سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کشتار سال ۶۷ و دفورماسیونِ "حافظه جمعی و تاریخی" - مسعود نقره کار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ایران ایلخانی.

عنوان : آقای مسعود نقره کار،بر دِه ایران وِیران، خراج و عشر نیست.
آقای دکتر،دارید چوب به جنازه مرده می زنید،یا...
جامعه ای که اخلاق و امید و عدالت و رویا و آرزوی و حال و آینده توده های متراکمش،زیر ضربات مهلک خلف وعده و جنگ و خیانت و جنایت و غارتِ آشکار،تباه گشته است،آسیب پذیری حافظه دور و نزدیک و دفورمه شدنش طبیعی است و حرجی به زشت گرایی و اصرار بر خطا و تکرار خطایش نیست؛آنچه طبیعی نیست،برجسته کردن نقصان حافظه دزد و شاکی و قاضی است و تکرار پرسشهایی که پاسخش روشن است.
با سپاس.
٨۰۹۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۶       

    از : سیروس شفیعی

عنوان : اقای نقره کار
با سلام جناب نقره کار..
در میان داستان ها و افسانه های عرفانی قدیمی،به داستان های شگفت انگیزی بر میخوریم..یکی از اینها:
امده است که روزی در محوطه باغ ،دو دیوانه با یکدیگر گلاویز و بسختی با هم درزدو خورد بودند که شخصی به انها نزدیک شده با وقار و سنگینی تمام ،علت دعوا را میپرسد.
یکی با قیافه حق به جانب و بسیار بسیار مصمم چنین میگوید:
دیشب خداوند به خواب من امد و بمن گفت که تو از جانب من برگزیده هستی تا انسانها را هدایت کنی..دومی با عصبانیت حرف او را قطع کرده گفت:
این مرد احمق دروغ میگوید و شیادی ست، زیرا خداوند متعال ممکن نیست چنین انتخاب احمقانه ئی کند.همین شب گذشته به خواب من امد و مرا از جانب خود به عنوان پیامبر برگزیده خود ،انتخاب نموده و گفت که من پیامبر او هستم....
شخص سوم در حالیکه سرش را تکان میداد و به زمین نگاه میکرد چنین گفت:
هر دوی شما چرند میگوئید..زیرا بنده شب گذشته خانه بودم و بسراغ هیچکدام از شما نیامده ام و هیچکدام شما را بعنوان پیامبر انتخاب نکرده ام!
پیروز تندرست باشید اقای نقره کار.
٨۰٨۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۶       

    از : سیروس شفیعی

عنوان : اقای نقره کار
با سلام اقای نقره کار...تصوری/دورنمائی مات به من میگوید ما در یک محدوده بزرگ شدیم و زندگی کردیم..من پشت بازارچه سعادت کوچه "زورخونه" که زورخانه ئی هم در کوچه ما بود..بدنیا امدم و بزرگ شدم..نمیدانم شاید تنها حسی ست غریب!
به هر حال من همواره تا جائی که وقتی بدست ارم ،مطالب شما را دنبال کرده و میکنم.در خصوص مقوله "لومپنیسم" که به اعتقاد من اساس بقدرت رسیدن عمامه بسران بود در ان برهه زمانی،شما مطالب بسیار مهم و شگفت انگیزی به سایت اخبار روز فرستاده و میفرستید..کار شما دوست عزیز ماندنی و باقی ست .ما ایرانیان به قدر اب و اکسیژن به اگاه شدن و دیدن ندیده ها،نیازمندیم.شما در این مورد کمک های بسیار شایانی به ما نموده اید /جا دارد شکر کنیم برای بودن سایت اخبار روز،کوشنده گان این سایت انسانهای شریف و مردم پرست و ایران دوستی هستند..من سه بار همین مطلب شما را مطالعه کردم..چه جهان شگفت انگیزی ست مغز،مغزی که خود در جای خود سازنده دستگاه کامپیوتر این پیچیده ترین کشف قرن مدنیت است،این جعبه شگفت انگیز است !
اقای نقره کار عزیز..نمیدانم کارهای "جان اکسلیس به فارسی ترجمه شده است یا خیر،اما تصور میکنم مورد علاقه و توجه شما واقع گردد!
دوست عزیز همواره تندرست و پیروز باشید..با عزیزانتان/ تشکر خشک و خالی ما ایرانیان از شما و مانند شما ،مثل قطره ائیست در یک حوض بزرگ..یادش بخیر حوض و حیاط پر گل!! با این احوال من و دوستانی چندهمیشه سپاسگزار شما و اخبار روز هستیم..
س.شفیعی راد
٨۰٨۱۶ - تاریخ انتشار : ۷ شهريور ۱٣۹۶       

    از : نقره کار

عنوان : سلام و تشکر
آقای سیروس شفیعی گرامی. متاسفانه من کارهای ایشان را نخواندم .ممنونم از راهنمائی و یادآوری. حتمی کارهای ایشان را دنبال خواهم کرد. با سپاس مجدد/ نقره کار
٨۰٨۰۱ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۶       

    از : سیروس شفیعی

عنوان : اقای نقره کار
با سلام.چه دنیای پیچیده و شگرفی ست مغز.نمیدانم شما کارهای ارزنده Eccles را که چند سال گذشته دارنده جایزه نوبل ،بود را مطالعه کرده اید یا خیر.شبیه به تعریف شما ست از تاثرات جهان بیرون در مغز.جهانی ست شگرف. گیج کننده است.چگونه رفتار و واکنش های انسانها را در کنترل خود دارند،نظام های مسلط بر ما!
٨۰۷۹۷ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست