«منطق سرمایه» یا «بورژوازی اسلامی»؟
-
فروغ اسدپور
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : فروغ اسدپور
عنوان : فروغ اسدپور: پاسخ به آقای محمدرضا نیکفر- «منطق سرمایه یا بورژوازی اسلامی»
فروغ اسدپور: پاسخ به آقای محمدرضا نیکفر
سپاسگزاری میکنم از محمدرضا نیکفر گرامی که پیرامون متن منتشر شدهی من به نام «منطق سرمایه یا بورژوازی اسلامی» و پرسشهایی از این متن که رو به او داشتند، توضیحاتی را منتشر کرد. یک سپاسگزاری ویژه نیز به نیکفر مدیون هستم، آن هم بابت روشن کردن منابع و مراجع تئوریکاش، که خواننده یا مخاطب را با پنهانکاری و قایم باشک بازی (چشم گیرک) آزار نمیدهد.
بهدلیل مفصل بودن آنچه در امتداد این بحث و در پاسخ به نیکفر نوشتهام (و مشکل فنی برای درج کامل آن بهصورت کامنت) این پاسخ را بهصورت فایل پیدی افhttp://pdf.kaargaah.net/FAsadpour_Response_to_Nikfar_on_Islamic_Bourgeoisie.pdf در اینجا بارگذاری میکنم.
باز هم ممنونم از توجه شما.
با احترام / ف. ا.
٨۱٣۲۹ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣۹۶
|
از : مرضیه ن
عنوان : با که باید گفت این حال غریب؟
وقتی صبح هنگام قهوه ئی میخورم ،به سوی خبرها و سایت ها با فنجان قهوه ،میروم به طرف "کامیوتر" خنده ام میگیرد وقتی این دمو دستگاه را میبینم،حس میکنم چگونه همه ما سر کاریم..بد جوری هم سر کار...بماند..دانه به دانه و روزنامه ،مجله ..ساعتی نشسته و مروری میکنم..بعد خیره میمانم ،دردی عمیق به جانم مینشیند..وقتی تمام کلیپ هائی فارسی زبان را که از داخل ایران تهیه شده است ،میبینی..فقر و بیچاره گی بچه های این مرزبوم،نوجوانان معتاد،خانواده های روستاهای مرزی و غیر مرزی که با نان خشک عدسی..چای شیرین و نان..ای داد بی داد..،کشته شدن جوانان پر از ثروت دانائی و نیرو را در اتوبوس های اسقاتی نیم قرن کهنه ،نشستن هزاران کودک روی خاک برای درس خواندن...فحشا و اعتیاد و به یک زبان: نیستی! هیولای پلید و زشت خوی مذهبی را که نزدیک به چهل سال است بر گرده مردم ما ،مار گونه بر سر ضحاک "اخوند" همه هستی و نیستی مردمان این اب و خاک را مکیده و ..امروز ملتی وا مانده و در مانده..کاسه چکنم،چکنم؟ در دست، همه این تباهی را میبینی و میدانی سر چشمه از کجا و چیست..
و نشسته ام فکر میکنم که : تحصیل کرده ها و نیرو های روشن فکر ما در دنیای این کامپیوتر در حال " دیالکتیک؟؟" با یکدیگر بحث میکنند..وقتی به عمق نوشته ها و پرسش های انان به یکدیگر نگاه میکنم،میبینم همه " تقریبا" همه در تلاش اند که دانسته ها و علم و دانش و اگاهی های خود را به دیگری نشان بدهند"نشان".که من تا این اندازه میدانم.انبوه صطلاحات و واژه های مختلف در نوشته ها،نوشته هائی که یک دانش اموز دبیرستانی که سال اخر را میخواند..هیچ نمیداند و دستگیرش نمیشود که تمام این نوشته های وزین..چه میخواهند بگویند؟
غمی به دل ادم میشینه !...ما کجا و مردم ایران کجا و ملایان ،کجا؟؟
انگار قشری که بیدار تر از همه هست..همین ملایانند! که میدانند روشنفکران بر سر و روی هم میزنند و مشغولند،ملت هم که ...ای بابا..پس تا فرصت هست و همه سرشان به کاری گرم..ببریم..نفت را ببریم ..روزی معلوم خواهد شد کدام یک از این قلم زنان دانشش بیش از همه بوده است...سوال و جواب و کلنجار ما کی خاتمه میابد..معلوم نیست..کشور رو تباهی ست !
قدیما میگفتن..اینا واسه فاطی..تمبون نمیشه!
٨۱۰٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۶
|
از : محمدرضا نیکفر
عنوان : در توضیح عنوان "بورژوازی اسلامی"
ممنونم از خانم فروغ اسدپور به خاطر توجه به یادداشت کوتاه من با عنوان "بورژوازی اسلامی".
هدف از آن یادداشت یک "نامگذاری" و به سخن اسدپور "استنتاج معنایی تئوریک از این نمونهی تجربی" یعنی "چسب هل" نبوده است. اتفاقا برعکس، هدف من این بوده است و اشاره هم کردهام که نظریهپردازی در مورد "بورژوازی اسلامی" اصلا نیازمند چنین نمونه تجربیای نیست.
مشکل اسدپور با اصطلاح "بورژوازی اسلامی" آن است که در آن ناسازگاری میبیند. عنوان "بورژوازی اسلامی" به قول ایشان "خودنقیضه" است، به گمان من به این خاطر که در آن ترکیب غیرمجازی در چارچوب شابلون روبنا−زیربنا صورت گرفته است.
وقتی واقعیتی وجود دارد و ما به عنوان "رئالیست انتقادی" آن را میبینیم و میتوانیم برای آن اسمی طبیعی بگذاریم، اما از جانب تئوری نهی میشویم، آنگاه باید دست به بررسی مجدد بزنیم و شاید به این نتیجه برسیم که نیاز به تغییر تئوری داریم و رسیدن به نظریهای که آن ناسازگاری را رفع کند.
من به صورت ذوقی و واکنشی به اصطلاح بورژوازی اسلامی نرسیدهام. سالها پیش پروژهای را آغاز کردم به نام اقتصاد سیاسی دین که بخشی از یادداشتهای اولیه و خام آن را هم منتشر کردم، و در این مدت مدام در آرزوی آن بودهام که کار را به سرانجام برسانم. اساس آن پروژه درک گسترده از سرمایه است، و من آن درک را از پیر بوردیو گرفتم. از او آموختم که سرمایه فقط سرمایه اقتصادی نیست. بعدا به این نتیجه رسیدم که سرمایه اقتصادی در شکل ناب خود فقط یک مفهوم انتزاعی تئوریک است، که در یک مدلسازی نظری (مثل "کاپیتال") کاربرد دارد. ما وقتی وارد عرصه تاریخ میشویم، یعنی در موقعیتهای وجودی آن را در نظر میگیریم، به صورت کنکرت با آن در یک کنتکست سمبلیک مواجه میشویم. این ما را به یک متاتئوری میرساند که مارکس و ماکس وبر را ترکیب میکند و با عبور از ایستگاه گرامشی به پیر بوردیو میپیوندد. بر این قرار ایدئولوژی از روند استثمار جدا نیست. در موقعیت وجودی اینها یکی هستند. علاقه من به پدیدارشناسی آنهاست و تفسیر هرمنوتیکشان. با همین نگاه، هم چسب هل را تحلیل میکنم هم زندان اوین را. اقتصاد سیاسی در این نگاه هولیستی حوزهای جدا نیست. جداسازی آن یک جداسازی برای مدلسازی و تعلیم است. زندگی امر مشخص است، در آن همه چیز در ترکیبی وجودی حضور دارد.
خانم اسدپور پرسیده است: «نقش سازوکارهای سرمایهدارانه در این میان چیست؟» سازوکارهای سرمایهدارانه محدود به مدلی نیست که از "کاپیتال" با آن آشنا هستیم. "کاپیتال" بخشی و برشی از سازوکار را توضیح میدهد. خود سازوکار در شکل مشخص تاریخیاش عمل کردن در یک نظام امتیازوری است، که به امتیازوری اقتصادی در قالب تولید کارخانهای محدود نمیشود. شاید گاهی برای توضیح سازوکار ما باید از درون حجرهای در حوزه علمیه آغاز کنیم، گاهی از درون یک پادگان، یا از یک کلاس دانشگاه. نکته اصلی: استثمار نیروی کار نیست که سیستم امتیازوری را ایجاد میکند؛ درست برعکس: سیستم امتیازوری است که شرط وجودی-تاریخی و کلا ترانسندنتال (ایجادکننده شرایط امکان) بهرهکشی از نیروی کار را موجب میشود.
تصور میکنم اختلاف ما در اینجا باشد. منطق سرمایه تابعی است از منطق عمومی سیستم امتیازوری که در آن در شرایطی سرمایه سمبلیک مسلمانی اهمیت مییابد. عزیمتگاه من کلیت نظام امتیازوری است، اما تصور میکنم عزیمتگاه خانم اسدپور امتیازوریای است که به کسی این امکان را میدهد که در جریان تولید کالایی نیروی کار را استثمار کند.
مطابق با عزیمتگاه من بورژوا بودن درست ممکن است ناشی از مسلمان بودن باشد که یک امتیاز است یعنی یک سرمایه سمبلیک است، اما در نگاه خانم اسدپور بورژوا بورژوا است و به مسلمان و غیرمسلمان تقسیم نمیشود. در درون مدل نظری برای تحلیل تولید کالایی واقعا هم این چنین است، چنانکه میبینم در کاپیتال ما با انسان کارورز مواجه میشویم، نه با انسان ناطق. شما کافی است زبان را یعنی منظومه سمبلیکی را که حامل اصلی همه سمبلهاست دخالت دهید، آنگاه میبینید که خیلی چیزها عوض میشود. خود مارکس در بررسیهای تاریخی-مشخص خود به این شیوه مورد علاقه من عمل کرده است.
٨۰۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣۹۶
|
|
|
چاپ کن
نظرات (٣)
نظر شما
اصل مطلب
|