار هم که شده, جنایات را محکوم نمی کنید. آیا میتوان این گریز از رک گویی را به حساب همسو بودنتان با خانم صادقی گذاشت که در برخورد به آنانی که جان عزیزانشان را توحش حکومت اسلامی گرفته است "از اظهار تأسف (نمیتواند) فراتر (رود, چرا که) نه به چیزی بیش از این تمایل (دارد) و نه به آن معتقد (است)"؟!
چرا خورشید شهامت در گفتار خانم صادقی در پس ابر مصلحت پنهان است؟ چرا و چگونه از کنار جنایات, ویرانگریها, تبهکاریها, دزدیها و فریبکاریهای "هیشه-در-صحنه" حکومت اسلامی خونسردانه گذر میکند تا با سپر "ساده زیستی پدر" سر فرصت و "پژوهشگرانه" به کاوش "جغرافیای سیاسی کردستان" بپردازد؟ از چه روی شما بعنوان مصاحبه گر (که شایسته است نماینده ی پرسشگران باشد) او را در این گذار آسوده و بی صدا بدرقه میکنید و همه چیز را آنگونه که "تنظیم" شده باز می تابانید؟
شما چرا در گسترش و توضیح گفته های پوست کنده و آسان-فهم خانم صادقی و در بررسی جنایات حکومت اسلامی نقش منافع (فردی و گروهی) را, که موتور حرکت همه انسانهاست, از تحلیل مبسوط خود کنار میگذارید؟ چرا تفاوت میان فرمانبرداران و سرپیچان از "ارادههای برتر" را, که به ترتیب مزدوران و قهرمانانند, برجسته نمی سازید؟
شما میگویید: "ساختارهای یک جامعه عمدتاً بازتاب برآیند ارادههای انسانیاند."
راست اینست که "اراده", برآمد اندیشه ی انسان است. تراوشی از آموخته ها و باورهایش به آنچه پیشاروی اوست. راهیست گزیده برا رفتن از "جا"یی به "جا"ی دیگر. روشی ست سنجیده-بر-بنیاد-منافع برای بدست آوردن نتیجه ای که "مطلوب" انگاشته می شود. ازینرو فهم این نکته بسیار مهمست که آموزه ها و باورهایی که نافی حقوق و هستی انسانهای دیگرند, دارنده را به کژراه می کشانند. و این کژروی در پیوستگی خود, پدید آرنده ی جانیان و تبهکاران است, همچنان که نزدیک به چهل سال در حکومت اسلامی تجربه کرده ایم! بر این بنیاد, لازمست که هم اشخاص برای تبهکاری هایشان, هم سیستم (حکومت) برای ویرانگری هایش و هم باور و اندیشه ی کژبنیادی که زاینده ی سیه روزیست در دادگاه حقیقت یابی که دروازه ی گذار از بربریت به بهروزی ایران است پاسخگو باشند.
آری, اکنون هنگامه ی رنسانس ایران است که در آن محاکمه ی دادگرانه ی اشخاص، یک سیستم و تفکری قبیله ای در میان است. هر چند که درین فرصت های پایانی, "جریانهای اصلی صداهای رسمی در داخل کشور از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند تا نقش ساختارها در محاق بماند.... اجزا را به مسلخ میبرند تا کل در امان بماند."
با ارج بر شما, چشم-در-راه پاسخ هایتان می مانم.
٨۰٨۲۰ - تاریخ انتشار : ۷ شهريور ۱٣۹۶
|